زنان و جایگاه خانوادگی و اجتماعی آنها همیشه به عنوان چالشی جدی شناخته شده و میشود. مبانی دینی و روایی این مناسبات، به درک بهتر آن کمک خواهد کرد. ازاینرو گفتوگویی داشتیم با حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا زیبایینژاد، رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده، در زمینه تفاوت دیدگاههای علامه طباطبایی و شهید مطهری در موضوع زنان و حقوق فردی و اجتماعی و جایگاه آنها در خانه و اجتماع.
-به عنوان اولین سؤال لطفاً بفرمایید اصولاً تفاوتهای اصلی که در نوع نگاه علامه طباطبایی و استاد مطهری به زن و خانواده وجود دارد، چیست و آثار این نوع نگاه کدام است؟
حدی از تمایز دیدگاه میان شخصیتهایی که اهل فکر و کارشناس یا مجتهد هستند، طبیعی است. به این دلیل که گرچه از نظرات یکدیگر بهره میگیرند، استقلال در تفکر دارند و بر اساس میزانهایی که به نظرشان درست است، مسائل را تحلیل میکنند. اینکه دو نفر دیدگاه کاملاً مشابهی با هم داشته باشند، میتواند این احتمال را تقویت کند که یکی از آن دو نفر واقعاً کارشناس نبوده و مقلد دیگری است.
به عنوان مقدمه عرض میکنم که علامه طباطبایی تفسیر المیزان را بین سالهای 1330 تا 1350 تألیف کردند، یعنی نزدیک به 20 سال تألیف آن به طول انجامید. علیالقاعده آن مجلدات المیزان که مسائل مربوط به خانواده و زنان در آن بیشتر آمده است، که ذیل آیه 228 سوره بقره و آیات اولیه سوره نساء در مورد خلقت حوا و آیه 34 آن که در مورد قوامیت است و مباحث مربوط به خانواده، ذیل آیات طلاق که از آیه 228 تا حدود 242 سوره بقره است، بیشتر این مباحث در جلد دو، چهار و پنج المیزان است که ظاهراً در دهه 1330 شمسی و معادل 1950میلادی، نگارش یافته است. یعنی در این مقطع زمانی موج دوم فمینیسم که مربوط به دهه 60 و 70 میلادی است، هنوز مطرح نبوده که علامه نیز در صدد پاسخگویی به مسائل مربوط به آن باشد.
اما مجموعه مقالات استاد مطهری در مجله زن روز که بعداً به کتاب نظام حقوق زن در اسلام تبدیل شد، مربوط به سال 1346 است که اواسط دهه شصت میلادی و اوج موج دوم فمینیستی است که شبهات آن در نشریات داخلی مانند زن روز انعکاس مییافت.
در نگاه علامه نه در حوزه روابط خانوادگی و نه عرصه اجتماع، تشابه حقوقی بین زن و مرد وجود ندارد
بنابراین مباحث شهید مطهری ناظر به پرسشهای جدیدتری مطرح شده است و حدی از تمایز در مباحث ارائهشده، مربوط به این تفاوت مقطع زمانی و مطرحشدن پرسشهای جدید در زمان شهید مطهری است، اما تمایزی هم در دیدگاههای اساسی میان علامه و استاد مطهری وجود دارد. به عنوان مثال در نگاه علامه نه در حوزه روابط خانوادگی و نه عرصه اجتماع، تشابه حقوقی بین زن و مرد وجود ندارد؛ نه در حریم خانواده و نه در حریم اجتماع؛ هرچه هست تناسب و عدالت حقوقی است. مساواتی که علامه در ذیل آیه 228 سوره بقره تفسیر میکنند، دقیقاً به معنای تناسب است و نه برابری مرسوم در عرف و ادبیات بینالملل.
اما استاد مطهری معتقدند در عرصه مناسبات خانوادگی، برابری آری، تشابه نه، یعنی تناسب است، نه تشابه؛ اما در حوزه مناسبات اجتماعی، هم برابری است و هم تشابه و بر این امر در کتاب نظام حقوق زن در اسلام تصریح دارند و در کتاب یادداشتها در جایی که مباحث مربوط به اجتماع و خانواده را ذیل کلیدواژه زن بیان میکنند، تصریح دارند که در حوزه رقابت اجتماعی، در برخورداری از حقوق اولیه، هیچ تمایزی بین زن و مرد نیست، یعنی برخورداریهای اجتماعی کاملاً مساوی است و اگر رقابت اجتماعی به صورت یکسان بین زن و مرد برقرار شد، در این میدان رقابت هر کدام از زن و مرد که پیش افتادند، به تناسب پیشرفتشان از حقوق ثانوی خاصی برخوردار خواهند شد. مطلبی که استاد مطهری در کتاب یادداشتها عنوان کردند و در کتاب نظام حقوق زن نیست، بحث برابری در فرصتها است، اما علامه طباطبایی این دیدگاه مرحوم مطهری را قبول ندارند.
شهید مطهری بیشتر شخصیت فکری هستند تا اینکه در متون تتبع کنند
- چرا این تفاوت نگاه میان این دو اندیشمند وجود دارد؟ دو اندیشمندی که یکی شاگرد دیگری بوده و هر دو به هر حال از منظر دینی و به نظر میرسد تقریباً در یک چارچوب به حوزه زنان میپردازند. ازطرفی این تفاوت نگاه هم تفاوتی اساسی و قابل توجه است.
استاد مطهری علاوه بر اینکه فردی خوشفکر و خوشبیان و متعهد است، درگیر مسائل روز هم است، اما نقطه مزیت علامه نسبت به شاگرد خودشان شهید مطهری، دقت نظر و تتبع ایشان است. اصولاً شهید مطهری شخص متتبعی در متون نیستند و بیشتر شخصیت فکری هستند تا اینکه بخواهند در متون تتبع کنند. این نکته از بعضی ملاحظاتشان قابل درک است. به عنوان نمونه ایشان در برخی یادداشتهایشان میگویند اینکه آیا تمایزات حقوقی بین زن و مرد علاوه بر عرصه خانواده در عرصه اجتماع هم هست یا خیر، منوط به آن است که آیه «الرجال قوامون علی النساء» را عام بدانیم یا مختص به خانواده. بیشتر مفسرین مانند آیتالله جوادیآملی این آیه را مختص به خانواده میدانند و برخی دیگر مانند علامه طباطبایی معتقدند که آیه مختص به حوزه مناسبات خانوادگی نیست و در اجتماع نیز هرجا که اجتماعی مرکب از زنان و مردان وجود دارد، رهبری این اجتماع چه کوچک باشد و چه بزرگ، با مرد است.
مرحوم مطهری میفرمایند اینکه از نظر فقهی زن و مرد باید در اجتماع حقوق و فرصتهای مساوی داشته باشند یا خیر، منوط به آن است که از این آیه استفاده عام کنیم یا خاص. به نظر میرسد این دیدگاه استاد از خصلت ضعف تتبع ایشان است. یعنی جایی که دیدگاه علما در حوزه مناسبات خانوادگی و اجتماعی را بیان و مطرح کردند که ولایت اجتماعی با مرد است و زن نباید متولی سرپرستی اجتماع شود، مستندشان اغلب آیه قرآن نیست که بدان تمسک کنند، بلکه مستندات روایی دارند یا به اجماعات تمسک میکنند و یا میگویند ولایت دلیل خاص میخواهد و دلیلی بر ولایت زنان نداریم و این حرف که اختلاف نظر علما صرفاً به آیه 34 سوره نساء برگردد، درست نیست.
نشانه دیگری که نشان میدهد شهید مطهری تتبع کمتری دارند، دیدگاهی است که در مورد مناسبات خانوادگی گفتند که اسلام حقوق مشابهی را برای زن و مرد تعیین نکرده، اما حقوق این دو سرجمع با یکدیگر برابر است. درصورتیکه علامه طباطبایی در تفسیر آیه 228 سوره بقره بهگونهای آیه را تفسیر میکنند که بحث از برابری ارزشی آنگونه که شهید مطهری بیان میکنند، مطرح نشود، بلکه هرچه هست تعادل و تناسب است. در ادامه نیز در مباحث روایی، روایتی را از علی بن ابراهیم به نقل از امام صادق علیهالسلام میآورند که ایشان میفرمایند "حق الرجال علی النساء اعظم من حق النساء علی الرجال" و توضیح میدهند که مفاد این روایت با توجه به توضیحی که در مفاد آیه 228 دادیم، نشان میدهد که این روایت با آن آیه منافاتی ندارد، اما شهید مطهری چون مراجعهای به روایات نکردند و شاید زمانی که این بحث را در نظام حقوقی زن مینوشتند مراجعهای به مباحث استادشان هم نداشتند، دیدگاهی را مطرح کردند که به نظر قابل دفاع نیست.
یکی از نقاط متمایز دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری در تقریر حقوق خانوادگی است
باتوجه به نکاتی که عرض کردم، یکی از نقاط متمایز بین دیدگاه علامه طباطبایی و مرحوم مطهری در تقریر حقوق خانوادگی است که هر دو در اینکه خداوند در حقوق خانوادگی بین زن و مرد تشابه برقرار نکرده، همنظرند، اما تقریر استاد مطهری و علامه در برابری که وجود دارد تا حدودی متمایز است؛ علامه بیش از تناسب و تعادل را نمیگوید و مرحوم مطهری بحث برابری ارزشی را مطرح میکند که به نظر نمیرسد بتوان برای آن دلیلی یافت.
نقطه تمایز دوم، تمایز در حوزه اجتماع است که شهید مطهری قایل به تشابه حقوق و فرصتها در حوزه مناسبات اجتماعی است و علامه طباطبایی تمایزات حقوقی را در اینجاها هم سرایت میدهد.
- به نظر شما کدامیک از این دو اندیشمند دینی در حوزه مباحث زنان و خانواده جامعتر صحبت کردهاند؟
گمان بسیاری از دانشجویان و طلاب و فرهیختگان این است که مباحث زنان و خانواده بیشتر از سوی شهید مطهری مطرح شده است؛ درصورتیکه این دیدگاه با واقعیت منطبق نیست. یعنی علامه طباطبایی مباحث زیادی را در این حوزه در تفسیر المیزان مطرح کردهاند و تقریباً 10سال پیش بنیاد علامه طباطبایی بخشهای مهمی از مباحث ایشان را در یک کتاب به نام زن در قرآن جمعآوری کرده که در حدود 650 صفحه شده است و این مطالب غیر از مباحثی است که علامه در تفسیر آیات مربوطه آوردهاند و صرفاً شامل مباحثی است که در المیزان تحت عنوان «بیان» آمده است، اما اگر بخواهیم مباحث تفسیری را هم به آن اضافه کنیم، شاید در حدود 900- 800 صفحه شود؛ یعنی چیزی بیش از دو برابر آنچه شهید مطهری در حوزه زنان و خانواده مطرح کردهاند. این بدین معنا است که هم مباحث علامه بیشتر است و هم نکات بیانشده از جانب ایشان بیشتر و دقیقتر و منسجمتر و سازمانیافتهتر است؛ البته مزیت شهید مطهری هم آن است که مباحث بهروزتری دارد.
تقریر علامه دقیقتر است
به عنوان نمونه در بحث تکوین و تشریع، تقریر علامه دقیقتر است. ایشان در تقریر خود میگویند رابطه تکوین و تشریع به این صورت است که هرجا ما تمایز حقوقیِ اجتماعی بین زن و مرد یافتیم، چه در اجتماع بزرگ و چه در خانواده، تمایز حقوقی بین دو جنس بالاخره (مستقیماً یا غیرمستقیم) به تمایزات تکوینی برمیگردد و منشأ تمایزات حقوقی، تمایزات تکوینی است، اما استاد مطهری تقریر را طبق منطق حقوق طبیعی بشر و متأثر از این فضا بیان میکنند که میگویند هر ویژگی تکوینی، یک ویژگی حقوقی را نتیجه میدهد؛ هر تمایز تکوینی در دل خود یک تمایز حقوقی به همراه دارد.
تمایز و تفاوت دیدگاه استاد مطهری و استادشان در این بحث به خوبی خود را نشان میدهد؛ تفاوتی که مانند گرد و گردو است. استاد مطهری قصد دارند از تمایز تکوینی به سمت تمایز حقوقی بروند و علامه از تمایز حقوقی نتیجه میگیرند که یک تمایز تکوینی بوده که منشأ تمایز حقوقی شده است. در این میان حرف شهید مطهری قابل دفاع نیست، یعنی اینگونه نیست که هر تمایز تکوینی یک تمایز حقوقی را در پی داشته باشد. ممکن است بسیاری از تمایزات تکوینی در دل خود تمایز کارکردی داشته باشند، اما نیازی به تمایز حقوقی قرار دادن در این زمینه نباشد. مثلاً لگن زنان قابلیت اتساع دارد و در زمان بارداری بزرگتر میشود و این ویژگی به آنها امکان میدهد که حمل را راحتتر قبول کنند، اما این ویژگی برای مردها ضرورتی ندارد. آیا این تفاوت تکوینی بین زن و مرد منشأ یک تمایز حقوقی میان آنها میشود یا صرفاً یک تمایز کارکردی است؟ میبینیم که در برخی موارد نیازی به جعل حقوق نداریم، اما تقریر استاد مطهری این بدفهمی را ایجاد میکند که هرجا تمایز تکوینی هست، تمایز حقوقی هم باید باشد. ولی علامه حرفشان دقیق است که هرجا تمایز حقوقی بود، ناشی از یک تمایز تکوینی در رتبه سابق خود است.
علامه دیدگاه روشنتری در مورد تمایز تکوینی زن و مرد ارائه دادهاند
در مورد جامعیت هم به نظر میرسد علامه طباطبایی دیدگاه روشنتری در مورد تمایز تکوینی زن و مرد ارائه دادهاند و بر آن اساس، تمایز حقوقی و تمایز نقشها را تبیین میکنند و صدر و ذیل دیدگاهشان هم منسجم به نظر میرسد. لذا از نظر انسجام و جامعیت نمیتوان گفت مرحوم مطهری قویتر است؛ چراکه اگر استادشان علامه در این بعد قویتر نباشند، قطعاً پایینتر هم نخواهند بود. البته، دیدگاه هیچیک از این بزرگواران جامع نیست؛ خیلی از مباحث است که نه علامه و نه استاد مطهری بهطور مستقیم وارد آن نشدند. مانند اینکه در مباحث جنسیتی، یکی از مباحث بهروز تصویر جنسیت است، که آیا جنسیت برساخت اجتماع است یا منشأ تکوینی دارد؟ علامه و استاد، گرچه در مورد منشأ تکوینی صحبت کردند، اما بهطور مستقیم درگیر این بحث نشدند که آیا جنسیت ترکیبی است از عنصر فرهنگی، اجتماعی و عنصر تکوینی یا آنکه صرفاً تکوینی است؟
در مورد هویت جنسی، هیچکدام از دو بزرگوار بحثی را مطرح نکردند؛ چون در زمان آنها این بحث در کشور ما چندان مطرح نبوده است. البته در ادبیات غربیها مباحث خوبی در مورد هویت جنسی به معنای خودپنداره جنسی که آیا سیال است یا ثابت و آیا منشأ تکوینی دارد یا خیر و ما چگونه به آن نگاه میکنیم، مطرح بوده است.
نسبت به برخی مباحث دیگر نقطه تمرکز علامه بحث فلسفه حقوقی و رابطه تکوین و تشریع بوده است، اما برخی از مباحث اجتماعی و الگوهای مناسبات اجتماعی زن و مرد در ادبیات ایشان و مرحوم مطهری نیز به وضوح مطرح نشده؛ گرچه اشاراتی به آن موجود است.
به نظر میرسد عنوان کتاب نظام حقوق زن در اسلام مرحوم مطهری خیلی بامسما نیست، چراکه برخی از مباحث را ایشان مطرح کردند و اجمالاً گفتند که رابطهای بین تکوین و تشریع هست؛ بین ساختار تکوینی یک زن و ساختار حقوقی او، اما اینکه عناصر نظام حقوقی را کشف کرده و مورد بحث قرار دهند، خیلی مطرح نبوده و این کار را باید محققان دیگر انجام داده و این خلأ را پر کنند و ما را به یک تصویر از نظام حقوق زن در اسلام یا جنسیت در اسلام برسانند.
علامه طباطبایی در بحث رابطه تکوین و تشریع، تقریر نسبتاً مناسبی را بیان کردند اما در بحث کارکردهای جنسیتی کمرنگتر به این مباحث پرداختند. در بحث تربیت هم خصلت جنسی تربیت تقریباً مورد بحث قرار نگرفته است و این اتفاق در ادبیات استاد مطهری هم رخ نداده است؛ اینکه آیا ما نیازمند دو سیستم تربیتی متفاوت برای دختران و پسران هستیم یا باید آنها را تحت یک سیستم پرورش دهیم و آیا آموزههای اخلاقی ما جنسیتپذیر هستند یا خیر. در این مباحث، استاد مطهری تنها در حد یک پاراگراف در کتاب یادداشتها اشاراتی را دارند و معتقدند اخلاق تکجنسیتی است اما تربیت ممکن است دوجنسیتی باشد. البته همین دیدگاه هم قابلیت بحث و مجادله را دارد.
- یکی از عمدهترین تفاوتهایی که در دیدگاه علامه و شهید مطهری وجود دارد و باعث تفاوت دیدگاهشان در حوزه فعالیت اجتماعی زنان در حوزه خارج از منزل است، برداشت ایشان از آیه قوامیت است. نظر شما در این مورد چیست؟
اگر بخواهم تقریری از دیدگاه علامه در تفسیر المیزان داشته باشم، اینطور میگویم که علامه به بحث قوامیت که رسیده است، عنوان کرده است که عبارت «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ» اعم از مباحث خانوادگی را بیان میکند و البته خود علامه اذعان دارند که ادامه آیه «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيبِ» مربوط به مناسبات خانوادگی است، اما برخی از مفسران معتقدند صدر آیه نیز مربوط به مسائل خوانوادگی است؛ درصورتیکه از نگاه علامه اینگونه نیست و صدر آیه اعم از خانواده و اجتماع است و ذیل آیه استنتاجی مربوط به مناسبات خانوادگی از این قاعده کلی است.
در نگاه علامه، جنسیت در واسپاری مسئولیت مؤثر است
برخی به علامه اشکال کردهاند که نتیجه حرف شما این خواهد بود که اگر مردی از کنار خیابان میگذرد، نسبت به دختر و خانم و خواهر من که این سمت خیابان در حال عبور است، قوامیت دارد. این نوع برداشت از کلام علامه، برداشت بسیار مبتذلی است. علامه میگویند هرجا یک اجتماع داریم، مانند یک اداره، شرکت یا جامعه بزرگ، در این اجتماع تعدادی زن و تعدادی مرد هستند، میخواهیم برای این اجتماع سرپرست مشخص کنیم، در این شرایط مرد برای سرپرستی اجتماع اولویت دارد و متعین است که مرد سرپرست این اجتماع باشد؛ نه اینکه هر مردی سرپرست هر زنی باشد، یک شخص سرپرست یک اجتماع است که باید از میان مردها انتخاب شود؛ بدین معنا که جنسیت در واسپاری مسئولیت مؤثر است.
در اندیشه علامه تفضیل و برتری که خداوند مرد را بر زن داده است، علت قوامیت مرد بر زن است
علامه این استدلال را اینگونه توضیح میدهند که در عبارت «بما فضل الله بعضهم علی بعض»، تفضیل و برتری که خداوند مرد را بر زن داده است، علت قوامیت مرد بر زن است. و این مزیتی که مرد بر زن دارد، مزیت عقلی است؛ در تعبیر علامه، زن و مرد هر دو عقل دارند اما استعداد عقلی مرد نسبت به زن بیشتر و استعداد احساسی و عاطفی زن نسبت به مرد قویتر است. در نتیجه مرد تعقلیتر است و رهبری چه در خانواده و چه در اجتماع، نیازمند عنصر تعقل است و باید از حاکمیت احساسات دور باشد یعنی رهبر بر اساس احساسات تصمیمگیری نکند، نه اینکه به احساسات توجه نکند. بر این اساس مرد در نقش سرپرستی نسبت به زن مزیت دارد.
آیا در حیات اجتماعی، زن احساساتی نیست؟
اما استاد مطهری میگویند که تمایزات تکوینی مرد و زن مربوط به حیات خانوادگی است و در حیات خانوادگی است که مرد شکارچی و زن شکار است؛ زن احساساتی است و مرد را به خود جذب میکند، اما در عرصه اجتماع اینگونه نیست. اینگونه نیست که انسانها مانند زنبورهای عسل از ابتدا یکی ملکه باشد و یکی کارگر و یکی نر.
اشکالی که به مرحوم مطهری وارد است اینست که از کجا متوجه شدید که زن و مرد در حیات خانوادگی این تفاوت تکوینی را دارند و در حیات اجتماعی ندارند؟ و اگر زن در حیات خانوادگی شکار است و مرد شکارچی، در حیات اجتماعی اینگونه نیست؟ آیا در حیات اجتماعی، زن احساساتی نیست؟ آیا در حیات اجتماعی آن تفاوتهایی که به طور تکوینی در خانواده هست، در عرصه اجتماع وارد نمیشود؟ کاملاً وارد میشود، یعنی زن زمانی که وارد عرصه اجتماع میشود، همین تمایزات تکوینی را همراه خود به اجتماع میآورد.
اما نکته دیگری که در دفاع از دیدگاه علامه میتوان مطرح کرد که خود ایشان نفرمودهاند، نکتهای ادبی است. در آیه شریفه گفته شده که مردان «قوام» بر زنان هستند. قام یعنی ایستاد و قوام، صیغه مبالغه در ایستادن و نگاهبانی است که وقتی با «علی» متعدی میشود، متضمن معنای «استعلا» است؛ یعنی مردان بر زنان سیطره و سرپرستی دارند. در این آیه دو بار «باء» سببیت تکرار شده است: «بما فضل الله» و «بما انفقوا». این بدان معناست که دو دلیل مستقل برای سرپرستی مرد بر زن وجود دارد که هر یک به تنهایی برای اثبات سرپرستی کافی است؛ چراکه اگر هرکدام از این دو دلیل کافی نبودند، نیاز به تکرار «ب» نبود و میگفت «بما فضل الله و ما انفقوا». در این تکرار این نکته است که تفضیل نهفته در «بما فضل الله»، هم در حیات خانوادگی است و هم درجات اجتماعی؛ اما دلیل دوم «بما انفقوا» را ممکن است عدهای تنها محدود به حیات خانوادگی بدانند که در اینجا نیز برخی معتقدند که انفاق اعم از خانواده و اجتماع است؛ چراکه در صدر اسلام که آیه انفاق نازل شد، انفاق اجتماعی توسط مردها اتفاق میافتاد و هر مردی که به عنوان رزمنده به جبهه جنگ میرفت، اسباب و لوازم مورد نیاز مانند اسب و غذا و تجهیزات جنگی و لباس رزمش را همراه میبرد؛ به این معنی که هزینه اجتماعی به دوش مردان بود و غنایم جنگی را هم کسانی که هزینه کرده بودند میبردند و این بدان معناست که انفاق اجتماعی هم بیشتر توسط مردان اتفاق میافتاد. این حرفی است که زده شده در پی اثبات صحیح یا غلط آن نیستیم. اما اگر بخواهیم از علامه دفاع کنیم، این بحث هم قابل طرح خواهد بود.
مؤید دیگری هم در دفاع از علامه وجود دارد و آن یک یا دو روایت است که در مستدرکالوسائل از امام حسن علیهالسلام یا امام علی علیهالسلام نیز آمده که زمانی که از سپاهیان جمل انتقاد میکنند، میگویند چرا سپاهیان جمل به دنبال عایشه راه افتادند؛ درحالیکه خداوند گفته بود «الرجال قوامون علی النساء». استناد به این آیه برای آن انجام گرفته است که بگویند عایشه صلاحیت رهبری جنگ که فعالیتی اجتماعی است را نداشته؛ یعنی به آیه برای مسألهای اجتماعی استناد شده است که در جامعه و اجتماعاتی مانند جنگ، رهبری باید به دست مردان باشد و نه زنان. اگر مفاد آیه عام نبود، امام علیهالسلام به آن استناد نمیکردند. البته این روایت سند ضعیفی دارد و اگر سند آن قوی بود، ممکن بود راهگشاتر باشد.
این اختلافی است که میان علامه طباطبایی و استاد مطهری در فهم این آیه وجود دارد.
مطابق دیدگاه علامه هیچیک از فعالیتهای اجتماعی غیرخانوادگی برای زن واجب نیست
- تا به اینجا درخصوص تفاوت دیدگاه علامه و شهید مطهری در حوزه اجتماعی و بحث قوامیت و سرپرستی مردان توضیحاتی فرمودید. لطفاً دیدگاه علامه طباطبایی در حوزه مناسبات اجتماعی را دقیقتر توضیح دهید.
اگر بخواهیم دیدگاه علامه را در حوزه مناسبات اجتماعی تقریر کنیم، اینگونه خواهد بود: تفاوتهای تکوینی بین زن و مرد از حیث کالبدی (جسمی) و روانی و اینکه خداوند زن را به منزله کشتزار قرار داده و مسئولیت زایش و استمرار نسل بشر را بر دوش زن قرار داده شده، ایجاب میکند که به این نتیجه برسیم که هیچیک از فعالیتهای اجتماعی غیرخانوادگی برای زن واجب نباشد. نتیجهای که ایشان میگیرد این است که اولاً غیر از مسئولیتهای خانوادگی و کسب معارف دینی و آشنایی با احکام شرعی مورد ابتلا، هیچ وظیفه واجب دیگری به گردن زن نیست. استنتاج من این است که اگر ماما و پزشک متخصص زنان که از واجبات کفایی است، به میزان کافی نداشتیم، گناهش به گردن مردان است؛ مردان باید بروند ماما و پزشک زنان شوند و بر زنان واجب نیست و اگر زنی ماما و پزشک متخصص زنان شد، باید همسر و دخترم را نزد پزشک زن ببرم، اما اگر مامای زن کارش را رها کند و در خانه بنشیند، معصیتی انجام نداده است. این حرفی است که از دیدگاه علامه بهدست میآید و ما درصدد اثبات صحیح و غلط بودن آن نیستیم.
علامه میفرمایند که فعالیتهای اجتماعی بر زن هیچ وجوبی ندارد؛ با این حال باید دید اگر زن با وجود عدم وجوب، به دنبال تحصیلات و فعالیت در اجتماع رفت، خوب است یا خیر؟ ایشان میفرمایند لازمه دیدگاه ما این است که حضور زن در عرصههای اجتماعی واجب نیست، بلکه فضیلتی است که زن به آن دسترسی پیدا میکند و افتخاری است که برای خود کسب میکند و این دو برای زن هیچ اشکالی ندارد. در بیان علامه فخرفروشی برای مردها جایز شمرده نشده؛ مگر زمان جنگ که شعار میدهند و مبارزهطلبی میکنند، اما برای زن فخرفروشی حرام نشده است و حتی در مواردی، شریعت بدان تشویق کرده است. علامه مواردی که شریعت به فخر فروشی زنان تشویق کرده است را ذکر نکرده است و ما نیز نمونهای برای آن نیافتیم، اما به نظر میرسد برخی امور میتواند قرینه باشد. مثلاً در کتاب زکات، بعد از بحث از زکات واجب این پرسش در کتاب شرح لمعه شهید ثانی مطرح شده است که آیا زکات در جواهرآلات هم است یا تنها در پول طلا و نقره است؟ فقها میگویند که زکات واجب در جواهرآلات نیست، اما مستحب است زن جواهرآلات خود را به زن دیگری که میخواهد به مجلسی برود، قرض دهد. این نحوه فخرفروشی را که زنی در مجلسی خود را نشان دهد که عموماً برای زنان مهم است، شرع برای زنان بهرسمیت شناخته است؛ مادامی که خلاف شرع و معصیت نباشد.
در نقطه مقابل مرحوم مطهری به برابری حقوقی و تشابه حقوقی در عرصه اجتماع تصریح میکند و در مورد اینکه این فعالیتهای اجتماعی بر زن واجب است یا خیر، سکوت کردهاند.
- این دو اندیشمند درخصوص ضرورت و امکان حضور زنان در اجتماع هم ارائه نظر کردهاند؟ چه تفاوتهایی در این زمینه میان آراء آنها وجود دارد؟
من به خاطر ندارم که مرحوم مطهری در مورد ضرورت حضور اجتماعی زن صحبت کرده باشند، بلکه بحثی که مطرح میکنند بحث حقوق اجتماعی است. اینکه آیا تمایزات حقوقی بین زن و مرد مختص به مناسبات خانوادگی است یا در مناسبات اجتماعی هم باید تمایز را بپذیریم. ایشان میفرمایند که طبیعت، زن و مرد را در مناسبات خانوادگی در یک موقعیت قرار نداده است، مرد شکارچی است و زن شکار و... از اینجا میخواهند نتیجه بگیرند که زن و مرد چون تکویناً در مناسبات خانوادگی یکی نیستند، حقوق خانوادگی آنها هم مشابه همدیگر نیست، اما مساوی است. ایشان مساوی بودن را به معنای همارزشی معنا کردهاند که با مثالی که زدهاند، قابل تبیین است: پدری در شرف از دنیا رفتن است و میخواهد وصیت کند و اموالش را بین سه پسرش که یکی در کار مستغلات، دیگری در کار کشاورزی و سومی در کار دامداری است، تقسیم کند. مبلغی به ارزش 10میلیون تومان حشم (دام) را به پسری که در کار دامداری است میدهد، 10میلیون تومان زمین را به پسری که در کار مستغلات است و به ارزش 10 میلیون جایگزین از باغات را به فرزند دیگر میدهد. او چیزهای مختلفی به فرزندانش داده است، اما ارزش چیزهایی که به آنها میدهد متفاوت نیست. حرف مرحوم مطهری آن است که حقوق زن و مرد در خانواده متمایز است، ولی از نظر ارزشی تفاضل حقوقی بین آنها وجود ندارد.
اما از نظر مرحوم مطهری در اجتماع غیرخانوادگی، هیچگونه تفاوت حقوقی، در حقوق اولیه بین زن و مرد وجود ندارد. بله اگر یکی زرنگی کرد و کار بیشتری کرد، برخورداری بیشتری هم خواهد داشت. مثل اینکه در مسابقه دو همه را پشت یک خط نگه میداریم و بعد به کسی که اول شد، جایزه ویژه بدهیم، جایزه ویژهای که به خاطر تلاش ویژه است. زن و مرد در اجتماع، تفاوت اولیه با هم ندارند و از تشابه حقوقی کامل برخوردارند و تنها تمایز، در حقوق ثانویه است؛ اینکه اگر کسی تلاش متمایزی کرد، حقوق متفاوتی خواهد داشت.
از نگاه شهید مطهری طبیعت، زن و مرد را در عرصه اجتماعی در دو موقعیت متفاوت قرار نداده است
اما اینکه چرا در عرصه خانواده تمایز حقوقی وجود دارد و در عرصه اجتماع خیر، مرحوم مطهری میگوید به دلیل آن است که طبیعت، زن و مرد را در عرصه اجتماع در دو موقعیت متفاوت قرار نداده است؛ انسانها مثل زنبورهای عسل نیستند که از روز اول یکی ملکه به دنیا آمده باشد و دیگری کارگر. از نظر ایشان، در عرصه اجتماعی، تکوین و طبیعت، زن و مرد را در دو موقعیت متفاوت قرار نداده است؛ در نتیجه حقوقشان هم متفاوت نیست.
اشکالی که در این زمینه به شهید وارد میشود آن است که شما از کجا متوجه شدید که طبیعت در مناسبات خانوادگی زن و مرد را در موقعیتهای مختلف قرار داده است، ولی در مناسبات اجتماعی قرار نداده است؟ ما میدانیم که زن و مرد در عرصه تکوینی متفاوت هستند، اما کجا نوشته که تفاوت زن و مرد در احساسات و عواطف و قدرت بدنی و موارد دیگر صرفاً مربوط به عرصه خانواده یا اجتماع است؟
آیا در اجتماع و یژگیهای تکوینی کارآیی خاصی ندارد؟
حتی اگر بنا را بر پذیرش این ادعا بگذاریم و این کلام مرحوم مطهری را بپذیریم، مرحوم مطهری میگویند زن احساساتیتر از مرد است، چون باید بیشتر نسبت به بچه و گریه و ناراحتی عکسالعمل نشان دهد؛ زن میل به توجه دارد چون باید مرد را در خانه به خود جلب کند و... . اما این پرسش مطرح میشود که آیا وجود این تفاوتها، پیامد اجتماعی به دنبال نخواهد داشت؟ آیا زن که وارد اجتماع میشود، تبرج خود را در خانه جا میگذارد یا با همان تبرج به محیط اجتماعی میآید و ممکن است مخاطب حکم اجتماعی متفاوتی هم باشد؟ و اگر طبیعت به مرد قدرت بدنی بیشتر و انعطافپذیری کمتر را به خاطر ایفای نقش مدیریتی در خانواده داده باشد، وقتی که قدم به اجتماع میگذارد، باید با لحاظ همین ویژگیها حقوق و تکالیف اجتماعیاش تعیین شود یا در اجتماع این و یژگیهای تکوینی کارآیی خاصی ندارد؟
پس این ویژگیهای تکوینی، سرریز در جامعه هم خواهد داشت و متناسب با آن باید حقوق متناسب در جامعه را طراحی کنیم و قوانینی متمایز برای مردان و زنان در مواردی مانند حجاب داشته باشیم که در برابر تبرج زن قرار بگیرد. به عنوان نمونه، شهادت زنان در برخی موارد، به خاطر غلبه احساساتشان پذیرفتهشده نیست؛ حتی ممکن است این غلبه احساسات ناخواسته هم باشد. این تفاوت دیدگاه علامه و شهید است. پس دو اشکال به کلام استاد مطهری وارد شد، یکی اینکه شما از کجا میگویید که تکوین بین زن و مرد در حوزه اجتماع فرق نگذاشته است؟، ثانیاً اینکه اگر تکوین تنها در حوزه خانواده تفاوت گذاشته باشد، این تمایز میتواند پیامد اجتماعی داشته باشد؟
اشکال دیگر آن است که از کجا گفتید که حقوق زن و مرد در خانواده مشابه نیست اما همارزش است؟ وزنه و کِیلی داریم که نشان دهد یکی هموزن دیگری است یا خیر؟ مثلاً به فرزند میگویند که باید حرمت پدر و مادر را نگاه داری و به آنها احسان کنی. آیا میتوانیم بگوییم حقی که فرزند بر والدین دارد، با حقی والدین بر گردن فرزند دارند مساوی است؟ این حقوق با هم متعادل و متناسب هستند، یعنی در برابر آن حق، حقی قرار داده شده است، نه اینکه با هم هموزن باشند. حق پدر و مادر کجا و حق من کجا؟ مسلم است حق آنها خیلی بالاتر است. حقی که مادر بر فرزند دارد، بیشتر در قبال احسانی است که به فرزند کرده، نه در قبال حقی که فرزند به پدر و مادر دارد. یعنی حتی گاه حق در مقابل احسان است. احسانی که مادر به من کرده، بعد از به دنیا آمدن فرزند، مادر دیگر هیچ مسئولیت واجبی نسبت به او ندارد و تمام مسئولیت فرزند، با پدر است و مادر میتواند خود را کنار بکشد. در نتیجه خیلی از حقوقی که مادر برعهده فرزند دارد، در قبال خدمتی است که به فرزند کرده است.
مسأله بالاتر آن است که ما چند روایت داریم که به صراحت میگویند حق مرد بر زن در مناسبات اجتماعی بیشتر است و این با حرف شهید مطهری نمیسازد. بحث تفاضل حقوقی است و در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام آمده که حق همسرت بر تو این است، اگرچه حق تو بر او سنگینتر و طاعت تو بر او لازمتر است.
- لطفاً در مورد این تفاوت حق زن و مرد کمی توضیح دهید.
ما روایتی داریم که دختری خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرسد و در مورد حقوق زن بر مرد سؤال میکند. پیامبر اموری مانند نفقه دادن و مراقبت و غیرت نسبت به او و چشمپوشی از خطاهای او را عنوان میکنند. دختر میگوید، حق مرد بر زن چیست؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند بیشتر از آنچه که فکر کنی. دختر میپرسد که یعنی مساوی نیست و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پاسخ میدهند: یک به صد هم نیست. این تعبیر محکمی است اما مرحوم مطهری اصلاً متعرض این روایات نمیشود و نمیگوید با روایات چطور باید برخورد کرد.
علامه فضای فکری متفاوتی دارد. ایشان هم در ذیل آیه 228 سوره بقره توضیح میدهد و مساوات را بیان میکند اما میگوید مساوات یعنی تعادل، نه برابری. به تعبیر دیگر میگوید، ابتدائاً باید جایگاهها را مشخص کرده و وزن اجتماعی هر یک را تعیین کنید و خصوصیتها را ببینید. سپس در جایی که خصوصیت وجود ندارد، برابری را تعمیم دهید. اما حق ندارید بین جاهل و عالم برابری اعمال کنید؛ جاهل به لحاظ علمش در موضع پایینتر است و عالم در موضوع بالاتر، و ممکن است شما امتیاز ویژهای به علما به خاطر موقعیت علمیشان بدهید. هماکنون دولتهای مختلف امکاناتی ویژه را برای حمایت از استعدادهای درخشان و دانشمندان و نخبگان علمی اختصاص میدهند که اشکالی ندارد و عقلایی هم است. موقعیت ریاست هم موقعیت ویژهای که باید ویژگیاش در حقوق دیده شود مثل کسی که رییس اداره است و حق امضای خاص دارد. همه از حقوق مشترک برخوردارند اما اختصاصاتی هم وجود دارد، حرف رییس اداره باید پیش برود. اینجاست که لزوم اطاعت را میگذاریم تا کارها پیش برود. رییس هموزن کارمند ساده نیست، وظایفش بیشتر و سنگینتر است، آخر ماه هم به خاطر این سنگینیها، حقوق و مزایای بیشتری هم خواهد گرفت.
مساواتی که علامه میگوید همان عدالت است
علامه تصریح میکند که باید وزنهای اجتماعی و تفاوت وزنها را لحاظ کنید و نتیجه آن همان معنای ارسطویی از عدالت میشود که علامه هم بدان تصریح میکند: «إعطاء کلُ ذِی حَق، حَقه»، یعنی مساواتی که علامه میگوید همان عدالت است: «اعطاء کل ذی حق حقه». سپس در نهایت بحث روایی مطرح میکند: «و فی تفسیر علی بن ابراهیم، عن الصادق علیه السلام، حق الرجال علی النساء، اعظم من حق النساء علی الرجال.» و میگوید این روایت با توضیحی که ما در مورد مساوات بیان کردیم، قابل جمع است. یعنی مساوات به معنای تعادل است و عدالت جنسیتی با تفاضل حقوقی قابل جمع است. یعنی اگر مرد سرپرست خانواده یا محیط اجتماعی شد، حق ویژهای به نام حق سرپرستی پیدا میکند که آن حق را زن ندارد. در نتیجه حقوق خانوادگی مرد، نه به دلیل مرد بودن او، که به دلیل سرپرستی، که از اختصاصات مرد است، بیشتر از زن است.
علامه معتقد است در عرصه خانوادگی نه تشابه وجود دارد نه همارزشی
لذا تفاوت مهم دیدگاه علامه با مرحوم مطهری در عرصه خانوادگی این است که همارزشی را قبول ندارد و میگوید نه تشابه وجود دارد و نه همارزشی؛ در حوزه اجتماع هم میگوید برابری حقوقی معنا ندارد و قائل به تمایزات حقوقی بین زن و مرد است اما مرحوم مطهری تمایز حقوق در عرصه اجتماع را نمیپذیرد و در عرصه خانواده هم از توضیحاتش چنین بدست میآید که قائل به تفاضل حقوقی نیست.
- در خصوص آراء علامه در زمینه فطرت و اینکه تناسبی میان نظام حقوقی اسلام و فطرت وجود دارد، توضیح دهید. منظور از فطرت دقیقاً چیست؟ در این زمینه چه تفاوتی میان آراء علامه و شهید مطهری وجود دارد؟
علامه طباطبایی یک نوآوری در بحث فطرت دارند. علمای قبل از ایشان وقتی از فطرت صحبت میکنند، بیشتر به بُعد معرفتی توجه دارند. آیه شریفه «فطرت الله التی فطر الناس علیها» نیز همین معنا را به ذهن میزند. فطرت الهی یعنی سرشت انسان که متمایل به خداست، آن وجه خداباورانه بشر، اینکه من به خداوند معرفتی دارم، اینها را فطرت الهی میگویند.
اما فطرت در کلمات علامه معنای عام پیدا میکند و به معنای ریخت تکوینی استعمال میشود. در تمام طراحیهای صورتگرفته برای انسان، ایشان فطرت را معادل تکوین، بهویژه آن بخش که انسانیت انسان را از دیگر موجودات متمایز میکند، گرفته است، خصوصاً در جایی که انسان را از حیوان جدا میکند. ولی گاهی اوقات نیز فطرت کاملاً معادل با تکوین گرفته شده است و میگوید تمام احکام شرعی هماهنگ با فطرت است. حرف ایشان این است که اسلام، دینی فطری است، فطری بودن به این معناست که تمام آموزههای اخلاقی، حقوقی، اجتماعی و... اسلام، هماهنگ با ویژگی تکوینی است. خدا انسان را در نظام احسن طراحی و سپس هدایت کرده است؛ هم با هدایت تکوینی و هم هدایت تشریعی و بر اساس هدایت تکوینی، عقل نظری و عملی به او داده تا حقایقی کشف کند و حکم اخلاقی دهد.
نظام حقوقی هماهنگ با فطرت است
پس، طراح نظام حقوقی همان خدایی است که نظام تکوینی را طراحی کرده است؛ در نتیجه، نظام حقوقی هماهنگ با فطرت است. اگر به شما میگویند این کار را بکن، به این دلیل است که تکوین شما متناسب با آن است و سعادت تکوینی شما این نظام حقوقی را میطلبد؛ تا اینجا تفاوتی بین علامه و مرحوم مطهری نیست.
اما علامه در جلد دو المیزان، در توضیحات ذیل آیه 228 بقره میگویند: برای کسی که در مسائل اجتماعی بحث میکند، سزاوار نیست در اینکه تمام احکام اجتماعی بالاخره به طبیعت برمیگردد؛ واژه «بالاخره» برای اشاره به این نکته است که گاه احکام مستقیماً به طبیعت برمیگردد و گاه باواسطه بازمیگردد. مثلاً میگویید چرا ارث مرد بیشتر از زن است، میگویند به خاطر اینکه مسئولیت اجتماعی مرد بیشتر است، میخواهد مهریه بدهد، نفقه بدهد و...، ولی زن مسئولیت اقتصادی ندارد و پول را میتواند در جیبش بگذارد. حال اگر سؤال را ادامه دهید و بپرسید چرا مرد مسئولیت اقتصادی دارد و زن ندارد، به ویژگی تکوینی برمیگردد. چون طراحی خلقت مرد متفاوت از زن است، زن اسیر عادت ماهیانه است، اسیر وضع حمل است و مرد چنین نیست، او قدرت بدنی دارد که متناسب با سرپرستی است. علامه تمام تمایزات را به تمایز در تکوین برمیگرداند.
- از منظر این دو اندیشمند، زن امروزه همان زنی است که در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده است، یا اینکه به مرور که به سمت ظهور میرویم، عقلها شکوفا میشود و نگاهها و افکار و فطرتها تغییر میکند؟
نه، فطرتها عوض نمیشود؛ «لاتبدیل لخلق الله.». من و شما از نظر تکوینی همان انسان 1400سال پیش هستیم. اگر با سوءتدبیر و به کمک تکنولوژی، از نظر تکوینی در ساخت زنانه و مردانه دست برده نشود، همان ساختی است که بود.
- ممنون از فرصتی که در اختیار مهرخانه قرار دادید.