جستجو فارسی / English

خلاقیت زنان برای بازگرداندن زندگی به مناطق زلزله‌زده/ تصویر ذهنی نادرستی از زنان و دختران مناطق زلزله‌زده وجود دارد

تاریخ انتشار: 1396/09/23     
خلاقیت زنان برای بازگرداندن زندگی به مناطق زلزله‌زده/ تصویر ذهنی نادرستی از زنان و دختران مناطق زلزله‌زده وجود دارد
به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست «حیات عاطفی، اجتماعی زنان و دختران زلزله‌زده» روز دوشنبه ۲۰ آذر 96 در مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد. در این نشست دکتر سمیه کاظمیان؛ عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر معصومه اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن مشاوره ایران و دکتر محسن بدره؛ دانش‌آموخته دکتری رشته مطالعات زنان، به ایراد سخنرانی پرداختند.

به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست «حیات عاطفی، اجتماعی زنان و دختران زلزله‌زده» روز دوشنبه ۲۰ آذر 96 در مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد. در این نشست دکتر سمیه کاظمیان؛ عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر معصومه اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن مشاوره ایران و دکتر محسن بدره؛ دانش‌آموخته دکتری رشته مطالعات زنان، به ایراد سخنرانی پرداختند.

کاظمیان در ابتدای این نشست به بیان تجربیات خود در امر امدادگری و کمک به مردم زلزله‌زده‌ در استان کرمانشاه پرداخت و گفت: من به همراه همکارانم از روزهای اول در مناطق زلزله‌زده حضور داشتیم. در روزهای ابتدایی شرایط بحران حاکم بود که باعث شده بود افراد، دیگر عملکردهای طبیعی خود را نداشته باشند و اوضاع بسیار به‌هم ریخته بود. ما در بیمارستان صحرایی مستقر و متوجه شدیم زنان زیادی هستند که نوزاد تازه به‌دنیا آمده داشته و یا باردار هستند و دغدغه ما این بود که آن‌ها را از شرایط بحران دور نگه‌داریم؛ چون در روزهای اول پتو و سیستم گرمایشی وجود نداشت و در آن شرایط تلاش کردیم که برای اسکان این زنان درکرمانشاه هماهنگی‌هایی انجام دهیم.

بسیاری از زنان حتی برای مدتی کوتاه، حاضر به ترک خانواده و همسران خود نبودند
به گفته این روان‌شناس، پس از این‌که محل اسکان زنان باردار و مادران دارای نوزاد در کرمانشاه مشخص شد، از آنان خواسته شد که در آن مکان‌های هماهنگ‌شده در کرمانشاه دور از همسران خود اسکان یابند؛ ولی هیچ‌کدام از زنان حاضر به ترک محل زندگی خود نبودند و می‌گفتند ما حاضر نیستیم حتی یک روز از همسران خود دور باشیم و همسران آنان نیز امکان ترک محل زندگی خود را نداشتند.

او افزود: در نهایت موفق نشدیم حتی یک زن را به کرمانشاه انتقال دهیم و به نظر من این نکته خیلی قابل توجه بود و برای خود من حیرت‌آور بود که چرا این زنان چنین واکنش‌هایی را در این شرایط دارند. به تدریج متوجه شدم که چقدر نقش زن در آن شرایط برای کل خانواده حیاتی بود و آن‌ها حتی برای برگزاری مراسم سوگواری و بروز هیجانات مردم، کمک بزرگی بودند. به عنوان مثال در آن مناطق زلزله‌زده دکتری حضور داشت که 25 نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده بود و وقتی با او صحبت می‌کردیم، به هیچ عنوان گریه نمی‌کرد و درباره مصیبت‌های خود اصلاً صحبتی نمی‌کرد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: یک روز خانمی شروع به مویه کردن کرد و به ذکر مصیبت پرداخت و عزاداری می‌کرد و باعث شد که این آقای دکتر در روز دهم بعد از زلزله ابراز هیجان برایش اتفاق بیفتد. نقشی که این زنان در سوگواری دسته جمعی داشتند و تأثیری که در تنظیم هیجان اهالی مناطق زلزله‌زده داشتند، بسیار مفید بود. همچنین گفتمان پر از عاطفه‌ای که در صحبت‌های این زنان وجود داشت، سبب شد که تأثیر بسیار مفیدی بر شرایط بحران‌زده داشته باشند.

تأثیرات حضور زنان و دختران در خانواده‌های زلزله‌زده
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به مردی اشاره کرد که همه اعضای خانواده خود را در زلزله از دست داده بود و در شرایط نابه‌سامانی زندگی می‌کرد. او در شرح وضعیت این مرد گفت: این مرد همه اعضای خانواده خود را از دست داده بود و در چادر مسافرتی خیلی کوچکی اسکان پیدا کرده بود؛ به طوری‌که کمترین توجه را جلب می‌کرد و ما هیچ اطلاعی از نحوه زندگی او نداشتیم. من او را بارها در امامزاده شهر دیده بودم که بسیار تنها و گرفته بود و نمی‌خواست با کسی صحبت کند. پس از آن از یک خانم محلی خواستم که محل زندگی و اسکان این مرد را پیدا کند و در نهایت متوجه شدیم که او در شرایطی بسیار حداقلی زندگی می‌کند که حتی چادرش جایی برای دراز کشیدن ندارد و هیچ آذوقه‌ای هم در این مدت ذخیره نکرده بود.

کاظمیان افزود: متأسفانه شرایط امداد به‌گونه‌ای است که هنوز همه افراد را تحت پوشش قرار نداده‌اند و امثال چنین مردی در آن مناطق زیاد است. اما خانواده‌هایی که یک زن یا یک دختر دارند، شرایط زندگی‌شان بسیار متفاوت تعریف می‌شود. این خانواده‌ها معمولاً اولین کاری که می‌کنند این است که یک استقرار دسته جمعی را شکل می‌دهند و کنار همسایه‌ها اسکان می‌یابند و بعضی از خانواده‌ها با خانواده‌های دیگر جمع شده‌ و چادرهای‌شان را به هم وصل کرده‌اند و بین چادرها راهرو درست کرده و آشپزخانه‌ای را هم ترتیب داده‌اند که همگی از آن استفاده می‌کنند. درحقیقت فضای مشارکتی خوب را شکل داده‌اند و نقش‌ها از نو تعریف شده است.

خلاقیت زنان برای بازگرداندن زندگی به مناطق زلزله‌زده
ایشان به آسیب‌هایی اشاره کرد که تا قبل از زلزله در خانه‌ها پنهان بود، ولی بعد از وقوع زلزله به صورت علنی و آشکار رخ می‌داد و خاطرنشان ساخت: به عنوان مثال از درگیری‌ها و مشاجره‌هایی که به صورت علنی در مقابل چشم خانواده‌های زلزله‌زده رخ می‌داد یا مردان معتادی که در فضای عمومی مواد مصرف می‌کردند. بسیاری از خانواده‌ها از این اتفاقات ناراضی بودند، اما بیان می‌کردند ما به هیچ عنوان تحت‌تأثیر این شرایط قرار نمی‌گیریم چون با وجود همه این مشکلات همیشه پشتوانه یکدیگر هستیم. خانه‌ای بود که یخچال آن خانه در اثر زلزله خراب شده بود و زن خانواده از یخچال به عنوان کمد استفاده می‌کرد یا مثلاً پس از گذشت 10 روز از زلزله، زن و مرد جوانی در آن شرایط به مهمانی می‌رفتند و لباس برای مهمانی هم برای خودشان تعریف کرده بودند. در مجموع بسیاری از زنان خلاقیت‌های خوبی را در این شرایط بروز می‌دادند.

نقش کلیدی زنان زلزله‌زده در بازآفرینی نقش‌ها
این روان‌شناس با بیان این‌که زنان زلزله‌زده در بازآفرینی نقش‌ها و در تصمیم‌گیری‌ها در خانواده نقش کلیدی دارند، گفت: در روستاها شرایط بسیار متفاوت با مناطق شهری است و در آن مناطق خانواده‌ها خودشان خانه خود را ساخته‌ بودند و مدت زمان زیادی از ساخت خانه نمی‌گذشت و فروریختن خانه برایشان شوک عجیبی نبود، اما در شهر این بحران، شوک بسیار زیادی برای مردم ایجاد کرده بود چون انتظارات بسیار بالاتر از روستا بود. به عنوان مثال دختران یک خانواده روستایی به راحتی بیان می‌کردند که ما دوباره می‌توانیم خانه خودمان را بسازیم و هر کس در آن خانواده وظیفه‌ای برعهده داشت، پسر خانواده هر روز در صف نفت بود و دختران خانواده نیز وظایف تعریف‌شده خود را داشتند و جالب این بود که این دختران مدام می‌گفتند که بعد از زلزله وظایف و مسئولیت‌های ما بسیار بیشتر شده است و اصلاً این‌طور نیست که بتوانیم بیکار بمانیم.

وی افزود: خانمی بود که فرزند خود را از دست داده بود و یک‌بار که من به دیدنش رفتم یک بسته دارو به من داد و گفت "من به این داروها احتیاجی ندارم" و وقتی جریان را از او پرسیدیم گفت "دیروز آقای روان‌پزشکی آمد و برای من این داروها را تجویز کرد و از وقتی این داروها را مصرف کردم، خوابم بیشتر شده است و نمی‌توانم به کارهایم برسم".

به گفته کاظمیان، زنان در این شرایط درک می‌کنند که باید خودشان زندگی‌شان را دوباره جمع کنند و خیلی وقت‌ها حتی این زنان، بچه‌های خود را از چادر بیرون می‌آوردند و قدم می‌زدند برای این‌که شوهرهای‌شان بتوانند برای ساعتی استراحت کنند. بنابراین زنان در مسئولیت‌پذیری‌ و دور هم جمع کردن خانواده خیلی می‌توانند مؤثر باشند.

ویژگی مراقبتی زنان زلزله‌زده تنها به اعضای خانواده محدود نیست
به عقیده این استاد دانشگاه، زنان در این شرایط بحرانی، مراقبت از دیگران را به شکل فوق‌العاده‌ای نشان می‌دهند که این ویژگی تنها به اعضای خانواده محدود نیست. او به بیان اتفاقی در این مورد پرداخت و گفت: چند روز پیش در منطقه زنی گوشواره یک دختر را دزدیده بود و مادر آن دختر که آن دزد را شناسایی کرده بود، پلیس و مردان محل را باخبر کرد و مانع فرار آن زن شده بود. پلیس از آن مادر خواست که رضایت دهد اما او رضایت نمی‌داد و می‌گفت "اگر من این کار را کنم، ممکن است فردا برای دختر همسایه نیز همین اتفاق بیفتد".

عضو هیئت علمی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بعد از آن اتفاق همان مادر به من مراجعه کرد و گفت "من به خاطر رفتاری که با آن زن دزد داشتم احساس گناه دارم". به عبارتی با این‌که اطمینان داشت که آن زن دزدی کرده، ولی راضی به سختی‌های او نیز نبود. این مدل مراقبتی زنان قابل تحسین است.

نیاز به حفظ همدلی و مراقبت از یکدیگر در مناطق زلزله‌زده
به گفته کاظمیان، در فضای پرتنشی که همه انسان‌ها سوگوار از دست دادن تمام زندگی‌شان هستند، همدلی و مراقبت از یکدیگر جزو ضروریات است و زنان این نقش را به خوبی ایفا می‌کردند. مثلاً چوپانی همه گوسفندهایش در زیر آوار مانده بود و بسیار تلاش می‌کرد که آن‌ها را نجات دهد و همسرش هم‌پای او این کار را انجام می‌داد.

او در رابطه با ضرورت همدلی به یک مثال بسنده کرد و ادامه داد: یک روز پیرمردی در گوشه قبرستان توجهم را جلب کرد که کنار مزار همسر و سه فرزند خود نشسته بود و عزاداری می‌کرد و من تلاش کردم با او هم‌صحبت شوم و با وجود این‌که او کردی صحبت می‌کرد و من به هیچ عنوان متوجه کلامش نمی‌شدم اما به هر طریقی با یکدیگر صحبت می‌کردیم و او با زبان خودش اتفاقات را برایم شرح می‌داد. روز آخر وقتی که داشتم از پیش او می‌رفتم، از من پرسید باز هم برمی‌گردی اینجا؟ این جمله سؤالی را خیلی از زبان مردم آن منطقه می‌شنیدم.

این روان‌شناس افزود: همین جمله را از مادری شنیدم که نوزاد خود را در آغوشش زیر آوار از دست داده بود. او بعد از یک ساعت از زیر آوار نجات پیدا کرده بود و صحبتی که می‌کرد برای من بسیار جالب بود. او دو فرزند داشت که زنده مانده بودند و سعی می‌کرد جلوی فرزندانش گریه نکند تا دچار ناراحتی و اضطراب نشوند و به من می‌گفت "در دل هر سختی آسانی است و من آرزو دارم که یک فرزند دیگر به‌دنیا بیاورم که جای خالی فرزند از دست‌داده‌ام را پر کند" و در حین صحبت‌هایش سعی می‌کرد، گریه نکند تا بچه‌هایش متوجه ناراحتی او نشوند.

خدمات اجتماعی و روانی نادرست در مناطق زلزله‌زده
کاظمیان درباره خدمات اجتماعی و روانی نادرست برخی از گروه‌های امدادگر گفت: متأسفانه گروه‌هایی از روان‌پزشکان این روزها به منطقه اعزام می‌شوند که اصرار دارند مشاوران و مددکاران باید زیرمجموعه آن‌ها شروع به کار کنند و حتما تست غربالگری طی شود و عقیده دارند بعد از چند مرحله غربالگری، در نهایت باید مداخلات روانی صورت گیرد. در حالی‌که مداخلات در بحران همین کاری است که ما انجام می‌دهیم و باید ابتدا با مردم منطقه وارد گفت‌وگو شویم و مشکلات آن‌ها را بشنویم.

ایشان افزود: نکته دیگری که خیلی جالب بود، طنز و شوخی بود که در این فضا وجود داشت. خانمی که بسیار شوخ‌طبع بود برای ما تعریف می‌کرد که روزهای اول چادرمان را در جای دیگری جز محل زندگی خودمان بنا کردیم و یک روز که می‌خواستیم وسیله‌ای را از خانه بیاوریم متوجه شدیم که همسایه‌ها با هم زندگی می‌کنند و همسایه‌ها از ما خواستند که چادرمان را کنار آن‌ها بیاوریم چون به شوخ‌طبعی من احتیاج داشتند.

حفظ سلسله مراتب قدرت در خانواده‌های زلزله‌زده
به گفته این روان‌شناس، در مناطق زلزله‌زده با وجود حاکم بودن شرایط بحرانی هنوز سلسله مراتب قدرت در خانواده‌ها وجود دارد و این ویژگی هیچ تفاوتی در شهر و روستا ندارد. مثلاً پدر خانواده هر روز مجبور بود به کرمانشاه برود و جلوی چادر را سنگ‌چین کرده بود برای آن‌که فرزندش از محدوده آن بیرون نرود و آن پسربچه تا زمان برگشت پدرش هیچ‌وقت از آن محدوده خارج نشد.

کاظمیان در ادامه به بیان تفاوت‌های روستا و شهر پرداخت و افزود: در روستا فضای اعتماد و اطمینان بیشتری حاکم است، اما در شهر این‌گونه نیست و بیشتر خانواده‌ها اجازه نمی‌دهند بچه‌های‌شان از محدوده‌ای دورتر بروند. همچنین مردم شهری در مشاوره‌های گروهی بسیار سخت به حالت عادی بر می‌گشتند و عموماً مراحل روان‌درمانی و مشاوره در مناطق شهری بسیار زمان‌بر بود.

زنان انگیزه بالاتری نسبت به ساختن زندگی در مقایسه با مردان دارند
به گفته این استاد دانشگاه، حتی نوع واکنش زنان و مردان با زلزله نیز متفاوت بود و بسیاری از مردان شهری بیان می‌کردند که سخت است ما بتوانیم دوباره در این شهر زندگی کنیم و مکررا مسئله مهاجرت را مطرح می‌کردند و تیم روان‌شناسی باید روی این افراد بسیار کار می‌کرد تا انگیزه درونی دوباره ساختن زندگی در آن‌ها‌ به وجود آید. اما زنان، انگیزه بسیار زیادی برای دوباره ساختن شرایط داشتند و بیان می‌کردند که چون ما یک‌بار این شرایط را در دوران جنگ تجربه کردیم و ماه‌ها در غار زندگی کردیم، بنابراین می‌توانیم با این شرایط نیز کنار بیاییم.

وی افزود: این زنان در طبیعت بزرگ شده‌اند و قانون‌های طبیعت را راحت‌تر می‌پذیرند و این شرایط در روستا بسیار برجسته‌تر است. در شهر انتظارات بالاتر است و انگیزه درونی بسیار دیرتر به‌وجود می‌آید، ولی در روستا با وجود این‌که اتفاقی بحرانی رخ داده، اما خیلی زود سرپا شدند؛ چون می دانستند که خودشان باید برای ساختن دوباره این خانه تلاش کنند و انتظارات بالا از زندگی نداشتند.

ارائه آمارهای نادرست جز این‌که به اضطراب مردم دامن بزند هیچ کارایی ندارد
در ادامه نشست یکی از حاضران در رابطه با آمارها و گزارش‌هایی که از مناطق زلزله‌زده منتشر می‌شود؛ مانند آمار زنان بی‌سرپرست و آمار کودک‌دزدی‌ها سؤالی مطرح کرد و از سخنران نشست خواست درباره میزان واقع‌گرایانه بودن این آمارها توضیح‌ دهد که کاظمیان در پاسخ بیان کرد: روزهای اول خبری شایع شده بود که مسکن مهر 100 کشته داده است و ما وقتی با ساکنین مسکن مهر صحبت کردیم آن را تکذیب می‌کردند و می‌گفتند حداکثر بین 30 تا 40 نفر در مسکن مهر کشته شدند. یا مثلاً آماری از خودکشی موفق از این مناطق منتشر شده بود که اصلاً درست نبود؛ اقدام به خودکشی بود، اما خودکشی موفق اتفاق نیفتاده بود. مورد دیگری که شایع بود، کشته‌شدن مردم بر اثر آتش‌سوزی در کانکس‌ها بود که شایعه‌ای بیش نیست. این آمارها جز این‌که اضطراب مردم را زیاد کند هیچ کارایی دیگری ندارد و بسیار مخرب هم هستند.

وظیفه ما باید تقویت سیستم‌ حمایت‌های مردمی باشد
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه در پایان صحبت‌های خود در خصوص کارهایی که باید در مناطق زلزله‌زده انجام داد، گفت: باید آموزش‌هایی به این افراد داد؛ نه این‌که آن‌ها را وحشت‌زده کرد. در خانواده‌های تک‌سرپرست و زنان و دخترانی که تنها زندگی می‌کنند، همبستگی محلی بین همسایه‌ها بسیار زیاد است؛ به طوری‌که به نظر من نیازی نیست به طور مستقیم وارد مداخله شویم؛ چون مردم محلی سیستم حمایتی خیلی خوبی داشتند. کاری که از دست ما برمی‌آید این است که این سیستم حمایتی را تقویت کنیم و راهنمایی‌های اصولی‌تری به آن‌ها ارائه دهیم. مثلاً بسیاری از همسایه‌ها درباره یک خانواده‌ زن‌سرپرست به ما مراجعه می‌کردند و راهنمایی می‌خواستند که چگونه به این خانواده کمک کنند و ما تلاش کردیم برای آن زن چرخ خیاطی تهیه کنیم تا او بتواند از این راه درآمد کسب کند.

در فرهنگ کٌرد، زنان بار مسئولیت‌های کاری و عاطفی را بر دوش دارند
سخنران دوم این نشست دکتر اسماعیلی در ابتدای صحبت‌هایش به فرهنگ خانواده کُرد اشاره کرد و گفت: از گذشته زنان کُرد مسئولیت بیشتر خانواده بر دوش‌شان بوده است و این ویژگی تنها به زمان زلزله محدود نمی‌شود و این یک فرهنگ بسیار روشنی است که علاوه بر مسائل عاطفی، مسائل کاری نیز به‌عهده زنان است.

وی ادامه داد: این موضوع در آن شرایط به وضوح قابل مشاهده بود و وقتی ما در مناطق زلزله‌زده بین چادرها قدم می‌زدیم بیشتر زنان را می‌دیدیم و آن‌ها بودند که شرایط را برای امدادگران توضیح می‌دادند و حتی مسئولیت دریافت و مدیریت اقلام و آذوقه خانواده را برعهده داشتند و مردان معمولاً حالتی خنثی در آن شرایط داشتند. درواقع هرجا که شما بوی زندگی را استشمام می‌کردید، یک زن حضور داشت.

به گفته این روان‌شناس، این سبک در عشایر نیز به‌وضوح وجود دارد و زنان عشایر نقش اصلی را در خانواده ایفا می‌کنند. به عنوان مثال در روستایی به نام دستک سفلی زنی از امدادگران پرسید که شما برای چه این‌جا آمده‌اید؟ ما عشایر هستیم و می‌توانیم زندگی خود را دوباره سرپا کنیم و مسائل را حل کنیم و به این شرایط عادت داریم. درواقع زن شهری به کمک احتیاج دارد تا بتواند جریان زندگی خود را به‌دست آورد، اما زن روستایی این نیاز را ندارد.

تصویر ذهنی نادرستی از زنان و دختران مناطق زلزله‌زده وجود دارد
رئیس انجمن مشاوره ایران با بیان این‌که تصویر ذهنی ما با آن‌چه اتفاق افتاده متفاوت است، گفت: ما در تهران تصویری که از یک زن در مناطق زلزله‌زده داریم، قشری آسیب‌پذیر است که نیاز به کمک دارد؛ در حالی‌که همه زنان این‌گونه نیستند. این تصویر ذهنی نادرست تنها درباره زنان نیست درباره همه صدق می‌کند.

وی افزود: یک روز یکی از ارگان‌های دولتی با ما تماس گرفت و گفت شما که در آن منطقه فعال هستید باید به عنوان زیرمجموعه ما عمل کنید؛ در حالی‌که آن ارگان تنها دو نماینده در مناطق زلزله‌زده داشت. من در جواب گفتم شما توقع دارید گرو‌ه‌های مردمی که از همان روزهای اول همه روستاها را پوشش دادند و از حال همه مردم زلزله‌زده باخبر هستند، زیرمجموعه ارگانی قرار گیرند که تنها 2 نماینده در منطقه دارد و به‌ندرت کاری برای زلزله‌زده‌ها انجام می‌دهد؟ بسیاری از کارشناسان ارگان‌های دولتی درک درستی از مناطق زلزله‌زده ندارند و تنها یک پروتکل دارند و اصولاً توجه ندارد که این پروتکل آیا در آن شرایط کارآیی دارد یا خیر.

بسیاری بی‌ادعا امدادرسانی می‌کردند
اسماعیلی درباره امدادرسانی بسیاری از گروه‌های مختلف مردمی گفت: در دوران فعالیت در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه این تجربه را کسب کردم که صرفاً به تخصص خودم تکیه نکنم. ما در تیم‌هایی فعالیت می‌کردیم که در آن تیم پزشک، روان‌شناس، جامعه‌شناس و روحانی حضور داشتند. ما با هم به منطقه می‌رفتیم و آن روحانی با بچه‌ها بازی می‌کرد و شب‌ها بین مردم نفت توزیع می‌کرد و من همان روزهای اول به آن روحانی گفتم چرا شما نفت توزیع می‌کنید، نیروهای دیگری هم حضور دارند و او پاسخ داد که بعداً برای شما توضیح می‌دهم. بعد از چند روز ما از منطقه بازگشتیم و در مسیر متوجه شدیم که آن روحانی فارغ‌التحصیل دکترای روانشناسی از دانشگاه استرالیاست و توضیح داد که اگر من به تنهایی نزد این مردم می‌رفتم و به عنوان مشاور جویای حال و روز روحی و روانی آنان می‌شدم، آن مردم اصلاً به من توجه نمی‌کردند، ولی وقتی متوجه می‌شدند که من همراه با خود وسایل و اقلام اساسی و مورد نیاز آنان را آورده‌ام، به سؤالات من جواب می‌دادند. این در پروتکل درمانی نوشته نشده است؛ چراکه در آن مناطق، فرهنگی وجود دارد که هرکس باید کار خود را انجام دهد نه این‌که هر ارگانی دست روی دست بگذارد و منتظر بودجه باشد و یا این‌که ارگانی توقع داشته باشد همه زیر نظر او فعالیت کنند، بلکه همه ارگان‌ها بایستی وظیفه خود را بشناسد و منتظر فراهم‌شدن شرایط نباشد.

کسانی که می‌گویند سرمایه اجتماعی در ایران خیلی پایین است، دچار اشتباه بزرگی هستند
به عقیده رئیس انجمن مشاوره، اگر مردم در روزهای زلزله کمک نمی‌کردند، مطمئناً در کرمانشاه آسیب فوق‌العاده بیشتر از امروز بود. اما مردم مانند مسئولان منتظر نماندند و بلافاصله دست به کار شدند. آن‌هایی که همیشه می‌گفتند سرمایه اجتماعی در ایران خیلی پایین است، دچار اشتباه بزرگی هستند چون در زمان زلزله آدم‌های مختلف خودشان را به منطقه رسانده بودند و همه به نوعی تلاش می‌کردند کمک کنند و تنها یک چیز بلد بودند؛ انسان و انسانیت.

اسماعیلی افزود: البته عده‌ای از سازمان‌ها و نهادها بودند که فقط عکس می‌گرفتند و حتی در جلسه سران نیز همه حواس‌شان مشغول عکس‌گرفتن بود که واقعاً شرم‌آور بود. درست است که مستندسازی باید باشد و همه اقداماتی که در آن مناطق انجام می‌شود، باید مستند شود، اما نباید این مستندها حول شخص خاصی شکل گیرد، بلکه باید روند و فرآیند کار ثبت شود.

او در پایان به این نکته اشاره کرد که در این شرایط بحرانی دیگر زن و مرد مطرح نیست؛ آدم اگر آدم باشد و اگر خدا را قبول داشته باشد به طور طبیعی رفتارش درست می‌شود. بنابراین حیات عاطفی اجتماعی زنان فقط مطرح نیست، بلکه حیات عاطفی اجتماعی خانواده‌هایی که در زلزله زیر آوار مانده‌اند مهم است.

نهادهای دولتی در شرایط بحرانی بسیار دیر وارد عمل می‌شوند
اسماعیلی در پاسخ به سؤالی مبنی بر این‌که در چنین بحران‌هایی باید خدمات در چه سبکی ارائه شود،  گفت: ما در جامعه‌ای هستیم که به تربیت نیازمند است و فساد اداری غوغا می‌کند. تا زمانی‌که فساد اداری حاکم است اگر مردم به داد یکدیگر نرسند، همه چیز مشکل‌ساز می‌شود. ما نباید بنشینیم منتظر بمانیم که آیا بهزیستی و یا علوم پزشکی برای کمک می‌آیند یا نه؟ بله حتماً می‌آیند ولی خیلی دیر.

ایشان ادامه داد: وقتی فساد اداری وجود دارد تک‌تک آدم‌ها مهم می‌شوند و مجموعه افراد و ساختارها دیگر اهمیت ندارند. به عنوان مثال در جلسه‌ای از مسئولان درخواست کردیم که آموزش مشاوران مدرسه را در مناطق زلزله‌زده در اختیار گروه ما قرار دهند. حتی نمی‌خواستیم قرارداد و بودجه‌ای برای ما در نظر بگیرند؛ تنها بایستی رفت و آمد و بیمه افراد را تقبل می‌کردند. اما با این وجود قبول نکردند و به جای ما با کارشناسان دیگر قرار بستند که اتفاقاً ردیف بودجه هم برای آن‌ها تعریف می‌شود.

نمونه‌هایی از مداخله در بحران
بعد از صحبت‌های اسماعیلی، سمیه کاظمیان در پاسخ به سؤال یکی از حاضران نشست در رابطه با نمونه‌ها و انواع مداخله در بحران در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه گفت: یک‌سری مسائل در مناطق وجود دارد این است که مداخلاتی که اتفاق می‌افتد مداخلات مناسبی نیستند، مانند پرت کردن گونی برنج یا نحوه توزیع چادر. مثلاً ما در روز چهارم با یک فرد قطع نخاعی مواجه شدیم که هنوز چادر به او نرسیده بود و در شرایط بسیار سختی قرار داشت.

این روان‌شناس ادامه داد: در آن منطقه شاهد مدیریت بحران بسیار نامناسب در روزهای اول بودیم و اصلاً مدیریت وجود نداشت و اقلام در ورودی شهر غارت می‌شد و چیزی برای بقیه مردم نمی‌ماند. تصویری که ابتدا از منطقه داشتیم با نوع مداخله‌ای که انجام دادیم بسیار متفاوت بود. برای ساماندهی توزیع اقلام با نهادهای دولتی صحبت کردیم ولی هیچ‌کدام عهده‌دار این مسئولیت نشدند. پیشنهادی که ارائه شد این بود که با معتمدین شهر و روستا وارد مذاکره شویم و توزیع اقلام را برعهده آن‌ها بگذاریم و از نهادها خواستیم که از این به بعد برای توزیع اقلام به این افراد مراجعه کنند. این یک نوع مداخله اثربخش بود.

به گفته این استاد دانشگاه در خیلی از مناطق خانواده‌هایی بودند که کودکان هنوز از زلزله وحشت‌زده بودند و از چادر خارج نمی‌شدند و گروه سعی کرد آرامش را به مناطق بازگرداند. یکی از افراد در مسجد محل صدای اذان را پخش کرد و خیلی از مردم بعد از آن گفتند با شنیدن صدای اذان، آرامش به شهر برگشت و زندگی دوباره جاری شد.

تلاش برای بروز هیجانات کودکان زلزله‌زده
ایشان به تلاش برای بهبود وضعیت روحی کودکان زلزله‌زده اشاره کرد و افزود: ما تلاش کردیم کودکان را از چادر خارج کنیم و کمک کنیم هیجان‌شان را ابراز کنند و برای این کار حیاط امام‌زاده به محل بازی بچه‌ها تبدیل شد و خانواده‌ها از این اتفاق خوشحال بودند. همچنین روزهای اول از بچه‌ها خواستیم که بالای منبر یک مسجد بروند و درباره زلزله هر چه دوست دارند بگویند. اکثر آنان در روزهای اول تعبیرات بسیار وحشت‌زده‌ای از این اتفاق داشتند، اما به مرور امیدواری را در صحبت‌های آنان می‌توانستیم بشنویم و بسیاری از دوباره ساختن شهرشان صحبت می‌کردند.

مشکلاتی که مردم منطقه قبل از زلزله با آن مواجه بودند
در ادامه این نشست محسن بدره به عنوان آخرین سخنران نشست در مورد وضعیت زیست مردم مناطق زلزله‌زده گفت: نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که بیاییم زلزله را فراموش کنیم. زلزله در زاگرس اتفاق افتاده است و اگر وضعیت زیست را تقسیم‌بندی ساده کنیم کشور ما دارای یک مرکز است و یک پیرامون و در مرکز تمرکز قدرت و ثروت وجود دارد و این پیرامون همه جا منتشر است؛ از پایتخت گرفته تا مناطق کویری و سیستان و بلوچستان و مناطق جنوبی و در اکثر مناطق پیرامونی کشور ما تمرکز حاشیه‌نشینی وجود دارد.

این دانش‌آموخته رشته مطالعات زنان افزود: زاگرس یکی از این مناطق پیرامونی است؛ جایی که به لحاظ تاریخی، تمدن‌های خود را داشته، ولی متأسفانه یک سری مسایل وجود دارد که فقط مخصوص ازگله و سرپل ذهاب نیست و وقتی به آن مناطق وارد می‌شوید، متوجه خواهید شد که بحران زلزله خیلی در میان مشکلات دیگر آن مردم برجسته نیست و فقط به مشکلات دیگر آن‌ها اضافه شده است.

بسیاری از نیازهای مردم مختص به زمان زلزله نیست
او با بیان این‌که بسیاری از نیازهای مردم مناطق زلزله‌زده هیچ‌کدام مختص شرایط زلزله نیست و خانواده‌هایی بودند که هزار مشکل در زندگی‌شان داشتند و زلزله مشکلات‌شان را هزار و یک کرده بود، بیان کرد: مثلاً خانواده‌ای وجود داشت که مادر قطع نخاع بود و زمان زمین‌لزره پدر همراه با دختران خانواده روی مادر پل زده بودند تا مادر در زیر آوار دوام بیاورد. این خانواده از لحاظ مالی و درآمدی دچار مشکلات بسیار زیادی بودند. یا در شهر ازگله خانواده‌ای دارای 2 دختر بالای 40 سال و مجرد و مادری آلزایمری بود که در خانه‌ای که اکنون تبدیل به آوار شده، اجاره سه ماه‌شان عقب افتاده بود و این خانواده مجبور بود در زمانی‌که حتی در زیر چادر بودند پول اجاره سه ماهه را تأمین کند.

بدره افزود: ای کاش اصلاً زلزله‌ای در کار نبود و ما این همه جان‌های عزیز را از دست نمی‌دادیم، اما همین بحران زلزله می‌تواند موقعیتی فراهم کند که وجدان‌های جمعی مسئولان و مردم بیدار شود. متأسفانه حتی این زلزله 7 ریشتری هم نتوانست این بیداری اجتماعی را در بعضی از ارگان‌های دولتی به‌وجود بیاورد. مردم در روزهای اول به صحنه آمدند، اما متأسفانه با تصاویر نادرستی که صدا و سیما ارائه داد و با عملکرد نادرستی که نهادهای دولتی در مدیریت بحران داشتند، از این بیداری اجتماعی در مردم درست استفاده نشد.

بسیاری از مسئولان درک درستی از بحران ندارند
به گفته این دانش‌آموخته مطالعات زنان، بسیاری از مسئولان اصلاً درک درستی از بحران ندارند تا بدانند چگونه آن را مدیریت کنند. به عنوان مثال در روزهای زلزله بیش از سه برابر مقدار موردنیاز چادر در منطقه توزیع شد، ولی همه مردم نتوانستند در چادرهای هلال احمر اسکان یابند.

ایشان ادامه داد: سبک زندگی زاگرس ویژگی‌هایی دارد که اگر به آن توجه نشود در این بحران هم می‌تواند حتی مداخلات با نیت خوب ما را بحرانی کند. در زاگرس عمدتاً یکجانشینی پیرو یک فرهنگ عشایری بوده و به این واسطه زندگی در آن‌جا یک امر زنانه است و ابعاد مختلف این زیست را زن اداره می‌کند و مردها خیلی نگاه طولانی‌مدتی به زندگی ندارند؛ به همین خاطر در برخی از موارد مردان موقع توزیع اقلام از دریافت اقلام اضافی خودداری می‌کردند که این ویژگی را زنان نداشتند.

حدت عاطفی زنان کٌرد و سوگواری آن‌ها تا لحظه مرگ
به گفته بدره بعد دیگر زیست یک زن زاگرسی بحث حیات عاطفی اوست. این زن با همه بردباری و سرسختی که دارد دارای ویژگی حدت عاطفی است که ما خیلی اوقات آن را نادیده می‌گیریم. در تهران آیین‌های بسیار سبکی برای سوگواری برگزار می‌شود، ولی این آیین‌ها در آن مناطق گاهی بیست تا سی برابر افزایش می‌یابد و مردم آن منطقه بسیار آیین‌مند هستند و مویه‌های مختلفی دارند. در سبک زندگی زنان زاگرسی، عزا یک امر کوتاه‌مدت نیست و تا لحظه مرگ ادامه پیدا می‌کند و خیلی اوقات زندگی برای یک زن کرد متوقف می‌شود. برای همین نیاز است که کمک‌ها و خدمات روان‌شناسی در مناطق زلزله‌زده ادامه پیدا کند؛ چون در حال حاضر میزان سوگ کم است؛ به دلیل این‌که ساخت اجتماعی به‌هم ریخته است ولی به مرور که هیجانات کاهش پیدا می‌کند، مشکلات عاطفی برای زنان داغدار دوبرابر می‌شود.

باید فکری به حال فعال‌سازی زنان زلزله‌زده کرد
این دانش‌آموخته رشته مطالعات زنان به بعد دیگری از زیست عاطفی زنان کٌرد اشاره کرد و گفت: که اگر این زن دخیل در جریان واقعی زندگی نباشد، خیلی از مسائل برای او تشدید می‌شود. زن کٌرد برخلاف مرد خانواده که در خیلی از موارد یک موجود تشریفاتی است، بسیار در طول روز کار می‌کند و مسئولیت‌های مختلفی را برعهده دارند و اگر در بعد از بحران زلزله این فعال‌سازی زنان اتفاق نیفتاد، مسائل روانی بسیاری از زنان چند برابر خواهد شد. بعضی از گروه‌های مردمی به این مسئله واقف بودند و اقدام به توزیع میل‌های بافتنی کردند یا حتی چند اصله درخت خیلی می‌تواند به هویت‌دهی حیات روستایی آن منطقه کمک کند.

وی افزود: متأسفانه رسانه نه تنها تصویر نادرستی از مناطق زلزله‌زده نشان داد، بلکه تا حدی بخشی از انگیزه‌ها برای کمک‌های مردمی را کور کرد و این کمک‌ها و انگیزه‌ها بسیار می‌توانست برای تسهیل‌گری اجتماعی و بازتوانی خانواده‌ها مؤثر باشد. بسیاری از امکانات اقتصادی مناطق روستایی در زمان زلزله از بین رفته و به دلیل این‌که بخش بزرگی از فعالیت مردم آن منطقه دامپروری است و بسیاری از دام‌ها به خاطر زلزله تلف شده‌اند و آسیب جدی را از این جهت روستاییان دیده‌اند.

بدره در پایان تصریح کرد: چون بخش قابل توجهی از فعالیت‌های دامپروری را زنان انجام می‌دهند و منبع اصلی غذایی خانواده‌ها محسوب می‌شود، نابودی دام‌های روستایی حیات اقتصادی روستا را تهدید کرده است و تسهیل‌گری اجتماعی می‌تواند در این مورد بسیار کمک‌کننده باشد تا زیست اقتصادی زنان روستا را به عنوان یک رکن اصلی حیات یک زن کٌرد احیا کند.
 

اشتراک گذاری:
نظرات
اطلاعات تماس

مرکز قم: بلوار غدیر ، کوچه 10 ، پلاک 5
 تلفـن:  58-32603357 (025)
 فکس:  32602879 (025)
دفتر تهران: بلوار کشاورز ، خ نادری ، ک حجت دوست ، پ 56
 تلفـن:  88983944 (021)
 فکس:  88983944 (021)
دسترسی سریع

سامانه آموزش مجازی
کتابخانه
بانک محتوای علمی
کتابخانه دیجیتال
فصلنامه مطالعات جنسیت و خانواده
شبکه های اجتماعی

ایتا بله آپارات