پنجمین نشست از سلسله نشستهای زن، خانواده و فضای مجازی، تاثیر شبکههای مجازی به گرایش دختران به مدیریت بدن، شنبه 23 آذرماه با حضور دکتر نازنین ملکیان استادیار گروه ارتباطات و علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی، دکتر ابراهیم اخلاصی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر سارا طالبی، پژوهشگر حوزه خانواده پژوهشگاه فضای مجازی در محل واحد تهران مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد.
در ابتدای این نشست، ملکیان ضمن ارائه پژوهشی که تحت همین عنوان در سال 1395 انجام داده است، گفت: از سادهترین تا پیچیدهترین کنشهایی که انسان در طول زندگی روزمره انجام میدهد نیازمند مداخله عامل بدنی است و انسان از طریق بدن با جهان بیرونی خود ارتباط برقرار میکند؛ عواطف و احساساتی که بیان میکند، نحوه برخوردش با غم و رنج و اندوه، نحوه ابراز احساساتش، مدل لباس پوشیدن، نحوه آرایش مو و... همه از مباحثی است که در مدیریت بدن قابل بررسی است.
او با اشاره به دیدگاه لوبرتون، از جامعهشناسانی که در حوزه جامعهشناسی بدن کار کرده است، خاطرنشان ساخت: لوبرتون بر این نظر است که انسانها از زمانهای گذشته تا به امروز بدن خودشان را با در نظر گرفتن ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جامعه خود تحت نمایش قرار میدهند و تلاش میکنند آن را دستکاری کنند. استفاده از وسایل آرایشی، بهداشتی، صنعت مد، استقبال از جراحیهای زیبایی، انجام تتو، استفاده از قرصهای لاغری و چاقی و... همگی نشاندهنده اینست که زمان زیادی از زندگی انسانها و بهویژه زنان صرف مدیریت بدنشان میشود. در واقع میتوان گفت بدن تبدیل به یک کالای مصرفی شده است؛ کالایی که فرد به واسطه آن در جامعه شخصیت، هویت و سبک زندگی خود را به نمایش میگذارد.
استادیار گروه ارتباطات و علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی درباره شبکههای اجتماعی مجازی تشریح کرد: شبکههای اجتماعی در زندگی همه ما وارد شده است و به نوعی با آنها زندگی میکنیم. این شبکهها قابلیتها و امکاناتی را در اختیار کاربر قرار میدهد و از سویی بهواسطه محتوایی که در شبکهها منتشر میشود ادراکی از جهان پیرامون ما شکل میگیرد.
او افزود: مسأله اصلی این پژوهش این است که بین شبکههای اجتماعی مجازی و مدیریت بدن در دختران 15 تا 25 ساله در منطقه 15 تهران چه رابطهای وجود دارد؟ آیا استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و عضویت در این شبکهها در مدیریت بدن و ظاهر افراد نقشی دارد یا خیر. در این تحقیق مدیریت بدن را به مدیریت ظاهری، مدیریت تناسب و پذیرش اجتماعی تقسیم کردیم. مدیریت ظاهری شامل استفاده از عطر و ادکلن، برندهای خاص، جراحیهای زیبایی و... است. مدیریت تناسب به استفاده از رژیمهای غذایی و ورزشهای خاص مربوط میشود و در بخش پذیرش اجتماعی بررسی میشود که این تظاهرات خاص بدن از نظر وضعیت ظاهری و پوششی و آرایشی، در نظام اجتماعی مورد پذیرش قرار میگیرند یا خیر. در بخش شبکههای اجتماعی هم براساس تعریف عملیاتی که کردیم، مدت و میزان استفاده، مدت عضویت درون شبکهها و نوع نگرش مثبت و منفی و بینابینی که به این شبکهها وجود دارد، بررسی میشود.
ملکیان ادامه داد: برای این طرح یک سری اهداف، مشخص شده بود؛ بررسی تأثیر شبکههای اجتماعی مجازی بر گرایش دختران به مدیریت بدن، هدف اصلی تحقیق بود. اهداف دیگر عبارت بودند از: بررسی تأثیر مدت عضویت و نوع گرایش به شبکههای اجتماعی بر مدیریت بدن، بررسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بر پذیرش اجتماعی هم بررسی بکنیم. روش تحقیق ما پیمایشی بود و در منطقه 15 براساس جامعه آماری که داشتیم 184 نفر را براساس فرمول کوکران مورد پرسش قرار دادیم. در این تحقیق 80 درصد پاسخگویان مجرد بودند، و تقریباً بالای 50 درصد در بازه سنی بالای 19 تا 22 سال قرار داشتند و بالای 40 درصد درآمد هشتصد هزار تا 2 میلیون داشتند. 65 درصد از پاسخگویان به طور متوسط در شبانهروز یک تا سه ساعت از شبکههای اجتماعی مجازی استفاده میکردند و حدود 55 درصد سه تا چهار سال بود که عضو شبکههای اجتماعی مجازی بودند. همچنین بیش از 70 درصد از پاسخگویان عضو یک تا سه شبکه اجتماعی بودند. براساس نتایج بهدستآمده، 57 درصد از پاسخگویان نگرش بینابینی نسبت به شبکههای اجتماعی داشتند و تنها 26 درصد نگرش مثبت داشتند. 51 درصد معتقد بودند که تأثیر شبکههای اجتماعی بر مدیریت بدن در حد متوسط است. همچنین بین استفاده از شبکههای اجتماعی و مدیریت بدن، با 99 درصد سطح اطمینان معناداری، رابطه تقریباً مثبت و قوی وجود دارد. به عبارتی میتوانیم بگوییم با افزایش استفاده از شبکههای اجتماعی، گرایش پاسخگویان به مدیریت بدن و توجه به خود افزایش پیدا میکند.
در ادامه دکتر ابراهیم اخلاصی، با طرح این پرسش که چرا بدن در جامعه ایرانی تبدیل به ابژه مطالعه، ابژه دستکاری و خارجشدگی از وجه زیستی و فیزیولوژیکی شده است؟، گفت: چه شرایط، زمینهها و پیامدهایی وجود دارد که بدن را به مثابه یک پرابلم و مسأله در جامعه ایرانی بازنمایی میکند؟ از حیث نظری این پرسش را از چند وجه میتوانیم بررسی کنیم.
او با اشاره به آراء گیدنز خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم مجموع نظریات گیدنز را صورتبندی کنیم، اینطور میتوان بیان داشت که در دوره قبل از مدرن، همه ساحات وجودی انسان از جمله بدن انسان در نسبت با یک هویت برتر تعریف میشد. اما در دوره مدرن به دنبال تغییری که در نوع نگرش انسان رخ داد و انسان به عنوان یک سوژه در مقام ابژگی قرار گرفت، هویت انسان از آن مبنای برتر فروکاسته شده، دچار نوعی تقلیل شده و اینجهانی و زمینی شد. اساسیترین المان سازنده هویت در عصر جدید به تعبیر گیدنز بحث بدن شد. یعنی چیزی که نزدیکترین، دردسترسترین و به تعبیری همیشگیترین چیزی بود که افراد به آن دسترسی داشتند. اتفاقی که ترنر از آن به عنوان جامعه بدنی یاد میکند. جامعه بدنی جامعهای است که در آن بدن مبنای هویت است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به پیامدهای این وضعیت گفت: یکی از پیامدها اینست که کسانی که در این فرآیند قرار میگیرند، از آنجایی که جهت این تغییرات و شدت آن کاملاً نامشخص و غیر قابل پیش بینی است، پس از مدتی دچار نوعی ناامنی هستیشناختی میشوند و احساس میکنند هیچ چیز قطعی وجود ندارد. از طرف دیگر درگیر این فرآیند شدهاند و نمیتوانند خود را از آن بیرون بکشند. از یک نقطه نظر دیگر، بدن به مثابه یک سرمایه است. یعنی اگر میدان اجتماعی را متشکل از انواع سرمایههای مختلف اعتبار بکنیم و این سرمایهها قدرت تولید و بازتولید و تبدیل شدن به همدیگر را داشته باشند، بدن در این مناسبات معنا پیدا میکند. در واقع من سرمایهای ندارم، به جز سرمایه بدنی و این سرمایه میتواند تبدیل به سرمایه اجتماعی و احیاناً اقتصادی شود. اگر احساس کنم صورتبندی بدن من به گونهای است که نتوانم در هر جمعی حاضر باشم به این معناست که بدن در نسبت با سرمایه اجتماعی قابل تبیین است و از دست دادن بدن به مثابه از دست دادن سرمایه است. انتهاییترین مرحله از دست دادن بدن نیز مرگ است که در قسمتهای بعدی صحبتم بهش اشاره خواهم کرد. وجه سوم که مهم به نظر میرسد، توجه به روابط قدرت و تلقیهای فوکو از این قضیه است. صرفنظر از نوع نگاه و انتقاداتی که به خود فوکو در مقام نظریهپرداز وارد باشد اما دیدگاههای ایشان در نسبت با بدن بسیار نافذ است. همچنین فوکو به لحاظ تاریخی و تجربی نشان داد که این ساختارها و مناسبات و روابط قدرت چگونه حک میشوند و بدن را تبدیل به یک ابژه سیاسی و ابزار کنترل اجتماعی میکنند.
او ادامه داد: از سویی از ساحت دغدغههای بنیادینی که در ذات هر انسان صرفنظر از نژاد و فرهنگ و جنس و... وجود دارد، نیز میتوان به این موضوع ورود کرد. در بنیادیترین معنای ممکن آن هوشیاری درونی ناظر به مرگ است. یعنی مرگ به عنوان یک پدیده حتمیالوقوعی که برای هر کسی دیر یا زود اتفاق میافتد، به تعبیر برگر باید به حاشیههای مرزهای وجودی رانده شود. به گونهای که ما بین خودمان و آن امر حتمیالوقوع احساس فاصله کنیم؛ از طریق اشتغالآفرینیهای بیپایان و نمود اجتماعی این اشتغالآفرینیها و در یک معنا همان جامعه مصرفی. یعنی دائماً به مصرف اشتغال داشته باشیم، آن هم نه مصرف برای رفع نیاز، مصرف به عنوان تشخص و هویتیابی. در بحث دغدغههای وجودی نکته مهم اینست که اگر در بنیادیترین وجه ممکن تکلیف ما با امر نهایی حتمیالوقوع مشخص باشد، قطعاً آن تکلیف و نوع نسبتی که با امر نهایی برقرار میکنیم، در نحوه ساختهشدن بدن خودمان تأثیر میگذارد. این خیلی مهم است. در عصر مدرن، این قطعیتها از بین رفته، ژلاتینی شده و حالت ابهام در آن بهوجود آمده است. انسانها میدانند چیزی رخ میدهد اما باید دائم مشغول باشند تا به آن نرسند. نمود بیرونی این میشود که فرد لیپوساکشن، فیسلیفتینگ و جوانسازی میکند. چرا صحبت از سن و سال تبدیل به تابو شده است؟ چون هر میزان که سن و سال بالاتر میرود احساس میکنید به امر محتوم نزدیکتر میشوید و پیری در جامعه مدرن دچار طرد اجتماعی است. این مسائل باعث شده که بدن برای ما مهم باشد.
اخلاصی با بیان اینکه مهمترین وجه مسألهمندی بدن در جامعه ایرانی چیزی است تحت عنوان انگاره حیا و عفت و خانوادهسالاری، تشریح کرد: از حیث فرهنگی، در جامعه ایرانی خانواده محوریت دارد. خانوادهای که وجوه آن مشخص است و در قالب انگارههایی مطرح میشود که مهمترین آنها انگاره حیا و عفت است و مناسباتی که خانواده را به عنوان حریم خصوصی تبدیل میکند. در چنین شرایطی وقتی مدریریت بدن به آن معنایی که در پژوهش نیز بررسی شد، رخ میدهد، پارادوکس و تناقض رخ میدهد. مدیریت بدن به این شیوه که الان رایج و ساری است، از حیث تعارضی که با مفهوم خانواده و پارادایم حجاب و عفت قرار دارد، در جامعه ایرانی مسأله است. اما اگر مبانیتان را عوض کنید، در حکم مسأله نیست، بلکه یک تغییر فرهنگی است. در وجه مسألهمندی آن باید به بحث خانواده بیشتر دقت شود و متناسب با آن راهکارهایی ارائه گردد.
در ادامه سارا طالبی گفت: این روزها تأثیرات رسانه و فضای ارتباطاتی بر روی بدن قابل لمس است و این نیاز را نشان میدهد که در فضاهای علمی، مخصوصا در رشته ارتباطات به مطالعات عمیقتر در این زمینه اقدام کنیم و این تحقیق از این جهت که جسارت کرده است از دو جهت، هم از جهت موضوع بدن و هم از جهت موضوع جامعه ایرانی، رسانهها و فضاهای ارتباطی ما را بررسی کرده، قابل تقدیر است.
او ادامه داد: رسانهها تعینی از نظام ارزشی و سرمایهداری هستند و در جامعه غربی که نظام سرمایهسالاری حاکم است و لازم است افراد بیشتر و بیشتر تولید و بیشتر و بیشتر مصرف کنند، این سرعت خیلی اهمیت پیدا میکند. لذا رسانههای مدرن و تکنولوژیهای ارتباطاتی دائماً باید این نقش را ایفا کنند.
این پژوهشگر حوزه خانواده با بیان اینکه هر تکنولوژی دو لایه دارد و ما در لایه طراحی یعنی لایه دوم میتوانیم ارزشهای فرهنگی خودمان را در آن تکنولوژی متعین کنیم، افزود: غرب این کار را کرده است و قطعاً تکنولوژی غرب از فرهنگش جدا نیست. مسأله اینست که زن به دلیل تأثیرپذیری بیشتری که در جریان شیءگراییشدن انسان دارد، بدنش بیشتر سوژه قرار میگیرد و لطمه شدیدتری میخورد.
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در سروش
https://sapp.ir/womenrc
کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در ایتا
https://eitaa.com/womenrc
با ما همراه باشید