نشست علمی «سلبریتی ها و تحولات فرهنگ جنسیتی» ششمین نشست از سلسله نشست های «زن، خانواده و فضای مجازی» با ارائه بحث آقای دکتر محمد ملاعباسی، دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و جانشین سردبیر مجله ترجمان در روز سه شنبه 17 دی ماه ساعت 9:30 در مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد.
خلاصه بحث ارائه شده در جلسه:
حجت الاسلام سنجرانی: موضوع این نشست بحث سلبریتیها و تحولات فرهنگ جنسیت است که در خدمت جناب آقای دکتر ملاعباسی هستیم که آقای دکتر در همین موضوع کار کرده اند و ایشان در واقع بعنوان جانشین سردبیر مجله ترجمان هم هستند. اگر مستحضر باشید مجله ترجمان یک شماره را مفصل به بحث سلبریتی ها اختصاص دادند. مسائلی که در بحث سلبریتیها و فضای جنسیتی مطرح میشود چند مسئله است یکی خود سلبریتیها و بحث شایسته سالاری و بولد شدن سلبریتیها است و مسئله دوم تاثیرگذاری آنها در سطوح مختلف مباحث سبک زندگی و مباحث فرهنگی است که یکی مربوط به مباحث جنسیتی میشود. ما می خواهیم این مسائل را در این جلسه صحبت بکنیم و بحث را در قالب هم اندیشی پیش ببریم.
آقای ملاعباسی: کاری که ما انجام دادیم: یک پرونده درباره نقش سلبریتی ها در زندگی امروز در فصلنامه ترجمان بود. بیشتر از اینکه ماهیت صرف پژوهشی داشته باشد به جنبههای روزنامه نگارانه و ترویجی ماجرا توجه داشتیم. برای این فصلنامه خود من هم یک مطالعاتی در یک زمینههای پژوهشی از این ماجرا انجام داده بودم. بنابراین آن چیزی که امروز ارائه خواهم کرد ترکیبی از مقدمه و مقالهای که روی این پرونده در فصلنامه ترجمان نوشته شده است، به اضافه چیزهای دیگری که خودم به آن رسیده بودم و در این مقاله نیامده است. در این مسیر تلاش میکنم ابتدائا یک تعریف کلی بکنم از اینکه فضای بحث ما کجاست و یک بستر تاریخی ارائه بدهم و بعد از آن تلاش میکنم بیشتر از اینکه تحلیل یا نقد بکنم موقعیت و جایگاه سلبریتی ها در دنیای امروز را، یک توصیف همه جانبهای از اینکه سلبریتیها کی هستند و چی کار میکنند با زندگی ما، ارائه بدهم.
در مسیر این توصیف، از یک روش «زیملی» (زیمل بعنوان یکی از بنیانگذاران جامعه شناسی) استفاده کردم و آن تحلیل کاراکترهای اجتماعی است. زیمل در مورد اینکه برای شناختن اتفاقاتی که در سطح اجتماع میافتد یکی از کارهایی که میتوانیم بکنیم اینست که تصویری از یک کاراکتر و جایگاه اجتماعی بسازیم. خود زیمل درباره اینکه شخصیت میانجی و بیگانه کیست و چه کاری در اجتماع میکند و چه فایدهای دارد، بحث میکند. من تلاش میکنم با ترکیب چند مورد از شخصیتهای اجتماعی توضیح بدهم که سلبریتیها چه هستند و چطوری باید آنها را فهمید و چطوری نباید فهمید. نکته اول در واقع به نظرم باید تفاوت قائل بشویم بین آدم مشهور با سلبریتی. تصور داریم که سلبریتیها آدم مشهورها هستند. اینطور نیست. سلبریتی یک نوع خاص از شهرت است یک شکل بسیار منحصر به فرد و شکننده از شهرت است. بر خلاف شهرت که عمدتا در طول تاریخ این مفهوم مرتبط بوده با اقدامات بزرگ، یعنی آدمهای مشهور آدمهایی بودند که نظریات خیلی مهمی داشتند مثلا یک کسی مثل افلاطون یا ارسطو، یا کارهای بزرگی کرده مثل اسکندر و ناپلئون و مثل پادشاهان و چهرههایی که در تاریخ مشهور میشناسیم عمدتا بواسطه کارها و آثارهای بزرگی که کردند و در یادها و خاطرهها مانده مشهور شدند. اما شهرت سلبریتیها اساساً براساس انجام کارهای بزرگ نیست. شخصیتهای بزرگی به این معنا که افلاطون و اسکندر آدم بزرگی است شهرت سلبریتیها به این سمت نیست. شهرت سلبریتیها بسیار شخصیت محور است آنچیزی که آنها را مشهور میکند همین چیزی هستند که هستند سوای از اینکه چی کار کردند یا نکردند. در بحثم توضیح میدهم چطوری این اتفاق افتاده و به این شخص رسیدیم و چطوری دنبال کردن و کنجکاوی در مورد این شخصیت برای ما جذاب شده است.
از نظر تاریخی اگر بخواهیم در یک نگاهی پیش از دوران رسانههای همه گیر امروزی صحبت بکنیم، توضیح میدهم پدیده سلبریتی یک پیوند ناگسستنی با رسانه دارد. سلبریتی چیزی نیست جز رسانه و کاملا با ظهور هر شکلی از رسانهها ما با ظهور اشکال جدیدی از سلبریتیها مواجهیم یعنی هر رسانه یک فرهنگ خاص خودش را و مخصوص سلبریتیها میسازد و پرورش میدهد. اگر بخواهیم یک اشاره داشته باشیم درباره اینکه سلبریتیها پیش از دوران رسانه چطور آدمها و شخصیتهایی هستند احتمالا آن شخصیت خیلی بیشتر از اینکه راجع به آدمهای مشهور به تعریف کلاسیک کلمه باشد یک چیزی است که بین آدمهایی میچرخد یا در آدمهایی وجود دارد که ما بعنوان آدمهای انگشت نما یا رسوا میشناسیم. یعنی آدمهایی که مشهورند اما نه بخاطر اینکه خیلی اراده بزرگی دارند خیلی مدیریت و فکر بزرگی دارند، نه، بواسطه انواعی از نقصانها. اما نقصانهایی که خیلی خیلی خطرناک یا آسیب زننده به شمار نمیآیند. مثلا بعنوان مثال بگویم در دنیای قدیمی درباره کیها میشود گفت اینها نیاکان مفهوم سلبریتی در دوران ما هستند کسانی مثل مارکی دوساد یا راسپوتین. در فرهنگ اسلامی خودم به این فکر میکردم احتمالا این تبار شخصیتی را کجا جست، بنظرم میرسید این شخصیت یک جوری اگر در دوران صدر اسلام که نمیشود، پس از صدر اسلام ازش صحبت بکنیم، تبار این شخصیت یا تصویر این شخصیت یک چیزی شبیه یزید است. یزید قبل از خلافت رسیدن و قبل از کارهایی که بعنوان حاکم انجام داده است. آدم مشروب خوار، شاعر، میمون باز همچین چیزهایی است. این تصاویر و این انگارهها در دنیای امروزی صحبت از سلبریتیها خیلی بارز است و خیلی ظهور و بروز دارد. بعدا از این صحبت خواهم کرد که اینها چه موقعیتی و وضعیتی در جامعه اشغال میکنند که همچنان به حضورشان ادامه میدهند یا چرا این شهرت برای ما جالب است. این خیلی مهم است که سلبریتیها آدمهای مشهور به معنای ساده کلمه نیستند بلکه این شهرت همواره پیوند دارد با مفهوم رسوایی و مفهوم ابتذال. بنابراین این نقد رایجی که ما به سلبریتیها داریم در مورد اینکه سلبریتیها نظریاتی که در مورد سیاست میدهند نظرات احمقانه یا مبتذلی است یا نوع لباس پوشیدن اینها ابتذال دارد یا عقایدشان خرافی است. اینها در واقع درست است که این نقد به سلبریتیها وارد است اما توجه بکنیم این ماهیت سلبریتی است. سلبریتی که اینجوری باشد نداریم. سلبریتی که آدم فرهیخته است از جمعشان بیرون میرود و به شخصیت و فرم اجتماعی دیگری تبدیل میشود. بعدا در مورد این صحبت میکنیم که این چی کار میکند و برچسب ابتذال چه فایدهای برای سلبریتی و جامعه دارد. یک بستر نهادی و ساختاری بوجود میاید از ابتدای قرن نوزدهم و بعد در چرخشهای تکنولوژی قرن بیستم. یعنی ابتدای قرن نوزدهم رواج روزنامه نگاری است و رواج استفاده از تصویر در روزنامه نگاری، یعنی عکس و کاریکاتور کشیدن، تا چرخش به قرن بیستم و ظهور سینما و تلویزیون و بعدش ظهور رسانه و اینترنت و موج جدید رسانههای ارتباطی. سلبریتیها در هر کدام از این امواج، سلبریتیهای بزرگ و قدر قدرتی ساخته میشود. هر کدام فرهنگ خاص سلبریتی برای خودشان ساختند این فرمهای رسانه ای. بنابراین یک ترکیبی از وضعیت تکنولوژیک، یعنی وجود رسانه و در عین حال یک تغییرات اجتماعی مثل با سواد شدن مردم، یعنی اینکه مردم توانایی و موقعیت استفاده از رسانه را بوجود آمده برایشان و از طرف دیگر ظهور یک مکانیزمهای نظری فرهنگی که شخصیت، شخصیت به معنی سلف جدید در دنیای فکری غرب ساختند. یعنی ترکیبی از ایدههای رومانتیستی است، ترکیبی از ایدههایی که زندگی انسانها را به خودی خود به عنوان پروژه هنری و چیز زیبا و اثر، گویی که آمدیم ما آدمها از زندگی خودمان فرایند از زندگی تا مرگ، خودش یک اثر و ایماژ هنری است. ترکیبی از این فضاهای فکری بستر زندگی سلبریتیها را میسازد. همانطور که ابتدا گفتم شخصیت سلبریتی تنها داراییش است. بنابراین اینکه چه کسی باشد و خصوصیاتی که این شخصیت جا میگیرد تحلیلش برای ما خیلی مهم است.
من شروع میکنم از چند تا کاراکتر اجتماعی صحبت میکنم و نهایتا قرار است نتیجه گیری بکنم چطوری سلبریتیها از این کاراکترها وام گرفتند و ترکیبی از آنها هستند. یکی از آنها که در مطالعات سلبریتیها خیلی مورد مطالعه قرار گرفته و البته در واقع متحول شده برای اینکه متناسب با وضعیت سلبریتیهای امروز باشد شخصیت منحرف درون گروهی است. مفهومی است که اروین گافمن اولین بار در جامعه شناسی انحرافات معرفی میکند و توضیح میدهد که در زندگی قبل از زندگی شهری امروز، قبل از زندگی در کلانشهرها، جایی که زندگی محلهای یا روستایی در میان است یعنی یک محیط اجتماعی که آدمها همدیگر را میشناسند و اینکه کی پسر کی است و مثل محلههایی که در شهرهایی مثل یزد که محسوس است فرهنگ محلهای داریم آدمها در محله همدیگر را میشناسند. گافمن میگوید میزان بردباری یا مقابله اخلاقی و تحمل اخلاقی در فرهنگهای محلهای که بهش میگوید فرهنگ درون گروهی خیلی بیشتر از نظامهای کلان اخلاقی یا حقوقی یا این چیزهاست. مثلا یک تصویری و شخصیتی را معرفی میکند بعنوان دیوانه محله. میگوید یک آدم دیوانه در محله خودش شخصیت بسیار پذیرفته شده است و آدمها میدانند این پسر این است و بچه بوده این کارها را میکرده و بچههای محله ازش نمیترسند و در مغازهها میرود مردم دستش میاندازند و مسخره اش میکنند. این شخصیتی که اگر در یک محیط غریبه و شهر و محله دیگری قرار بگیرد بعنوان یک آدم ترسناک و خطرناک و منحرف بشمار میاید در محله خودش کسی خطرناک قلمدادش نمیکند و این شخصیت را میپذیرند و در بین خودشان جا میدهند. گافمن صحبت میکند از اینکه انحراف درون گروهی، انحرافی است که بیشتر از اینکه سویههای خطرناک، خطرناک هم از نظر فیزیکی و اخلاقی، چیزی که برای اخلاق جامعه خطرناک است، بعنوان یک چیز خطرناک و مضر بشمار بیاید، یک چیز مایه تفریح و خنده است و چیزی است که آدمها باهاش خوش میگذرانند و درباره اش کنجکاوند ولی طردش نمیکنند اگرچه ازش الگو نمیگیرند. این نیست که چون در جامعه شان هستند با آن مشکل دارند. اینست که پیوندهای دیگری در آن شهر میان آنها برقرار است اجازه میدهد آن اتفاق بیفتد. این نکته مهم است که بگویم گافمن میگوید منحرف درون گروهی یک چیزی مثل یک راز جمعی است یعنی یک چیزی است که آدمهای آن محله به عنوان نقصان خودشان و راز خودشان و بعنوان آدمی که خودشان پنهانش بکنند و نگهش دارند در عین حال علاقهای هم بهش دارند ولی میدانند عجیب غریب است ولی نگهش میدارند پس بعنوان راز جمعی است.
در ادامه صحبت خواهم کرد تصویر و موقعیتی که آدمها از سلبریتیها دارند خیلی شبیه منحرفان درون گروهی است. بنابراین نباید این اشتباه را بکنیم که سلبریتیها مرید دارند یا سلبریتیها تاثیر خیلی زیادی روی آدمها میگذارند. اینجا تفاوت قائل شد بین مفهوم مرید یا پیرو یا هوادار. سلبریتیها هوادار دارند اما پیرو ندارند. در ادامه میگویم چه فرقی میکند و چه فایدهای دارد برای آن تصویر. شخصیت دومی که سویههایی از آن در فهم امروزی ما از سلبریتی حضور خیلی پررنگی دارد شخصیت قدیس است یا شخصیت عارف است یا شخصیت در یک معنای مسیحی ترش نه معنای اسلامی ترش شخصیت پیامبر است. اگر همین امروز مراجعه بکنید به مطالعاتی که در مورد سلبریتیها انجام میشود بسیار بسیار به این بر میخوریم فضایی که دور بر سلبریتیها شکل میگیرد نشانههای دینی پررنگی دارد انگار که سلبریتی یک جور دین هستند و یک جور پاکی و اخلاصی و نزدیکی و پرهیزکاری بینشان وجود دارد و این چیز متناقض نما و عجیبی است. یعنی شما با آدمهای متمایز و منحرفی مواجهید که در عین حال یک جور قداست و پاکی برایشان مترتب است. این مفهوم را اگر برگردیم به تصویر منحرف درون گروهی، در ماجرای دیوانه محله خوب میبینیم. یعنی این شخصیت دیوانه در کنار اینکه مایه مضحکه است یک سویههایی از قدیس بودن، اینکه دارای فهمی ورای عموم است دارای بینشی ورای بینش عموم است این همراهش است. در سلبریتیها همینطوری است. بنابراین تصویری که سلبریتیها از خودشان ارائه میدهند یا آدمها ازشان میفهمند چیزی شبیه آدم خیلی خوبی است یا جور خاصی خوبی است و مثل آنها نیست. مثل مراجع قضایی شهر نیست مثل کسانی که طرفدار اخلاق رسمی جامعه هستند نیست. این آدم اخلاقی است. یک مقاله میخواندم خیلی عجیب بود درباره حضور سلبریتیها در اجتماع با حیوانها نوشته بود. این تم خیلی رایج است در ایرانیها وجود دارد کمتر است ولی در سلبریتیهای خارجی ببینید یا اینستاگرامشان را دنبال بکنید نصف استوریهای آنها در مورد سگشان است. در مورد سلبریتیها فراوان است و پیوند محکمی از خودشان با حیوانات بروز میدهند. حالا آن مقالهای که یادم آمد درباره این صحبت میکند که پیوند یا حضور سلبریتیها در اجتماع با حیوان چه معنای قدیس گونهای دارد و چقدر مرتبط است با تصویری که از قدیسان داریم بعنوان آدمهایی که صحبت با خلقشان ملولشان کرده و رفتند سراغ حیوانات. یک طنین از معصومیت و پاکی آن حیوان رویشان افتاده است. سلبریتیها تصویری اینطور از خودشان ارائه میدهند آدمی که از قیل و قال زندگی روزمره ما جداست و یک جای دیگر ایستاده و زندگیش تمیز و خوشایند و دیدنی است. سومین شخصیت که باز میگویم این تمهای مرتبط با همدیگر در هم تنیده اینها را ببینید بین منحرف درون گروهی با شخصیت قدیس با این شخصیت سوم که شخصیت بچه است. یعنی سلبریتیها یک تصویر بچه گانه از خودشان ارائه میدهند وقتی صحبت میکنند حرفهایشان ساده است. هیچ وقت یک سلبریتی مثل استاد دانشگاه پیچیده صحبت نمیکند در مورد مسائل، نظر پیچیده ندارد. معمولا خیلی ساده هستند و خیلی رو هستند و حرفهایشان ساده لوحانه بنظر میرسد. مثل بچه آدمی هستند یا همینطور مثل منحرف درون گروهی، آدمی هستند که میشود اشتباهاتش را بخشید یا اشتباهاتش را به پای بدیش نگذاشت. بچه فحش میدهد ولی به فحشش میخندند بچه کار اشتباهی میکند ولی به پای این نمیگذارد که آدم جنایتکار یا منحرفی است یا طردش کرد. یک حصار و لایه محافظتی معصومیتی انگار دورش کشیده شده است. بنابراین در شخصیت بچه ما یک چیز دوگانه از حماقت و شیرینی داریم. این المان مهمی است در سلبریتی شدن. سلبریتی پیش نمیاید که سلبریتی با ابهتی داشته باشیم. نوع دوست داشتن سلبریتیها یک جور فان بودن و با نمک بودن است. تا حالا از سه تصویر حرف زدیم تصاویری که بهم خیلی مرتبطند. تصویر منحرف درون گروهی، تصویر قدیس، تصویر بچه. چهارمی تصویر وحشی نجیب است که خیلی نزدیک است به تصاویر قبلی، آدمی است که از حصار قواعد رسمی جامعه بیرون است و آن کدهای اخلاقی که ما به عنوان کدهای مرسوم جامعه برای اینکه چه کسی آدم اخلاقی است از آن کدها فراتر میرود به آنها اهمیت نمیدهد یک جور دیگری زندگی میکند یک جور بدوی است یک آدم ابتدایی احمق است برهنه است ساده است ساده لوح است ولی در عین حال انگار که یک خوبی در قلب این است. یک پاکی و یک چیز قابل ستایش و خواستنی در این آدم وجود دارد.
گر شما آشنا باشید تصویر وحشی نجیب چطوری در فرهنگ غرب تاثیر گذاشته است خیلی از آن پایه میشود به نتیجه رسید سلبریتیها کجای این فرهنگ ایستادند. بیشتر منظورم فرهنگ غربی است نه فرهنگ کشور خودمان که معتقدم هنوز به آن معنایی که فرهنگ آمریکایی که فرهنگ سلبریتیها برایش مهم هستند فرهنگ سلبریتی زده نیستند. هر چند یک نمونههایی از فرهنگ سلبریتی در ما وجود دارد. بنابراین این تصویر وحشی نجیب را به صورت خیلی جدی جفری الکساندر جامعه شناس مشهور دنبال میکند که در این متن زیاد دارد ولی یکی از مقالاتش را که ترجمه کردیم میگوید وحشی نجیب در آرای روسو و پیروانش شخصیتی است که پیشامدرن است یا بدوی است ورای قواعد مدرنیته است ولی در عین حال پیشتاز مدرنیته است یعنی چیزی است که قدمهای بعدی را براساس فهم عمیق شخصیت آن برداریم. ما باید یک جوری خطوطی و سادگی و بی پیرایگی که او دارد و اخلاقی که صادقانه و صفایی که دارد پیدا بکنیم. چیزهایی که زندگی شهری و مدرن در جامعه از ما گرفته است و آدمهای هزینه فایدهای کرده است و همه چیز را محاسبه میکنند. ما باید از آن وحشی نجیب یاد بگیریم چطوری ساده باشیم و چطوری قواعد را به نفع چیزهای بزرگتری کنار بگذاریم.
نهایتا شخصیت پنجمی که ازش صحبت بکنم شخصیت سلبریتی مثل شخصیت خدای قربانی است. خدای قربانی، در فرهنگهای بدوی مخصوصا در فرهنگ امریکای لاتین، یک تصویر از شخصیتی داریم یک آدم معمولی در کوچه بازار که یکهو انتخابش میکنند یک روز پادشاه و خدا هستی. در آن روز یک فرمانی صادر میکند و هر کاری میخواهد میکند و بعد در انتهای همان روز در معبد شهر قربانیش میکنند. بنظرشان یک نمادی است برای اینکه دوباره سال جدیدی شروع بشود یا دوباره زمین بارور بشود. ایده اصلی اینست که یک کسی برای یک روز انتخاب میشود بعنوان خدا و در انتهای آن روز در معبد قربانی میشود. میگوید سلبریتی مثل خدای قربانی است. یعنی کسی که رسانه انتخابش میکند بزرگش میکند گنده اش میکند همه جوانب زندگیش و همه عناصر خصوصی زندگیش را بیرون میریزد و همه چیزش عیان میشود و برای یک دوره کوتاهی سلطنت و خدایی میکند و بعد قربانی همین اجتماع میشود. سلبریتیها به دلیل اینکه هیچ چیزی ندارند غیر از شخصیت شان یعنی کار سوای از خودشان ندارند به شدت در برابر نقد مخاطبانشان و نقد هوادارانشان ضعیف هستند. یعنی خیلی سریع از هم میپاشند و قربانی میشوند و از یاد میروند و از تیتر خبرها میافتند. هر چیزی این اتفاق را میتواند بوجود بیاورد. از پیر شدن که مهمترین چیز است که سلبریتیها را از دایره شهرت بیرون میاندازد تا اتفاقات دیگری. یک نکته دیگری که در فضای اجتماعی پیرامون سلبریتیها مدنظر داشته باشیم در مقایسه با سایر اشکال شهرت مثل شخصیتهای سیاسی و اقتصادی و سرداران نظامی، سلبریتیها به شدت وابسته به مخاطبند هم مشهور شدنشان و هم از دست دادن شهرتشان. از این جهت که آدمها از سلبریتیها انتقاد میکنند. آدمها همان کاری که ابتدای امر کردند برای مشهور کردنشان ادامه میدهند. نقش ایفا میکنند برای بالا بردن و پایین آوردن یک شخصیت عمومی که خیلی وابسته به مخاطبان است. از این جهت با نگاه جامعه شناختی برگرفته از مفهوم دورکهیمی است، دورکهیم یک مفهوم دارد که توضیح بدهم، دورکهیم یک مفهوم در مورد جرم دارد که یک حدی از جرم در جامعه طبیعی است و جامعه عاری از جرم ناممکن است. یک جامعه نسبت به فحشا خیلی حساس است اگر جامعه به مرحلهای برسد که فحشا در آن نباشد یک جرم پیدا میکند و جای آن میگذارد و بعد همینطوری در مورد خطرناک و بد بودن آن صحبت میکند. دورکهیم میگوید با این شیوه جامعه صلاحیت و شایستگی و خوبی خودش و عاری از خطا بودنش را به خودش ثابت میکند. میگوید بدها آن هستند و وقتی بدها معلوم بشود بقیه و ماها خوب هستیم. اتفاقی که در مورد سلبریتی میافتد شبیه این است ما با متهم کردن آنها به اینکه فهم سیاسی ندارند خیالمان راحت میشود به اندازه آنها احمق نیستیم. رایجترین ایده در مورد سلبریتی اینست که این چی دارد که اینقدر مشهور شده است. این ایده در مورد ایران هم نیست که آدمها از خودشان میپرسند.
این ماجرایی که گفتم یک تفاوتی است بین هوادار و پیرو، باز در این نقطه خیلی تاثیرگذار است. یعنی سلبریتی برای هواداران یک راز جمعی است. یعنی آدمها به نقصانها و حماقت کسی که پیروش هستند واقفند. چیزی که آنها را پیوند میدهد یک جور احساس صمیمیت و نزدیکی و خبر داشتن از جوانب زندگی و یک جور احساس دوستی با آنهاست.
بخش پایانی این نشست علمی به پرسش و پاسخ حضار اختصاص داده شد.
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در سروش
https://sapp.ir/womenrc
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در ایتا
https://eitaa.com/womenrc
با ما همراه باشید