نشست تخصصی «زبان قرآن و جنسیت با تأکید بر آراء امام خمینی(ره)» در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات برگزار شد. در این نشست که با همکاری پژوهشکده امام خمینی(ره) و دانشگاه علوم و تحقیقات اجرا شد، صاحبنظران و پژوهشگرانی همچون حجتالاسلاموالمسلمین مجید دهقان؛ عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده و نویسنده کتاب «جنسیت و زبان قرآن» و حجتالاسلاموالمسلمین مهدی مهریزی؛ استادیار دانشکده علوم و حدیث قم حضور داشتند که به ایراد سخنرانی پرداختند.
دهقان به عنوان سخنران اول این جلسه ابتدا به بحثهای زبانشناسی در قرآن اشاره کرد و گفت: زبان قرآن به عنوان یک گفتار در زبان عربی است. مفهوم گفتار به طور کلی متعلق به دوران پساساختارگرایی است که این مفهوم در طول زمان تغییر میکند و در دوران ساختارگرایی بیشتر توجهات به زبان بوده تا گفتار و این عقیده رایج نبوده است که گفتار در طول زمان متغیر است. اما در دوران پساساختارگرایی توجه به متغیر بودن گفتارها اهمیت مییابد؛ به این جهت که در این زمان تأثیر گفتارها در ساختارها بسیار برجسته شد.
در زبانشناسی اجتماعی دچار فقر ادبیات نظری هستیم
وی با بیان اینکه زبانشناسی اجتماعی امری بسیار نوپا و جدید است، لذا در حوزه نظری دچار فقر ادبیات نظری هستیم و بررسی در این رابطه نیازمند تحقیقات و پژوهشهای بسیار زیادی است، افزود: در بحث روشها در قوانین زبانیمان و در حالت کلیتر در علوم سنتی، عموماً روش پایه و نظریه پایهای نداریم و اصولاً روشمند نیستیم (که البته منظور از روش، مفهوم دکارتی آن است). ما در علوم سنتی منطق و اصول فقهی داریم که علوم عالیه محسوب میشوند، ولی در پژوهشها روش پایه نداریم. به عبارتی در علوم سنتی صرف بلاغت داریم، ولی مشکل این است که به اندازه کافی روی بلاغت کار نشده است تا ابزاری برای تحلیل اجتماعی قرار بگیرد.
این پژوهشگر حوزه زنان ادامه داد: در زبان انگلیسی شخصی به نام مایکل هالیدی موجب تحول در ادبیات انگلیسی شد و سبب شد محققان علوم اجتماعی و سیاسی بتوانند راحتتر از ابزار زبانی برای تحلیل اجتماعی استفاده کنند. به عنوان مثال ما در زبان، فعلی به نام متعدی داریم که در زبان فارسی و انگلیسی مشترک است و نظریه هالیدی میگوید فعل متعدی میتواند بنابر مقصود فاعل در جمله معنای متفاوتی داشته باشد.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده برای توضیح نظریه در این رابطه مثالی را ذکر کرد مبنی بر اینکه کودکی گلدان روی میز را میشکند و به مادر خود میگوید من این گلدان را شکستم، اما ممکن است بگوید این گلدان شکست و یا این گلدان شکسته شد؛ درست است بحث زبانی در اینجا مطرح است، ولی ارتباطی هم با نوع رابطه مادر و کودک دارد. کودکی که از نهیب و تنبیه مادر نمیترسد، میگوید من گلدان را شکستم و فاعل را در فعل متعدی ذکر میکند؛ در مقابل، کودکی که از واکنش مادر خود ترس دارد، میگوید گلدان شکست و هیچ اشارهای به فاعل نمیکند و در حالت سوم که میگوید گلدان شکسته شد، درست است که فاعل در جمله حذف شده است، اما ردپایی از فاعل در جمله وجود دارد.
ایشان افزود: این مثال در مورد ابزارهای دیگر علم بلاغت نیز صادق است که هالیدی همه آنها را به صورت جداگانه تفسیر کرده است. ما متأسفانه این ابزار را در زبان عربی نداریم و کاری که در این پژوهش بسیار از من زمان برد، این بود که سعی کردم همه این تحلیلها و روشها را در زبان عربی پیادهسازی کنم. در زبان عربی حداکثر چیزی که در کتابهای بلاغت وجود دارد، بحثهای ذوقی-زبانی است و ما نمیتوانیم به هیچ عنوان از آنها برای تحلیل اجتماعی استفاده کنیم.
انواع نسلهای متفاوت زبانی
نویسنده کتاب «جنسیت و زبان قرآن» در ادامه به توضیح نسلهای مختلف زبانی پرداخت و گفت: بهطور کلی در مباحث زبانی، ما سه نسل متفاوت زبانی را پشت سر گذاشتهایم. «زبان صورتگرا» که نوام چامسکی آن را پایهگذاری کرده است، «زبان نقشگرا» و «زبان گفتمانی». در زبان صورتگرا این عقیده رایج است که در زبان گشتارهایی وجود دارد که در همه زبانها مشترک است و به هیچعنوان وابسته به فرهنگ نیست و ترجمه باید بر اساس این گشتارها صورت گیرد؛ چون همه زبانها دارای اجزای ثابتی هستند.
دهقان ادامه داد: زبانشناسان نقشگرا معمولاً به زبانشناسان صورتگرا انتقاد میکنند که تأکید بیش از حد صورتگرایان به صورتهای زبانی، افراد را از معانی غافل میکند و عموماً این مثال را مطرح میکنند که ممکن است یک جمله ثابت در سه بافت معنایی مختلف معنادار شود. مثلاً «هوا گرم نیست» ممکن است به صورت خبری معنا داده شود و یا به صورت سؤالی مطرح شود و یا به معنای روشن کردن سیستم سرمایشی باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه زبانشناسان نقشگرا در مقابل زبانشناسان صورتگرا به معنا در بافت زبان توجه میکنند، ادامه داد: در پژوهش خود هیچکدام این نسلهای زبانشناسی را استفاده نکردم؛ چون هدفم این بود که به موضوع جنسیت به عنوان یک پدیده اجتماعی توجه کنم و به جای آن از نسل سوم زبانشناسی استفاده کردم. «زبانشناسی گفتمانی» این امکان را به پژوهشگر میدهد که یک پدیده اجتماعی را تحلیل زبانی کند و بررسی کند که یک بافت جمله در یک شرایط اجتماعی، تاریخی، سیاسی یا فرهنگی به چه معناست.
استفاده از روش فرکلاف در تحلیل گفتمانی
این پژوهشگر با بیان اینکه در تحلیل گفتمانی خود از روش فرکلاف استفاده کرده است، درباره دلایل استفاده از این روش در تحلیل گفتمانی مباحث تحقیق خود، گفت: این روش یک تحلیل سه لایهای دارد. در لایه اول یک متن را در سطح ادبی خود بررسی میکند و در لایه دوم اقدام به بررسی کردار گفتمانی میکند. لایه سوم نیز به میدان اجتماعی اختصاص دارد.
او ادامه داد: در سطح دوم که کردار اجتماعی بررسی میشود، به این موضوع اشاره دارد که سطح زبانی با توجه به نوع روابط اجتماعی تغییر میکند. به عنوان مثال نوع صحبت یک نگهبان در بیمارستان با نوع صحبت یک پزشک یا پرستار متفاوت است. یا مثلاً ادبیات زبانی در مقاله علمی با ادبیات زبانی یک یادداشت و گزارش خبری متفاوت است. بنابراین نوع کاربرد زبان با توجه به شرایط و محیط اجتماعی متفاوت خواهد بود.
توجه به میدان اجتماعی در تحلیل زبانی
به گفته دهقان، لایه سوم روش فرکلاف به ما اجازه میدهد اقدام به تحلیل بحث کنیم و وارد سطح میدان اجتماعی شویم؛ به این صورت که در این سطح، شرایط اجتماعی متنی که استفاده شده است، مورد بررسی قرار میگیرد که آیا این متن در فضای اجتماعی دهه 80 شمسی استفاده شده یا مربوط به فضای اجتماعی دهه 50 است؛ درحقیقت این لایه به ما اجازه میدهد که برای تحلیل زبانی از شرایط محیطی آن زمان استفاده کنیم. این ویژگی برای کسی که میخواهد زبان قرآن را تحلیل کند، مهم است؛ چون وضعیت اجتماعی و اقتصادی مردم عرب در شبهجزیره خیلی اهمیت دارد و اگر بدانیم وضعیت اقتصادی آنان اغلب قبیلهمحور بوده و نه شهرمحور، این شرایط در تحلیل زبانی اهمیت پیدا میکند. مثلاً اگر بدانیم جامعه عرب در آن زمان قبیلهای اداره میشد و اقتصاد قبیلهای بر پایه ساخت ادوات جنگی و غنایم آن میچرخد، مسلماً به این نکته نیز پی میبریم که در نظام قبیلهای مرد اهمیت مییابد. لذا در آن جامعه داشتن پسر، ثروت حساب میشود و دختر نه تنها هیچکدام از آن کارآمدیها را ندارد، بلکه ممکن است در جنگ با دشمن به اسارت برده و مایه سرافکندگی شود.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در ادامه اظهار داشت: این مهم است که شما متنی که میخواهید تحلیل کنید در چه فضایی استفاده شده است؛ در فضایی که دختر به عنوان عنصر پر از مهر و محبت در خانه و خانواده تلقی میشود و باعث صلح در جهان میشود، یا فضایی که دختر داشتن ننگ محسوب میشود؟ این تأثیر فضا در پژوهشی که من انجام دادهام، بسیار مورد توجه بود و در کتابم سعی کردم با این حساسیت نظری و با روش فرکلاف بحث را پیش ببرم.
نوع گفتار زبان عربی و تأثیر آن در زبان قرآن
این پژوهشگر حوزه زنان درباره تأثیر گفتار زبان عربی در آن برهه تاریخی شبهجزیره عربستان بر نوع زبانشناسی قرآن گفت: در سطح دوم کردار گفتمان فرکلاف سؤالی که برای من ایجاد شد این بود که خود گفتار زبان عربی در شبهجزیره عربستان در آن برهه تاریخی چه ویژگیهایی دارد. به دنبال بررسیهایی که در اینباره داشتم به یک باستانشناس برخورد کردم به نام «والتر اونگ» که در کتابش به این نکته توجه کرده است که برای تحلیل زبان باستانی، ادبیات موجود کفایت نمیکند؛ چون ادبیات امروز برای زمان حال است نه گذشته.
دهقان افزود: اونگ پژوهشی انجام میدهد که نتایج آن به این ترتیب است که در مناطقی که سواد وجود ندارد و سواد کتبی اصلاً موجود نیست، نحوه اندیشیدن و ارائه مطلب از طریق زبان در جامعه شفاهی با جامعه مکتوب متفاوت است. یعنی در جامعهای که کتابت رواج دارد مردم بهگونهای فکر میکنند که در جامعه شفاهی این سبک فکر کردن اصلاً رواج ندارد. به عنوان مثال وقتی من میگویم «آب» در ذهن مخاطب علاوه بر تصویر آب یک لفظ هم تصور میشود، اما در جامعه شفاهی فقط تصویر خارجی در ذهن میآید و دیگر صورت مکتوب آب به ذهن مخاطب متبادر نمیشود.
به گفته نویسنده کتاب «جنسیت و زبان قرآن» تغییرات زبانی در فرهنگی که مکتوب است، بسیار کم رخ میدهد؛ چون لفظهای مکتوب باعث ثابت ماندن آن میشود، ولی زمانی که آن لفظ، مکتوب نیست به مرور دچار تغییر میشود، لذا تغییر در جامعه شفاهی که در آن کتابت رواج ندارد، بسیار بیشتر است و به این ترتیب در فرهنگ شفاهی «حفظ» اهمیت پیدا میکند. به همین دلیل در جامعه شفاهی برای سهولت در امر «حفظ»، بیشتر شعر و مثل رواج پیدا میکند. بهطور کلی رویکرد مردم به شعر در جامعه شفاهی و در جامعه کتبی متفاوت است. مردم در جامعه شفاهی صرفاً برای بلاغت و زیبایی به شعر و مثل رو نمیآورند، بلکه برای سهولت در حفظ مطالب، شعر رواج پیدا میکند و حیات آن جامعه با شعر و مثل گره خورده است.
در جامعه شفاهی امکان تفکر عمیق وجود ندارد
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در این خصوص به دلایل رواج مثلها و اشعار در گذشته اشاره کرد و افزود: مثلا مادربزرگها بیشتر از ضربالمثلها استفاده میکنند برای آنکه کمتر مجبور باشند توضیح دهند و معمولاً منظور خود را مختصر بیان میکنند. در حالیکه در جامعه مکتوب چون فرهنگ کتابت وجود دارد، دلیلی وجود ندارد منظور و مقصود خود را مختصر و گزیده بیان کنند و چون دادهها امکان بایگانی دارند، شیوه پژوهش و تفکر، عمیق میشود، ولی در جامعه شفاهی این امکان را نداریم که به سطوح عمیقتر برویم؛ چون امکان بایگانی وجود ندارد و شعر وسیله بسیار قوی برای بایگانی نیست.
او در ادامه گفت: نکته دیگری که در تفاوت جامعه مکتوب و شفاهی در مواجهه با قرآن و روایتها اهمیت دارد، نحوه استفاده از مثالهاست. وقتی تفکر چندان انتزاعی نیست، من نمیتوانم استدلالهای منطقی و اصولی به کار ببرم؛ چون در این فضا کاربردی ندارد و استدلال عقلی فضای تفکر انتزاعی خیلی قوی را طلب میکند. برای همین در جدالها از مثالها و تمثیلها استفاده میکنند و محتوای مثالها به چیزهایی اشاره دارد که در جامعه موجود است.
تأثیر موقعیتهای زمانی در درک روایتهای قرآنی
این استاد حوزه و دانشگاه برای توضیح تأثیر شرایط زمانی در درک روایتهای قرآنی به یک آیه اشاره کرد و افزود: در آیهای که در آن حضرت ابراهیم از همسر خود پیش خدا شکایت میکند و خدا در جواب میگوید که «زن مانند دنده است اگر رهایش کردی میتوانی از آن استفاده کنی و اگر صافش کنی میشکند»؛ این آیه را اگر با عقلانیت امروز تحلیل کنید، نمیتوانید درک درستی از آن داشته باشید چون دنده امروز کاربردی ندارد و مثال زدن زن به دنده با تفکر امروزی کاملاً تحقیرآمیز و توهینآمیز است؛ چون دنده در دنیای امروز هیچ مورد استفادهای ندارد. اما اگر این عبارت را با توجه به موقعیت زمانی حضرت ابراهیم تحلیل کنیم، قابل درک میشود.
او توضیح داد: تمثیل در آن زمان رکن اقناعگری بوده است؛ لذا داستانهای قرآن صرفاً یک نوع تنوعپردازی و عبارتهایی شاعرانه نیستند، بلکه رکن قرآن را تشکیل میدهند و سعی دارند تفکر خاصی را به ما منتقل کند؛ برای همین تحلیل داستان بر اساس درک شرایط زمانی، در زبان قرآن اهمیت دارد. «إِنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَةِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْمُعْوَجِّ إِنْ تَرَکْتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَ إِنْ أَقَمْتَهُ کَسَرْتَهُ»؛ در رابطه با این آیهای که خطاب به حضرت ابراهیم است نیز باید گفت که در زمان حضرت ابراهیم دنده بسیار کاربرد داشته است؛ لذا اگر بخواهیم همان زبان را به ادبیات امروز انتقال دهیم، به همان حرفی که خانوادهدرمانگران مدام تکرار میکنند خواهیم رسید که «با همسرت مثل همخوابگاهی برخورد نکن؛ او را یک مرد نبین و روحیات زنان را بهرسمیت بشناس؛ اگر بخواهی او را تبدیل به یک مرد کنی، تعبیر همان آیه پیش میآید: «إِنْ تَرَکْتَهُ" قطعاً خواهد شکست و اگر روح زنانه را بهرسمیت شناختی «انْتَفَعْتَ» میتوانید با یکدیگر زندگی آرامی را تجربه کنید».
قرآن تنها مردان را مورد خطاب قرار داده است؟
دهقان در ادامه سخنرانی خود این سؤالات را مطرح کرد که آیا الفاظ قرآن مردانه است؟ و آیا قرآن تنها مردان را مخاطب قرار داده است؟ او افزود: در قرآن زنان تنها در چند آیه مخاطب واقع شدهاند و آن هم زنان پیامبر و همسر زید بوده است. مسئله دومی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که ما اگر با واژههای اندامهای تناسلی در یک متن امروزی مواجه شویم آن نویسنده را به پردهدری و بیادبی متهم میکنیم؛ در حالیکه واژههای اندامهای تناسلی در قرآن چندینبار ذکر شده است. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ و مسئله سومی که باید به آن تأکید کنم این است که بحث ما «زن و قرآن» نیست؛ بحث ما «زن در زبان قرآن» است. لذا ممکن است بعضی از مسائل در موضوع «زن و قرآن» مسئله باشد، ولی در موضوع «زن در زبان قرآن» مسئله نباشد.
نویسنده کتاب «جنسیت و زبان قرآن» ادامه داد: مسئله بعدی، آیه حرث است. قرآن میفرماید: نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنىَ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِين؛ زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [هر وقت] كه خواهيد به كشتزار خود [در] آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده. این آیه مرد و زن را در یک رابطه تشبیه میکند، اما بعد از تشبیه، مرد هنوز مرد میماند، ولی زن حرث میشود. اینها را باید بررسی کنیم که چرا بعد از تشبیه، مرد هنوز انسان و فاعل است، ولی زن به مزرعه و منفعل تشبیه میشود.
به گفته این پژوهشگر حوزه زنان چرایی پرداختن و نپرداختن به برخی از زنان در قرآن نیز به یک مسئله تبدیل شده است؛ چرا در قرآن تا این اندازه به حضرت مریم(س) پرداخته میشود، اما باقی زنان در قرآن غایب هستند؟ در مورد حضرت مریم(س) در قرآن هم به سیاقهای مختلف بحث شده است، ولی مثلاً شخصیت همسر عزیز مصر یا همسر فرعون تنها فقط یکجا بحث میشود. در مورد ملکه سبا فقط یکجا صحبت میشود، اما در کنار آن در مورد همسران لوط و نوح هم بحث میشود و فقط با یک جمله از آنها یاد میشود «این افراد عاقبت بهخیر نشدند».
زنان در قرآن چگونه تشخصدهی شدند؟
دهقان درباره نحوه شخصیتسازی و نوع تشخصبخشی زنان در قرآن گفت: ما در آثار ادبی انواع تشخصبخشی داریم که تشخصدهی و تشخصزدایی از جمله آنان هستند. گاهی وقتها درباره یک نفر صحبت میکنید، با اسم خودش از او یاد میکنید، گاهی اوقات از اسم نکره استفاده میکنید؛ مانند مردی یا زنی یا دختری و... گاهی بین این دو شیوه به کار میبرید؛ یعنی به گونهای تشخص میدهید، ولی این تشخص حالت نیمهنکره دارد؛ مثلا یک خانم کارمند یا مرد راننده و...؛ اینکه زنان در قرآن چطور تشخصدهی شدند و آیا در اوج معرفه نامگذاری شدند یا به صورت نکره مخاطب قرار گرفتهاند، مسئلهای است که بایستی بسیار مورد توجه قرار بگیرد.
او افزود: همچنین نحوه پیونددهی و پیوندزدایی در زبان قرآن بسیار اهمیت دارد؛ به عنوان مثال روش پیونددهی در ادبیات سیاسی امروز به وفور استفاده میشود؛ وقتی رئیسجمهور آمریکا ایران را مخاطب قرار میدهد، نام آن را در کنار کشورهایی مثل کره شمالی و کوبا میآورد؛ چون مقصود سیاسی دارد. بنابراین باید به این نکته توجه شود که زنان در قرآن با چه کسانی پیوند خوردهاند یا پیوندزدایی شدهاند.
زنان یا با ضمیر غیابی و یا با ضمیر جمع مذکر در قرآن مورد خطاب قرار میگیرند
به عقیده نویسنده کتاب «جنسیت و زبان قرآن» در اینکه آیا زبان قرآن مردانه است یا خیر، در وهله اول بایستی به این توجه شود که اکثر ضمیرهای جمعی که در قرآن بهکار برده شده است، ضمیرهای جمع مذکر هستند؛ مانند «یا ایها الذین آمنوا» و جالب است بدانیم که وقتی احکام خود زنان ارائه میشود یا به صورت ضمیر غیابی مطرح میشود یا با ضمیر مذکر بیان میشود.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در این زمینه بیان کرد: برخی در مقام پاسخ به این پرسش گفتهاند که در این نمونهها از اسلوب تغلیب استفاده شده است و همه این ضمایر جمع مذکر به این خاطر استفاده شده که وقتی زن و مرد با هم در زبان عربی مخاطب قرار میگیرند، دو بار ضمیر مختلف را بهکار نمیبرند، بلکه یک ضمیر را بر ضمیر دیگر غلبه میدهند. یعنی به جای دو ضمیر مختلف میگویند «انتم»؛ به عبارتی اگر جمع، مردانه و زنانه باشد، الفاظ مذکر بهکار برده میشود.
وی افزود: ولی به نظر میرسد که این استدلال به اندازه کافی کامل نیست؛ چراکه آیات بسیار زیادی داریم که در آنها الفاظ مخاطب بهکار رفته، ولی بعد آن عینیت را مخصوص مردان میکنند. مثلاً آیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ» همه ضمایر به صورت مذکر به کار رفته است و هم مردان و هم زنان را شامل میشود، ولی در ادامه آیه میگوید «الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ؛إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ؛فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ»؛ درواقع «أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ» نشان میدهد که همه ضمایر مذکر، مخاطب عام مذکر دارند؛ چون فقط مردان میتوانند با کنیزهای زن خود رابطه داشته باشند، ولی زنان نمیتوانند با مردان کنیز رابطه داشته باشند. لذا اسلوب تغلیب خیلی چارهگشا نیست و فقط برای آیههایی که قرینه هستند، استفاده میشود. اما در عین حال در بسیاری از آیهها اسلوب تغلیب پاسخی درست و منطقی نیست.
نحوه تشخیص مخاطبان ضمایر جمع مذکر در قرآن
این پژوهشگر حوزه زنان درباره چگونگی تشخیص مخاطبان ضمایر جمع مذکر در آیههای قرآن گفت: دو راه برای تشخیص مخاطبان برخی از آیهها که ضمایر جمع در آن استفاده میشود وجود دارد تا بدانیم موضوعات و مخاطبان آیه مردان هستند یا اعم از مردان و زنان است. در کتاب خود به طور مفصل آوردهام که موضوعله الفاظ جمع مذکر در زبان عربی مردان نیستند، بلکه موضوعله به شرط لا، زنان وحده هستند؛ یعنی اگر جایی فقط زنان بودند شما نمیتوانید از الفاظ مذکر استفاده کنید، ولی اگر مردان و زنان بودند یا ابهام جنسیتی وجود داشت، در اینجا از الفاظ مذکر استفاده میکنیم و این راه اول است.
ایشان افزود: بر فرض اینکه انسان چنین شیوه زبانی را نپذیرد، ناچار به تحلیل گفتمان هستیم. درواقع در تحلیل گفتمان میدان اجتماعی بررسی میشود و باید به این موضوع پرداخته شود که در چه جامعهای متن قرآن بررسی میشود؟ در جامعهای که مردان حضور دارند و مردان هستند که دین را جلو میبرند و مردان هستند که فتنهانگیزی میکنند؛ به خاطر همین این مردان هستند که برای جنگ تحریک میشوند و این مردان هستند که پاداش الهی به آنها وعده داده شده است و مردان هستند که عواقب فتنهانگیزی به آنها گوشزد میشود. برای همین در فرهنگ شفاهی آن زمان مردان حضور جدی داشتند، اما حضورشان در حد تخاطب بود نه در حد حضور تحلیل گفتمان.
مسائل زنان در قرآن مورد توجه قرار گرفته است؟
به گفته دهقان، در کتاب «جنسیت و زبان قرآن» این سؤال مطرح میشود که آیا زنان در مخاطب بودن حذف شدهاند یا در کل گفتمان حذف شدهاند؟ گاهی اوقات سخنران یک جلسه با وجود اینکه مخاطبانش هم مردان هستند و هم زنان، تنها مردان را مخاطب قرار میدهد اما با وجود این مسئله آیا موضوع سخنرانی او مسائل زنان را هم در بر میگیرد یا تنها به مسائل مردان توجه داشته است؟ اگر سؤال شود که چرا تنها مردان مخاطب قرار گرفتهاند، پاسخ این است که موضوع الفاظ جمع مذکر صرفاً مردان نیستند یا اینکه اگر به صورت تحلیل گفتمانی پاسخ دهیم که چه شخصی در گفتمان به عنوان مخاطب حضور دارد؟ خیلی به زبان شفاهی و حضور اجتماعی مخاطب بستگی دارد و در مورد قرآن این مردان بودند که حضور اجتماعی غالب داشتهاند و زنان در آن زمان حتی اگر میخواستند در مورد احکام پرسش کنند، یا از طریق زنان پیامبر مسائل خود را مطرح میکردند یا اینکه از شوهرهایشان میخواستند پرسشهای خود را برای پیامبر مطرح کنند.
وی در ادامه بیان داشت: اگر سؤال دوم مطرح باشد که آیا زنان در گفتمان قرآن هستند یا مسائلشان در قرآن نادیده گرفته شده است، جواب من منفی است و شاهد آن را در کتابم آوردهام. به این خاطر که یکی از عمدهترین آیاتی که قرآن بررسی میکند احکام و مسائل زنان مطلقه است. زنان مطلقه یک پدیده رایج در جامعه عرب جاهلی آن زمان بوده است و بسیار مورد توجه قرار داشت و این نشان میدهد که زنان در قرآن نادیده گرفته نشدهاند و اصلاً پردازش زنانی همچون حضرت مریم(س) آن هم نه به عنوان زنان مطلقه، بلکه به عنوان زن مجرد بسیار قابل توجه است. حضرت مریم(س) و ملکه سبا تنها از منظر یک زن مورد توجه قرار گرفتهاند و تمامی نقشهای آنان حذف شده است و دو شخصیتی هستند که واقعاً هویت زنانه در آنها بازنمایی شده است. این نشان میدهد که حتی در عرب جاهلی هم میتوان زن بود و مورد توجه کلام خدا هم قرار گرفت.
در زبان عربی ضمایر مذکر، مقدم بر ضمایر مؤنث بیان میشود
در ادامه مهدی مهریزی در رابطه با موضوع بحث، گفت: اساساً نقطه شروع این بحث این است که آیا متن قرآن در خاستگاه تبعیضآمیز و مردسالارانه بین زن و مرد شکل گرفته است یا خیر؟ بنابراین بحث زبان قرآن خاستگاهی چالشبرانگیز و مسئلهساز دارد. اینکه آیا اساساً گفتارهای قرآن مردانه است و گفتارهای مردانه همواره مقدم و حاضر است یا گفتارهای زنانه غایب هستند؛ مانند «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» که در این آیه و عبارت قرآنی، زن غایب است و مرد حاضر. البته در این نمونه، قرآن بسیار خوب وارد بحث جنسیت شده است و میخواهد زن و مرد را مکمل یکدیگر معرفی کند و تعبیر لباس را بسیاری از مفسران مانند علامه طباطبایی به عنوان مکملبودن گرفتهاند.
استادیار دانشکده علوم و حدیث قم افزود: درواقع در اینجا شکل گفتاری و لفظی قرآن مطرح میشود که مذکر را مقدم بر مؤنث میداند؛ مانند «المومنون و المومنات» یا «المنافقون و المنافقات»؛ در حالیکه امروزه از لفظ خانمها و آقایان استفاده میشود و خانمها را در لفظ مقدم میدانند، اما خدا وقتی مخاطب قرار میدهد، میگوید آقایان و خانمها یا مردها و زنها.
زبان عربی حساس به جنسیت است
این پژوهشگر حوزه زنان در ابتدای ورود به بحث به قاعده تغلیب اشاره کرد و افزود: به گمان من بحث قاعده تغلیب در زبان عربی نکته قابل توجهی است. یعنی اگر بخواهیم یک پاسخ زبانی و یا یک پاسخ غیرزبانی ارائه دهیم، قاعده تغلیب کاربرد بیشتری دارد. در بحث تغلیب، زبانها را به زبانهای حساس به جنسیت و زبانهای غیرحساس به جنسیت تقسیمبندی میکنند. زبان فارسی حساس به جنسیت نیست؛ چون وقتی میگویید «او آمد»؛ به جنسیت فرد اشارهای نمیکنیم. اما زبان عربی حساس به جنسیت است؛ اگر مرد باشد، میگوییم «هو» و اگر زن باشد میگوییم «هی».
به گفته این استاد دانشگاه، زبانهای حساس به جنسیت به خاطر اختصار وقتی مخاطب از هر دو جنس باشد، یک قالب را انتخاب میکنند و آن قالب مذکر است. این تغلیب هم دارای جنبههای زبانی است و هم مباحث کلامی را دربرمیگیرد. در بحث زبانی این مطلب عنوان میشود که به جهت فصاحت (گویا صحبت کردن) و بلاغت (به جا صحبت کردن)؛ اگر پیشفرض ما مسلمانان این است که قرآن یک کتاب فصیح و بلیغ است، یعنی رسا و گویا و بهجا صحبت کرده است، قاعدتاً زمانی قرآن میتواند فصیح باشد که با قواعد مردمی که مخاطب قرار میگیرند، سازگاری داشته باشد و نمیتواند ابداع جدیدی متفاوت با مردم زمانه داشته باشد که هر ابداع جدید، خلاف فصاحت خواهد بود.
ایشان ادامه داد: زبان عربی بدینگونه است که اگر بخواهند با گروه صحبت کنند، از قالب مذکر استفاده میکنند؛ مگر اینکه قرینه برخلاف باشد. مثلاً در سوره مؤمنون آیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» چون قرینه برخلاف است، ما میفهمیم که آن تغلیب مراد نبوده است و بودن خلاف قرینه به معنای این است، تغلیب مراد نیست. اتفاقاً یکی از بحثهای فقهی که مشکلساز است، همین بحث زبان است. مثلاً در پاسخ به این سؤال که چرا زنان نمیتوانند قاضی شوند؟ پاسخ داده میشود که در روایات کلمه "رجل" آمده است و "رجل" یعنی مرد؛ بنابراین زنان نمیتوانند قاضی شوند و در اینکه زنان چرا نمیتوانند پیغمبر شوند؛ بسیاری میگویند چون در قرآن کلمه «رجال» آمده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى»؛ به خاطر اینکه رجال معنایی مذکر دارد، بسیاری از مفسران بحث غایب بودن زنان در آیه را مطرح و به این استدلال تکیه کردهاند.
مهریزی با اشاره به بحث کلامی قاعده تغلیب، گفت: قاعده تغلیب یک قاعده زبانی است. بخش کلامی قاعده این است که زن و مرد را به عنوان یک انسان ببینیم که دارای هویت مشترک هستند؛ که در اینصورت به راحتی میتوانیم در واژهها قاعده تغلیب را به کار ببریم. لذا در واژهها تغلیب را بین مردان و حیوانات بهکار نمیبریم؛ چون این دو هویت مشترکی با یکدیگر ندارند. اگر بین دو گروه تغلیب را بهکار میبریم، بایستی به هویت مشترک بین این دو باور داشته باشیم. خود این بحث کلامی، بحثی است که برخی از فقها در کتابهایشان به این موضوع به طور مفصل پرداختهاند که تکالیف بین زن و مرد مشترک است؛ مگر اینکه دلیلی برخلافش باشد و در کنار آن، بحث زبانی را به عنوان تغلیب به آن ضمیمه میکنند.
به بیان استادیار دانشکده علوم و حدیث قم قاعده تغلیب در جنبههای زبانی و گفتاری قرآن، یک قاعده قابل دفاع است که مختص زبان عربی نیست، بلکه این اقتضای بسیاری از زبانها است که ابتدا ضمیر مذکر و بعد ضمیر مؤنث میآورند. ممکن است خاستگاه اصلی زبان عربی الهامگرفته از پیشفرضهای مردسالارانه باشد، اما کسی که دارد از این زبان استفاده میکند باید قواعد زبانی آن را رعایت کند.
قرآن دارای ویژگیهای فرامکانی، فرازمانی و فرابشری است
این پژوهشگر افزود: نکته دیگر این است که درست است که ما باید شرایط فرهنگی، مردمی و اجتماعی در یک زبان را مورد توجه قرار دهیم، ولی نبایستی فراموش کنیم که از زبانی صحبت میکنیم که میخواهد برای همه زبانها و زمانها ایده دهد و میخواهد برای همه بشر در هر زمانی راهگشا باشد و یک امر فرازمانی است و از جانب کسی است که فراتر از بشر است. ما باید این ویژگی را مورد توجه داشته باشیم؛ یعنی فراتر از اینکه فرهنگ آن زمان مکتوب یا شفاهی بوده است و اقتضائات خاص خود را دارد، باید متن را مقداری بالاتر از این سطح در نظر بگیریم؛ چون میخواهد ادبیاتی که تولید میکند و احکامی را که بیان میکند، عام باشد و اگر ادبیاتش مقتضای فرهنگ شفاهی باشد، نمیتواند برای همه جوامع کارآیی داشته باشد؛ چون حداکثر عمر فرهنگ شفاهی صد سال است.
ایشان در ادامه گفت: در علم اصول این بحث مطرح است که موضوعله واژهها به الفاظ چیست؟ شاید تطبیق آن به بحث مذکر و مؤنت یک مقدار متفاوت باشد اما اینکه مثلاً «صراط» یعنی «راه»؛ این راه به چه نوع است؟ در قدیم یک کور راهی بود که آدمرو بود بعدها تبدیل به مالرو شد و بعد تبدیل به راه آسفالته و دوبانده شد. معنی صراط چیست؟ اگر گفته شود که صراط یکی از این معانی را در بر میگیرد، بقیه این واژهها خارج از معنا میشود.
استادیار دانشکده علوم و حدیث قم ادامه داد: امام خمینی(ره) در این رابطه بحثی را مطرح کردند که الفاظ برای روح معنا وضع شده است و در گذشته علمای زیادی مانند مرحوم فیض کاشانی این موضوع را در کتاب علمالیقین مطرح کردند که موضوعله واژهها روح معنا است؛ جدای از ویژگیها و خصوصیات ظاهری که یک کلمه ممکن است داشته باشد. لذا اگر کلمهای بهکار میرود و تحولات فراوان مصداقی در خارج داشته، اما مشترک آن، موضوعله است و در همه اینها محفوظ است. بنابراین وقتی گفته میشود «چراغ را روشن کنید»؛ در آن زمان چراغ موشی مقصود بوده است و اگر این جمله در دنیای امروز بهکار رود، منظور لوستر یا مهتابی است و هیچکس هم فکر نمیکند دارد مجاز میگوید و باید قرینه ذکر کند.
وجود 350 آیه در قرآن در رابطه با مسائل و موضوعات زنان
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سوژههای زیادی در قرآن وجود دارد که جایگاه زنان را در ادبیات گفتاری قرآن برجسته میکند، گفت: در قرآن حدود 350 آیه است که به شکلی به بحث زنان به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم میپردازد که درباره احکام، افراد، تاریخ و بحثهای معرفت شناسی هستند و من اینها را براساس سالهای نزول تقسیمبندی کردم؛ مبنی بر اینکه این آیهها چه سیری را دنبال میکردند. همه این آیات از سال اول تا سال آخر نزول ادامه داشته است و من در این تقسیمبندی هیچ سالی را ندیدم که مسئله زن مطرح نشود.
وی ادامه داد: ورود قرآن به مسئله زن که از سال اول شروع میشود، با مذمت نگاه جاهلی به زن همراه میشود؛ یعنی در سال اول آیه «وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئِلَتْ بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» نازل میشود. همچنین آیهای درباره مشرکان و مردان جاهلی که نسبت به زنان نگاه بد دارند وجود دارد که حتی در سوره قلم پسر داشتن را مذمت میکند؛ آن هم در زمانی که در جامعه قبیلهای پسر داشتن امری بسیار مهم و حیاتی بود. البته در دوره جاهلی خیلی رایج نبوده است که همه زنان را زنده بهگور کنند، بلکه شاید موارد خیلی جزیی و نادری اتفاق میافتاد که دختران زنده به گور شوند، اما با اینحال قرآن به این رسم بد میتازد و آن را مذمت میکند تا میزان زشتی این کار را نشان دهد.
به گفته این پژوهشگر، امام موسی صدر در رابطه با آیه «وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئِلَتْ بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» سه لایه معنایی ذکر میکند؛ یکی اینکه واقعاً عرب جاهلی دختران را خاک میکردند و دوم اینکه اجازه خروج از منزل را به دختران نمیدادند و سوم اینکه اجازه تفکر به آنها نمیدادند؛ که در همه این موارد، او را پنهان و دفن میکردند و اینها لایههای معنایی این رسم غلط است.
ایشان بیان داشت: این آیهها در سال اول بیان میشود و مذمتکردن نوع نگاه جاهلی به زن در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. مثلاً در سوره نصر به این نکته اشاره دارد که عربهای جاهلی دختران را از خدا میدانستند و پسران را از آن خود میدانستند و قرآن این تفکر را مذمت میکند و بیان میکند که این تقسیم، تبعیضآمیز است.
بیان مباحث معرفتشناسی مرد و زن در مرحله دوم
مهریزی در ادامه گفت: در مرحله دوم نزول قرآن، بحثهای معرفتشناسی زن و مرد مطرح میشود و در این مرحله بحث نر و ماده بسیار ذکر میشود و تا آخر نیز ادامه پیدا میکند. همچنین نحوه خلقت زن و مرد و چگونگی آفرینش آنها بیان میشود که این موضوع نیز در آیههای نزولی سالهای بعد و مراحل بعدی ادامه پیدا میکند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: مرحله سوم، از سال چهارم نزول قرآن آغاز میشود. در این مرحله الگوها و نمادهای زیادی در قرآن مطرح میشود که اولین آیهها در این رابطه اختصاص به الگوی حضرت مریم(س) دارد. همچنین در سال ششم، بلقیس و دختران شعیب مطرح میشوند که همه اینها نمونههای موفقی در تاریخ بودند. در نهایت، مرحله چهارم مربوط به دوره هجرت پیغمبر از مکه به مدینه است که آیههای مربوط به احکام مطرح میشود که بخشی از این قوانین و مقررات تأویل است، بخشی تغییر و بخشی تأیید آن قوانین و مقررات است.
تقریباً چهار پیامبر اولوالعزم همراه با مادر و همسر خود در قرآن مطرح شدهاند
این پژوهشگر حوزه زنان تصریح کرد: تقریباً چهار پیامبر اولوالعزم در قرآن عمدتاً با مادر و همسرانشان مطرح میشوند و زمانیکه گفته میشود که زن در ادبیات قرآن جایگاهی ندارد به این نمونههای برجسته توجه نشده است. مادر حضرت موسی(ع) است که تلاش میکند او به آن جایگاه رفیع برسد، همچنین حضرت عیسی(ع) نیز با مادر خود مطرح میشود. یا در قرآن دختر بد مثال آورده نشده است؛ در حالیکه هم پسران خوب در قرآن آورده شدهاند و هم پسران بد که اتفاقاً پسران بد بیشتر از پسران خوب هستند؛ چون هر پیامبری دارای پسران بد و ناخلف بوده است؛ مانند حضرت آدم، حضرت یعقوب، حضرت نوح و...؛ همه اینها در مورد اینکه چه مقدار زنان در ادبیات و گفتمان قرآن حضور دارند، مؤثر است.
مهریزی در پایان خاطرنشان کرد: اینکه ما محیطی اجتماعی را در نظر بگیریم برای آنکه یک معنا استخراج شود، بسیار کار دقیقی است و در تعبیرهای ما به عنوان شأن نزول شناخته میشود. همانطور که بحث تاریخ صدور حدیث یک بحث جدی است؛ که این حدیث در چه موقعیتی گفته شده است.
تغییرات ساختاری زمانبرتر از تغییرات واژگان است
در پایان نشست، سؤالی از سوی یکی از حاضران مطرح شد مبنی بر اینکه قرآن آمد که فرهنگ جاهلیت را تغییر دهد و انقلابی در فرهنگ بهوجود آورد و به گفته سخنرانان این نشست، این رسالت در جامعه امروز هم دنبال میشود و فرازمان و فرامکان است. اما آیا امکان دارد این فرهنگ جدید را با همان ادبیات گذشته القا کرد و آیا اصولاً قرآن میتواند تحتتأثیر بحرانهای اجتماعی قرار گیرد؟
مهریزی در این خصوص پاسخ داد: اگر فرض کنیم گوینده مشرف به همه مباحث است، هنر این است که قرآن بتواند ضمن اینکه از ساختار زبان و فصاحت و بلاغت خارج نشود، آن انقلاب گفتمانی را در جامعه ایجاد کند؛ که به گمان من این اتفاق افتاده است و بسیاری از آیات قرآن ضمن اینکه در زمان گذشته رواج و کاربرد داشته است، میتواند در دنیای امروز نیز کاربرد داشته باشد.
در ادامه دهقان نیز بیان داشت: اگر زبان را به دو قسمت بعد ساختاری مثل صرف و نحو و بعد واژگان تقسیمبندی کنیم خواهیم دید که تغییر ساختارها بسیار مشکل است و ممکن است قرنها زمان بگذرد و ساختارها همچنان عوض نشود. حتی ممکن است تغییر در ساختارها اتفاق بیفتد، ولی اگر همراه با تغییرات فرهنگی نباشد، دوباره به همان ساختارهای اولیه خود بازمیگردد و معانی جنسیتی جدیدی را در خود تولید خواهد کرد، اما تغییر در واژگان امکان دارد اتفاق بیفتد و خیلی سریعتر هم رخ میدهد. شما با مقایسه ذخیره واژگانی زبان عرب در موضوع زن در دورههای جاهلی و ذخیره واژگانی زنان در قرآن، خواهید دید که خیلی از واژهها حذف شده است و باعث تغییر ذخیره واژگانی عرب جاهلی شدهاند.