مرکز تحقیقات زن و خانواده با همکاری مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، حوزه علمیه خواهران استان قم جامعه الزهرا و جامعه المصطفی العالمیه برگزار کرد:
همایش انقلاب اسلامی؛ زن و خانواده
میزگرد: آینده پژوهی جنسیت و خانواده
با حضور اعضای هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده
سرکار خانم دکتر علاسوند
سرکار خانم زارع
سرکار خانم دکتر داور پناه
سخنرانی: سیاست های خانواده پس از انقلاب
سرکار خانم دکتر کاردوانی
خلاصه ای از بحث میزگرد آینده پژوهی جنسیت و خانواده
خانم زارع:
آینده پژوهی یک دانش فرارشتهای است که برای درک بهتر تحولات فعلی جامعه جهت برنامه ریزی آینده به کار می آید. به دو دلیل آینده پژوهی را یک دانش فرارشتهای میدانیم. دلیل اول تنوع موضوعاتی است که این رشته درگیر بحثش است و دلیل دوم اینکه کارشناسانی که بحث آینده پژوهی را مطرح میکنند در رشتههای مختلف آموزش دیدند و متخصص در رشتههای متعدد هستند. آینده پژوهی مشتمل بر یک سری مجموعه تلاشهایی است که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع و الگوها و عواملی که باعث تغییر و یا ثبات می شوند و از طریق تحلیل این منابع و دادهها یک سری آیندههای محتملی را برای خودمان مجسم میکنیم. آیندههایی که محتمل هستند. آینده پژوهی منعکس میکند که چطور ما با بررسی تغییرات زمان حال، آینده را از دل این در بیاوریم و برایش برنامه ریزی بکنیم.
آینده پژوهی چند شاخص مختلف دارد. اولین شاخص این است که دورنمایی از این تغییرات برای افراد بازنمایی بکنیم که آینده متفاوتشان را از دل تغییرات فعلی رقم بزنند. شاخص دوم این که فرد آینده پژوه به این اعتقاد داشته باشد که با آینده پژوهی این اثرگذاری را دارد که اقدامات آینده بشری را پیش بینی بکند. سومین شاخص استفاده از دانش در تدوین و اجرای سیاست ها است.
برای آینده پژوهی اهدافی قابل ذکر است. هدف اول پیش بینی آینده و کنترل آن چالش هایی است که احتمالا در آینده با آن مواجه خواهیم شد. هدف دوم نقد امروز و مقدمه برای تحول فردا است. هدف سوم، فهم نسبت به امروز و فردای خودمان است. و هدف نهایی شکوفایی انسانها و مشارکت و نقش عاملیتی که در آینده پژوهی قرار است باشد.
یکی از کارکردهای مهم آینده پژوهی در امر سیاست گذاری است. یکی از مهمترین مسائل کشورها بحث تدوین سیاستهای کلان کشورهاست. یکی از مهمترین حوزههایی که سیاستگذاران برایش برنامه ریزی میکنند حوزه جنسیت و خانواده است که این آینده پژوهی به ما کمک میکند که سیاستهایی را تدوین بکنیم.
تئوری پردازیهای کلی برای بحث جنسیت و خانواده، در چهل سال گذشته انقلاب مشخص شده است. رسالت پژوهشگر این است که بررسی و تحلیل عینی در مسائلی که مربوط به حوزه جنسیت و خانواده وجود دارد را با نگاه خود ببیند و مشکلات انضمامی و عینی را در حوزه زنان و خانواده مشخص کند.
دکتر علاسوند:
بسم الله الرحمن الرحیم. من فکر کنم در تقسیم بندی که سرکار خانم زارع فرمودند من جزو گروه اول هستم یعنی گروهی که به آینده پژوهی خیلی معتقد نیستند. بنظر من بیشتر آینده سازی میشود تا آیندهپژوهی یعنی کسانی که دست بالا در زمینه قدرت دارند همیشه سعی کردند آینده را به گونهای بسازند که مبادی ثروت و قدرت همواره در اختیار آنها بماند. کسانی که بر اساس آیندهپژوهی سناریو تهیه میکنند در واقع نقشه راه ارائه میکنند نه ان که آینده را پیشبینی کنند. کسانی که میخواهند آینده را بسازند مسائل را کنار هم ردیف میکنند و در واقع آنها را مدیریت میکنند تا اتفاقی که مایلند در آینده به وقوع بپیوندد.
البته آنها نمیتوانند عاملیت انسانها و ساختارهای موازی را کاملا مدیریت کنند و برای همین گاهی سناریوی آنها به هم میریزد. الوین تافلر (Alvin Toffler) در فصل «تنهایی» کتابش، موج سوم (The Third Wave)، می نویسد جهان در مسیر تحول خود در حال عبور از وضعیت صنعتی به وضعیت فراصنعتی بود که یکباره ترکیب سوزان اسلام و ایران رخ داد و مناسبات مربوط به این تحول را تغییر داد. یعنی یک ظرفیتی در اسلام بود و یک ظرفیتی هم در ایران که وقتی به یکدیگر درآمیخت اوضاع متفاوتی را پیش آورد. اسلام در کشورهای دیگر عربی و غیرعربی بود اما به این نتیجه منتج نشد و ایران هم قبل از این بوده اما تاثیر فوق را نداشت و نتوانست این روند را که با خیال امن جلو میرفت قطع بکند. این ترکیب سوزان معادلات را بهم ریخت. نمیگویم دنیا از تغییر دست برداشت اما تغییراتی که دنیا در این مدت تجربه کرده است همیشه یک مزاحم دارد. این مزاحم نمیگذارد این روند به آسودگی طی بشود. شاید هیچ وقت به اندازه امروز مردم جهان اسم اسلام، شیعه و انقلاب اسلامی و ایران را نشنیده بودند. در هر حال این دانش میتواند در اختیار کسانی باشد که برای آینده سازی ایده دارند و امر سیاسی در آن پررنگتر از وجهه آکادمیک آن است. مباحث صرفا آکادمیک بدون این اراده که ما باید با پیشخوانی آینده، دستی بر آتش داشته باشیم کاربرد چندانی ندارد.
یکی از ابعاد اثرگذار در آینده پژوهی استفاده از تکنیک هراس است یعنی پیش بینی وضعیتهای آینده برای ایجاد هراس در زمان حال. انسان آینده وجود ندارد، انسان امروز وجود دارد و انسان امروز منبع انسانی انسان آینده است؛ بنابراین انسان امروز باید بترسد. تقریبا نمیتوان یک سناریوی آینده پژوهی را پیدا کرد که خالی از پتانسیل هراس آفرینی باشد.
برای مثال کمتر از دویست سال پیش مردم نمیدانستند و شاید هم نمیخواستند بر امر موالید مسلط بشوند و مثلا روزی بتوانند میان فرزنددار شدن فاصله گذاری بکنند و سپس روزی برسد که در عقلانیت آنها بچهدار شدن بیمعنا بشود. ولی هراسم آیندهنگرانه مالتوسی کار خودش را کرد چون قرار بود یک درصد مردم جهان مالک نود و نه درصد ثروت زمین بشوند و میلیاردها آدم دیگر مزاحم هستند. بنابراین باید بهراسند و کمتر بچه بیاورند. شما نمیتوانید یک سناریوی آینده پژوهی پیدا کنید که خالی از این پتانسیل هراس آفرینی باشد.
اما در بخش دوم این موضوع یعنی زنان بحث بنده بر سر این نیست که آینده مسائل زنان در ایران چه میشود یا آینده خانواده چه میشود بلکه تلاش میکنم تا وضعیت فعلی را تشریح کنم.
وقتی ما راجع به خانواده صحبت میکنیم یک ذهنیت ایدئولوژیک درباره آن داریم یعنی یک شکل معین و ایستا که البته با وجود همه تحولات گزینه قدرتمندی است این خانواده یعنی نهادی ناهمجنس خواه، دارای مدیریت سلسله مراتبی، مثلاً سرشار از انس، به اضافه مثلا عشق که هر چه سال به سال میگذرد این عشق رمانتیک تر میشود، بر محور تولید مثل (افرادی که ازدواج میکنند معمولا تصمیم دارند دست کم یک بچه بیاورند). این خانواده به این معنا در همیشه تاریخ در ذهن افراد بوده است بخصوص بر محور تولید مثل. چون یک امر کاملاً طبیعی است. بنابر محور تولید مثل، ناهمجنس خواهی یکی از ارکان خانواده میشود
. یک مفهوم دیگر هم بعنوان «اختصاص یافتگی» وجود دارد که از نظر پیروان ادیان این از اول جهان مطرح بوده است، چون منشاءاش دین است. یعنی اختصاص دادن حوایی به آدمی و آدمی به حوایی. این اختصاص یافتگی که در قالب یک ازدواج قانونی یا شرعی از نظر ما همیشه بوده است. البته ممکن است همه جهان در یک لحظه با مفهوم اختصاص یافتگی آشنا نباشند و یک عده در الگوی خیلی بدوی طبیعی زندگی بکنند.
این مفاهیم درباره خانواده تاریخ چندهزارساله داشته است اما همان افراد قدرتمند سناریوهایی طراحی کردند تا براساس آن جهان پیرامون خود را مهندسی کرده و در عرض کمتر از صد سال، اکثر این مفاهیم و مسائل را دچار تحول کردهاند. در وهله اول مفاهیم ذهنی افراد و ایدهآلهای آنها تغییر را تجربه کرد سپس به تدریج و با آمادهسازی ذهن و تغییر نگرشها، ایدهها به قانونها تبدیل شدند. فرایند قانونی شدن بسیار مهم است چون قانون نرمهای مردم را در طول زمان کاملا تغییر میدهد.
مفهوم ازدواج از جمله اولین مفاهیمی بود که دستخوش دگرگونی شد. گزارهای مانند این که «ازدواج میکنیم تا خانواده پایداری داشته باشیم» تغییر کرد. جان برناردز خانودهپژوه انگلیسی میگوید چرخه زندگیها و خانواده در کشور من اینطور است «ازدواج ـ طلاق، ازدواج ـ طلاق». منشأ این تغییر، تحول در مفهوم دیگری یعنی عشق است. اصطلاح romance love یا همان عشق رمانتیک آموزهای جدید است. البته همواره جلوه عشقهای افسانهای مانند عشق شیرین و فرهاد و روئو و ژولیت در تاریخ زندگی بشر وجود داشته است اما عشق رمانتیک قرن نوزدهمی یک تئوری است یعنی از قرن نوزده میشود یک تئوری نه یک رخدادی که انسانها به آن دست پیدا میکنند یا از اول با آنها همزاد است.
آیندهسازان تاریخ و تمدن زمانی که از عشق رمانتیک سخن میگویند یعنی اگر ازدواج مساوی است با عشق رمانتیک و سایر کارکردها اهمیتی ندارند. این امر پایه ناپایداری ازدواجها و عقلانیت دادن به ازدواج تک کارکردی و یا چیزی مانند ازدواج سفید است.. پس این عشق آن امر تاریخی نیست و از آن عناصر معنوی و سوزندگیهای عرفانیش کاملا تهی است. این عشق فقط عشق بر مبنای شهوت است و عشق جنسی است که تقدس ندارد و چند وجهی نیست. یعنی مثلا در یک فضای کمی سنتیتر اگر مردی خانمش را دوست داشته باشد برایش انواع فداکاری را انجام میدهد یا اگر یک خانم شوهرش را دوست دارد این عشق اینقدر منبسط میشود که زن میگوید گاهی میشوم مادرش وقتی مریض میشود، گاهی میشوم خواهرش وقتی دلتنگ میشود و بیشتر موقعها همسرش هستم. در عشق جنسی این وجوه وجود ندارد همسر میگوید مریض شده خب برود دکتر یا این که من کلفت نیستم.
بحث ناهمجنس خواهی که همیشه رکن یک ازدواج بوده است. امروز نیز مهم است. جهان مذهبی با تقریبا سه میلیارد و نیم پیرو، یعنی مسیحیان کاتولیک، مسلمانان و یهودیان متدین، مقابل این جریان هستند. اما در عین حال سازمانهای حقوق بشری بسیار در مخالفت با آن تلاش میکنند. در هیچ کنفرانسی یا نشستی از طرح حقوق LGBTها فروگذار نمیکنند. در واقع این افراد با مقوله بندی جنس به مرد و زن مشکل دارند. در سند 2030 یک جمله راجع به آموزش جنسی است و فقط یک جا از برنامه موسوم به CSE سخن به میان آمده است ولی آن یک جا یک پنجره است به یک برنامه کلان که در دنیا اجرا میشود به نام برنامه فراگیر جنسی، اینها همه سناریوسازی و برنامه سازی و آینده سازی است. در ایران نیز بیتردید در بین نسل نوجوان و جوان عده قابل توجهی در این مفاهیم، دست کم تردید کردند. البته در تمام شهرهای کوچک و تمام روستاها و تمام خانوادههای متدین و مذهبی که رقمشان کم نیست هنوز بخش زیادی به خانواده نگاه ایدئولوژیکی دارند و سعی میکنندآداب و سنتهایشان را درباره آن حفظ کنند اما بخاطر عایق رسانه بین خودشان و نسل بعدی، نمیدانند چطور آن را به نسل بعدی منتقل کنند.
اگر کسی بخواهد بر مبنای آینده پژوهی تلاشی برای برای خانواده ایرانی انجام دهد، بنظر من براساس دو گزاره بایدآینده پژوهی بکند. این دو اصل امروز غیر قابل گفتگو قلمداد میشوند و نسل آینده ما در معرض خطر از سوی این دو اصل است یک : تغییر، دو: انتخاب. این گزاره یعنی this is a choice بخشی از انجیل جدید جهان امروز است. شما فیلمهای ایرانی در تلویزیون را رصد بکنید ببینید چند بار این حرف را تکرار میکند. «انتخاب خودش است. من کمکت میکنم تا انتخاب بکنی، من با انتخابت کاری ندارم. من به انتخابت احترام میگذارم.» نمیگویم ما به انتخابهای همدیگر احترام نگذاریم بلکه میگویم منظور جملات فوق این است که هر کسی حق انتخاب دارد و دیگران حق هیچگونه دخالتی چه موعظهای و ارشادی و تربیتی و چه امر به معروفی و نهی از منکری در این انتخاب ندارند. مسئله تغییر، شاید شما از بچه هایتان و جوان هایتان بارها شنیده اید که دنیا تغییر کرده چرا میخواهی مثل تو باشیم. تا اینجایش عادی است. ولی اگر کسی گفت تغییر گریزناپذیر و ذاتا امر مثبتی است و تحولات کلا غیرقابل مدیریت و برگشتناپذیرند یک تئوری خطرناک است.
خانم زارع: در بحث آینده پژوهی به سه مولفه تغییرات دنیای امروز می شود تاکید داشت. یکی بحث سرعت تغییرات، یکی بحث محدوده و جغرافیای تغییرات، و یکی بحث همزمانی تغییرات. یعنی بالاخره زمان همیشه در حال تغییر است ولی اینکه در این برهه تاریخی و این سطح عظیم از تغییرات وجود دارد به دلیل همزمانی است یعنی همزمان تغییر در فرزندان و مردان و زنان را میبینیم همزمان تغییراتی که ممکن است در شهرها باشد در روستاها و حاشیه کشور میبینیم و این سرعتی است که این تغییرات را رقم میدهد.
دکتر داورپناه: با سلام و عرض خیرمقدم ابتدا به عنوان معاونت ترویج از شما اساتید و مراکز محترم دعوت میکنم بکوشیم همکاری های مشترک علمی و ترویجی بیشتری داشته باشیم و با هم افزایی در راستای اهداف مشترکمان بهتر عمل کنیم.
گاهی این سوال مطرح می شود که چرا ما به مسائل زنان فکر میکنیم؟ یکی از پاسخ های ممکن این است که مسائل، در صورتی اهمیت دارند که قائل به حق و باطل باشیم. لذا در نسبت دین با جنسیت، مسائل حوزه زنان برای ما مهم می شوند. در غرب نیز به معنایی دیگر همین نکته مطرح است که پس از سالها جنسیت کوری در مطالعات دینی، و دین کوری در مطالعات جنسیتی، درک تقاطع و ارتباط این دو منجر به بصیرت های مهمی شد. انقلاب اسلامی ایران یکی از دلایل این توجه در غرب بود.
قبل از آن تصور می شد که دینداری با کرامت و فعالیت و رشد زنان نسبت معکوس دارد. جریان آکادمیک غربی بر آن بود که هر چه عاملیت زنان گسترش یابد، به طور طبیعی دینداری شان کم میشود. زیرا ادیان به طور سازمان یافته در پی محروم کردن زنان از کرامت و فرصتهای برابر و عدالتند.
انقلاب اسلامی این نظریهها را نقض کرد. زنان انقلابی هم زمان دین دار و فعال بودند. در اینجاست که اصطلاح الگوی سوم معنا می یابد. الگوی سنتی زن یعنی زن شرقی که منفعل و ناکارآمد است. الگوی غربی مدرن، نیز هرچند دستاوردهای زیادی دارد ولی خانواده و ارزشهایی را هم از دست می دهد. الگوی سوم، الگوی واقعی زن مسلمان شیعه است. با این گفتمان، زنان الگوی شیعی نیز بازخوانی شدند. به پیامهای امام خمینی در سالهای مختلف به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) مراجعه فرمایید و این بازخوانی را بررسی کنید.
امروزه نظریه پردازان معتبر غربی درباره دین میگویند که در عصر پساسکولار هستیم؛ یعنی با تحولات و ظهورات دینداریهای جدید روبرو هستیم. یکی از دلایل این وضعیت این است که مردم در جهان سکولار دریافتند که کاستی هایی وجود دارد که تعبیرات مختلفی از آن شده است . از جمله سندل می گوید زندگی در لیبرال دموکراسی های غربی، ساحت پهلوانی ندارد. یعنی آنچه بتوان برای آن جان داد. ولی ادیان چیزی که به آدمها می دهند که میشود برایش جان داد.
اینک ما در عصری زندگی می کنیم که از سویی صورتهای دینداری متنوع میشود و از سوی دیگر عرصههایی که از سوی تمدن غربی به زنان وعده داده میشود، بیشتر میشود . این الگوها در جامعه ما هم فعالند .یعنی الگوی غربی یارگیری میکند و الگوی سنتی زن شرقی هم یارگیری میکند و الگوی سوم هم یارگیری میکند و البته ایده آل ما اینست که الگوی سوم موفق بشود. نکته مهم این است که گاهی الگوی شرقی با اسلامی خلط می شود. باید توجه داشت که زن در الگوی سوم، ساحت پهلوانی دارد . پس اگر زن در اسلام واجد اوصاف زن شرقی از لحاظ خانواده محوری و مادری و همسری است، از منظر الهی و برای خدا است. در عین حال انتخابگر، عاقل و عامل است. تصور می کنم در این بحران جذابیت الگوهای غربی و جولان الگوهای شرقی و اختلاطی، وظیفه همه ما اینست که بیشتر الگوی سوم را روایت کنیم.
خانم علاسوند:
من اینکه بهره بردم از فرمایش خانم دکتر داورپناه. آخرین فیلم ابر قهرمانی که بر مبنای قهرمانی زنان نمایش داده شد فیلم کاپیتان مارول بود که تازه از روی گیشهها برداشتند. 760 میلیون دلار فروش کرد. این رقم خیلی عجیب است. یعنی در حالی که چند تا فیلم ابر قهرمانی دیگه روی پردههای سینمای جهان است این فیلم با ابر قهرمانی یک زن 760 میلیون دلار گیشه داشت. رهاورد اسلام و تشیع برای زنان چه بود؟اسلام دو چیز برای زنان داشت. سوژگی در معنای فلسفی و اسوهگی. این دو تا، سوژگی و اسوه گی. مکتب تشیع حواسش بود که انسانها ابر قهرماننیاز دارند چه در زنان و چه در مردان.. تاریخ تشیع پر از اسوهگی است. مرادم از سوژه هم سوژه فلسفی است یعنی کسی که میفهمد، تعریف میکند، تبیین میکند، انتخاب میکند. نه آن ابر قهرمان غربی، ولی زنی که میتواند در جامعیت نقشها آن هم در چارچوب هزار و یک قید اخلاقی و حقوقی دینی.
خلاصه ای از بحث سیاست های خانواده پس از انقلاب:
بحث از سیاستگذاری در جنبههای مختلفی قابل طرح است. جمیع این مباحث در مورد خانواده، نیازمند تأمل و بررسی است. ابعادی همچون «وجه اهمیت و مسأله بودگی خانواده در سیاستگذاری، محتوای سیاست های خانواده، ارزیابی محتوایی و اجرایی سیاست ها و بایسته ها و الزامات سیاستگذاری موفق». در اینجا به اختصار، در هر یک از این محورها در موضوع سیاست های خانواده در ایران، مباحثی را عرض خواهم کرد. گام اول در بحث از سیاستگذاری آن است که بگوییم چه مسئلهای برای سیاستگذاری مهم است و یا یک مسئله خاص که موضوع خانواده است چرا و در چه شرایطی لازم است در دستور کار سیاستگذاری قرار بگیرد؟ قطعاً ما متعدد شنیده و خواندهایم که خانواده نهادی مهم و عنصر بنیادین جامعه است. من وارد کلیت این بحث نمیشوم. بلکه صرفاً بر وجوه اهمیت نهاد خانواده به عنوان موضوع سیاستگذاری متمرکز میشوم. یک بحث و کشمکش مبنایی در این خصوص وجود دارد که آیا لازم است حاکمیت به عرصة خانواده وارد شود و دخالتی در تنظیم و حل مسائل آن داشته باشد؟ آیا بهتر نیست بگذاریم خانواده خودش مشکلاتش را حل کند و روابطش را تنظیم کند؟ اگر لازم است حاکمیت به این عرصه وارد شود چرا، چقدر و چگونه؟ خیلی از متخصصان میگویند از وقتی دولت در امور خانواده دخالت کرد آثار بدی در پی داشت. مانند آنکه حد زیادی از مسئولیت در آموزش و تربیت نسل را از آن سلب کرد و جامعه را از آن جوششی که میتوانست از داخل این نهاد اتفاق بیفتد محروم کرد. قطعا این اتفاق غلط است که حاکمیت در همة امور خانواده دخالت کند. ازدواجش، طلاقش، تربیت فرزندانش و ... . لذا در یک سری از عرصهها، ناتوان کردن خانواده و به کار نگرفتن آن ابزار بسیار توانمندی که دارد مانند عشق به فرزند و ... بسیار اشتباه است. اما از سوی دیگر به نظر می رسد رها کردن مطلق خانواده به حال خود آن هم در عصر مدرن، امری منطقی نباشد. وجوه اهمیت سیاستگذاری برای خانواده متعدد است. مانند: 1- خانواده یک رابطه دوسویه با وضعیت جامعه دارد و از این جهت باید مقداری مراقبش بود. خانواده از یک سو ضربه گیر فشارهای اجتماعی است. شما نمیتوانید بگویید همة مشکلات خانواده به صورت خودجوش از درون خودش بیرون میآید. الان در فشارهای اقتصادی اخیر که آمار آن قطعاً در چند سال آینده بیرون میاید، چقدر تنشهای خانواده زیادتر شده است. اینکه گفته میشود نرخ زندانیان مهریه بالا رفت، آیا به دلیل فشارهای اقتصادی بر خانواده و مواجه ساختن آن با بحران نیست؟ این بحران اقتصادی کلان کشیده شد به صحنه کشمکش های خانوادگی. و اصولاً اولین مواجهة زنان ایرانی با کشمکش های خانوادگی، به اجرا گذاشتن مهریه است. پس بالا رفتن نرخ زندانیان مهریه، یک نشان قطعی برای افزایش بحران در خانواده است. سوی دیگر این رابطة دو طرفه بین وضعیت خانواده و جامعه، به برگشت آثار فشارها بر خانواده به خود جامعه اشاره دارد. وضعیت نابهنجار خانواده، سلامت روان افراد را تحت تأثیر قرار میدهد و آثار این بهریختگی در بسیار از عرصه ها در شغل فرد، در رفتار کودکان در مهدها کودک و مدارس و ... خودش را نشان میدهد. پس از این جهت که خانواده از یک سو مورد حملة فشارهای اجتماعی و اقتصادی است و از سوی دیگر به هم ریختگی آن، موجب افزایش اختلال و بحران در جامعه میشود، باید به کمکش رفت و در برخی شرایط که فشارهای اجتماعی و اقتصادی زیاد میشود، خانواده را در آغوش گرفت تا این تنشها را از سر بگذراند. 2- نکته دومی اهمیت خانواده را برای سیاستگذاری زیاد میکند این است که خانواده یکی از میکرو استراکچرها یا ریزساختارهایی است که برای تامین سرمایه اجتماعی جامعه بسیار اهمیت دارد. یعنی وقتی حاکمیت میخواهد سرمایه اجتماعی جامعه را اندازه بگیرد، با این هویت مستقل خارج از اینکه افرادش چگونه اند کار دارد. 3- جهت دیگر اینست که خانواده رسمی و قانونی، همانطور که مطلع هستید در ایران، مهمترین و شاید تنها نهادی است که تولید نسل میکند. اینکه خانواده هویتی مستقل از اعضای آن دارد، در این موضوعات به روشنی رخ نشان می دهد. برای رشد منطقی جمعیت یک کشور، اینکه چقدر خانواده تشکیل میشود و چقدر ظرفیت فرزندآوری دارد، از اهمیت اساسی برخوردار است. اما متاسفانه در عصر حاضر، تشکیل خانواده رسمی و قانونی که بار تولید نسل را نیز به دوش میکشد در مقایسه با روابط آزاد و به قول رایج ازدواج سفید، سخت ترین وضعیت را دارد. الان جوانان متعددی داریم که میگویند چرا ازدواج کنم؟ با یک تخمین سادة سود/ هزینه، از قید ازدواج میگذرد و نتایج غم انگیز و تا حدی غیرقابل جبران آن که افزایش سن ازدواج، کاهش فرزندآوری و سالمندی جمعیت ایران است، به مرور تبعات خودش را در کشور نشان می دهد. پس نهاد مقدس خانواده قرار است یک جایی یک کاری را انجام بدهد که هیچ نهاد دیگری نمی تواند آن را بر عهده بگیرد. آن هم تولید نسل است. کشوری که در حال حاضر در پنجره جمعیتی است و یک فرصت طلایی به شمار میرود نمیتواند جوانش را از لحاظ فکری و اقتصادی قانع کند که برو ازدواج کن. این امر را بسیار سخت کرده ایم و لذا قطعا اکنون و در آینده باید شاهد تبعات و آسیب های ناشی از آن باشیم. 4- نکته دیگر در بحث از اهمیت خانواده در امر سیاستگذاری، علاوه بر کارکرد تولید نسل که اشاره شد، کارکردهای متعدد دیگری است که خانواده برای ما انجام میدهد که الان وقتی بعضاً انجام نمیدهد میفهمیم چقدر این کارکردهای خانواده مهم هستند. یکی از مهمترین آنها نگهداری از سالمندان است. در گذشته فقط سالمندانی که بچه نداشتند، همسرشان فوت میکرد و تنها بودند سر از سرای سالمندان در میآوردند. اما الان اوضاع متفاوت شده است تا حدی که باید توصیه و فرهنگسازی کنیم تا جوانترها سالمند را در خانواده نگه دارند. کاری که خانواده برای سالمند میتواند انجام دهد مطلقاً بدیل دیگری نمیتواند بکند. اگر سرای سالمندان را زر و زیور هم بگیری، نمیتوانی سالمند را راضی و خوشحال بکنی. چون او میخواهد ثمره زندگیش را ببیند. پس خانواده با کارکردهای فرهنگ پذیری و جامعه پذیری، تولید و تربیت نسل، نگهداری اعضاء سالمند و بیمار خود و ... میتواند کارهایی انجام بدهد که معتقدیم جای دیگری و بدیلهای دیگری اگر هم باشد نمیتواند آنها را به تمام و کمال انجام دهد. پس مهم بودن خانواده برای سیاستگذاری به این جنبهها باز میگردد.
مرحله دوم صحبت از محتوای سیاست های خانواده است. این محتوا نوع خاصی از خانواده را برای ما رقم می زند. چون یکی از مهم ترین جنبههای سیاستگذاری اینست ناظر به آینده است. اینکه امروز برای مدیریت آینده برنامه ریزی میکنیم. شما نگاه بکنید برنامههای توسعه، سند چشمانداز، همه اینها جهت گیری اش به سمت آینده است. برخی از سیاست های خانواده در ایران از نوع مستقیم هستند. مانند وام ازدواج، یا هزینه ماهیانه دادن به همسران خانواده شهدا و فرزندان شان، حمایت اقتصادی از زنان بی سرپرست. اینها نوع قدیمی، آسان و البته کم کارکرد سیاستگذاری هستند. زیرا توانمندی مقطعی و ناکافی ایجاد می کنند و ناظر به حل درازمدت مشکلات خانواده نیستند. در این شرایط اقتصادی که حتی درمان مقطعی درد هم نیستند و کفایت لازم را ندارند. مواجهه با برخی مشکلات اجتماعی مانند بالا رفتن سن ازدواج و کم شدن نرخ ازدواج، در کنار سیاستگذاری های اقتصادی نیازمند سیاستگذاری غیر مستقیم با هدف اصلاح سبک زندگی هستند.
سیاستگذاری خانواده در ایران از نظر محتوایی مشتمل بر انواع سیاستهای کلی، سیاستهای اجرایی و برنامههای عملیاتی است. سیاستهای کلی آرمانگرایانه هستند. غایات و ارزش ها را بیان میکند. این سیاستگذاری آرمانگرایانه می گوید قلهمان کجاست؟ آرمان مان چیست؟ و قرار است به کجا برسیم و برای کدام نقطه برنامه ریزی بکنیم؟ اینها در سند چشم انداز 1404 و سیاست های کلی برنامههای توسعه اشاره شده اند و شامل چند گزارة کلی در مورد خانواده هستند: «تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن در آن، استیفای حقوق زنان در تمام عرصه ها، ارتقای نقش آفرینی های توسعه ای زنان، تسهیل اشتغال و ازدواج و مبارزه با آسیب های معطوف به خانواده بخصوص جوانان». سیاستهای اجرایی حوزه خانواده قرار است محقق این اهداف کلی باشد. سیاستهای کلی که البته یک بخش اش طبیعی است اتفاق بیفتد، در سطح اجرا تقلیل میرود و تضعیف میشود. یک سری از این تضعیف شدنها ناشی از محدودیتهای مالی است. خیلی طبیعی است. من ممکن است دوست داشته باشم خانواده ام را سفر ببرم فلان لباس بپوشانم و فلان وسیله نقلیه را تهیه بکنم ولی وضع بودجهام این اجازه را ندهد. به این مفهوم نیست که آرمان ها بیان نشوند. محدودیت بودجه را باید پذیرفت. اما بخش مهم دیگر، مربوط به اختلالها و خطاهای آگاهانه است. بنده در رساله دکتریم یک بخش از کارم آسیب شناسی اجرای سیاستهای مادری/ اشتغال در ایران بود. چرا سیاستی را میگذاریم و نمیتوانیم اجرا بکنیم. چقدر آیین نامه داریم و چقدر بحثهای نوشته شده داریم که در عرصه اجرا نتوانست به درستی پیاده شود. این بحث خطاهای آگاهانه خیلی مهمتر از محدودیتهای بودجه بود. مثل نظارت ناکارآمد، منفعت طلبی و سودجویی دست اندرکاران مدیریت مصرف بودجه، زمینههای فکری کارگزاران و ... . اینها بحثهایی است که در ارزیابی سیاست مدنظر قرار میگیرد. یعنی وقتی سیاستی را میخواهند ارزیابی بکنند میگویند محتوای مصوب چقدر و چگونه اجرا شد؟ آیا نیاز گروه هدف را پاسخ داد؟ مثلا برای مادر شاغل تدوین کردیم قانون ترویج تغذیه با شیر مادر را. یک ساعت کاهش ساعت کار به منظور شیردهی و تقویت نهاد خانواده و تقویت جایگاه زن در خانواده. اما باید دید در اجرای آن چگونه عمل کردیم که همچنان نرخ شیردهی طبیعی در میان زنان شاغل به اندازة مطلوب نیست! پس در روند اجرا، گاهی مسائلی وجود دارد که باعث می شود نه آرمان کلان تامین شود نه محتوای برنامة اجرایی. برای ما ثابت شده است که اغلب زنان در عصر حاضر در وقت انتخاب بین فرزندآوری و الزامات آن با کنش های اجتماعی شان مانند ادامه تحصیل و اشتغال؛ انتخابشانعمدتاً کنش اجتماعیشان است. یعنی به دلیل اهمیت شیردهی طبیعی، شغلش را رها نمی کند. پس در چنین وضعیتی، باید با مدیریت و اجرای صحیح سیاست ها، در این روند مداخلة منطقی و صحیح کرد. باید از سیاستگذاری قشری و سطحی دور شد. برای مثال ممنوعیت تبلیغات شیشه شیر و جمع کردن آنها از ویترین داروخانهها نمی تواند چنین وضعیتی را مدیریت کند. این سیاست ها فقط موجب خنده واستهزاء است. چون کاهش شیردهی طبیعی علل دیگری داشته که آنها همچنان پابرجا هستند. باید سیاستگذاری دقیقا ناظر به موانع و مشکلات اصلی باشد تا موثر واقع شود. در بحث تنظیم جمعیت هم همینگونه است. دلایل کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران صرفا به دلیل تأسیس خانههای بهداشت و توزیع وسایل جلوگیری رایگان نبوده است. تغییر سبک زندگی، بحثهای اقتصادی و نگرش انسان به زندگی و خانواده، بسیار اثرگذار بود برای ماجرا. من قبلاً هویتم و احساس خوبم را از خانواده و بچه میگرفتم، الان خانواده و بچه بخشی از زندگی انسان مدرن برای لذتها و تعریفهایش برای آیندهاش است. این بحث جمعیت در ایران مهمترین نقش سیاستگذاری خانواده را در مصادیق دارد.
در انتهای بحث مختصراً اشاره میکنم که ما چه الزامات و بایستههایی را برای سیاستگذاری خانواده لازم است مدنظر قرار دهیم. بحث الزامات سیاستگذاری سرمنشاءاش به شناخت بر میگردد. گفتیم که سیاستگذاری اکنون، در راستای مدیریت آینده است. لذا ما باید فهم بکنیم اکنون را. ما باید برای این خانواده امروز نه حتی دیروز و نه حتی پنج سال قبل، سیاستگذاری بکنیم. در این سیر بسیار پر سرعت تغییرات؛ خانواده هر روز دارد مسائل جدیدی را تجربه میکند. پس ما یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که درک کنیم که الان خانواده به ویژه زنان درگیر چه مسائلی هستند. به اعتقاد من در عصر حاضر مهمترین مسئله زن ایرانی سردرگمی است. بخصوص کسی که می خواهد دینمدار زندگی کند. اگر برای خانوادهای اسلامی سیاستگذاری کنیم باید الزامات یک خانواده اسلامی را بدانیم و بتوانیم بر اساس وضعیت امروز خانواده در ایران، ریل گذاری کنیم. توجه به ظرفیت هایی از دورن خانواده ها برای کمک به خانواده بسیار لازم و مفید است. به جای تبلیغ و اصرار بر مدل های خاصی از خانواده مانند زن خانهدار/ مرد نان آور؛ الگوهای متنوع اسلامی را استخراج و مد نظر قرار دهیم. این تبلیغ به معنای تقدیس خانواده نیست. اگر بتوان مردان را هر چه بیشتر درگیر امور خانواده کرد، به الگوی اسلامی که مرد را در جایگاه ولیّ فرزند و مدیر خانواده منسوب کرده، نزدیک تر شده ایم. سبک زندگی زنان در این سال های اخیر حاکی از انتخاب تحصیل و اشتغال در کنار خانواده است که باید بدون تعصب، مدیریت شود تا به رقیب و آسیبی برای خانواده بدل نشود. هر چه تعامل در خانواده بیشتر بشود و تقسیم کار منعطفتر شود کمک بیشتری به خانواده کرده ایم. این شناخت مسئله و استفاده از ظرفیتهایی که درون خود خانواده است و اینجا ما بعنوان سیاستگذار کدام بخشها را میتوانیم پر بکنیم اولین الزام سیاستگذاری خانواده است. دومیاش بحث تناسب زیست، بوم و آداب منطقهای است. الان شما میبینید خیلی بحث سن ازدواج در مجلس مطرح شد مهمترین دعوایی که سرش بود همین بود که اگر حداقل سن ازدواج را بالا بکشید برخی از مناطق ازدواجهای ثبت نشده در آنها آمارش بالا میرود. یعنی در خیلی از موارد مربوط به خانواده، آداب محلی کار خودش را میکند و این نگرانی وجود دارد که بعضاً قوانین محلی حاکم میشود بر قوانین کلان کشور. این که زیست و بوم مناطق برای سیاستگذاری در نظر گرفته بشود بسیار مهم است. لازم نیست یک سیاست بگذاریم مثلا 9 ماه مرخصی زایمان برای همة انواع مادران شاغل. بلکه باید تفاوت ها را در نظر گرفت. تفاوت در نوع شغل، نوع خانواده و زیست منطقه. و در نهایت اینکه در سیاستگذاری دو نوع متفاوت از مناسبات در مورد خانواده باید لحاظ شود. مناسبات درون خانوادگی و مناسباتی که خانواده با نظام سیاسی و اجتماعی دارد و در هر یک به طور مجزا و با شناخت الزامات آن سیاستگذاری انجام شود.
زمان: پنج شنبه 12 اردیبهشت ماه ساعت 8
مکان: قم، بلوار الغدیر، کوچه 10، پلاک 5، مرکز تحقیقات زن و خانواده
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در پیام رسان سروش https://sapp.ir/womenrc