به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست علمی «بررسی جامعهشناختی تأثیر سلبریتیها بر گروههای مرجع دانشآموزان» با طرح بحث توسط آقای حسین حقپناه، چهارشنبه 18 بهمن ماه ۹۶، در واحد تهران این مرکز برگزار شد.
در این نشست، آقایان دکتر احسان شاهقاسمی و دکتر عبدا... بیچرانلو، از اعضای هیئت علمی گروه علوم ارتباطات دانشگاه تهران، به عنوان کارشناسان این جلسه، به بررسی و نقد این موضوع پرداختند.
آقای حقپناه با بیان اینکه این بحث با رویکرد تربیتی و با بررسی تاثیر سلبریتیها به عنوان یک عامل مداخلهگر مهارنشده در تربیت فرزندان پیگیری شده و موضوع پایاننامهشان بوده است، اظهار داشت: برای این منظور سه دبیرستان غیرانتفاعی پسرانه مذهبی در تهران مورد مطالعه قرار گرفتند. هدف اصلی بررسی این موضوع بود که آیا سلبریتیها تبدیل به گروههای مرجع دانشآموزی شدهاند یا خیر و اگر خیر آیا بر برساختهایی که در گروه مرجع هست، اثری دارند؟ دو هدف جزئی هم داشتیم؛ اینکه سلبریتیهای تأثیرگذار چند دسته هستند و آیا این نحوه تاثیرگذاری آنها به میزان و نحوه فعالیت دانشآموزان در شبکههای اجتماعی هم مرتبط است؟
«گروه مرجع» و «سلبریتی» دو مفهوم جامعهشناختی
ایشان درباره دو مفهوم «گروه مرجع» و «سلبریتی» گفت: مفهوم اول یک مفهوم جامعهشناختی است. درباره مفهوم دوم یعنی سلبریتی در مباحث جامعهشناختی در ایران بحث نشده است و اثر تألیفی در این باب نداریم. ترجمهای از کتاب «فرهنگ شهرت» نوشته الیس کشمور، ترجمه آقای دکتر شاهقاسمی داریم. کتاب دیگر کتاب شهرت مارک رولندز است که توسط آقای افشین خاکباز ترجمه شده است.
وی افزود: مید و مرتون تعاریفی از گروه مرجع دارند. گروه مرجع را به طور کلی گروهی میدانند که فرد احساس تعلق به آن داشته باشد و در ارزیابیها و قضاوتها از این گروه تأثیر بپذیرد. تصوری که فرد از افراد دیگر و طبقات اجتماعی دارد و نیز چهارچوب قضاوت ارزشی و مقایسه و انتخاب را از گروه میگیرد.
وی افزود: درواقع گروه مرجع در تعریف عامتر، گروهی است که فرزندان ما در سن هویتیابی خود در عرصه هنجاری و ارزشی از آن تبعیت میکنند. ممکن است در دورهای، معلمان گروه مرجع دانشآموزان باشند و دانشآموزان در سبک زندگی اعم از خوراک، پوشش، رفتارها و قواعدی که به آن پایبندند تا ارزشها، از آنها تبعیت کنند. در دورهای ممکن است از پدران و مادران خود یا از یک صنف خاص یا علما و دانشمندان تبعیت کنند. همچنین ممکن است خوانندهها و بازیگران گروه مرجع قرار گیرند.
فضیلت و ویژگیهای منحصر به فرد عامل ایجاد شهرت
ایشان در بحث شهرت و سلبریتی ابراز داشت: برای شناخت سلبریتی باید از تعاریف مارک رولندز استفاده کنیم. ایشان به تاریخچه شهرت پرداخته است و توضیح میدهد که شهرت در طول حیات اجتماعی چگونه شکل میگیرد.
وی ادامه داد: در دورههای تاریخی کشورمان هم با افراد مشهوری مواجه بودهایم. کسانی مثل پهلوان تختی یا امام خمینی(ره) یا قبلتر ابنسینا و ... رولندز به طور کلی و با اغماض فضیلت، شایستگی، عظمت و ویژگیهای منحصر به فرد و ... را صفاتی میداند که دارنده آن مورد احترام عموم مردم قرار میگیرد. دارا بودن این صفات و احترام کردن عموم مردم در طول زمان منجر به شهرت میگردد. رولندز در ادامه میگوید کم کم در عصر جدید با نوع جدیدی از شهرت روبرو میشویم که دو عنصر فضیلت و احترام لازمه آن نیست.
ریشه زبانشناختی کلمه «سلبریتی»
حقپناه ریشه زبانشناختی کلمه سلبریتی را بررسی کرد و گفت: عناوین دیگری قبل از سلبریتی به کار برده میشد. مثل Renown به معنای بلندآوازه یا Famous به معنای معروف. مدتی بعد با مدلی از شهرت مواجه شدیم که کلمات قبلی پاسخگوی آن مدل نبودند؛ چون بر پایه فضیلت و احترام بنا نشده بود. در این مدل، شهرت بیش از فضیلت و احترام مهم است. اینجا واژه سلبریتی جایگزین واژههای قبلی گردید.
«سلبریتی» زاده رسانهای شدن و دیدپذیری
ایشان رسانه را در بحث سلبریتی حائز اهمیت دانست و افزود: کشمور و دیگران این رویکرد را مطرح میکنند که اساسا سلبریتی در مقایسه با دیگر چهرههای مشهور و معروف تاریخ حیات اجتماعی بشر، زاده رسانههاست؛ یعنی اگر رسانه وجود خارجی نداشت، آن سلبریتی هم محلی از اعراب نداشت. فوتبالیستها، خوانندهها و بازیگران خارجی و حتی داخلی از همین مدل سلبریتیها هستند و این در حالی است که ابنسینا و تختی و دیگران با برساخت اجتماعی خود که به چهره مشهور تبدیل شدهاند. دیده شدن توسط مخاطب باعث سلبریتی شدن و دوام آوردن میشود. اگر مخاطب به سلبریتی توجه نکند، سلبریتی وجود نخواهد داشت. ذات مفهوم سلبریتی در مشاهده شدن توسط مخاطب تعریف میشود.
«ساخت فرهنگی» یا «صنعت بودن» سلبریتی دو رویکرد دیگر
وی افزود: رویکرد دوم سلبریتیها را به عنوان یک ساخت فرهنگی در نظر میگیرد. این رویکرد میگوید سلبریتیها نمود آن چیزی هستند که جامعه ندارد و به دنبال کسب آن است. این رویکرد معتقد است اگر ما سلبریتیها را مطالعه کنیم، کمبودهای جامعه و مردم را متوجه میشویم.
ایشان رویکرد سوم را رویکرد نئومارکسیتها دانست و گفت: این رویکرد سلبریتیها را به عنوان یک کالا و یک صنعت درنظر میگیرد. اینکه چه میشود یک سلبریتی ساخته میشود و چه چیزهایی باعث این ساخته شدن است. صنعت رسانه در اینجا مورد توجه ویژه قرار میگیرد. رویکرد دیگری هم هست که سلبریتی را به عنوان یک اثر گفتمانی و یا یک بازنمایی مطرح میکند.
«سلبریتی» چهرۀ مشهورِ رسانهایشده/ «آوازهجو» معادل فارسی «سلبریتی»
حقپناه در ادامه گفت: سلبریتی با سبک زندگیاش از بقیه متمایز میشود. در تعریفی ساده و جامع، چهرۀ مشهورِ رسانهایشده است. در این معنا سلبریتی دارای شناختهشدگی، مشاهدهپذیری و تحت پوشش رسانههای جهانی است.
وی با اشاره به تعریف فارسی از سلبریتی، افزود: سلبریتی برای دیدن خودش عاملیت دارد و تلاش میکند. در این مباحث سؤالی هم پیش میآید که آیا کسانی مثل حاج قاسم سلیمانی هم سلبریتی محسوب میشوند؟ به دو دلیل میگوییم نه. یکی اینکه ایشان و امثالهم از طریق سبک زندگی شخصی به شهرت نرسیدهاند و دوم اینکه خودشان برای دیده و شنیده شدن عاملیت ندارند. با توجه به عناصر فوق به تعریف فارسی سلبریتی رسیدیم و کلمه «آوازهجو» را به عنوان تعریف کلمه سلبریتی پیشنهاد دادیم.
حقپناه درباره دستهبندی سلبریتیها گفت: در یک طبقهبندی، سلبریتیها به سلبریتیهای سیاسی و حکومتی، سلبریتیهای هنری، سلبریتیهای پزشکی، سلبریتیهای صنعت سرگرمی- که همه ستارههای سینما و تلویزیون و چهرههای ورزشی اینجا قرار میگیرند- سلبریتیهای علمی، سلبریتیهای تجاری و سلبریتیهای عامهپسند طبقهبندی میشوند. سلبریتیهای عامهپسند که مورد بحث هستند، کسانی هستند که خبرساز میشوند.
نکات حائز اهمیت در پژوهش کیفی از سه دبیرستان/ همانندسازی مثبت ظاهری، همانندسازی منفی در عقاید دینی و برخی مواضع سیاسی
وی با اشاره به تحقیق در سه دبیرستان خاطرنشان کرد: ابتدا مشاهدات انجام شد. سپس پرسشنامه عمومی به همه دانشآموزان پایه دوم داده شد و مشخص شد که مطلعین چه کسانی هستند. بعد از انتخابِ نمونههای بحثبرانگیز، مصاحبه انجام گرفت.
ایشان بر اساس یافتههای تحقیق خود، ۵ محور را مطرح کرد و گفت: در این بررسی به پنج سؤال رسیدیم: اول اینکه آیا نوجوانان با سلبریتیها همانندسازی ارزشی میکنند؛ یعنی آیا دانشآموزان همان ارزشهایی را میپذیرند که سلبریتیها تبلیغ میکنند یا به آن اعتقاد دارند؟ دوم؛ آیا سلبریتیها میتوانند اهداف دانشآموزان را تعیین کنند؟ مثل اهداف شغلی و ... سوم؛ آیا دانشآموزان از سلبریتیها هنجارهای رفتاری میپذیرند؟ آیا سبک زندگی را از سلبریتیها میگیرند؟ چهارم؛ آیا دانشآموزان برای سلبریتیها تقدس قائلاند و به عنوان گروه مرجع آنها را قبول دارند یا آنها را فقط برای سرگرمی پیگیری میکنند؟ پنجم؛ نسبت سلبریتیها با سایر گروههای مرجع مثل والدین، معلمان، دانشمندان و ... چگونه است؟
حقپناه نتایج این پژوهش را حائز نکات قابلتوجهی در حوزه همانندسازی دانست و افزود: مشاهدات به ما نشان داد که برخی دانشآموزان تحتتاثیر ژست و لحن سلبریتیها قرار گرفتهاند. این گرایش به سلبریتیهای موسیقی به مراتب بیشتر بود. مهمترین بازخورد در حوزه عقاید سیاسی و دینی بود. دانشآموزان، همانندسازی منفی داشتند. نهتنها از سلبریتیها تأثیر نمیپذیرفتند، بلکه عنوان میکردند که مثلا اگر خوانندهای از کاندیدایی حمایت کند ما به آن کاندیدا رای نمیدهیم، درحالی که اسم آن خواننده را به عنوان قهرمان و الگو، در برگه خود نوشته بودند. نمونههای معدودی میگفتند ممکن است در حوزههای سیاسی الگوگیری کنیم، ولی در حوزههای دینی به هیچ وجه.
هنجار شدن دیدپذیری و فرهنگ مصرفگرایی
وی نکته آسیبشناسانه موضوع در این بحث را شهرت و دیدپذیری شمرد و افزود: شهرت برای عموم دانشآموزان به ارزش مستقل تبدیل شده بود. برخی هم به عنوان ارزش ثانویه به آن نگاه میکردند. کاهش ارزش تحصیل، یکی از چالشها بود.
ایشان افزود: عموم دانشآموزان مشاغل سلبریتیها را بیارزش میدانستند یا به آنها رجوع نمیکردند. در هنجارهای رفتاری الگوپذیر بودند، ولی با انتخابگری و گزینشگری. برخی همانندسازیهای ظاهری در آنها دیده میشد، اما هر چه بیشتر به سمت سلبریتیهای عامهپسند میرفتیم، همانندسازیهای منفی بیشتر میشد.
حقپناه با اشاره به حوزه مصرفگرایی و اثر سلبریتیها تصریح کرد: دانشآموزان در حوزه برند، فراغت و مصرف فرهنگی(موسیقی و فیلم) اثرپذیر بودند و فرهنگ مصرفگرایی روی آنها اثر گذاشته بود.
وی افزود: نکته جالب این بود که برخی از این افراد، سلبریتی مورد علاقه خود را با القاب و عناوین تحسینبرانگیز خطاب میکردند و برخی علیرغم علاقه به سلبریتی خاص، او را تحقیر یا تمسخر میکردند! در مقوله اعتماد کفه تراز به سمت بیاعتمادی به سلبریتی میگشت. دوگانهای را ساخته بودند و میگفتند برخی از این سلبریتیها خودی و برخی غیرخودی هستند.
چالش با والدین و مدرسه و پنهانکاری
ایشان چالشهای پیش روی دانشآموزان را در سه دسته جایگذاری کرد و ادامه داد: سلبریتیها در میان سایر گروههای مرجع، با سه دسته رقابت میکردند. خانواده رقیب اصلی و بیشترین چالش با والدین یا پنهانکاری از آنان بود.
حقپناه افزود: در فضای مجازی دابسمشسازها، واینرها، مدلهای اینستاگرامی، پرطرفدارهایی که ارائهای نداشتند، ولی فالور فراوان داشتند و شرکتکنندگان در مسابقات استعدادیابی، الگو بودند. در این بین برخی دانشآموزان، خود، بین ۲۰ تا ۵۰ هزار فالور داشتند یا کانالهای تلگرامی پرمخاطب و سلبریتی شدن را تجربه کرده بودند. از جمله کارهایی که در بین آنها دیده میشد، صنعت سلبریتیسازی و خرید فالور بود.
مواجهه مذاکرهای دانشآموزان با سلبریتیها
حقپناه در پایان سخنان خود درباره موضع مخاطب در مقابل پیام رسانهای تصریح کرد: سه موضع به صورت کلی وجود دارد: موضع اول موضع مسلط یا هژمونیک به این معنا که پیام رسانهای کاملا مخاطب را مغلوب کند. موضع دوم موضع مذاکرهای است که مخاطب به صورت فعال وارد میشود جاهایی قبول میکند و جاهایی خیر. موضع سوم موضع متضاد یا مقابلهای است یعنی نهتنها پیام رسانه را قبول نمیکند، بلکه عکسالعملش متضاد و ضدپیام رسانهای است. پژوهش ما نشان داد بر خلاف تصور اولیه ما حتی تحت تاثیرترین دانشآموزان ما هم از موضع مذاکرهای با سلبریتیها مواجه میشوند. اگرچه سلبریتیها برای برخی تبدیل به گروه مرجع تبدیل شدهاند، اما این به هیچ عنوان به معنای منفعل بودن آنها نیست و منجر به یک بازتولید میشود که از جمله مختصات آن تلاش برای سلبریتی شدن است.
شهرت مفهومی جدید در میانه سده نوزدهم
آقای شاهقاسمی با اشاره به این نکته که با وجود تعداد بالای فارغالتحصیل علوم انسانی تا قبل از این، پایاننامهای در این موضوع نداشتیم و این جای تاسف است، گفت: این پایاننامه تحقیق خوبی ارائه داده است. حجم کاری که انجام شده زیاد است. خوب طراحی شده و خوب به سرانجام رسیده است. انتشار این اثر میتواند راهنما و تشویقی برای دیگر علاقهمندان به پژوهش در این حوزه باشد. مهم است که ما در این حوزه کارهای جدید داشته باشیم و با کارهایی که در کشورهای دیگر انجام شده آشنا شویم. ما اینجا فرهنگ شهرت نداریم. شهرت در جامعه ما و ترسی که ما را فرگرفته است در برابر آنچه در آمریکا و اروپا میبینیم ناچیز است.
وی مفهوم سلبریتی را مفهومی جدید خواند و ابراز داشت: در میانه سده نوزدهم اتفاقاتی در زندگی بشر افتاد که زمینه را برای خیلی چیزهای دیگر از جمله برآمدن سلبریتیها فراهم کرد. با آمدن صنعت بحث کم شدن ساعات کاری فراهم شد. طبقه متخصص امتیازاتی گرفت. ساعت کاری کمتر و پول بیشتر و این باعث فراهم شدن برخی شهرتها شد. با آمدن سینما کم کم نظام استودیویی سینما جای خود را به نظام ستارهای داد.
ترویج فردگرایی و مصرفگرایی در سبک زندگی سلبریتیها
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در توصیف سلبریتیها تصریح کرد: رسانهها سلبریتیساز هستند. سلبریتیها مصرفگرایی و فردگرایی را ترویج میکنند. به ندرت میبینید زندگی خانوادگی برای آنها جذابیت داشته باشد. در سبک زندگی، فارغ از هر گرایش سیاسی یا اعتقادی، همه آنها یک مسیر را پیش روی مخاطب میگذارند و آن هم مصرفگرایی است. نکته این ماجرا اینجاست که اغلب این سلبریتیها چیزی را تبلیغ میکنند که خود مصرف نمیکنند.
صرف هزینه برای اسطوره ماندن بدون نیاز به استعداد
وی با بیان این نکته که سلبریتیشدن ابعاد غیرقابل کنترلی گرفته است، گفت: امروز با آمدن وب۲ نیاز نیست مستعد باشید. فقط بحث این است که چه کسانی و چقدر روی شما سرمایهگذاری کرده باشند. اکثر سلبریتیها صرفا با سرمایهگذاری برجسته شدند. ما به همان فرهنگ شهرت پیش از رسانههای وب۲ هم اعتراض داریم. آن زمان یعنی ۴۰ سال پیش هم سرمایهگذاری اتفاق میافتاد، ولی باید یک حداقلهایی را میداشتید، ولی الان همانها هم نیاز نیست. سلبریتیها قدرتمند هستند. هزینه زندگی سلبریتیها بالاست. فرایند پیری فرآیندی است که از لحظه تولد اغاز میشود. سلبریتیها باید دائم خود را یک اسطوره نگهدارند و این نیازمند این است که پول زیادی هزینه شود.
این استاد دانشگاه رسیدگی به بدن، فعالیت مجازی در اینستاگرام و ... و زندگی لاکچری را عوامل محدودکنندۀ فرصت مطالعه سلبریتیها و کمسوادی آنها دانست و گفت: سلبریتیها نقش آدمهای بزرگ را بازی میکنند و چون این برای مردم جا نیفتاده که اینها نقش و بازی و فریبکاری است، آنها در قالب آن نقش میبینند. لذا میبینید برخی اوقات کسی که نقش آدم منفی را بازی میکند، کتک میخورد یا فلان بازیگر که نقش اخلاقی بازی کرده برای صحبت کردن درباره اخلاق دعوت میشود. برخی ژستهای سلبریتیها نیز فریبکاری و در جهت کسب و نگهداری شهرت است.
شاهقاسمی در پایان سخنان خود تصریح کرد: در دهه ۱۹۳۰ رسوایی اخلاقی یک بازیگر در هالیوود پایان عمر یک بازیگر بود، ولی در دهه ۱۹۸۰ مدونا با خیانت و فیلمهای غیراخلاقی به شهرت رسید. در جامعه ما هم این روند در حال طی شدن است.
بده بستان «رسانه» و «سلبریتی»
آقای بیچرانلو با اشاره به بده بستان عوامل با هم و ساخت واقعیت اجتماعی گفت: الان در عصر ساخت واقعیت مجازی هستیم و این در حوزههای مختلف تسری دارد. این عرصه بده بستان هم دارد؛ یعنی این فقط رسانهها نیستند که باعث میشوند سلبریتیها شکل بگیرند، بلکه بین همه عرصهها از جمله بحث رسانه این بده بستان هست؛ یعنی رسانه هم به سلبریتی نیاز دارد. هدف هم جذب مخاطب است.
وی افزود: رسانهها در تلاش و تکاپو هستند تا توجه مخاطب را به خود جلب کنند، سلبریتیها جزء جذابترین موضوعاتی هستند که رسانهها از آنها برای جلب توجه مخاطب استفاده میکنند. در حوزه مد هم همین است. سلبریتیها در فشنشوها شرکت میکنند و در حوزه مد کمک میرسانند و از آن طرف سرمایهگذاریهایی که شرکتهای مد میکنند باعث گسترش شهرت آنها میشود.
روند ناخوشایند توسعه فرهنگ شهرت
ایشان با اشاره به پیمایش اجتماعی سرمایه اجتماعی در سال ۹۳ گفت: سلبریتیها در بین گروههای مرجع جایگاه زیادی نداشتند. معلمان و اساتید دانشگاه گروه مرجع اول در جامعه بودند. باید روندپژوهشی شکل بگیرد و ببینیم این روند تغییر کرده است یا نه و آینده به کجا خواهیم رسید.
بیچرانلو در پایان سخنان خود تصریح کرد: ما در طلیعه یک روند ناخوشایند هستیم. چون فضایی که در غرب وجود دارد ذیل اقتصاد سرمایهداری و توسعه فرهنگ مصرفی است و پیشبینی ما این است که با توسعه فرهنگ شهرت، فرهنگ مصرفی هم در جامعه توسعه پیدا میکند. هرچند مقیاسی که اقتصاد ما دارد مانند اقتصاد سرمایهداری نیست و همین باعث میشود سلبریتیها کارکردهای دیگری هم پیدا کنند. مثلا ما احزاب فعالی نداریم و میبینیم گاهی اینها در عرصه سیاسی هم دیده میشوند.