روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده در نظر دارد به مناسبت هفته عفاف و حجاب نشستهای گذشته خود در زمینه حجاب و عفاف را بازنشر دهد. بدین منظور کرسی ترویجی پوشش زنان جاهلی و امکان تشریع حجاب شرعی در عصر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمد عشایری؛ عضو هیئت علمی جامعةالمصطفیالعالمیه و با حضور کارشناس محترم آقای دکتر مهران اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، که 15 بهمن ماه 1393برگزار شده است، برای پیگیری علاقهمندان ارائه میگردد.
حجتالاسلام والمسلمین عشایری با اشاره به آیاتی از قرآن که زنان را به رعایت حجاب فرمان داده است، گفت: گاه در دلالت این آیات بر حجاب کامل، تردیدهایی وجود دارد. یکی از سنجههایی که میتوان درستی یا نادرستی برداشتهای مفسران و فقیهان امروزی را با آن سنجید این است که ببینیم آیا برداشت آنها با برداشت مسلمانان صدر اسلام مطابقت دارد یا خیر. اگر مسلمانان صدر اسلام، به ویژه زنان، پوشش حداکثریِ خود را از همان زمان نزول آیاتِ حجاب برگزیده باشند، میتوان گفت آنان نیز از آیات قرآن همان حجاب حداکثری را برداشت میکردند. اما اگر از زوائدی باشد که متشرعان به شریعت افزودهاند، برداشتهای مفسران و فقیهان امروزی نیز با چالش مواجه خواهد شد.
این شبهه وجود دارد که زمان جاهلی و صدر اسلام امکان دوخت و دوز وجود نداشته است که حجاب شرعی محقق شود
وی افزود: دیدگاه رقیب بیان میکند که عربها لباس مناسبی با شکل و شمایل لباسهای امروزی در اختیار نداشتهاند تا بتوانند به پوششی مانند پوشش اسلامی امروزی دست یابند؛ زیرا لباسهایشان دوختنی نبوده و امکان بستن و محکم نگه داشتن آنها بر روی اندامهای بدن وجود نداشته است. برای رسیدن به این نکته باید این سؤال را پاسخ دهیم: «آیا در آن روزگار برای تحقق چنین حجابی، فرهنگ، امکانات پوششی و خیاطی به اندازه کافی فراهم بوده است یا نه؟» برای رسیدن به این امر، میشد از یافتههای باستانشناسی و بررسی متون ادبی و شعرهای جاهلی بهره گرفت که بنده در مقاله خود متون ادبی، اعم از نثر و نظم و جستارهای تاریخی در حوزه تاریخ و ادبیات را مورد کاوش قرار دادم.
کشفٌ عن ساق پدیدهای است که اگر امری فراگیر، نامتمایز و همیشگی بود، دیگر تمایز پیدا نمیکرد
ایشان با اشاره به شواهدی از صدر اسلام و نیز زمان جاهلیت درباره وجود لباسهای بلند ابراز داشت: رواج تعبیر «کشفٌ عن ساق» به معنای بالا زدن لباس به گونهای که ساق پا (محدوده بین زانو و قوزک پا) نمایان شود. اعراب در هنگام مواجهه با کارهای دشوار دامن لباسشان را بالا میزدند. پدیدهای که در فرآیندهای تدریجی و پنهان زبانی به معنای امر خاصی درمیآید، باید تشخص و تمایز کافی داشته باشد، برهنه کردن ساق نیز پدیدهای است که اگر امری فراگیر، نامتمایز و همیشگی بود، دیگر تمایز پیدا نمیکرد. لباس زن عرب، لباس بلندی بوده و در شرایط عادی تا حوالی قوزک پایش را میپوشانده و تنها در مواقع خاص که آن را بالا میکشید، ساق پایش نمایان میشده است.
وی ادامه داد: در زبان عربی به بخشهایی از بدن زنان که پس از لباس پوشیدن برهنه باقی میماند، «مَعاری» میگفتند. ارباب لغت تصریح کردهاند که معاریِ زنان تنها انتهای دست، انتهای پا، بخش بالایی سینه و صورت بوده است.
انواع سرپوشها و صورتپوشها به صورتی که نیاز به دوختن داشته است در شعر جاهلی دیده میشود
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی تصریح کرد: «المِعجَر» لباس خاصی بوده که زنان سرشان را با آن میپوشاندند. وسعت این سرپوش شاید از «مقنعه» بیشتر و از «رداء» کمتر بوده است. افزون بر «مِعجر»، «بُرقع» و «وَصواص» هم رواج داشت. «بُرقع» صورتپوش بلندی بود که زنانِ آزاد از آن استفاده میکردند و «وصواص» صورتپوش کوچکتری بود که کنیزان میپوشیدند. یکی از شاعران جاهلی، در شعر عاشقانهای، برخی از زنان را توصیف کرده بود که وصواصهایشان را به خاطر چشمشان سوراخ کردهاند. در توصیف «برقع» آمده است که این صورتپوش، پوشش محکم و مجهزی بوده و لوازم متعددی داشته است؛ از جمله، دو بند به نام «شبام» داشته که از پشت سر محکم بسته میشده است. پوششی کوچکتر از «برقع» نیز وجود داشت که به آن «بُخنُق» گفته میشد. «مقنعه» و «قناع» نیز هر کدام نوعی سرپوش و صورتپوش دیگر بودند. جالب آنکه زنان جاهلی نیز از «قناع» تنها برای استتار یا ناشناس ماندن استفاده نمیکردند، بلکه گاهی آن را میپوشیدند تا زیبایی صورتشان را از مردانی که روا نمیدانستند، بپوشانند. «نقاب» نیز حتی پیش از نزول آیات حجاب، رایج بود؛ هر چند بیشتر برای استتار در جاهایی که میخواستند شناخته نشوند، به کار میرفت.
وی درباره سرپوشهای زن جاهلی ادامه داد: کلاهچهای که زن جاهلی وقتی موهایش را چرب میکرد بر سر مینهاد تا مقنعه یا سرپوشهای دیگرش چرب نشود، «غفارة» نامیده میشد. پوششی زینتی هم وجود داشته که زنان برای زینت و حجیم کردن بدن خود از آن استفاده میکردند. به این پوشش «عُظّامه»، «رفاعه»، «الحشیه»، «العجازه» یا «الاعجازه» میگفتند.
لباسهای ایام خاص و عزاداری نیز از مشخصههایی است که در زمان جاهلی در شعرها آمده است
حجتالاسلام عشایری با بیان اینکه در زمان جاهلیت لباسهایی نیز وجود داشته که در شرایط خاص به کار میرفته است، گفت: «خِذعِل» لباس خاصی بود که زنان در هنگام عذر شرعی آن را میپوشیدند. پوششهای بهداشتی دیگری نیز در این ایام میپوشیدند از جمله «ربذه» و «فرامة». «سَبحه» که «سُیُور» و «رَهط» نیز نامیده میشد، از پوست تهیه میگردید. همین که این لباس در شعرهای شاعران دوره جاهلی مانند «مالک بن خالد هذلی» به کار رفته، نشانه آن است که این لباس در آن زمان هم وجود داشته است.
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی با اشاره به لباس ویژه عزاداری گفت: این لباس که به رنگ مشکی بود «سلاب» نامیده میشد. در شعرهای «عنتره»، شاعر جاهلی، پوشیدن چنین لباسی به زنان عصر جاهلیت نیز نسبت داده شده است. بارانیِ پشمی ویژهای نیز وجود داشت که در هنگام بارندگی میپوشیدند و به آن «مِمطَر» یا «مِمطَره» گفته میشد. ممطرة کلاهدار، «بُرنُس» نامیده میشد. در روایت معتبری از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله «بُرنس» داشتند. پوشیدن «بُرنس» به زنان جاهلی و صدر اسلام نیز نسبت داده شده است. گونهای کوتاهتر از «بُرنس» نیز وجود داشت که مخصوص کودکان بود.
در خطبه فدکیه به سراسری و بلند بودن عبا یا چادر حضرت زهرا سلامالله علیها اشاره شده است
حجتالاسلام عشایری پوشش زنانه بلندی را که بر روی زمین کشیده میشد از یدگر لباسهای زنان جاهلی دانست و خاطرنشان کرد: به این نوع پوششهای بلند، «ذیل» گفته میشد. استفاده از چنین لباسهایی در میان زنان پیش از دوره جاهلیت نیز مرسوم بود؛ چنانکه ابنعباس نقل کرده که نخستین زنی که دامن خود را بر روی زمین کشید و پس از او «ارخاء الذیول» در میان زنان عرب رواج یافت، جناب «هاجر»، مادر حضرت اسماعیل بود. او وقتی از نزد ساره فرار میکرد، دامن لباسش را تا روی زمین آویزان کرد تا رد پایش را محو کند و آنها نتوانند رد پایش را بیابند و به دنبالش بیایند. در روایات نیز آمده است که وقتی حضرت فاطمه(سلامالله علیها) به سوی مسجد روانه شدند تا خطبه معروف به «خطبه فدکیه» را ایراد کنند، انتهای چادرشان بلند بود و به زمین کشیده میشد.
تفاوت لباس دختران و زنان و نیز افراد متشخص و فرومایه در خور توجه است
وی تصریح کرد: در عصر جاهلیت بین لباسهای دخترانه و لباسهای زنانه گسستی معنادار وجود داشت. دختران در سنی که هنوز جاذبههای جنسیشان آشکار نشده بود، لباسهایی میپوشیدند که پوشانندگی کمتری داشت، امّا وقتی به سنی میرسیدند که زیباییهای زنانهشان آشکارتر میشد، از لباسهای پوشانندهتری بهره میجستند. «مِجوَل» لباسی بود که دختران نابالغ آن را به تن میکردند، امّا «دَرع» که پوشانندگی بیشتری داشت، ویژه دختران جوان و زنان بود.
ایشان افزود: «تُبّان» به معنای شلوار کوتاهی است که ساق نداشته و بیشترْ «ملّاحان» آن را میپوشیدند. این لباسِ كوتاه زیبنده افراد متشخص نبود؛ برای همین هم «حسّان» در قصیدهای پدران «ولید» را به خاطر پوشیدن این لباس تنقیص کرده است. تبّان بلندتری نیز وجود داشت که افراد محترم آن را به تن میکردند و نشانه ذلت نبود. برای همین هم امام حسین(علیهالسلام) وقتی میخواستند به میدان عزیمت کنند تبّان بلند به تن کردند.
این پژوهشگر حوزه ادامه داد: آستین نیز در لباسهای عصر جاهلی وجود داشته است. یمنیها آن را «قُنّ» مینامیدند، ولی در شبه جزیره خودآستین را «کُمّ» و قسمت جلوی آستین را «رُدن» و جمع آن را «اردان» مینامیدند.
«رُدن»، که گاه به معنای خود آستین و غالباً به معنای قسمت جلوی آستین به کار میرفته، در شعرهای جاهلی به لباسهای زنانه نسبت داده شده است. شاعران جاهلی وقتی میخواستند کسی را مدح کنند به انتشار بوی خوش از رُدنهای او (أردان) اشاره میکردند. حضرت آمنه وقتی نوزاد خود حضرت محمد صلیاللهعلیه و آله را نزد جناب عبدالمطلب آورد، او نوزاد را به آغوش کشید و گفت: «هذا الغلام الطیّب الأردان»
وی افزود: روایت شده است که زنی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله پرسید وقتی که همسرم به من نفقه کافی نمیدهد آیا میتوانم به هووهایم بگویم که او به من نفقه زیادی میدهد؛ حضرت در پاسخ فرمودند: «المتشبّع بما لم یُعطَ کلابس ثوبَی زورٍ!» در اینکه منظور از «ثوبَی زورٍ» چه چیزی است، شارحانِ متون حدیثی با یکدیگر اختلاف دارند. «ازهری» در شرح آن مینویسد در زمان پیامبر صلیاللهعلیه و آله لباسی وجود داشت که در هر سمت به جای یک آستین دو آستینِ متداخل داشت. برای همین بود که این لباس را «ثوبی زور» مینامیدند.
اثبات وجود شغل خیاطی در زمان جاهلیت و صدر اسلام امکان دوخت و دوز را اثبات میکند
ایشان به وجود شغل خیاطی در زمان جاهلیت اشاره کرد و ابراز داشت: پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله غلامی داشتند که خیاط بود. در منابع اهل تسنّن آمده است که پیامبر صلیاللهعلیه و آله به خیاطی که میخواست برای همسرشان دِرع بدوزد، توصیه کردند که وقتی سوزن را به پارچه میزند «بسم الله» بگوید. در نقل دیگری آمده است که یک خیاط، پیامبر صلیاللهعلیه و آله را به غذا دعوت کرد و ایشان پذیرفت. همچنین، نقل شده که حسنین علیهمالسلام در یک روز عید به مادرشان گفتند که غیر از ما همه کودکان شهر لباس زیبا پوشیدهاند؛ حضرت فاطمه سلامالله به ایشان فرمودند باید صبر کنند تا خیاط لباسشان را بیاورد. برخی نقل کردهاند که «زبیر بن عوام» نیز خیاط بوده است. البته خیاطی در فرهنگ اعراب جاهلی شغل شریفی شمرده نمیشد، بلکه شغل فرودستان به حساب میآمد. فرودست شمرده شدن شغل خیاطی تا مدتها بعد از اسلام نیز ادامه داشت.
این پژوهشگر حوزه لوازمی غیر از لباس که در تولید آنها دوخت و دوز و خیاطی ضروری بود، نام برد و گفت: «عیبة» زنبیلی بوده که در آن لباس و وسایل دیگر را میگذاشتند. انواعی از مَشک که همگی دوختنی بودند در زندگی جاهلی وجود داشت. دوخت کفش و حصیر نیز در آن دوره رایج بود که آن را «خصف» مینامیدند. «وشم» یا «خالکوبی»، هرچند صنعتی مرتبط با خیاطی نبود، امّا ابزار اصلی این صنعت نیز «ابرة» (سوزن) بوده که شبیه به سوزن خیاطی یا همان سوزن خیاطی بوده است.
تحقّق حجاب شرعیِ حداکثری برای زنان، با هیچ مانعی در عصر پیامبر صلیاللهعلیه و آله مواجه نبوده است
حجتالاسلام عشایری در پایان تأکید کرد: نکته دیگری را که در واکاوی فرهنگ پوششی شبه جزیره نباید از نظر دور داشت، آن است که در عصر پیامبر صلیاللهعلیه و آله تجارت لباس از نقاطی مانند یمن، نجران و ... به مدینه رواج داشت؛ برای مثال، در حدیث معتبری نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله کلاه یمنی خاصی به نام «قُلنسوه» داشتند و در جنگها از آن استفاده میکردند.بنابراین، حتی اگر فرض شود که در مدینه خیاط وجود نداشته یا تعداد خیاطان آن کم بوده است، باز هم نباید تصور شود که مسلمانان به لباس دوخته دسترسی نداشتهاند، زیرا از سرزمینهای دیگر لباس به مدینه آورده میشد. با این اوصاف تاریخی تحقّق حجاب شرعیِ حداکثری برای زنان، با هیچ مانعی در عصر پیامبر صلیاللهعلیه و آله مواجه نبوده است.
ما حق نداریم در تحقیق منابع را محدود کنیم
در ادامه دکتر اسماعیلی با اشاره به کتاب ده جلدی استاد جواد علی گفت: مشکلی که در روش فقها وجود دارد این است که منابع را محدود میکنند و این باعث میشود تحقیق همهجانبه نباشد. ما حق نداریم در تحقیق منابع را محدود کنیم. اصل اولیه در تحقیقات این است که کلیه اطلاعات مرتبط با موضوع از کلیه منابعی که به ذهنمان میرسد استخراج شود، کلامی، تاریخی، فقهی، رجالی، ادبی، سنگنوشتههاو باستانشناسی و ... . همه چیز برای ما سند است، مگر خلافش ثابت شود.
ایشان افزود: وقتی مطلبی را از یک کتاب برداشت میکنیم باعث سوءاستفاده میشود. اگر در بحث لباس از بحثهای لغویان بهره بردیم باید آن را در دیگر منابع هم چک کنیم تا تحقیق کامل شود. وضع لباس مردم در هر زمانی به اقتصاد آن زمان و مردم آن زمان برمیگردد.
نمیشود استقراء معکوس کنیم و آن را برای صدر اسلام و زمان جاهلی نیز صحیح بدانیم
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان کرد: فاصله ثروت و امکانات مردم در قرن چهارم با قرن اول و صدر اسلام متفاوت است و اگر مهارتها یا امکاناتی در قرون بعدی در منابع هست، نمیشود استقراء معکوس کنیم و آن را برای صدر اسلام و زمان جاهلی نیز صحیح بدانیم و باید فاصله فرهنگی و تمدنی بعد از صدر اسلام را باتوجه به فتوحات و تجارب در نظر بگیریم.
هر چه در تاریخ گزارش بیشتری پیدا کنید، امکان شناخت صحیح از سقیم بیشتر است
ایشان عدم پیش آمدن تعارض در یافتهها را از معایب تکمنبعی بودن دانست و افزود: شما وقتی میخواهید در مسئلهای مثل خمس فتوا بدهید، سعی میکنید همه روایات را بررسی کنید. در این مسیر به تناقضهایی برمیخورید که با دلالت یا نقض سند، برخی روایات مرجوع میشوند. وقتی به یک سری منابع اکتفا کنیم، این اشکال رخ میدهد که تعارض پیش نمیآید و کار یکدست میشود و ممکن است نتیجهگیری با آن، تام و تمام نباشد. باید در نظر داشت که حتی افراد موثق و خوب هم ممکن است چیزی را فراموش کنند یا حتی نسخهنویسها اشتباه کنند و چیزهایی از قلم بیفتد. قضاوت با نوع شناخت متفاوت میشود. هر چه در تاریخ گزارش بیشتری پیدا کنید امکان شناخت صحیح از سقیم بیشتر است.
پارچه در آن عصر گران بوده است و با وضعیت اقتصادی نامناسب مردم حجاز وجود لباسهای نامبرده منطقی نیست
دکتر اسماعیلی در پایان سخنان خود با تأکید بر اینکه باید شرایط آب و هوایی منطقه حجاز، نیز شرایط تاریخی و بازسازی تاریخی آن زمان را در نظر گرفت، گفت: با توجه به وضع اقتصادی نابسامان زمان جاهلی و صدر اسلام نمیتوان لباسهای گران برای آن زمان تصور کرد؛ چون روایاتی هست که مقداری پارچه با مقدار دیه که تعدادی شتر بوده، معادل گرفته شده است. یا این نکته که بیان شد که لباسها به حدی بلند بوده که به زمین کشیده میشده، با آن قیمت گران، قابل تصور نیست و ادله بیشتری نیاز است. میتوان گفت کشیده شدن لباس روی زمین به آشفته حالی و محزون بودن حضرت هاجر و حضرت زهرا سلامالله علیهما ربط داشته است.
شیوه قمّیّون در تحقیق تک منبعی نیست
حجتالاسلام و المسلمین عشایری در پاسخ به اشکالات دکتر اسماعیلی گفت: درباره تفاوت روش فقها، دو شیوه داریم که شهره شده است؛ یکی شیوه قمّیّون و دیگری شیوه نجفیّون. در شیوه قمّیّون که مبدع آن محقق بروجردی و محقق بهبهانی بودهاند، رجوع به انواع منابع باب است و تکمنبعی پرداختن به مسئله به شیوه نجفیون مشهور است که ما هم همان روش اول را قبول داریم و به ظنهای وارده در مسئله توجه میکنیم و البته خوب است از جهات دیگر مثل باستانشناسی نیز به این موضوع پرداخته شود.
ایشان افزود: تک تک لغاتی را که در اشعار میدیدم، در کتابهای لغت چک میکردم و قبل و بعد آن را نیز در نظر میگرفتم. در بحث خیاطان هم همین شیوه و کند و کاو را داشتم. اینکه به مختصات لباسها و قیمت و نوع استفاده آن بپردازم، خوب است، اما مقالهی بنده گنجایش این مقدار را نداشت و برای اثبات امکان لباس و امکانات دوخت و دوز در آن دوران بود که به آن پرداخته شد.
حجتالاسلام عشایری در پایان گفت: درست است وضع اقتصادی مردم عادی در زمان جاهلیت و صدر اسلام مناسب نبوده است، اما همان زمان هم اشراف وجود داشتند و از لباسهای گرانقیمت استفاده میکردند.