جستجو فارسی / English

در نشست «معماری شبه‌جزیره و ارتباط آن با حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)» عنوان شد: وضعیت معماری و فرهنگ حاکم بر آن در ایام نزول قرآن، به‌گونه‌ای نبوده که با حجاب شرعی مطرح‌شده، منافاتی داشته باشد

تاریخ انتشار: 1396/12/17     
در نشست «معماری شبه‌جزیره و ارتباط آن با حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)» عنوان شد:  وضعیت معماری و فرهنگ حاکم بر آن در ایام نزول قرآن، به‌گونه‌ای نبوده که با حجاب شرعی مطرح‌شده، منافاتی داشته باشد
به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست علمی با موضوع معماری شبه‌جزیره و ارتباط آن با حجاب شرعی در عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله، در تاریخ ۱۰ اسفند، در این مرکز برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، نشست علمی با موضوع معماری شبه‌جزیره و ارتباط آن با حجاب شرعی در عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله، در تاریخ ۱۰ اسفند، در این مرکز برگزار شد.
در این نشست علمی، ابتدا حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محمد عشایری، استادیار جامعه‌المصطفی العالمیه طرح بحث کرد و در ادامه دکتر مهران اسماعیلی، استادیار دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی به نقد مطالب ارائه‌ شده پرداخت.

دکتر عشایری در ابتدا مسئله‌ی حجاب و پوشش شرعی زنان را که امروزه به معنی نظریه اسلام شناخته می‌شود، با عناصر مختلفی مرتبط دانست و گفت: می‌توان از زاویه‌ی آن عناصر به این مسئله نگاه کرد و آن را نقد کرد. طبعاً تبیین دقیق این نظریه هم، بدون نظارت به آن عناصری که با حجاب ارتباط دارد، ممکن نخواهد بود. لذا مقاله بنده، درصدد تبیین رابطه‌ی بین فرهنگ معماری شبه‌جزیره با حجاب شرعی عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله است. فرضیه‌ی آن‌هم این است که وضعیت معماری و فرهنگ حاکم بر معماری ایام نزول قرآن، به‌گونه‌ای نبوده که با حجاب شرعی که امروزه به‌عنوان میراث پیامبر در زمینه‌ی پوشش خانم‌ها می‌شناسیم، منافاتی داشته باشد. درحالی که فرضیه رقیب می‌گوید آن شرایط فرهنگی و فضای معماری به‌گونه‌ای بوده که پیغمبر صلی‌الله علیه و آله، اولویت پرداختن به چنین پوشش گسترده‌ای برای خانم‌ها را نداشته و می‌خواسته به‌وسیله‌ی ادله و آیات و روایات مربوط به پوشش زنان، از افسارگسیختگی بسیار بی‌رویه و لیبرالیسم جنسی شدید که حاکم بر حریم خصوصی زن‌ها بوده است، جلوگیری کند و چیزی بیش از این نه در اولویت پیغمبر بوده و نه با شرایط آن موقع امکان داشته است.

وی افزود: طبعاً فرضیه رقیب از داده‌هایی استفاده کرده است. مثلاً اینکه هم در روایات هست و هم خودمان ‌ می‌گوییم که شبه‌جزیره دچار یک بحران فرهنگی بوده و پیغمبر صلی‌الله علیه و آله در مقام از بین بردن آن بحران فرهنگی و تأدیب مردم بوده است و اساساً در مقام کارکرد اسلام این حرف‌ها زده می‌شود. به نظر می‌آید، از آن داده‌ها یک برداشت مبالغه‌آمیز درباره وضع موجود در شبه‌جزیره در زمان نزول آیات قرآن به‌ویژه آیات حجاب و صدور روایات حجاب انجام‌شده است و آن مقدمه‌ای شده برای اینکه فرضیه رقیب شکل بگیرد.

در شبه‌جزیره خانه‌های تک‌اتاقی با نام«بیت» و خانه‌های چند اتاقی با نام «دار» وجود داشته است
استادیار جامعه‌المصطفی‌العالمیه در پاسخ به فرضیه رقیب ابراز داشت: انواع خانه‌ها را در فضای معماری و فرهنگی شبه‌جزیره به سه قسم می‌توان تقسیم کرد: اولین نوع از خانه‌ها، «بیت» بوده است که خانه‌هایی تک‌اتاقی و مسقف بودند. که گاهی در وسط این تک‌اتاق‌ها، دیوار ناقصی که به سقف نمی‌رسید، می‌کشیدند و خانه را عملاً به دو اتاق تقسیم می‌کردند یا خانه را با پرده به دو قسمت تقسیم می‌کردند که این اتفاق بعد از نزول آیه همسران پیغمبر، در خانه خود حضرت واقع شد. نوع دیگر خانه، «دار» بود که مخصوص ثروتمندان(متوسط به بالا) در شبه‌جزیره بوده است و مشتمل بر اتاق‌هایی بوده که به آن اتاق‌ها، بیت می‌گفتند، کما اینکه به خانه‌های تک‌اتاقی نیز بیت گفته می‌شد. غیر از اتاق‌های موجود، یک محوطه‌ی غیرمسقف هم وجود داشت که به آن «صحن» می‌گفتند و بعضی از کارها مثل آشپزی و از این قبیل، در آن محل انجام می‌شد و صحن کاربرد داشت و مثل خانه‌های الآن نبود که صحن خانه فقط برای هواخوری و تقریباً فاقد کاربری باشد. هرکسی جلوی در خانه‌اش تا جایی که معبر و کوچه یا خیابان حساب می‌شد، یک فضای خالی هم داشت که به آن «فناء بیت» یا «فناء دار» می‌گفتند و جزء مایملک صاحب‌خانه و حریم خانه حساب می‌شده است. روایاتی در این زمینه وجود داشته است که مثلاً شخصی از فناء خانه‌ی دیگری رد شده و آسیب‌زده یا ورود غیرمتعارف داشته است. البته امکان عبور و مرور از فناء وجود داشته، ولی مطلق تصرفات در آن جایز نبوده است. خانه‌های کمیاب دیگری مثل «صرح» یا «عقر» هم وجود داشته، خانه‌های بزرگ و قلعه مانندی که برای بزرگان قبایل بوده و بیشتر در مواقع جنگ از آن استفاده می‌شده است.

وی افزود: برای ابطال فرضیه رقیب و جان بخشیدن به فرضیه خودم، باید مشخص می‌کردم که اتاق‌ها آیا واقعاً تعدد داشتند یا نه؟ به‌عبارت‌دیگر، آن ازهم‌گسیختگی که بر فضای حریم خصوصی زنان و مردان، به‌ویژه در معاشرت‌های زنانه و مردانه با یکدیگر، ادعاشده آیا واقعیت دارد یا نه که به تعدد اتاق‌ها رسیدم و این‌که تعدد در سه قالب ممکن بوده است. مدل‌هایی نیز از خانه‌های دوطبقه قبل از ورود پیغمبر به مدینه وجود داشت. اولین گزارش از ورود پیغمبر به مدینه، گزارش ورود حضرت به خانه‌ی ابوایوب انصاری است که در آنجا معروف است که پیغمبر در طبقه‌ی اول ساکن شدند و ابوایوب در طبقه‌ی دوم؛ یعنی خانه دوطبقه بوده است.

تعدد اتاق‌ها و وجود پرده یا دیواری که تا سقف نمی‌رسیده و جداکننده بوده، بیانگر وجود حریم جنسیتی است
ایشان با اشاره به تعدد اتاق‌ها در زیرزمین گفت: در آن زمان هم گودبرداری‌هایی صورت می‌گرفته و البته در حد گودبرداری‌های امروزی نبوده است. به آن اتاق‌های زیرزمینی «مخدع» و «سهوه» می‌گفتند که این کلمات برای اتاق‌های همکف هم به کار می‌رفته است؛ ولی به‌هرحال خانه‌هایی در زیرزمین وجود داشته است. ورودی این اتاق‌ها، ورودی تنگی بوده و بعد از ورود، پهن‌تر و امکان استفاده بیشتر می‌شده است. کثیری از مورخین گفته‌اند و از شواهد هم به دست می‌آید که این زیرزمین‌ها برای دارها بوده و نه برای بیت‌ها (تک‌اتاقی‌ها). این اتاق‌های زیرزمینی برای اختفاء استفاده می‌شده است. این مطلب را هم بعضی از لغویین گفته‌اند و هم گزارش‌هایی در این زمینه وجود دارد. کلماتی مانند «قیطون» و «دولج» و «حجره» و «مخدع» استفاده‌شده که نشان می‌دهد، دار، امکان تعدد اتاق داشته است. این کلمات می‌توانند تفاوت‌هایی داشته باشند و می‌توانند مشترک لفظی و کلمات متعددی برای یک معنا باشند. در مورد تفکیک موقت اتاق‌ها به‌وسیله‌ی خدر در خانه‌ی زن‌های پیغمبر، به‌خصوص بعد از نزول آیه حجاب، گزارش‌های زیادی وجود دارد که این مسئله را تأیید می‌کند.

امکان اختفاء در محل‌هایی از خانه در روایات و گزارشات عصر پیامبر تأیید شده است
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری کاربرد دولج را، اختفاء دانست و اظهار داشت: گزارش‌های زیادی در این زمینه وجود دارد؛ یعنی اختفاء در این اتاق‌ها ممکن بوده است. راجع به «سهوه» و «مخدع» نیز همین‌طور بوده و امکان اختفاء در آن‌ها وجود داشته است. برخی لغویین گفته‌اند و شواهدی هم وجود دارد که زیرزمین مخصوص اختفاء بوده است. مثلاً اگر مهمان داشتند، همسران‌شان را به زیرزمین می‌فرستادند. در جایی راوی می‌گوید از پیغمبر فلان چیز را پرسیدم و حضرت فرمودند جواب سؤال تو فلان شخص است که در دولج خانه مشغول نماز است. وقتی راوی به دولج خانه می‌رود، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در در حال نماز می‌بیند. همچنین حضرت زهرا سلام‌الله علیها در خانه‌ی خود دولج داشته‌اند و در آنجا عبادت می‌کردند. درباره خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام شاهدی وجود ندارد که خانه‌ی بزرگ و اشرافی بوده است، ولی با این حال دولج در چنین خانه‌هایی وجود داشته است. این تعدد اتاق‌ها یک مسئله‌ی کاملاً جدی است و در فضای روایی، فقهی، یک نحوه تواتر معنوی وجود دارد.

وجود پشت‌بام و تعدد روایات در مسائل پیرامونی آن، فرضیه رقیب را رد می‌کند
استادیار جامعه‌المصطفی‌العالمیه وجود روایات درباره پشت‌بام‌ها را هم، دلیلی بر رد مدعای رقیب شمرد و گفت: اینکه ادعاشده خانه‌ها سقف نداشته درست نیست. روایاتی داریم که از خوابیدن بر روی پشت‌بام غیرمحجر(دورچین‌دار) نهی کرده است.

وی افزود: پشت‌بام‌ها دو نوع بوده، بعضی از آن‌ها دورچینی داشته کوتاه و بعضی بلند و بعضی از پشت‌بام‌ها هم دورچین نداشته است. روایاتی داریم که زنان را از نمازخواندن در پشت‌بام نهی کرده و معلوم می‌شود که پشت‌بام، واقعاً کاربری داشته است. این گزارش‌ها، گزارش‌های نبوی است؛ یعنی، این روایات مربوط به عصر پیغمبر است. همچنین منازعاتی در عصر پیغمبر گزارش‌شده که مثلاً تیر سقف خانه‌ی همسایه بر روی دیوار خانه‌ی دیگری آمده و منازعه شده و برای ختم منازعه خدمت حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله شرفیاب شدند و این وضعیت نشان می‌دهد که سقف‌های خانه‌ها یک عنصر جدی، مهم و محکم در ساختمان خانه‌ها بوده و امکان استفاده از آن را داشتند.

این پژوهشگر در ادامه و برای ابطال بحث افسارگسیختگی در حریم جنسیتی زن و مرد در شبه‌جزیره در فرضیه رقیب، گفت: ورودی خانه‌ها امکان ستر و پوشانندگی داشته و برای زن و مرد حریم خصوصی ایجاد می‌کرده است. شواهد زیادی وجود دارد که بسیاری از خانه‌ها، غیر از در، پرده داشتند و اینکه خانه‌ها در آن زمان فقط پرده داشتند و در نداشتند و مثل دروازه‌ی غار بوده و هیچ سازه‌ی دیگری که به در ربط داشته باشد در آن ساختمان‌ها به کار نرفته، ادعایی بی‌دلیل است.

در برخی روایات دوگانه «ستر و در» آمده است؛ یعنی هم «در» و هم «پرده»
ایشان وجود مجموعه روایات در باب مرور افراد بر خانه‌ای که «لا ستر له و غیر مغلق»؛ یعنی درش بسته نیست و پرده هم ندارد، مستند بر وجود در و پرده عنوان کرد و افزود: این روایت هم نبوی است و هم در متون اهل سنت، زیاد است. گزارش‌هایی ازاین‌دست که حکم چنین واقعه‌ای را سؤال کردند، متعدد هست. نیز احکامی وجود دارد که با این فرض شروع می‌شود که اگر کسی در خانه‌ی خود رفت و در را بست و پرده را هم انداخت «یغلق بابه و یرخی ستره»، تعبیرهای این‌چنینی در گزارش‌ها وجود دارد.

وی افزود: حتی در روز شهادت پیغمبر صلی‌الله علیه و آله که مسلمان‌ها در مسجد بودند و می‌دانستند پیامبر صلی‌الله علیه و آله مریض است. وقتی دیدند که پیغمبر صلی‌الله علیه و آله در را باز کرده و پرده را کنار زده؛ «رفع ستره و فتح الباب»، خوشحال شدند؛ یعنی دوگانه «پرده و در» وجود داشته است، البته گزارش‌هایی هم وجود دارد که فقط به در یا فقط به پرده اشاره دارد.

وجود مفاهیمی مانند چهارچوب در، قفل و کلید تأیید مدعای مقاله است
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری جمع‌آوری شبکه مفهومی برای در و معانی وابسته به «در» مربوط به عصر نبوی صلی‌الله علیه و آله، را از جمله اهتمام‌های خود دانست و تصریح کرد: مفهوم کوبیدن و باز کردن در «قرع الباب و فتح الباب»، مفهوم چهارچوب در یا سه‌گانه‌ی «عضاده» و «اسکفه» و «عتبه» که مراد از عضاده، دو چوب عمودی است که در بر روی آن نصب می‌شود. مراد از عتبه، ضلع افقی بالای سر شخصی که وارد می‌شود، است. مراد از اسکفه هم ضلع روبه روی عتبه بوده است.

وی ادامه داد: همچنین لغت «عَنَجه» به معنی درب کجاوه‌هایی بوده که بر روی شتر می‌گذاشتند و در این کجاوه‌ها، یا زن‌ها سوار می‌شدند یا چیزهایی که میل نداشتند، آشکار بشود، قرار می‌دادند و در را می‌بستند. در همه این موارد، گزارش‌های زیادی وجود دارد که همه مربوط به عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله است.

وی مفهوم «قفل و کلید» را که هم در زمان جاهلیت و هم در زمان اسلام وجود داشته است، از جمله موارد اثبات وجود «در» شمرد و گفت: «رتاج» درهای بزرگی بوده که قفل می‌شده و بیشتر در قصرها و قلعه‌ها به کار می‌رفته است و در شعرهای امرءالقیس هم وجود دارد. «مرتاج» قفل همان درهای بزرگ است. کلمه‌ی «قفل» در قرآن به‌کاررفته است: «علی قلوب اقفالها» و معلوم می‌شود که برای مخاطبان، امری شناخته‌شده بوده است. کلمه‌ی «مفتاح» و «قنح» که چوب بزرگی بوده که در حلقه‌های در گیر می‌کرده و در را می‌بسته است. در فارسی به آن «کلون» می‌گویند. حتی نجاری که «قنح» را می‌ساخته، اسم خاصی داشته و از این کلمه مشتقاتی گرفته شده است.

از «مناصع»؛ محلی اختصاصی برای خانم‌ها، گزارشات تاریخی داریم
وی افزود: در مورد سرویس‌های بهداشتی ادعاهایی در فرضیه رقیب صورت گرفته. این مطلب درست است که در اوایل اسلام و بعثت نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه و آله دست‌شویی‌های نزدیک به خانه وجود نداشته است و عرب‌ها این را یک‌جور عظمت فرهنگی برای خود می‌دانستند و فقر فرهنگی به‌حساب نمی‌آمده است. حتی به ایرانی‌ها که در خانه‌ی خود، دستشویی دارند، نگاه خوبی نداشتند. اما گزارش‌هایی را دیدم که نشان می‌داد خانم‌ها مخصوصاً شب‌ها برای «مناصع» می‌رفتند. مناصع مکانی برای قضای حاجت خانم‌ها بوده است. از کلام برخی لغویین احصا می‌شود که مناصع به خانم‌ها اختصاص داشته است و آقایان به آنجا نمی‌رفتند. در این عبارتی که «لا نخرج الا لیلاً الی لیل» که عایشه گفته است، نشان می‌دهد که منصع، در شب مورداستفاده واقع می‌شده است. این عبارت هم از عایشه است: «کن النساء یتبرّزن الیه».

استادیار جامعه‌المصطفی‌العالمیه درباره استتار عرب‌ها در تاریکی شب و استفاده از آن در شئون مختلف نظامی یا شخصی یا حریم خصوصی و … به گزارش‌های مستندی اشاره کرد و گفت: ممکن بود این ادعا در مقابل این فرضیه شکل بگیرد که اصلاً عرب علاقه‌ای به تفکیک جنسیتی نداشته است و این ادعای شما که می‌گویید مناصع، محل مخصوص خانم‌ها بوده است، اشتباه است؛ لذا برای ابطال این ادعا، مواردی را در زمان جاهلیت که مربوط به تفکیک جنسیتی حتی در قبائل و بادیه‌ها بوده، در مقاله آورده‌ام.

با این همه گزارشات و دلایل، فرضیه افسارگسیختگی جنسی و نبود حریم جنسیتی باطل است
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری در پایان سخنان خود تصریح کرد: استتار در معناشناسی واژگان دال بر قضای حاجت است. میتوان گفت عرب‌ها امکان استفاده از استتار را در همان سازه‌های ساختمانی خود داشته‌اند و این را فرض اثبات خود گرفته‌ام، اما از زاویه‌ی دیگری هم می‌توان وارد بحث شد که بگوییم بدون اینکه اصراری بر وضعیت ساختمان‌ها و فرهنگ معماری سازه‌ها داشته باشیم، می‌توان گفت کلمه‌هایی که برای دو تعبیری که نیاز به اختفاء دارد (قضای حاجت و رفتارهای جنسی که انسان معمولاً در این دو مورد میل به اختفاء دارد) نشان‌دهنده‌ی این مدعاست که فرضیه‌ی رقیب، امری ادعایی و غیر صحیح و غیرقابل اثبات است. مثلاً کلمه‌ی «دخلتم بهن» به معنای دخول اندام در اندام نیست، بلکه مفعول دوم این جمله حذف‌شده است و به معنی این است که زنان خود را به ستر بردید. شواهد لغوی زیادی بر این مطلب وجود دارد که مقاله‌ی مفصلی در این زمینه دارم که در مجله‌ی «قرآن، فقه و حقوق» منتشرشده است. در آنجا بیان کرده‌ام که حتی برداشت فقها از این عبارت، به نظر درست نمی‌آید. مثلاً در روایت دارد که حاجی می‌گوید «دخلت بالصید الحرم» یعنی صید را در بیرون حرم گرفته‌ام و آن را با خود به حرم آورده‌ام. حالا تکلیفم چیست صید را رها کنم یا نگه‌دارم. بزرگانی از لغویین و حتی مرحوم مصطفوی در التحقیق، این مطلب را بیان کرده است. خود این کلمه پر از ستر است. یا کلمه‌ی «حش» که به معنای نخلستان و بستان بوده که در لسان عرب به معنی قضای حاجت به کار می‌رفته است. زمخشری تأکید کرده که «حش» به معنی نخلستان‌هایی که پایه طولانی و چتردارند، نبود، بلکه به معنی نخلستان‌هایی بوده که از همان پایه، برگ‌های درهم‌تنیده داشته و برای اختفاء و قضای حاجت به آنجا می‌رفتند و گزارش‌های تاریخی هم این مطالب را تایید می‌کند. پس می‌توان نتیجه گرفت که وقتی عرب‌ها خودشان اهل اختفاء بودند، مطالب ادعا شده در فرضیه رقیب نمی‌تواند به معنی یک رویه و افسارگسیختگی جنسی باشد.

هر بشری برای تخلی و تماس جنسی میل به اختفاء دارد! این‌یک امر فطری است و نیازی به اصرار ندارد
دکتر اسماعیلی در نقد مطالب حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری گفت: مطالعه تاریخ، مثل کارهای یک طراح صحنه است؛ یعنی ابتدا باید صحنه را طراحی کنید و بعد بازیگر بر روی صحنه می‌آید و بازی می‌کند. چون وقتی صحنه خالی باشد، برداشت آزاد صورت می‌گیرد و هرکسی هر زمینه‌ای که دوست دارد، تخیل می‌کند.

وی افزود: فرض ما این است که گزارش‌های صدر اسلام، نقل به معنا نشده و عین واژه‌ها آمده و نیز راویان متعهد و متعبد بودند و راویان بعدی هم عین همان واژه‌ها را برای ما نقل کرده‌اند. اما به هر حال وقتی می‌خواهیم فقه بخوانیم، باید یک دور عرب پیش از اسلام هم خوانده باشیم؛ چون همه‌ی این مسائل، فرهنگی است. ما باید فرهنگ آن دوره و زمانه را بدانیم و بعد حکم صادر کنیم. ما الآن چهل سال است که می‌خواهیم چهارشنبه‌سوری را جمع کنیم، ولی نمی‌توانیم. چون فرهنگ را نمی‌شود با دستور حذف کرد. باید پیش از اسلام را بدانیم که بعد بتوانیم بگوییم به‌عنوان شرایط صحنه و دکوراسیون، در چه فضایی قرار داریم.

ایشان افزود: من نمی‌دانم چه شبهاتی وجود دارد که ما اینقدر اصرار داریم بر برخی موارد! هر بشری برای تخلی و تماس جنسی میل به اختفاء دارد. این‌یک امر فطری است و نیازی به اصرار ندارد. حتی الآن که انقلاب جنسی اتفاق افتاده است، همچنان مردم، میل به اختفاء در این امور دارند. لذا نباید خیلی تلاش کنیم که اثبات کنیم که این امور، در بین عرب‌ها، مخفی بوده است.

دکتر اسماعیلی با قابل تحسین دانستن این مقاله گفت: کار اولیه‌ی قابل‌توجه بود و یک سری واژگان را برای ما کشف کرد و می‌توان از طریق پیگیری واژه‌ها به تصوری از فرهنگ آن زمانه رسید. خود این مطلب که فقها به تاریخ روی آورده‌اند یک امر مبارک است.

با کل‌گرایی‌ها و تعمیم‌های متن مخالفم
وی در ادامه گفت: اما به‌عنوان نقد می‌خواهم اول با این کل‌گرایی‌ها و تعمیم‌ها مخالفت کنم. اینکه بگوییم عرب‌ها این‌طور بوده‌اند یا ایرانی‌ها این‌طور بوده‌اند، این کلی‌گویی‌ها در علوم انسانی درست نیست. بله اینکه آب مایع بوده یا آجر جامد بوده است، درست است و همچنان هم هست؛ اما کلی‌گویی در علوم انسانی درست نیست. مثلاً اینکه بگوییم فلان قوم در همین ایران کنونی این‌طور بوده‌اند هم درست نیست.

این استاد دانشگاه در نقد خود به تعمیم در علوم انسانی اظهار داشت: جواد علی که از اساتید برجسته‌ی شیعه‌ی عراق بود و از دنیا رفته است، ده جلد کتاب درباره عرب پیش از اسلام نوشته است و در آنجا می‌گوید مثلاً این مطلب را عرب‌های حومه‌ی شهر یا عرب‌های بیابانی دیدم یا در تاریخ اقتصادی وقتی تولیدات عرب‌ها را می‌شمارد، این تولیدات را تفکیک می‌کند؛ یعنی همه‌ی عرب‌ها یک‌جور نبودند. لذا این تعمیم‌ها فاجعه است. درصورتی‌که این مقاله، پر از تعمیم و کلی‌گویی است. اطلاعات ما باید با ادعاهای ما، متوازن باشد؛ یعنی باید بگوییم درجایی از کلمه‌ی «حش» استفاده‌شده، اما اینکه این کلمه در همه‌جا به کار می‌رفته، اطلاعی در این زمینه نداریم. در علوم انسانی، جملات کلیه نداریم و البته در حد همین جزئیه باید بررسی شود. مگر عرب یمنی که در کوهستان زندگی می‌کند، با عرب مکه که در دره زندگی می‌کند، با عرب مدینه که در دشت زندگی می‌کرده به یک‌جور قضای حاجت می‌کرده‌اند؟ علوم انسانی، به قضایا، طیفی نگاه می‌کند نه مثل علوم مهندسی و پایه صفر و یکی؛ لذا اشکال اساسی که بر کل واژگان ایشان وارد است این است که جملات موجبه کلیه یا سالبه کلیه‌ای که در این مقاله بیان‌شده درست نیست.

به تفاوت لهجه و برخی ویژگی‌های انسانی توجه نشده و بزرگ‌نمایی‌هایی صورت گرفته است
استادیار دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی در بحث مناصع و اختصاص آن به زنان تصریح کرد: اولاً مشخص نیست که عملی که در آن مکان صورت می‌گرفته چه بوده است. بله ممکن است برای قضای حاجت بوده باشد، اما این محدودکننده نیست، بله اگر حصر از این گزارش‌ها استفاده شود درست است، ولی حصری در کار نیست. اصلاً شاید مناصع اسم علم برای یک منطقه‌ی مشخصی بوده است. علاوه بر اینکه تفاوت لهجه‌ها نیز در بحث ما مؤثر است که در این مقاله به آن توجهی نشده است. همین الآن هم در بین کشورهای عربی، تفاوت لهجه وجود دارد. لذا تعمیم ادعاشده باید یکجای دیگر زمین بخورد. اینکه برخی عرب‌ها که لهجه‌ی مخصوص داشتند در بعضی مکان‌ها، از فلان واژه استفاده می‌کردند، برای اثبات مدعا، و رد فرضیه رقیب کافی است. ما نمی‌خواهیم بگوییم کل عرب این‌طور بوده است و کسانی هم که عکس این مطلب را گفته‌اند، محکوم‌به همین تعمیم‌های بیجا هستند و بزرگنمایی‌های بیخودی انجام داده‌اند. لذا باید تفاوت زبان‌ها را به تفاوت قلمرو و تفاوت فرهنگ، اضافه کرد.

وی افزود: در مقاله نوشته‌شده که زن‌ها فقط شب برای قضای حاجت بیرون می‌رفتند. این مطلب، معقول نیست. کار ما در تاریخ بازسازی است؛ یعنی باید استدلال کنیم آن‌ها آدم بوده‌اند، ما هم آدم هستیم؛ یعنی هر کاری ما می‌کنیم، آن‌ها هم می‌کردند. اینکه آن‌ها حافظه‌های فرابشری یا معده‌های تنظیم‌شده داشتند، درست نیست. لذا اگر زنی در روز نیاز به قضای حاجت داشت، باید تا شب صبر می‌کرد؟ آیا این امر معقول است؟ اینکه بگوییم شب‌ها هم می‌رفتند، گزاره‌ درست‌تری است. همه مواردی که اینجا وجود دارد، حکایت از مواردی می‌کند که ناقض ادعاهای رقیب است. بنده بحثی درباره خانه‌های پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و همسرانش دارم که فعلاً به آن نمی‌پردازم. ما مقاله را از نظر روشی نقد می‌کنیم والا که اگر بیاییم در بحث مسجد مدینه و خانه‌های پیامبر پروژه‌ای جداست که اگر آن بحث را پی بگیرم، کل این شبهات و ادعای رقیب از بین خواهد رفت.

به قول کدام لغویین از کدام قرن استناد شده است؟
این استاد دانشگاه اشکال دوم روش‌شناسی را استفاده زیاد از قول لغویین دانست و خاطرنشان کرد: اینکه لغویین یا بزرگانی مطلبی را بگویند برای ما قابل‌پذیرش نیست. آن‌ها رجالی بودند و ما هم رجالی هستیم. ما از قرن یک و منفی یک یعنی پیش از اسلام صحبت می‌کنیم. همین الآن زبان‌های محلی هر قومی در حال انقراض است و نسل جدید با آن زبان‌ها صحبت نمی‌کند و برای حفظ این زبان‌ها، بعضی کتاب تألیف کرده‌اند. قبول دارم که این دوره در منسوخ شدن زبان، دوره‌ی خاصی است، اما حداقل ما باید کلام لغویین را بررسی کنیم که ما را به قرن یک و منفی یک، نزدیک کند. لذا مثلاً در میان لغویین، خلیل که متوفای صد و پنجاه هجری قمری است، این‌طور گفته است یا مرحوم مصطفوی مطلبی را گفته است، برای ما قابل‌پذیرش نیست. یا لسان العرب، این‌طور گفته است درحالی‌که لسان العرب مربوط به قرن هشتم است، برای ما قابل‌پذیرش نیست.

معلوم است که عدم اختفاء در تخلی و تماس جنسی، یک ‌رویه نبوده است و اگر کسی چنین حرفی بزند، توهمی بیش نیست
دکتر اسماعیلی در پایان نقد خود تصریح کرد: حجت‌الاسلام عشایری گفتند ادعای رقیب، رویه‌ی شایع نبوده است. خوب معلوم است که عدم اختفاء در تخلی و تماس جنسی، یک‌رویه نبوده است و اگر کسی چنین حرفی بزند، توهمی بیش نیست. اتفاقاً آنچه رویه باشد در تاریخ ثبت نمی‌شود. اینکه مطلبی در تاریخ ثبت می‌شود و چهارده قرن می‌ماند یعنی یک‌چیز عجیب و شاذ بوده است. شما وقتی به شهر جدیدی می‌روید سفرنامه می‌نویسید و الا کسی در شهر خودش، سفرنامه نمی‌نویسد. آنچه ذهن و چشم ما به آن عادت کرده، نوشتن ندارد. لذا عریانی یا تخلی در فضای باز که یک امر عجیب بوده در تاریخ ثبت می‌شود.

مراجعه‌ به لغویین به جهت اطمینان از عدم مخالفت آنان با برداشت خودم از متون، بوده است
در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری در پاسخ به نقدها ابراز داشت: ایشان فرمودند راویان و حکایتگران قرن دوم به بعد که سامان‌دهندگان متون حاکی از وقایع خارجی عصر پیامبر صلی‌الله علیه و آله هستند، ممکن است مفاهیمی را که مطابق با نگاه‌های ذهنی آن‌ها نبوده است، برای قابل‌فهم کردن مخاطب‌های زمان خودشان، با انگاره‌های ذهنی خود مطابق کرده باشند. من برای اثبات آنچه در مقاله به دنبال آن هستم، درواقع یک‌جور کارکردگرایی متنی را در پیش گرفتم. مثلاً اعشاء که یک شاعر عرب است، در کلمه‌ی «سرّ» می‌گوید: «لا تقربنّ جاره إن سرّها علیک حرام»؛ یعنی واژه‌ی سر را اول بار، در این شعر دیدم. رجوع من به لغویین برای اطمینان از عدم مخالفت بوده است. معنی شعر اعشاء این است: «به سراغ کنیزی که سر او یعنی اندام جنسی او بر تو حرام است نرو.» از کلمات ماقبل و مابعد در این شعر، این معنا واضح است. یا خلأ را برای کنش جنسی به‌کاربرده است. این معنا فقط از راویان قرن دوم گرفته نشده، بلکه در متون عصر نبوی مثل اشعار آن زمان، این معانی استفاده‌شده است. لذا معلوم می‌شود که این لغت، این کارکرد را داشته؛ اعم از اینکه تنزل یافته باشد و به مفهوم دیگری تبدیل‌شده باشد یا نشده باشد. اینکه کلمه‌ی «در» را مفهوم‌شناسی می‌کنم به این دلیل بوده که به‌هرحال اتفاقی در آن زمان می‌افتاده که اسم آن را «نقر» می‌گذاشته‌اند پس باید دری وجود داشته باشد. حتی لفظ نقر با پرده هم استعمال شده است. لذا مراجعه‌ی من به لغویین به جهت اطمینان از عدم مخالفت آنان با برداشت خودم از متون، بوده است و سعی کردم در دامن این مغالطه نیفتم.

تفکیک و عدم تعمیم درست است، اما بحث مقاله، روی یک مسئله تعمیم یابنده است
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری در پاسخ به‌نقد دوم دکتر اسماعیلی در باب تعمیم بیان داشت: در تاریخ فرهنگی من هم قبول دارم که تعمیم کاری بسیار دشوار است، ولی مسئله‌ای که من می‌خواستم تعمیم بدهم، یک مسئله‌ی تعمیم یابنده است. همان‌طوری که خود دکتر اسماعیلی به این مسئله اشاره کردند.

ایشان این نکته را که باید بین عرب‌ها تفکیک کرد را پذیرفت و ادامه داد: گفته شد که در یمن، نخلی وجود نداشته، درست است، اما در آنجا تعابیر فرق می‌کند. مثلاً درجایی که دشت بوده است تعبیر «ذهب و ابعد» استفاده‌شده است؛ یعنی آن‌قدر رفت که دیگر دیده نمی‌شد. یا در تعبیری گفته‌شده به پشت نجوه رفت. کلمه‌ی «استنجا» نیز از همین لغت گرفته‌شده پس می‌توان گفت مصداق اختفاء در مکان‌های مختلف عوض می‌شده. آخر بحث دوگانه «ستر» و «در» این را آورده‌ام که شواهد دیگر که برخلاف ادعای این مقاله هست وجود دارد که می‌تواند حمل بر این شود که زمانی یا در مکان‌هایی در نبوده است. مقاله دیگری را در دست دارم که در آنجا تغییراتی را که پیامبر توانست در فضای فرهنگی معماری و پوشش مدینه به وجود بیاورد، بررسی کرده‌ام. توصیه به ساختن اتاق اضافه و تلاش برای تغییر معماری وجود دارد. در آنجا اثبات کرده‌ام که حریم جنسیتی تاحدودی بوده و پیامبر ص آن را توسعه دادند.

تا جایی که ممکن بود به تفاوت لهجه‌ها اهتمام داشته‌ام
استادیار جامعه‌المصطفی‌العالمیه با تایید سخن دبیر جلسه و حضار ادامه داد: اینکه گفته شد آن‌ها آدم‌هایی مثل ما بودند درست نیست. ما حتی شبیه آدم‌های دو نسل قبل هم نیستیم. الآن به دلیل وجود وسایل دیجیتال، استفاده از حافظه بسیار کم شده است، اما در آن زمان مجبور به استفاده از حافظه بوده‌اند. مسعودی در مروج الذهب می‌گوید مردم بیش از ۴۸۰ خطبه امیرالمؤمنین را حفظ بودند. نکته‌ای را هم که حجت‌الاسلام‌ والمسلمین دهقان فرمودند قابل دفاع هست که در فرهنگی که کتابت وجود ندارد، فرهنگ با حفظ کردن ذخیره می‌شود و حافظه مردم در آن دوران قوی‌تر از دوران معاصر است. اینکه اشکال شده بود که به تفاوت لهجه‌ها دقت نشده، نیز درست نیست. تا جایی که امکان داشته به این تفاوت توجه شده است. در باب کلمه مناصع، باید بگویم مناصع نمی‌تواند اسم علم باشد؛ چون علم جمع بسته نمی‌شود. درحالی‌که آن‌ها هم مفرد و هم جمع به کار می‌بردند. همچنین اینکه ادعا شود فقها تازه‌وارد بحث‌های تاریخی شده‌اند، مطلب دقیقی نیست. این رویه سال‌هاست که وجود دارد.

وی افزود: در بسیاری از امور، بنده، ادعای حصر نکرده‌ام. بله گزارش‌هایی را که حصر ادعاشده، بنده نیز نقل کردم. مطلب حجت‌الاسلام والمسلمین دهقان هم درست است که فرمودند اینکه فرهنگ قابل‌تغییر نیست، اگرچه کلیت آن موردقبول است، اما این کلیت در بعضی از دوره‌ها تخصیص می‌خورد. مثلاً بعد از انقلاب، اهتمام زنان به حجاب بسیار فوق‌العاده بود، بااینکه تا قبل از آن، وضعیت برخی از مناطق شهر تهران مثل خیابان لاله‌زار، فاجعه بوده است. همین حرف را می‌توان در زمان ظهور دین اسلام نیز ادعا کرد و قائل به تغییر فرهنگ شد.

پیامبر(ص) بی‌نظمی‌های جنسی را از راه ابطال برخی مدل‌های نکاح و سر و سامان دادن به طلاق و مجازات‌های زنا، کنترل کردند
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری در پایان سخنان خود در پاسخ به نقد خواهران حاضر در جلسه تصریح کرد: بخشی‌ از نقد را وارد می‌دانم و در پی برطرف کردن آن خواهم بود. این وجود دارد که آیا افسارگسیختگی آن دوران با این اختفاء و حجاب جبران می‌شده، یا نه. اعتقادم این است که برخلاف فرضیه رقیب افسارگسیختگی جنسی وجود نداشته، ولی تخلف جنسی بوده، کما اینکه اکنون هم هست. ادعای فرضیه رقیب این است که مشکل مهم‌تری از حجاب در جامعه وجود داشته آن هم این‌که اصلا حریمی وجود نداشته و همه آیات و روایات حجاب را بر این حمل می‌کند که اسلام و پیامبر می‌خواستند مشکل حریم خصوصی را برطرف کنند و چون روایات را به آن دلیل می‌گیرند، در فرضیه ایشان دلیلی برای حجاب کنونی باقی نمی‌ماند و آن را رد می‌کنند. بنده معتقدم پیامبر(ص) بی‌نظمی‌های جنسی را از راه ابطال برخی مدل‌های نکاح و سر و سامان دادن به طلاق و مجازات‌های زنا، کنترل کردند و این‌که بگوییم حریم جنسیتی نبوده و زن محلی برای آسایش نداشته و تعمیم گسترده بدهیم درست نیست.

اشتراک گذاری:
نظرات
اطلاعات تماس

مرکز قم: بلوار غدیر ، کوچه 10 ، پلاک 5
 تلفـن:  58-32603357 (025)
 فکس:  32602879 (025)
دفتر تهران: بلوار کشاورز ، خ نادری ، ک حجت دوست ، پ 56
 تلفـن:  88983944 (021)
 فکس:  88983944 (021)
دسترسی سریع

فروشگاه اینترنتی
سامانه آموزش مجازی
کتابخانه
بانک محتوای علمی
کتابخانه دیجیتال
فصلنامه مطالعات جنسیت‌وخانواده
شبکه های اجتماعی

ایتا بله آپارات