به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست مواجهه با اسناد بینالمللی در عرصه تعلیم و تربیت روز گذشته در مرکز تحقیقات زن و خانواده واحد تهران برگزار شد. پنل دوم این نشست به موضوع «بررسی محتوایی سند آموزشی 2030 با تأکید بر مباحث جنسیتی» اختصاص داشت. در این پنل حجتالاسلام والمسلمین زیبایینژاد؛ رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر فریبا علاسوند؛ عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر علی لطیفی؛ پژوهشگر مسائل تعلیم و تربیت اسلامی و دکتر علی پارسانیا؛ پژوهشگر اندیشکده تعلیم و تربیت دال به ایراد سخنانی پرداختند.
«مفاهیم کشدار»، مفاهیم تفسیرپذیری هستند که یکی از اهداف آنها خارج کردن قانون از تعین است
در ابتدای این پنل، علاسوند در سخنانی با موضوع «مفاهیم کشدار در اسناد بینالمللی» بیان داشت: منظور از «مفاهیم کشدار»، مفاهیم تفسیرپذیری هستند که بهکارگیری آنها بهصورت هدفمند صورت میگیرد و یکی از اهداف آنها خارج کردن قانون از تعین است. وقتی قانونگذاران میخواهند دست بازتری داشته باشند و کمترین مخالفت و بیشترین اتفاق نظر را جلب کنند، از این مفاهیم استفاده میکنند. این اتفاق در اسناد بینالمللی بهصورت هوشمندانه رخ میدهد و معمولاً زمانی نزاع در مورد الحاق به سندی پیش آمده که طرف مقابل از ظرفیت مفاهیم تفسیربردار استفاده کرده است و ما هم به سهولت از کنار این مسئله رد شدهایم و محکمکاری حقوقی انجام ندادهایم.
مردم عملا جایی در تفسیر این مفاهیم ندارند، سازمانهای قانونگذار مرجع تفسیر این مفاهیم هستند
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: مرجعیت تفسیر این مفاهیم با کسی است که دست بالاتر را در قانوننویسی دارد. همیشه کشورهای توسعهیافته مطالبهگر هستند و روابط قیممأبانهای با سایر کشورها دارند. در این سندها صحبت از جامعه بینالملل هست و یکی از ارکان جامعه بینالملل مردم هستند، اما عملاً جز سازمان ملل و دولتها و دفاتر وابسته به این سازمانها، جایی را که مردم در نظام بینالملل نقش داشته باشند، نمیشناسیم. مرجعیت تفسیر هم نانوشته به خود این سازمانها برمیگردد.
خلق مفاهیم جدید و برنامهریزی بر اساس آن، مبنای کار غرب است/ عدم آشنایی با این مبانی، باعث عبور سهلانگارانه از آنهاست
وی مفهوم شهروندی جهانی را یکی از مهمترین مفاهیم در سند ۲۰۳۰ دانست و گفت: اتفاقی که بهعنوان نقطه جداکننده تفکرات شرقی و مذهبی با تفکرات غربی است، این است که غربیها برنامههایشان را بهصورت پراگماتیستی اجرا و خطمشیهایشان را هم جدید میکنند، اما در بین ما اثباتگرایی وجود دارد و به جای گرهزدن صحنه عمل با مفروضات مسلم خود، آسانترین راه را انتخاب میکنیم و دلخوش به تئوریهایمان هستیم.
ایشان ادامه داد: مفهوم شهروندی جهانی مفهوم جدیدی نیست، اما به این نتیجه رسیدند که در هزاره سوم نیاز به مفهوم جدیدتری دارند. بحث بر سر این است که ما نیاز به تعریف هویت جدید، مسئولیتها و حقوق جدید در ارتباط با همه جهان داریم که به معنای نادیدهگرفتن مرزهای ملی و بومی است. بر این اساس هویت باید سیال و منعطف باشد؛ چون برنامه را در میدان محل و منطقه اجرا میکند و میخواهد در عمل از افراد شهروندانی برای جهان بسازد، وعده میدهد که با اجرای سند، جهانی دگرگونشده خواهیم داشت. کسی که خطمقدم بحثها در عرصه بینالملل است، وقتی تصوری از این مبانی نداشته باشد از این مباحث عبور میکند.
از مردم جهان میخواهند تنوع را بهرسمیت بشناسند، ولی بهگونهای رفتار میکنند که بخشی از تنوعات و تمایزات حذف شود
علاسوند مفهوم «تنوع» را نیز از دیگر مفاهیم مطرحشده در سند 2030 است و یک مفهوم کشدار دانست و اظهار داشت: از مردم جهان میخواهند تنوع را بهرسمیت بشناسند، ولی بهگونهای رفتار میکنند که بخشی از تنوعات و تمایزات حذف شود. در این دیدگاه، مذهب تا وقتی خوب است که نتواند بهعنوان بخشی از کنشگری اجتماعی وارد عمل شود. برای مقبول کردن این مفهوم، جریانهای رادیکالی مذهبی راه میاندازند. آنها بهگونهای چهره جریانها، کنشها و تمایزات مذهبی را مشوه میکنند که وقتی میگویند باید به سمت برابری و آزادی و آزادی از دین برویم، مخالفتی نباشد و اجماع جهانی را کسب کنند. پس باید تکلیفمان را با این مفهوم مشخص کنیم که اساساً جهان به دنبال تنوع است یا خیر؟ چه مدل تمایزاتی را ميخواهند حذف کنند و چه مدل را میپذیرند؟
تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، رعایت حقوق LGBTها یعنی مردان و زنان همجنسگراست
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده با اشاره به برخی مفاهیم تشدیدکننده نگاههای افراطی نسبت به جنسیت و هویت جنسی خاطرنشان کرد: در این سند 40 بار از واژه جنسیت (Gender) استفاده شده؛ در حالیکه در ابتدا تلقی کشورها از این واژه، زن و مرد بود و کسانی که در مسیر تدوین این سند حضور داشتند تاکید بر واژه (sex) داشتند که مفهوم مذکر و مؤنث را منتقل کند، اما آنها با لطایفالحیلی این واژه را تبدیل به واژه Genderکردند و همه کوشش خود را انجام دادند تا مفهوم موردنظر خود را بهعنوان مصداق جنس، جنسیت یا برابری جنسیتی بیاورند. ازجمله بحثهایی مثل سقط جنین، مفاهیمی مانند تراجنسیها، حقوق باروری و ... را به عنوان مصادیق برابری جنسیتی مطرح کردند، در حالی که برابری جنسیتی چنین مفاهیمی را در بر نمیگیرد.
وی افزود: البته عجیب است که چرا UNWOMEN، کمیساریای عالی، یونیسف و حتی یونسکو و... تلاش میکنند که مفهوم برابری جنسیتی را در هر کجا که مطرح شده معطوف به LGBTها کردند. UNDP سندی دارد که برابری جنسیتی را بهگونهای تفسیر کرده که این واژه حامل حقوق LGBTها یعنی لزبینها و مردان و زنان همجنسگرا میشود. UNDP تصریح میکند که نمایندگان دولتها باید درباره اصلاحات قانونی فراگیر جنسیتی از جمله حقوق و نیازهای بهداشتی زنان همجنسباز تشویق شوند.
دفاتر UNWOMEN در کشورهای مختلف، LGBT ها را به عنوان گروههای مدافع برابری جنسیتی معرفی کردهاند
او در ادامه گفت: UNWOMEN در سندی تحت این عنوان «نقش سازمان ملل در مبارزه با تبعیض و خشونت علیه افراد بر اساس گزارش جنسی و هویت جنسیتی» گزارش داده که دفاتر UNWOMEN در کشورهای مختلف از ۲۰۱۳ روی حقوق اشخاص LGBT به عنوان گروههای مدافع برابری جنسیتی کار کردهاند؛ یعنی اگر ما در کشور بحث برابری جنسیتی را مطرح میکنیم، باید حواسمان باشد که تصور مجامع بینالمللی از برابری جنسیتی حقوق LGBTهاست و آنها جنسیت را به عنوان تنوع تمایلات جنسیتی مطرح کردهاند. در هلند از سال 2011 مفهوم تساوی جنسیتی را با مفهوم و حقوق LGBTها در هم آمیختند. در تایوان نیز برنامه اقدام برای تساوی جنسیتی زنان تصریح میکند که برنامه باید شامل آموزش همجنسبازی زنان و مردان باشند. اصطلاح دیگری که در سند 2030 بهکار رفته، کلمه «فراگیر» که کلا ناظر به یک برنامه معین و خاص است که در سند تکرار شده است. این موضوع شامل کلمه «جامع» هم میشود. در سندهای یک دهه اخیر این کلمه بسیار تکرار شده و به این موضوع اشاره دارد که حتماً باید بخشی از کوششهایی که در کشورها انجام میگیرد، ناظر به LGBTها باشد.
واژه «سایر وضعیتها» مسئله را ناظر به مواردی میکند که گروههای مختلف از جمله خانوادهگراها با آن مخالف هستند
علاسوند در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: اصلاح دیگری که در سند بهکار رفته اصطلاح «وضعیت» است. وضعیت سالمندی، زنان و ... بعد واژه «سایر وضعیت»ها را آورده است. این واژه چرا آمده است؟ این اصطلاح به این منظور بهکار رفته که بتواند مسئله را ناظر به مواردی کند که گروههای مختلف از جمله خانوادهگراها با آن مخالف هستند. گروههای مخالف که معتقدند جریان علم در حوزه زنان بهوسیله جریانهای تند فمینیستی مدیریت میشود درصدند منویات خود را وارد این اسناد کنند و صداهای بلندتری را در مخالفت با توتالیته حاکم در این کشورها به گوش سایر کشورها برسانند. کشورهایی مانند ایران میتوانند مدیریت این جریان را برعهده بگیرند.
برای فهم درست اسناد جهانی، نیازمند تلاش نظری و فهم بسترها و همچنین تمرکز بر مفاهیم کلیدی آن هستیم
به گزارش مرکز تحقیقات زن و خانواده در ادامه این پنل، لطیفی با اشاره به این نکته که در مواجهه با سند 2030 باید دو مسئله را از هم تفکیک کنیم، اظهار داشت:. ابتدا ببینیم این سند چیست و آن را بشناسیم. سپس ببینیم چگونه باید با آن مواجه شویم. در تعامل با جهان فارغ از اینکه چگونه میخواهیم رفتار کنیم، ابتدا باید فهم درستی داشته باشیم. برای فهم درست اسناد جهانی، نیازمند تلاش نظری و فهم بسترهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین تمرکز بر مفاهیم کلیدی آن هستیم.
ایشان گفت: در مقدمه اساسنامه یونسکو آمده که جنگ جهانی دوم به دلیل تخطی از برخی اصول دموکراتیک رخ داد و برای فراگیری صلح در جهان ترویج دموکراسی را مفروض گرفته است. باید ببینیم که آیا چنین تفسیری درست است؟ اگر مسئله این است، مبتنی بر کدام اندیشه دموکراتیک این اصول زیر پا گذاشته شده است؟ یونسکو تا پایان جنگ سرد اقدام فراگیری در جهان نداشت؛ چون مناسبات قدرت اجازه نمیداد، اما از دهه 1990 ایده آموزش برای همه مطرح شد و از سال 1990 تا 2000 مجموعهای از اجلاسهای مشورتی شکل گرفت که منجر به چارچوب عمل داکار در سنگال شد.
این اسناد تا 2015 به اهداف خود نرسید و دستاندرکاران ناراضی بودند/ به جای تحلیل این عدم موفقیت، جهات محتوایی و ارزشی سند گسترش یافت
این پژوهشگر با اشاره به گزارشی با عنوان آموزش و پرورش در قرن 21 که کمیسیون آموزش و پرورش یونسکو در سال 1996 ارائه کرده است، ابراز داشت: در این گزارش آمده بود که عناصر منفی در سنتهای فرهنگی آسیایی که مانع توسعه آموزشی هستند، نیاز به تحول و بازسازی فرهنگی دارند درحالیکه آسیا مهد فرهنگهای چندهزارساله است. بعد هم MDG در همافزایی با سند داکار در 2015 کار خود را بهصورت جدی آغاز کرد و تمرکز خود را بر آموزش قرار داد. سال 2000 از طرف یونسکو تقاضا برای آموزش این سند در ایران وجود داشت و سندی به نام «آموزش برای همه» تدوین شد که تمرکز آن بیشتر بر گسترش و فراگیری آموزش بود و مسایلی مانند تساوی جنسیتی مربوط به پوشش تحصیلی در آن دیده شده بود. از 2000 تا 2015 اجراییشدن این اسناد به اهداف خود نرسید و دستاندرکاران ناراضی بودند اما به جای تحلیل این عدم موفقیت، گفتند سختتر بگیریم و جهات محتوایی و ارزشی سند گسترش یافت. براساس گزارشها و برآوردهای کلی یونسکو 30 درصد از برنامه «آموزش برای همه» محقق شد و درصدی از کشورها اصلاً این برنامه را اجرا نکردند.
سند 2030 سندی خنثی نیست/ بیتوجهی به تبار واژههای مطرح در سند
لطیفی ضمن بیان این مطلب که نمیتوان یکسانسازی کلی در حوزه ارزشها داشت، خاطرنشان کرد: این سند ابزاری خنثی نیست که هر کشوری براساس فرهنگ خودش به راحتی آن را اجرا کند بلکه کاملاً آمیخته با ارزشهاست و نمیتوانیم بگوییم آن را براساس ارزشهای خودمان اجرایی میکنیم. متأسفانه به تبار واژههای مطرح در سند توجه کافی نشده و سند دارای ادبیاتی است که حتی در ترویج دموکراسی مورد مناقشه است. در برخی بندها ادبیاتی که مطرح است زمینه را برای شکلگیری آموزش و پرورشی آماده میکند که منتظر است ببیند چه زمینه کاری در بازار کار شکل میگیرد تا بهصورت چالاک نیروی کار آن بازار کار را فراهم کند.
امکانپذیر بودن تحقق این مفاهیم و مطلوبیت تحقق در غرب هم محل تردید است
لطیفی در پایان سخنان خود گفت: حتی از منظر غربی امکانپذیر بودن تحقق این مفاهیم و مطلوبیت تحقق آنها محل تردید و سؤال است. در این وضعیت با چه توجیه و تحلیل علمی باید نسبت به چیزی که نمیدانیم چیست و بر چه مبنا و اساسی شکل گرفته، نظر مثبت داشته باشیم؟
انتقال مولد مواجهه خلاقانه با اسناد بینالمللی
به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، پارسانیا سخنران بعدی این نشست اظهار داشت: میتوان در مواجهه با اسناد بینالمللی سه نوع برخورد داشت. اول تقلید محض یا مواجهه ماشینی، دوم انتقال گزینشی براساس نیازسنجی در نظام آموزشی خودمان و مورد آخر انتقال مولد؛ یعنی نسبت به اسناد آموزشی نگاه منتقدانه داشته باشیم و آن را برای حل مسایل خودمان منبع الهام قرار دهیم. این روش، مواجهه خلاقانه با تجارب سایر کشورهاست و معمولاً اساتید آموزش و پرورش تطبیقی نوع سوم را توصیه میکنند.
اولین مواجهه نظام آموزشی کشور با غرب، تقلیدمدارانه و بدون بررسی نقادانه بود
این پژوهشگر در رابطه با مواجهه آموزش و پرورش ایران با سایر نظامهای آموزشی خاطرنشان کرد: در آغاز مدرنیته اولین مواجهه نظام آموزشی کشورمان با غرب را عباسمیرزا داشت که مبهوت تکنولوژی فرانسویها شد و این سؤال برای او شکل گرفت که آنها چگونه استعدادهای خود را شکوفا کردند. به همین دلیل آموزشگرانی از فرانسه به کشور ما آورد و عدهای را از کشورمان برای تحصیل به فرانسه اعزام کرد. عباسمیرزا بررسی نقادانهای انجام نداد تا متوجه شود به چه بخشی از دانش نیاز داریم. حتی در دارالفنون هم روح تقلیدگرایی حاکم بود.
پارسانیا بیان داشت: البته مواجهه حسن رشدیه با این مسئله متفاوت بود. او به بیروت رفت و آموزشهای مدرن را یاد گرفت و در ایران مدارس جدیدی ساخت که به لحاظ سبک ظاهری و روشهای آموزش متأثر از مدارس مدرن بود، اما در محتوای آموزشی محتواهایی همچون آموزش قرآن و صرف و نحو وجود داشت. درواقع مواجهه حسن رشدیه مواجههای گزینشی بود، اما نگاه انتقادی درباره اصول و مبانی تعلیم و تربیت غربی نداشت.
یکی از تقاط قوت سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برخورداری از مبانی نظری است
او با اشاره به اینکه بیشترین تقلیدگرایی نظام آموزشی ایران در دوره پهلوی اول بود، عنوان داشت: در آن دوره بیحجابی در مدارس اجباری شد، آموزشهای دینی حذف شد و از آنجایی که برای تربیت کارمند نیاز به مدارس رسمی بود، سازوکار رسمی توسط کارشناسان فرانسوی طراحی شد؛ بهطوری که دبیرستانهای ما متأثر از آن دوران است. در دوران پهلوی دوم هم آموزشها بیشتر آمریکایی شد. با وقوع انقلاب تحول در عرصههای گوناگون از جمله آموزش و پرورش ضرورت داشت؛ چون ساختار و محتوای آموزشی آن دوره وارداتی و مربوط به غرب قدیم بود. از این جهت سند تغییر بنیادین آموزش و پرورش در سال ۶۷ به تصویب رسید، اما به دلایل نامعلوم اجرایی نشد. لذا دوباره سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۹۰ به تصویب رسید که یکی از نقاط قوت این سند برخورداری از مبانی نظری است و بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت نوشته شده است.
برای مواجهه انتقادی و خلاقانه، به چارچوب تحلیلی و مبانی فلسفی و زیرساختی نیاز داریم
این پژوهشگر تصریح کرد: وقتی مبانی نظری و راهکار داشته باشیم، دستمان در مقابله با اسناد بینالمللی پر است. یکی از خلأهای تحلیلی سند 2030 فرار از تحلیلهای سیاسی است؛ این در حالیست که در جهان امروز، رقابت کشورها سازنده نیست و حتی برخاسته از دشمنی است، به گونهای که میخواهند ما را حذف کنند و ما باید در تحلیلهایمان این موضوع را لحاظ کنیم. اگر میخواهیم مواجهه انتقادی و خلاقانه داشته باشیم، به چارچوب تحلیلی نیاز داریم و باید مبانی فلسفی و زیرساختهای خود را مشخص کنیم.
این سند هیچ بخش خوبی ندارد؛ چون اجزاء در شبکه معانی درک و فهم میشود/ مفاد این سند در چارچوب معرفتی نادرستی قرار دارد
سخنران آخر این پنل حجتالاسلاموالمسلمین زیبایینژاد بود که با اشاره به این نکته که دعوای ما بر سر 2030 نیست، بلکه بر سر اعلامیه جهانی حقوق بشر است، گفت: اگر در 2030 بر آزادی جنسی همجنسگرایان تأکید میشود، در اعلامیه جهانی حقوق بشر عبارت مرجع آن وجود دارد، ولی چون شامل مرور زمان شده و پیشفرض قرار داده شده، کسی جرأت ندارد درباره آن بحث کند و لاجرم اسناد جدید مورد توجه قرار میگیرد.
وی افزود: میگویند بخشهای مثبت سند 2030 را بگیریم و بخشهای منفی آن را رها کنیم، اما من میخواهم بگویم این سند هیچ بخش خوبی ندارد؛ چون اجزاء در شبکه معانی درک و فهم میشود و مفاد این سند پیچ و مهرههای یک نظام معرفتی هستند و تا زمانیکه در آن چارچوب قرار دارد، نمیتوان کاری انجام داد.
نظام تربیت دینی آمده است تا محبت الهی و تنفر به کفر ایجاد کند
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: رسالت اصلی نظام جامع تعلیم و تربیت چیست؟ آیا میخواهند بچهها را آماده ورود آگاهانه به جامعه کنند؟ واقعیت نظام تربیت ایجاد عقلانیت و حساسیت جدید است. عقلانیت؛ یعنی چارچوبی که در آن جهان را فهم میکنیم و نگرش و باور جدیدی به ما میدهد. کارکرد دیگر تعلیم و تربیت این است که گرایشها و محبتهای جدیدی برای ما بسازد. از نظام تربیت دینی انتظار است که محبت الهی و تنفر نسبت به کفر ایجاد کند. در نقطه مقابل با نظام تربیتی جدیدی مواجه هستیم که 2030 پیشنهاد میدهد و کلیدواژه اصلی آن شهروندی جهانی است و با ادبیات لیبرالیستی گره خورده است.
شادکامی و لذت فردی، نسبیت اخلاقی، آزادی بدون مزاحمت، آزادی جریان اطلاعرسانی از مؤلفههای لیبرالیسم هستند
وی عنوان داشت: دال مرکزی لیبرالیسم، شادکامی فردی و لذت است و میگوید همه چیز باید در خدمت تمایلات فردی من باشد و حاکمیت نمیتواند قیدی بر تمایلات فردی من بزند. در منشور ملل متحد هم این مفاهیم جایابی شده است. در ماده 19 اعلامیه حقوق بشر به حق آزادی عقیده بدون مزاحمت و آزادی جریان اطلاعرسانی اشاره شده است. بر این اساس بچهها در هر سنی حق دارند در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل جنسی اطلاعات داشته باشند. لیبرالیسم بر پیشفرض نسبیت اخلاقی مبتنی است؛ یعنی ارزشهای اخلاقی مابهازای ثابت ندارند و برساخته اجتماعی هستند. به این ترتیب مفاهیمی مانند غیرت و عفت یک روز خوب و یک روز بد هستند و بستگی به انتخاب افراد دارد و نباید انتخاب خود را به فرزندان تحمیل کنیم. در آموزش (برای نمونه آموزش جنسی در سند ۲۰۳۰) اجازه نداریم نظر خود را اعلام و خوب و بد موضوع را تبیین کنیم.
نظام تربیتی امروز ما هم بیسر و صدا برخی آموزههای لیبرال را ترویج میکند
زیبایینژاد با استناد به ماده 26 اعلامیه حقوق بشر گفت: در این ماده گفته شده آموزش و پرورش باید حافظ همین آزادیهای اساسی و ترویجکننده حقوق بشر باشد. در نسبیت اخلاقی چیز خوب و بد وجود ندارد و شما باید دگرپذیر باشید و نظام آموزشی باید تمایزات را بپذیرد. تمایز دینی هم نباید به هیچوجه وجود داشته باشد. نظام تربیتی ما امروز هم بیسر و صدا تا حدی همین آموزههای لیبرال را ترویج میکند.
با اجرای کامل ۲۰۳۰، قرآن و کتابهای دینی ما هم باید نسبی تفسیر شود در همان عقلانیتی که آنها تفسیر میکنند
وی افزود: مشکل اینجاست که فکر میکنیم با الصاق چند آیه و روایت دینی میتوانیم تحول اساسی در آموزش و پرورش ایجاد کنیم. اتفاقا اگر سند 2030 کاملاً حاکم شود، مشکلی برای کتاب دینی و قرآن ایجاد نمیکند، اما مشروط بر این است که آیه قرآن در آن عقلانیت خاص تفسیر شود و آن را در زمین بازی دیگری فهم میکند. پس به شما اجازه نمیدهد روی برخی آیات مانور دهید. هیچ مرزبندیای را بین کفر و ایمان نمیتوانید ارائه دهید.
مشکل ما افرادی هستند که با وجود مسلمان بودن مرز بین اسلام و کفر را رعایت نمیکنند
ایشان ادامه داد: ما هیچ وقت نباید از سندهایی مثل ۲۰۳۰ بترسیم. مشکل ما اینها نیستند، مشکل ما خودمانیم. افرادی از ما که مسلمان و متدین هستند، ولی چون در یک عقلانیت و پارادایم دیگر دنیا را تفسیر میکنند، مرز بین اسلام و کفر را رعایت نمیکنند و افراد آن پارادایم را ولی و رفیق خود قرار میدهند.
سند ملی داخل کشور بر اساس مبنای دینیمان بومیسازی نشده است/ برابری اشاره شده در سند فراتر از برابری جنسیتی است
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده با تصریح این نکته که ما در عقلانیت سند 2030 شهروند جهانی متناسب با فضای تنوع لحظهای دنیا میخواهیم، گفت: شهروند جهانی ما باید لحظه به لحظه با دنیای جدید و شرایط جدید آن همراهی داشته باشد. مبنا طوری قرار داده شده تا آموزشی مادامالعمر بر اساس مواجهه با این جهان لحظهای اتفاق بیفتد.
وی افزود: سند تحول آموزش و پرورش ما در بخش نظری باید ریشه در شجره طیبه و تولی و تبری داشته باشد که در بستر زمان نمود پیدا میکند و فهم میشود. در سند 2030 به تغییرات و تحولات توجه شده، اما در سند ملی داخل کشور بومیسازی اتفاق نیفتاده و در حد تغییرات جزیی بوده است. ما در سند 2030 که حوزه خاصبودگیهایمان است تحت ولایت نهادهای بینالمللی رفتیم. درست است که در دنیای اضطرار زندگی میکنیم، اما به این معنی نیست که با دست خودمان، خودمان را نابود کنیم. برابری اشارهشده در این سند فراتر از برابری جنسیتی است و به برابری دینی و اخلاقی نیز اشاره دارد.
درحاشیهماندگان و سند 2030/ هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست
وی اظهار داشت: برخی مفاهیم که در سند ملی ما هم هست و تکرار سند اینچ اون و بیانیههای اقدام آنهاست، به مفاهیمی برمیگردد که برای آنها معنا دارد. برای نمونه عبارت «درحاشیهماندگان» که در سند آمده است و گفته شده که آموزش و پرورش باید به افراد عادی و درحاشیهماندگان به صورت مساوی آموزش ارائه دهد. منظور از « درحاشیه ماندگان» چه کسانی هستند؟ در داخل معلولان و .. معنا شده است، ولی در سندهای آنها بحث فراتر از این حرفهاست. درحاشیهماندگان افرادی مانند همجنسگراها و لزها و... هستند.
هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست
این پژوهشگر عرصه زن و خانواده یکی از اشکالات 2030 را عدم توجه به خانواده دانست و تأکید کرد: برخی کارشناسان داخل میگویند ما در بحث سندها بحث برابری جنسیتی نداریم، عدالت جنسیتی منظور است، اما ما سند ملی را بررسی کردیم، آنچه بر سند ملی حاکم است برابری جنسیتی و شاخصههای آن است. حال آنکه باید توجه داشت که هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست و این مفهوم با جامعه ما همخوانی ندارد.
سرلوحه نظام تربیتی باید تربیت جنسیتی و نقشپذیری صحیح باشد که الان اینگونه نیست
وی افزود: آیا زن و مرد هر دو باید تحت یک سیستم تربیت شوند؟ آیا نباید پسران برای مرد شدن و دختران برای زن شدن تربیت شوند؟ برابری جنسیتی در جهت نظام سرمایهداری حرکت میکند و باعث میشود زنان فرصت حضور در بازار کار پیدا کنند؛ چون سرمایهداری نیاز به نیروی کار دارد. شاخص دیگری که مطرح میشود افزایش درصد حضور زنان در عرصههای مدیریتی است. بر این اساس این فرض پذیرفته میشود که نقشهای مادری و همسری برای زن اولویت ندارد؛ چون در این صورت حضور او در جامعه محدود میشود. سرلوحه نظام تربیتی باید تربیت جنسیتی و نقشپذیری صحیح باشد که الان این گونه نیست.
تربیت جنسی نباید به آموزش تقلیل پیدا کند
زیبایینژاد خاطرنشان کرد: مسائلی مانند عفت، خویشتنداری و حجاب در پارادایم لیبرال مفاهیمی مناقشهبرانگیز هستند؛ در حالیکه در پارادایم مقابل این مفاهیم بهعنوان مفاهیمی ارزشمند تلقی میشوند. درگیری ما در بحث آموزش جنسی با دیگران این نیست که نیاز به تربیت جنسی نداریم. بحث این است که تربیت جنسی نباید به آموزش تقلیل پیدا کند. بعضی اوقات تربیت جنسی اقتضا میکند سکوت کنید یا به اشاره اکتفا کنید.
رویکرد اصلی ما تقویت خویشتنداری جنسی است
وی ادامه داد: آموزش جنسی در پارادایم فردگرایی بر تسلط بر بدن تأکید دارد؛ در حالیکه در پارادایم ما پیشفرض آموزش جنسی این است که من امانت خدا هستم و حق ندارم هر بلایی سر خود بیاورم. در پارادایم فردی، رضایت جنسی حق است، لذا زنا و همجنسگرایی مشکلی ندارد، اما چیزی که با آن مقابله میشود تجاوز است. هدف ما در تربیت جنسی، تهذیب فردی و اجتماعی، نشاط جنسی مشروع و محافظت از بیماریها و مزاحمتهاست. رویکرد اصلی ما هم تقویت خویشتنداری جنسی است.
مؤسسه کینزی ۵۰ سال بعد اعتراف کرد آمارها ساختگی و پیشزمینه ایجاد انقلاب جنسی بوده است
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده گفت: میگویند باید واقعبین باشیم؛ چون برخی تحقیقات نشان میدهند که درصدد روابط جنسی بین دانشآموزان بسیار بالا رفته است. من نمیخواهم این مسئله را نفی یا تأیید کنم، اما بیست سال پیش مقالهای خواندم که مؤسسه کینزی در دهه پنجاه در آمریکا مطالعاتی انجام داده بود و گفته بود واقعیت جامعه ما چیزی نیست که شما میگویید و آماری از وضعیت سکس ارائه داده بود و گفته بود باید نگرش جدیدتری داشته باشید و قوانین مداراجویانهتری وضع کنید. این تحقیقات منجر به اصلاح قوانین مدنی در حمایت از آزادیهای جنسی شد. اما ۵۰ سال بعد مؤسسه کینزی گفت خود کینز این آمار را ساخته تا انقلاب جنسی بهوجود آورد.
ویلیام کاستلز از هدف اصلی طرح آموزش جنسی در دنیا پرده برمیدارد!
زیبایینژاد در پایان سخنان خود گفت: در جامعه ما هم نگرانیهایی وجود دارد و من نمیخواهم آمارهایی که ارائه میشود را تأیید یا رد کنم. میگویند حالا که نمیتوانیم شرایط را بهتر کنیم، باید به بچههایی که ممکن است عامل بیماریهای مقاربتی باشند آموزش بهداشت جنسی ارائه دهیم. ما میگوییم اگر برایمان احراز شد که این بچهها مبتلا هستند و نمیتوانیم آنها را تربیت کنیم، دفع ضرر لازم است، اما اگر این آموزشها باعث از بین رفتن ترس سایر دانشآموزان و رو آوردن آنها به این مسائل شود چه باید بکنیم؟ جالب است که در پژوهشها درباره اعتیاد، کارشناسان سکولار میگویند یکی از علل ازدیاد اعتیاد، افزایش دسترسیپذیری است و باید کم شود، اما در بحث جنسی به آزادسازی معتقد هستند! و جالب است بدانید ویلیام کاستلز در کتاب عصر اطلاعات میگوید: «اگر آموزشهای مقابله با ایدز در کشورهای مختلف دنیا موفق شود، منتظر ظهور سدومهای دیگری باشید.» قوم حضرت لوط، قوم سدوم بودند؛ یعنی کاستلز میگوید به مجرد برطرف شدن مشکل ایدز، همجنسگرایی شیوع زیادی پیدا خواهد کرد.