نهمین پیش نشست علمی با موضوع «از سوژه جنسی تا سیاست جنسی»، همایش «الگوی زندگی عفیفانه با رویکرد اسلامی»، با ارائه دکتر محمدتقی کرمی دانشیار گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی، در مرکز تحقیقات زن و خانواده (قم، بلوار الغدیر، کوچه 10)، پنجشنبه 16 آبان 1398، ساعت 10 صبح برگزار شد.
خلاصه بحث های ارائه شده:
همه ما یک شهودی و ارتکازی و وجدانی داریم نسبت به اینکه امر جنسی در جامعه ما مسئله مند شده و پیچیده شده است حساسیت برانگیز شده است. حجم بالایی از دغدغهها و نگرانیها در تریبونهای رسمی معطوف است به مسائلی که درباره رفتارهای ناهنجار جنسی در جامعه ما وجود دارد الگوهای ناپسند رابطه جنسی وجود دارد و همگان در واقع درگیر این هستند که این مسئله را هم فهم و تدبیر کنند. من قبل از اینکه وارد بحث بشوم 5 تا مقدمه لازم را اینجا تذکر میدهم که در فهم هر مسئله فرهنگی و از جمله مسئله امر جنسی در ایران بسیار راهگشاست.
یک مسئله اینست که جامعه ایرانی یک جامعه متکثریست از قدیم متکثر بوده و الان هم دارای تکثر است. این تکثر در واقع به دلیل وجود قومیت ها، مذاهب، زبانهای متفاوت در جامعه ایرانی، از قدیم بوده و مسئله جامعه ما هم فقط نیست. در واقع مسئله تمام جوامعی است که در واقع با یک ساختار جعلی سیاسی کنار هم آمده اند. جوامع معمولاً در گذشته از قومیتها و سرزمینها تشکیل میشدند و هر قومیت به یک سرزمینی تعلق داشت که دارای انسجام فرهنگی و گفتمانی بود. اما تکثر در جامعه ایرانی تکثر فرهنگی در جامعه ایرانی در گذشته یک الگوی مسالمت آمیز داشت.
مقدمه دوم بحث تخاصم گفتمانی است که در این فضای متکثر فرهنگی وارد شده است. یعنی ما در گذشته تکثر فرهنگی داشتیم اما این فرهنگهای متفاوت کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشتند. به دلیل مداخله سیاست که این از زمان مشروطه آغاز شد این گفتمانهای متکثر از مسالمت به تخاصم کشیده شد کارشان، و به تخاصم گفتمانی کارشان کشیده شد، و این تخاصم گفتمانی بعد از جمهوری اسلامی تشدید شد. همین الان در جامعه ما در بحث سوژه جنسی تخاصم گفتمانی وجود دارد.
مقدمه سوم اینست که در فهم امر جنسی در ایران ما احتیاج داریم به فهمهای کلان. احتیاج داریم به روایتهای کلان. متاسفانه تاکنون مواجهه اینطوری بوده است که عمدتاً روایتها در فهم سوژه جنسی در ایران روایت خرد بوده است. یعنی سعی میکنند اگر یک آقایی الگوهای روابط جنسی را رعایت نمیکند به شکل یک پدیده بالینی و اینکه این آدم چه مشکلی دارد و چگونه این را توصیه و نصیحت بکنیم، این رویکردها رویکردهای خرد و روانشناختی هستند. اینجا دیگه نمیشود برویم سراغ اینکه این آدم چرا کارش به طلاق کشیده شده است. اینجا احتیاج داریم به فهم روندها و مسائل عام و کلان.
نکته چهارم اینست که بسیاری از تحولات در بیست سال اخیر و سی ساله اخیر محصول تب رسانه است. الان حدود 110 میلیون خط موبایل در کشور ما وجود دارد یعنی اگر فرض کنیم یک جامعه 80 میلیونی هستیم 110 میلیون خط موبایل داریم که بعضی از ماها دو سه تا خط موبایل داریم سیم کارتهای فرعی و اصلی داریم. یک امکانات و فرصتها و قابلیتها و ظرفیتهایی برای جامعه ایرانی فراهم شده است. این فرصتها و امکانات یک پیامدهای فرهنگی و رفتاری در یک موقعیتهایی ایجاد کرده است. یک تبهای رفتاری و فرهنگی در جامعه ما ایجاد شده است و پیشبینی اهل فن این است که این تبها در اوج نخواهد ماند و فروکش میکند. بعضی از چیزهایی که در بحث من به عنوان علائم و نمادهای ناهنجاری جنسی مطرح میشود اینها ممکن است بعضیهایش مال دوره تب باشد یعنی بعدا فروکش بکند. این را بعنوان یک مقدمه در نظر بگیرید و حواستان باشد بعضی از چیزهایی که میگویم ممکن است در آینده از تب و انباشت نشانگیش کاسته بشود.
مقدمه پنجم و آخر من اینست که من وضعیت جنسی ایرانیان را چگونه میفهمم تا بعد وارد بحث بشوم. درباره مسائل جنسی در ایران 3 تا روایت کلان وجود دارد. یک روایت، روایت انقلاب جنسی است. انقلاب جنسی یعنی مجموعهای از باورهای جدید، هنجارهای جدید، هنجارها و باورهای پیشین را به چالش میکشد. چند تا مستند با این ادعا ساختند که انقلاب جنسی شده است. مستندها را خیلی در اینجا اشاره نمیکنم. در تعریف انقلاب جنسی، دگرگونی هنجارها و ارزشها را ما بعنوان مؤلفه مفهومی میبینیم. آن چیزی که هنجار است ناهنجار میشود. اگر در گذشته عفاف هنجار بود الان عدم عفاف هنجار است. آیا در وضعیت انقلاب جنسی هستیم؟ بنظرم میرسد نیستیم. همچنان اخلاق و خانواده و ازدواج و عفاف بعنوان تمّ اصلی امر جنسی در ایران، تمّ مسلط است. نگاه دوم اینست که در وضعیت بحران هستیم. بحران یعنی چی؟ یعنی هنجارها و ارزشهای پیشین، ارزشهای مسلط هستند اما جامعه نمیتواند به آن ارزشها و هنجارها تجسد ببخشد و عینیت ببخشد و مولفه دیگر هم اینست وقتی بحران اتفاق میافتد تمام مسائل در حاشیه قرار میگیرند و آن مسئله، مسئله برجسته میشود. مثلا وقتی سیل میاید در آن هفته که سیل میاید بحران سیل داریم یعنی امور عادی مملکت را تعطیل بکنیم و به سیل بپردازیم. آیا در بحث امر جنسی در ایران بحران داریم یعنی آیا وضعیت به شکلی است که عملاً الگوهای معروف و مطرح عفاف و حجاب در ایران امکان تجسد ندارند و آیا اینقدر مسئله بحرانی است که ما باید تمام مسائل را کنار بگذاریم و به این مسئله بپردازیم. به نظر میرسد مسئله این هم نیست. یعنی درست است گاهی وقتها در منابع و تریبونهای عمومی ادعا میشود به بحران رسیدیم در امر جنسی، همچنان عفاف و ازدواج و الگوهای سالم در روابط زن و مرد بعنوان الگوها و اشکال مسلطند. اتفاقاً برجسته شدن امر جنسی در جامعه ایران نشان از اینست که هنوز عفاف در امر جنسی برای ما بعنوان امر مسلط است. پس وضعیت چی است؟ وضعیت حالت سومی است که میشود آن را تغییر و تحول در امر جنسی و الگوهای ارضای غریزه جنسی دانست. یعنی چی؟ یعنی ما از وضعیت پیشین، وضعیت سنتی، تغییراتی کردیم و تحولاتی اتفاق افتاده است و بُردار تغییرات و تحولات به سمت سکولار شدن است به سمت تسامح و تساهل در ارزشها و هنجارهای پیشین است. در یک روایت خلاصه ما در بحث امر جنسی به سمت غربی شدن در حال حرکت هستیم. اگرچه همچنان خانواده، ازدواج، الگوهای عفاف، هم دارند مقاومت میکنند و هم خودشان را باز تولید میکنند. اولا تغییر را میپذیریم به سمت سکولار شدن ولی نمیپذیریم این تغییر کلاً به معنای از بین رفتن هنجارهای مسلط و الگوهای غالبی ارزشی جامعه ما باشد.
بحث ما اینست که این مقدمات تمام شد در چه وضعیتی هستیم و چرا این وضعیت به این گونه است؟ ما میخواهیم یک حدّی وارد بحث تبیین امر وضعیت جنسی در ایران و جهان بشویم. چرا در همچین وضعیتی قرار داریم؟ بحثی که میکنم تا یک حدّی، البته اولش یک مقداری شاید چند تا مفهوم بکار بگیرم و بعد سعی میکنم با یک مثالهایی بحث را یک مقداری روانتر بکنم. قالبهای متفاوتی میشود برای بحث ارائه کرد از جمله این قالبها روایتهای ساختارگرایانه است.
در گام اول ما در واقع با تغییر انسان سر و کار داریم یعنی چیزی که در جامعه ما تغییر کرده است. ما هم به تبعیت کل جهانی و جامعه غربی تغییر کردیم. اینکه انسان یا کنشگر دچار تغییر شده است و ما با پدیدهای مواجه هستیم به نام سوژه. سوژه یعنی چی؟ سوژه یعنی انسانی که دارای سه تا مولفه است. این سه تا مولفه را خیلی سریع بهش میپردازم. یکی آگاهی، اراده، و دیگری تاریخمندی. آگاهی، ما یک سوژهای داریم که آگاه است. آگاه به چی؟ سوژه آگاه است به خود، یعنی ما همه به خودمان به عنوان یک موجود در معرض اتفاقات داریم نگاه میکنیم. بخواهم ساده بگویم گویی آگاهی ما توسط آگاهی ما مورد مطالعه قرار میگیرد. یعنی ما انسانهایی هستیم که خاطره داریم به خاطرات مان نگاه درجه دو میکنیم. ما انسانهایی هستیم که باور داریم به باورهایمان نگاه درجه دو میکنیم. اینجا که نشستیم حواسمان است که یک زمانی هنجارهایی داشتیم الان آنها را نداریم. یک زمانی هنجارهایی را نداشتیم که الان داریم. این آگاهی وصف انسان مدرن است. انسان مدرن است که آگاهی خودش را مورد مطالعه درجه دوم قرار میدهد و این آگاهی را در معرض تغییر میبیند. قبلا هم انسانها تغییر میکردند اما نسبت به این تغییر آگاه نبودند. هنجارهایشان تغییر میکرد ولی ازشان سوال میکردی آیا هنجارهایشان تغییر کرده است، میگفت نه، من آدم چهل سال پیش هستم. آن آدم چهل سال پیش نبود ولی گویی همه چیز را از منظر اکنونش میفهمید. اگر الان به مجموعهای از باورها و هنجارها اعتقاد داشت فکر میکرد از بچگی دارد. اگر مثلا اهل بیت (ع) در نظام معرفتی او امروز جایگاه پررنگی دارند فکر میکرد همیشه اهل بیت در نظام باورهای او این جایگاه را داشتند. اما انسان مدرن به آگاهی خودش آگاهی دارد. این آگاهی را نگاه انتقادی بهش دارد. یعنی میپذیرد در عین اینکه باور دارد یک زمانی میرسد که باوری نداشته باشد. یک مثال رایجی در مجموعه جلساتم میزنم با یک مثالی از حافظ میگویم که درباره عشق میگوید: «در تربتم بیا و بعد از وفات بنگر ...... کز آتش درونم دود از کفن بر آید»؛ یعنی نه تنها الان من عاشق تو هستم، بعد مرگم اگر سر خاکم بیایی از قبر من دود بلند میشود این آتش عشق است. اما شما امروز روابط انسانهای امروزی اینطوری نیست. یعنی این محصول آن آگاهی است محصول آن نگاه است. یعنی من باورهای خودم را یک نگاه انتقادی دارم. من تاریخ دارم. من یک زمانی بعضی چیزها برایم مهم بوده که الان برایم مهم نیست. از این آگاهی یک اراده در میاید. آن اراده اینست که من خودم را میسازم. فرایند ساخت خود. این فرایند ساخت خود از طریق فهم تاریخمندی و آگاهی و اراده است. یعنی تصمیم میگیرم خودم را بسازم. شما نگاه بکنید در بعضی حرفهای روزمره که میزنیم تاکید بر اینکه شما نگاه بکنید ما راجع به رنگها خیلی حرف میزنیم. مثلا من دکوراسیون و رنگ را اینطوری ترجیح میدهم من ذائقه غذاییم اینطور است. مسئله اساسی این وسط اینست که ما میخواهیم نشان بدهیم این صفحه وجود من که معرکه علائق، باورها و گزارهها و هنجارها و سلیقه هاست هر چی تویش آمده به اراده من است. ما راجع به مرجع تقلید چطوری صحبت میکنیم. البته ما که میگویم ممکن است شماها اینطوری نباشید من اینطوری باشم. مثلا بعضی وقتها با خانمها صحبت میکنیم میگوید من نگاهم راجع به حجاب این است. نمیگوید نظام معرفتی من چی را میگوید. بحث اصلیش اینست که نگاهم راجع به حجاب و روابط و موسیقی و آرایش و رقص و ریش تراشیدن این است. ما با یک سوژهای مواجهیم که این سوژه به همه اینها آگاهی دارد و به اینکه خودش را میسازد آگاهی دارد و این آگاهی را در فرایند تاریخی میبیند. این را داشته باشید. ما با یک همچین سوژهای سر و کار داریم.
برای اینکه وارد بحثم بشوم از دو موج مدرنیته در اینجا صحبت میکنم که این دو موج مدرنیته را به شکل طولی بهش توجه داشته باشید. موج اول از روشنگری تا 1960 و 1970 و موج دوم از 1970 به اینور است. در موج اول مدرنیته امر جنسی، (امر جنسی: مجموعهای از باورها و الگوهای رفتاری و فانتزیها و نمادهایی است که در یک جامعه معطوف به غریزه جنسی است و کنشگر در نسبت با آنها در واقع غریزه جنسی خودش را سامان میدهد.) یک وضعیت غیر طبیعی پیدا کرد. یعنی امر جنسی بعنوان یک سائق طبیعی از جا کنده شده است. حالا از جا کنده شده را توضیح میدهم. یعنی خیلی دم دستیش اینست که امر جنسی که به مثابه یک سائقه طبیعی است به امر سیاسی و فرهنگی تبدیل شده است. ما یک سری سائقهایی داریم و یک سری رانهها و غرایزی داریم مثل میل به خوردن، میل به خوابیدن، بقای ذات، این چیزهایی که ما را در واقع تضمین میکند حیات فیزیکی مان را. یکی از این سائقها غریزه جنسی و تولید مثل است. کار این سائق اینست که در واقع حین اینکه حاوی یک سری محتواهای لذت بخش فیزیکی است بقای نسل ما را تضمین بکند یک امر کاملا طبیعی است. این سائق کاملا طبیعی در گذشته کاملا با آن طبیعی برخورد میشده است. یعنی دقیقاً به همان دلیلی که آب بخورم غذا بخورم لباس بپوشم به همان دلیل هم لباس بپوشم. کاملا در یک سنت تعریف شده به سن بلوغ میرسیدید مسئله ازدواج مطرح میشد. قبل از اینکه سائق جنسی برای ما پرابلم و مشکل و مسئله ساز بشود در یک ساحت طبیعی به این سائق پاسخ داده میشده است و مسئله در جای خودش حل میشده است. این سائق جنسی از جا کنده شده است. این یعنی چی؟ حالا دو روایت است. من یک روایت را از نوربت الیاس میگویم و یک روایت از میشل فوکو میگویم که هر کدام از اینها واجد یک دلالتها و بصیرتهایی هستند. آقای الیاس میگوید در فرایند متمدن شدن، متمدن شدن به معنای مدرنش، ما یک چیزی را آوردیم به نام فرهنگ والا. فرهنگ والا در مقابل فرهنگ عامه یا فرهنگ توده هاست. فرهنگ والا میگوید اشرافیت مستلزم یک سری رفتارهایی است یک سری آداب و شئونات و مناسکی دارد. برای اینکه آدم اشرافی باشید مثلا اینطوری لباس بپوشید غذا بخورید یا اینطوری ازدواج بکنید یا رفتار بکنید همه حرفی را به زبان نیاورید. یکی از چیزهایی که در فرهنگ والا در واقع خیلی بهش توجه شد مسئله ادب والا و امر جنسی والاست. ادب والا یعنی چی، یعنی با هم صحبت میکنیم میگویم محضر شما عارضم که، یک حرف عادی میخواهیم بزنیم، یا مثلا حضرت آقای فلانی تشریف آوردند. این یک مواجهه جذاب است که ما یک ادب والا را داشته باشیم. اما این ادب والا مستلزم حذف و طرد بخشی از چیزهای طبیعی زندگی ما شد. یعنی صحبت کردن از امر جنسی خلاف ادب قلمداد شد. به حاشیه بردند. راجع به امر جنسی صحبت نکنید. امر جنسی تبدیل شد به یک امر بی زبان. هر وقت از امر جنسی بخواهید صحبت بکنید به اشاره و و کنایه و ایما، نباید راجع به امر جنسی خیلی صریح صحبت بکنید. این در فرهنگ ما کاملا وجود دارد. مثلا از بعضی اندامهای جنسی به هیچ وجه نباید شما صحبت بکنید. همهاش به کنایه و اشاره. یک مثال بزنم، وقتی مراجعه میکنید به بعضی از متون کهن تر ما مثل سعدی، مولوی یا مثلا فرض بفرمایید در بعضی متون مثل عبید زاکانی و دیگران، نگاه میکنید میبینید یک سری متونی است که اگر الان بخواهید در مدارس ما ببرید حراست و پلیس و اینها با شما مواجه میکنند. درست هم است، نمیگویم این حرفها را ببریم. نه تنها در مدرسه نمیشود برد در دانشگاه هم نمیشود برد. بعنوان یک سری رفتارهای خلاف ادب در واقع امروز اینها را میفهمیم. در حالی که این ادب، ادب مدرن است و در جامعه سنتی ما معنا نداشت. یک مثالی آقای مطهری در یکی از کتابهایشان میزنند به طنز، ولی از آن در اینجا استفاده میکنم میگویند یک آقایی خروس خریده بود برده بود خانه، بعد همسرش اعتراض میکند مرد با غیرت، خروس در خانه نمیآورد. بعد آقاهه هم میگوید نکته جالبی گفتید، آن خروس را به پرنده فروشی که خریده بود پس میدهد. آن آقا میگوید حالا من این خروس را پس میگیرم ولی مسئله را یک مقدار عمیق تر بررسی بکن که آن آقا عمیق تر رفت بررسی کرد. مسئله من اینست که بخش خروس و مرغ یک زمانی در غرب بعنوان اینکه در خانواده والا جفت گیری حیوانات نباید در منظر آدمها باشد، در حالی که در گذشته اینطور نبود. اصلا بخشی از داستان زاد و ولد و امر جنسی را از این طریق به بچه هایمان یاد میدادیم مثلا میگفتیم این خروس باباست و این مرغ مامان است و بعد بچه به چشم زایمان حیوانات را میدید. بعضی از مفاهیم در کانتکست طبیعی آموزش داده میشد باز تولید میشد. همه اینها را تحت عنوان ادب والا از زندگی حذف کردیم. حذف اینها یا به تعبیر آقای فوکو سرکوب غریزه جنسی و هنجارمند کردن غریزه جنسی، یعنی یک حرفهایی را آوردیم غریزه جنسی بار کردیم که خود خدا در این حدّش راضی نبود مثلا در آیه شریفه میگوید در شبهای ماه رمضان چنین، بعد خدا میداند شما این ضوابط را اجرا نمیکنید پس برای شما سهل گرفتم. راجع به امر جنسی در قرآن داره صحبت میکند. یک بنده خدایی یک موقعی به شوخی به من میگفت یکی از مبتذل ترین کتابهای جامعه ما رساله توضیح المسائل است. گفتم بله درست میگویی. با فرهنگ ادب مدرن شما الان در خانوادهها میترسی رساله توضیح المسائل را جلوی بچه ات بگذاری. در حالی که در گذشته اینطور نبوده است. در خانوادههای ما حلیه المتقین در کنار قرآن و مفاتیح روی طاقچهها بود. ادب مدرن به علاوه سرکوب غریزه جنسی، سرکوب غریزه جنسی به این معنا که دستیابی به یک رابطه جنسی در جوامع مدرن تبدیل شد به یک امر پر تنش، پر اضطراب، اینکه شما یک دورهای از دوره بلوغ تا دورهای که ازدواج میکنید باید درگیر چیزی به نام عشق رمانتیک باشید. این عشق رمانتیک اگر به آستانه فعلیت برسد شما یک ازدواج ایدئال و خوبی دارید. همیشه این داستان با یک تنشی همراه میشد که عملاً عشق رمانتیک ما به ازدواج منجر نمیشد و این هم یک داستانهای دیگری داشت که در جای خودش به آن خواهم پرداخت. من فقط برای اینکه یک توضیحی بدهم که مفهوم از جاکندگی جا بیفتد که تبدیل امر جنسی از یک مسئله طبیعی به یک امر فرهنگی و بعد به یک امر سیاسی که بعد مسئله جنسی میشود مسئله سیاسی. ما یک سائق دیگری داریم به نام خوردن و آشامیدن. معمولا ایرانیها اینطور هستند. این سائق هنوز برایشان سائق طبیعی است. ما خیلی راجع به غذا حرف نمیزنیم. مثلا اینکه چقدر برای غذا وقت بگذاریم...45:20... اما شما اگر به فرهنگ فرانسویها مراجعه بکنید میبینید خوردن و آشامیدن برای فرانسویها از جا کنده شده است. یعنی یک فرانسوی از صبح که پا میشود تا شب، شاید هفت هشت مرتبه، اینکه میگویم شاید، یعنی دیدم هفت هشت مرتبه و بل کمتر بیشتر، میرود در کافه. مرخصی ساعتی میگیرد میرود کافه یک کافه میخورد یک کیک و چایی میخورد میاید. وقتی چایی میخورد میاید ده دقیقه هم راجع به چایی صحبت میکند که رفتم چایی خوردم کیک اینطوری بود شکرش اینطوری بود. خب بخور بره دیگه. این کاری که ما داریم میکنیم خب فرانسویها همین کیک و آب و مشروب را میخورد همین غذا را میخورد اما برساخت فرهنگی و زبانی یعنی اینکه خوردن و آشامیدن برای یک فرانسوی، آن وقت این را در متون آموزشی شان میگویند، میگویند چند ویژگی جامعه فرانسوی چی است، میگویند 1ـ ادب فرانسویها. فرانسویها خیلی مودب هستند. جالب اینجاست که تمام الگوهای ناهنجار رفتار جنسی اول از فرانسه بیرون آمده است. هم با تبیین الیاس سازگار است هم با تبیین فوکو سازگار است. میگویند ما فرانسویها مودب هستیم ما فرانسویها نان زیاد میخوریم. میدانید هفتاد تا نان دارند که مثلا یک فرانسوی اسم این هفتاد نان را بداند. نمیتوانید بروید بگویید از آنها بده، بهت میخندند واقعاً. بعنوان یک فرانسوی بی شخصیت که با اشاره میگوید آن نان را بده، نه، باید اسمش را بگویی و با خصوصیاتش را بگویی که به شما آن نان را بدهند. یکی از خصوصیات دیگری که برای فرانسویها بیان میکنند اینست که میگویند ما برای غذا اهمیت میدهیم. میخواستم مثال جنسی بزنم دستم بسته بود. ولی در قضیه خوردن و آشامیدن در جامعه فرانسوی میبینید، میبینید بسیار متفاوتند با جوامع دیگر. یک امر طبیعی که خیلی روتین و راحت برخورد میکنید آنجا مسئله اجتماعی میشود. پیامدهای این از جاکندگی چی است؟ وقتی امر جنسی از جا کنده شد چه اتفاقاتی میافتد؟ یکی از پیامدهای مهمش در واقع فربه شدن امر جنسی است. امر جنسی به لحاظ ادبیات، به لحاظ ساحت اجتماعی بسیار فربه میشود. در جامعه ما الان مسئله امر جنسی بسیاری از ساحتهای زندگی ما را تحت پوشش قرار داده است. مثلا مسئله لباس، مسئله آرایش، ماشین، یعنی ببینید تمام آن چیزهایی که یک موقعی یک معنای دیگری داشت الان در خدمت امر جنسی و تحت سیطره امر جنسی هستند. گوشی موبایل، عینک. تعابیری که میگویند مثلا این کیف را دستت بگیر که اینطوری بشوی، مثلا فلان جاذبه جنسی را پیدا بکنی، این عینک را بزن و ساعت را دستت بکن، این نشان دهنده اینست که در مرکز این معانی امر جنسی بسیار فربه شده است و داره جاهای دیگر را ساپورت میکند. یک مسئلهاش مسئله اینست که با از جا کندگی امر جنسی انسان مدرن به لحاظ ارضای غریزه جنسی دچار ریاضت است. خیلی نکته جالبی است. جامعه مدرن به شدت جامعهای است که داره تبلیغات جنسی میکند بر طبل آزادی جنسی میکوبد اما آدمها به شدت در همین جامعه احساس ریاضت و محرومیت دارند نسبت به امر جنسی. یک موقعی یکی از دوستان من میخواست یکی از کشورهای خارجی برود تاکید موکد داشتند که این آقا حتما باید متاهل باشد و با خانمش هم بیاید. من خیلی تعجب کردم که چرا این کشور اینقدر اصرار دارد. بعد از این آقا سوال کردم داستان چی است. گفتند ببینید شما دسترسی به ارضای غریزه جنسی بسیار سخت است. یک نوع در واقع کامیابی و موفقیت محسوب میشود اینکه انسان یک شریک جنسی داشته باشد در بسیاری از کشورهای غربی. این مسئله مخصوصاً برای مهاجران تشدید میشود یعنی کسی که از ایران یا افغانستان برود فرانسه یا کانادا با یک فضای ریاضتی خیلی سختی مواجه خواهد شد. این ریاضت البته حالا با این شعارهایی که گاهی وقتها تریبونهای رسمی ما میدهند سازگاری ندارد. مثلا بی بند و باری. بی بند و باری است اما در عین حال ریاضت هم است. حالا این ریاضت بخش مهمش بخاطر همان از جا کندگی است و وجود چیزی به نام فانتزیها که بعداً من بهش خواهم پرداخت و بیشتر راجع بهش صحبت خواهم کرد. مجموعه آن چیزهایی که من در موج اول بهش اشاره کردم زمینه را برای موج دوم ایجاد میکند که در موج دوم ما یک وضعیتی را در امریکا مشاهده میکنیم به نام انقلاب جنسی. یک دفعه جامعه سرریز میکند که اصلا عفاف یعنی چی، تجربه آزاد رابطه جنسی، تجربههای چندگانه رابطه جنسی، ازدواج ضد میل جنسی است و چرا ازدواج، و یک جریان خیلی پررنگی در امریکا و البته قبلش این بحثها در خود فرانسه تئوریزه شده است و کاری ندارم پیامد جنگ هم بوده است. بخشهایی از این تحولات پیامدهای جنگ جهانی دوم در اروپا بوده که حدود چهل میلیون مرد در جامعه اروپایی آن زمان کشته شدند. از موج دوم ما یک چرخش کردیم از عشق رمانتیک به عشق سیال. یعنی از این عشق که هر مردی و هر زنی یک ستارهای در آسمان دارد بیاید آن ستاره را پیدا بکند رسیدیم به اینجا که نه، هر زن و مردی میتواند هر مرد و زنی را دوست داشته باشد و با او رابطه جنسی داشته باشد. وجود یک سری ابزارهایی که به تدریج به جامعه اضافه شدند مثل اینترنت و تلویزیون و ماهواره و سینما و بعد اپلیکیشن، اینها را در فرایند سی چهل ساله میگویم، از 1980 به بعد اینها تشدید میشود. چیزی که کاستلز میگوید جامعه ارتباطی و شبکهای و بعضی دیگر نظریه پردازان میگویند جامعه رسانه ای، اتفاقاتی که اینجا میافتد اتفاقاتی است که امر جنسی را در کانون توجهات قرار میدهد با یک چرخش در قالبها و در الگوها. اینجا به جای عشق رمانتیک، عشق سیال و انگاره بنیادین امر جنسی نباید سرکوب شود. این جمله، امر جنسی نباید سرکوب شود. یک حرفی فروید میزند که پریشان احوالیهای معلول سرکوب غرایز ماست و در صدر غرایز ما غریزه جنسی است. انگاره بنیادینی به عنوان انگاره مسلط در میاید که این انگاره مسلط الان در جامعه ما داره مسلط میشود. اینکه به امر جنسی نه نباید گفت. اگر به امر جنسی نه بگویید، این نه که شما گفتید در قالب یک عقدهای و یک جایی بر خواهد گشت و پدرت را در خواهد آورد. حالا نشانه هایش کجاست. من چند تا از این نشانهها را بگویم. یک کاری دارم انجام میدهم روی کلیپهای سکسولوژی در اینستاگرام. هنوز البته در حال انجام دادن هستم. خیلی جالب است. یک سری خانم هستند. جالب است سکسولوژیستها همه شان خانم هستند. این از عجایب است که آقایی مشکل و مسئله جنسی دارد سوال میکند یک خانمی جواب میدهد. حالا خانم یا آقا فرق نمیکند. شما طیف سوالی که از این سکسولوژیستها میپرسند اگر ملاحظه بکنید از عجیب ترین احتمالات که اصلا در اینجا نه ادب جلسه اجازه میدهد نه حتی سعه وجودی خودم میکشد که آن حرفها را بزنم، از آن خانم مثلا سوال میکند دوست دارم همچین کاری را بکنم. محال است آن خانم بگوید شما این کار را نکن. چرا؟ چون نکن در رابطه با غریزه جنسی مطابق انگاره مسلط آگاهیهای جنسی موج دوم مدرن نیست. ما نمیپذیریم. اینکه به یک کسی بگوید درست است دلت میخواهد، دلت غلط کرده، غلط کرده همچین چیزی را میخواهد. ابداً. پنج شش سوال جدی را چک کردم چطوری جواب میدهند. جواب که میدهند اینست که حواست باشد بهداشت این داستان رعایت بشود. پاسخ این داستان که میدهند اینست که رفتاری که انجام میدهی پیامدهای بهداشت دارد مواظب آنها باش، حواست باش ممکن است بعداً پشیمان بشوی. اما هیچ وقت نمیگویند از اول که حواست باشد نباید به هر چیزی در رابطه با غریزه جنسی شما دامن بزنی. وجود فانتزیهای جنسی نشانگر وجود همین مطلبی است که الان عرض میکنم. آن انگاره بنیادین و عامی که میگوید غریزه جنسی به هیچ وجه نباید سرکوب شود. فانتزی یعنی چی؟ تخیل. حالا ادبیات فانتزی خیلی مفصل است نمیخواهم اینجا وارد آن ادبیات بشوم. میگویند فانتزی یک تخیلی است که پیش برنده است. اکثر اختراعاتی که امروزه انسانها تجربه میکنند قبل از اینکه این اختراع را داشته باشیم فانتزیش را داشتیم. یعنی اول فانتزی داشتیم که میشود یک روزی من یک تلفنی داشته باشم در خیابان، بعد مادرم که زنگ میزند من کنترلش بکنم. یعنی اول فانتزی تلفن همراه برای ما شکل گرفت بعد خود تلفن همراه آمد. اول فانتزی کامپیوتر آمد بعد خود کامپیوتر آمد. حالا در مسئله جنسی یک سری فانتزیها هستند که در بحث سائقها میگویند فانتزیها یک طرفش سرکوب است. هر چقدر شما احساس سرکوب بیشتری داشته باشی، فانتزیهای قدرتمندتری آنجا شکل میگیرد. حالا شما در موج اول مدرنیته امر جنسی را سرکوب کردید حالا مواجه شدید با یک فانتزیهای بسیار قوی. آن فانتزیهای جنسی که مثلا آقا من دوست دارم این کار و آن کار را بکنم. بعد دایماً مشاوران رابطه جنسی میگویند اشکال ندارد اگر میخواهید آن کار را انجام بدهید در واقع حواستان به این محدودیتها باشد. آن نشانه که اینجا برجستهاش کردم بحث تفکیک بین عشق، رابطه و سکس است که خیلی مقوله مهمی است در موج دوم مدرنیته و بحث عشق مدرن که مسئله عشق یک مسئلهای است. رابطه یعنی تعلق خاطر یک مسئله دیگری است و مسئله رابطه جنسی یک مسئله دیگری است. ما باید اینها تفکیک بکنیم. سکس به یک امر فراغتی تبدیل میشود. همچنان که سینما میروم یا پارک قدم میزنم سکس همچین مقولهای است در حد مقولههای فراغتی. من در این بحثم روی دو مفهوم تاکید میکنم یکی از جاکندگی است و یکی هم انگاره بنیادین امر جنسی باید ارضا شود. البته مفاهیم دیگری هم خیلی به سرعت از کنارش رد شدم مثل مقوله بی زبانی در موج اول مدرنیته، مثل مقوله فربه شدن در موج دوم مدرنیته. فربه شدن میل جنسی که حالا از اینها میگذرم و میخواهم یک فرودی داشته باشم. جامعه ایرانی حالا این وضعیت را چگونه تجربه میکند و کجا ایستاده است. جامعه ایرانی یک جامعه خاصی است. چند گزاره راجع به جامعه ایرانی بگویم که یک مقدار بحث را زمینی تر بکنیم در جامعه ایرانی. جامعه ایرانی متاسفانه یک جامعهای است که خوب فهم نشده است. یعنی الان خیلی وقتها میگوییم مسائل جنسی در جامعه ما بحران دارد. درست است بحران دارد. البته بحران به معنایی که من میگویم یعنی تغییر، نه بحران به آن معنا، یعنی از الگوها فاصله میگیریم. بله، قبول، الان وضعمان خوب نیست. ولی حواسمان باشد ما در گذشته همچین مرغ پاکی نبوده ایم. این یک نکتهای است که در فهم جامعه ایرانی خیلی مهم است. ما تصویرمان از جامعه ایرانی این است یک جامعه سراسر دینی، یک جامعه سراسر محجب و یک جامعهای که به شدت رفتارهای جنسیتی توسط آحاد جامعه رعایت میشود. این واقعیت جامعه ایرانی نیست. یعنی جامعه ایرانی جامعه یک دست دینی نبوده است اگرچه دین یکی از بازیگران مهم جامعه ایران بوده است اما اینکه فکر کنید همه مردم ایران دینی بودند و هنجارهای دینی را، شما ببینید در فلات مرکزی ایران، فلات مرکزی که میگویم برایم مهم است، فلات مرکزی یعنی قم و کاشان و یزد و تا حدی شیراز، اینها همیشه دینی بودند. الان هم نماد دینداری در ایران همین قم و کاشان و یزد و اصفهان هستند. شما بروید در روستاها پر قلعه است. قلعه یعنی چی؟ قلعه یعنی اینها موقعی که کشاورزی داشتند وقتی محصول را درو میکردند چپاول میشدند غارت میشدند و پناه میبردند به این قلعه ها. از دست کی؟ از دست خودمان. از فرانسه که به ما نمیامدند حمله بکنند. مثلا قوم لک به قوم لر حمله میکرد و قوم لر حمله میکرد به قوم لک. یعنی مقابله به مثل میکردند. به مدت دویست سال فلات مرکزی ایران از راه غارت امورات را میگذراندند. همین جامعهای که انقلاب کرد. البته شهرهایی داشتیم شهرهای دینداری هم بودند اصفهان دینی بوده است. شهر دینی بوده است. روستا و طائفه و عشیره. جالب بوده وقتی حمله میکردند به غارت و چپاول، فقط مال را نمیبردند. ناموس را میبردند و خیلی مسائل دیگر. جامعه ایرانی اینکه میگویم جامعه ایرانی یک تکثری داشته است این تکثر را بفهمیم یعنی چی. اینکه یک دست همه نماز شب میخواندند کسی رشوه نمیداده و رشوه نمیگرفته و کسی دروغ نمیگفته. همانی که ممکن بود مثلا برای امام حسین عزاداری بکند همان ممکن بود دو ماه بعد برود غارت. یک شیوه امرار معاش و زندگی بشود. از این میگذرم. یک وضعیت پایداری پیدا کردیم در دوره شهرنشینی و بعد دوره انقلاب. ما در گذشته هم در خانوادههای ایرانی اینطور نبود که همه رعایت حجاب بکنند و همه رعایت هنجارهای جنسی بکنند. میل جنسی یک میل فرارونده است و میخواهد ارضا بشود و براساس محدودیتهایی که بهش اعمال میشود واکنش نشان میدهد. عرضم اینست که یک همچین جامعهای انقلاب کرده و ارزشهای انقلابی مسلط شده است. حالا یک بازیگر جدیدی هم به میدان آمده است. این بازیگر جدید غرب متخاصم است یعنی غربی که الان مسئله فرهنگ در جامعه ما را هدف گرفته است. این مسئله مهمی است. یعنی در گذشته درست است غرب با فرهنگ ما سر چالش و ناسازگاری داشته است. ولی الان این ناسازگاری و تخاصم پروژه است یعنی برای هر روسری برداشتن و هر رابطه جنسی خارج از چارچوب برنامه ریزی میکنند. این فضا با چیزی گره خورده به نام رسانهای شدن جامعه ما. جامعه ما یک جامعه رسانهای میشود. رسانهای به چه معنا؟ به معنای اینکه در گذشته آب میخوردم کسی نمیفهمید. اما الان آب میخورم اینستاگرام میگذارم. یک استکان آب گوارا، جای شما خالی. این پیامد دارد دیگه. حالا هر دو جهت این داستان این مبالغه را دارد. یعنی وقتی شما از هنجارهای دینی فاصله میگیرید رسانه کمک میکند مبالغه بشود. مثلا فرض کنید یک دفعه میگویند یک پدری گرفته بچهاش را زده، دو تا دست و پای بچه را شکسته است. این در توئیتر و تلگرام و فلان میاید و بعد کمپین میزنند کمپین نه به خشونت پدران علیه فرزندان. مگر در گذشته باباها دست بچه هایشان را نمیشکستند؟ میشکستند دیگه. مثلا منطق تربیت ما دمپایی و فلفل و شلنگ بود و کمربند بود. یک پکیج لوازم تربیتی در نسلی که ما تربیت شدیم، اصلا فکر نمیکردیم کمپین راه بیندازیم نه به خشونت پدران و همسران. این رسانهای شدن اینست که این مفهوم را میخواهم جا بیندازم، وقتی میگویم بحران نداریم و انقلاب نداریم یعنی چی. این رسانه باعث میشود فکر کنیم هم انقلاب داریم و هم بحران داریم. در صورتی که واقعش اینست که جامعه متکثری داریم. یعنی آنورش هم نیست یعنی نباید مبالغه بکنیم. یعنی در داستانهای مثل اعتکاف و اربعین نباید مبالغه بکنیم. یک دفعه شما ایام اربعین فکر میکنید ایران بهشت شده است. نه، ایران بهشت نشده است. ایام عاشورا فکر میکنید ایران بهشت شده است. نه، این هم ایران است. اتفاقاً بخشی از آنهایی که در عاشورا اقامه عزا میکنند در ربیع الاول آن کار دیگر میکنند منتهی رسانه اکو میکند و وُیس میدهد. این فهم جامعه ایرانی را باید با تأمل و تدبر بیشتری مدنظر داشته باشیم که چه باید کرد. من در این مقالهای که از بحث بود، میخواهم چند دقیقهای شنونده فرمایش دوستان باشم، یک فرودی گذاشتم برای اینکه چه باید کرد. یک دو نکته میگویم هر دو تایش گفتمانی است. وقتی نکته گفتمانی برجسته میشود یعنی کار سخت است. در بحث حجاب هم ما خیلی وقتها خدمت شما همین دغدغهها را داریم در واقع یک جورهایی وقتی اولین راهکار ما راهکار گفتمانی میشود یعنی در کوتاه مدت و میان مدت کار سخت است. به این راحتیها اتفاق نمیافتد. یکی از نکاتی که مهم است انگاره خویشتن داری است. من این انگاره خویشتن داری را در یک جلسهای در برنامه زاویه بهش پرداختم. البته آنجا فرصت نشد که ابعاد آن عرض خودم را بیان بکنم و آن خلاصه ایده این بود خویشتن داری اینست که میل جنسی در انسان احتیاج دارد به یک بازدارندهای به نام خویشتنداری و صیانت. اینها معنایش ریاضت نیست. در جلسهای که ما صحبت کردیم فکر کردند من امر به ریاضت میکنم. در اسلام، ریاضت درباره امر جنسی نداریم. این پیش فرض ماست. امر جنسی باید پاسخ بگیرد، پاسخ منظم بگیرد، پاسخ در دسترس بگیرد، ازدواج باید صورت بگیرد، تجرد امر نچسبی در اسلام است. اینها را بحث نداریم. انگاره خویشتنداری اتفاقاً مخاطبش کسانی هستند که دسترسی دارند. مسئله اینجاست که امر جنسی امری است که اگر فرارونده بشود حدّ یقف و ایستگاه ندارد. هر مرحلهای را رویش بدهیم یک مرحله بیشتر و پُرتری را میخواهد. بنابراین این مسئله که امر جنسی تحت هیچ شرایطی نباید سرکوب بشود و نباید محدود بشود این امر گفتمانی را تغییر بدهیم. این تغییرش در واقع اینست، این چرخش گفتمانی معلول بحثهای تئوریک و گفتمانی است. یعنی در تئوری و گفتمان بحث بکنیم امر جنسی یک امری است که یک طرفش لجام و افسار باشد یک طرفش نهی باشد و یک طرفش نفی باشد. نمیتوانیم بگوییم هر کاری دلت خواست بکن، این باید تبدیل به گفتمان بشود و تا این تبدیل به گفتمان نشود، و به گفتمان شدنش هم البته دشوار است، ما این وضعیتها را خواهیم داشت. مسئله بعدی مسئله بازگرداندن امر جنسی به سائق طبیعی است یعنی گفتمان طبیعی بودن میل جنسی به جای گفتمان فرهنگی و مناسکی کردن میل جنسی. یعنی چی؟ در یک جایی مفصلتر توضیح دادم که در جامعه ایرانی امر جنسی امر بی زبانی است و زبان ندارد. در خانواده زبان ندارد در جامعه زبان ندارد. چون در جامعه تحت عنوان عناوین کذبی مثل حیا، عفاف و اینها است، ما امر جنسی را تبدیل کردیم به یک امر طردشده. ما باید در جامعه و خانواده به امر جنسی زبان بدهیم. باید با بچه مان صحبت بکنیم. در خانواده راجع به امر جنسی صحبت بکنیم در محافل مذهبی مان راجع به امر جنسی صحبت بکنیم و این صحبت کردن از منظر یک سائق طبیعی باشد. گاهی وقتها من در جلساتی آن موقعها که حال و حوصله داشتم میگفتم به همان دلیل که آب بخورم باید ازدواج بکنم. واکنش نشان میدادند که بحثها را خیلی مبتذل میکنید. واقعش اینست که بهمین اندازه هم مبتذل است. به همین اندازه مبتذل است. ببینید قرآن و روایات با میل جنسی چگونه برخورد میکند، مولوی با میل جنسی چگونه برخورد میکند. مولوی یک داستانی را نقل میکند یک تکهاش را اینجا میگویم. میگوید یک بابایی دخترش به سن ازدواج رسیده است در شهر کسی نیست که به درد دخترش بخورد. به دخترش گفت تو را موقتاً، نه عقد موقت، یعنی فعلا زن این آقا بشو تا بعداً کسی پیدا بشود که شرایط ازدواج با تو را داشته باشد. این تصویری است که مولوی در قرن ششم از امر جنسی دارد اصلا در مخیله ما میگنجد، که یک بابایی به دخترش بگوید من در شهر فعلا آدم بدرد بخوری نمیبینم. این کل غلامحسین را فعلا بچسب تا بعدا یک فرجی حاصل بشود. چرا ما نمیتوانیم راجع به امر جنسی در جامعه صحبت بکنیم و بخش مهمی از این داستان را اتفاقاً خانمها مقصرند. یعنی آن قدر امر جنسی را متعالی میکنند آن قدر رمانتیکش میکنند آن قدر از منظر احساس و عواطف بهش میپردازند که وقتی میخواهی برگردانی به سائق طبیعی، دچار مشکلاتی میشویم که در جای خودش من بحث کردم.
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در سروش
https://sapp.ir/womenrc
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در ایتا
https://eitaa.com/womenrc
با ما همراه باشید