به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده نشست علمی "مواجهه فقه و تحولات اجتماعی خانواده" با همکاری پژوهشکده زن و خانواده و موسسه عالی فقه و علوم اسلامی برگزار شد. در این نشست حجت الاسلام والمسلمین زیبایینژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده، حجت الاسلام والمسلمین منذر الحکیم و حجه الاسلام و المسلمین دکتر دهقان به ایراد سخن پرداختند.
در ابتدای این نشست، حجت الاسلام والمسلمین دکتر دهقان دبیر علمی نشست «مواجهه فقه و تحولات اجتماعی خانواده» اظهار داشت: مواجهه فقه و تحولات اجتماعی خانواده در چند مقطع، ظهور جدی دارد. محور اول تحولات از زمانی آغاز می شود که ایرانیان با سبک زندگی غربی به واسطه سفرهای ناصرالدین شاه آشناتر می شوند.
محور دوم در زمان مشروطه است که تغییر حضور اجتماعی زنان نسبت به قبل نیز تغییراتی میکند و عقلانیت ساختارها و احکام دینی، تحولاتی می یابند. محور سوم رابطه فقه و نهاد خانواده در سطح الگوهاست ؛ نه احکام خرد. در این راستا می توان در مجموعه فتاوای فقهای مهم آن دوران ،چند الگوی کلی در حوزه جنسیت و خانواده تصور کرد که همگی دال بر نقش و تاثیر مدیریت فقه است. به بیان دیگر نباید از اثرات فقه در تحولات اجتماعی غافل شد. در نهایت با قانونی شدن حاکمیت و ایجاد مجلس، مباحث جدید در نسبت فقه و حقوق یا قوانین مطرح میشود که قابل مطالعه و تاثیرگذار بوده اند.
در این نشست، حجتالاسلام زیبایینژاد در سخنانی با بیان اینکه تصویر خانواده در سده اخیر و عقلانیت معطوف به آن متحول شده است، اظهار کرد: اگر بپذیریم دنیا به سمت فردگرایی رفته، نتیجه این فرض این است که نگاه نسل جدید به خانواده، نوعی تشکیلات اجتماعی در خدمت شادکامی «من» است و این نتیجه تا زمانی تحمل میشود و کارایی دارد که در خدمت شادکامی فرد باشد. این عقلانیت حتی در جامعه مذهبی ما نیز کاربرد دارد؛ یک خانم متدین را فرض کنید که شوهر او مشروب مصرف میکند. این خانم زودتر از گذشته به فکر طلاق میافتد، به این دلیل که عقلانیت اجتماعی او را مساعدت میکند که این حق توست تا از زندگی آزاردهنده خارج شوی و بایستی با یک شوهر متدین ازدواج کنی، در حالی که مثلاً سه نسل قبلتر به یک خانم در چنین وضعیتی میگفتند تو را در قبر شوهرت نمیگذارند.
زیبایینژاد ادامه داد: در کنار عقلانیت، ساختارها نیز دچار تحول شده است و امروزه الگوهایی مانند «اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» نه تنها رعایت نمیشود، بلکه تبدیل به ضد ارزش شده است و به خصوص در جوامع شهری که زن و شوهر متدینی به رعایت این الگو تن میدهند، در بسیاری مواقع یک توافق تا اطلاع ثانوی است. در اینجا فرد تصمیم میگیرد الگو را تا چه زمانی انتخاب کند. هر زمان تصمیم به قطع کردن این الگو بگیرد، از سوی نهادهای مسلط اجتماعی حمایت هم میشود.یکی دیگر از تحولات ،تحول در روابط خانوادگی است.امروزه اهمیت عشق در روابط خانوادگی، محوریت یافته است. حال آنکه همین امر یک اتفاق متاخر و زمان مند است.
رئیس پژوهشکده زن و خانواده با تأکید بر اینکه بعضی تحولات خزنده است، گفت: به نظر میرسد رکن اول بودن پدر در خانواده، به مرور زمان و حتی در ادبیات دینی ما تبدیل به رکن اول بودن زن و مادر در خانواده شده است. بحث مهم دیگری که به آن کمتر توجه میشود، مسئله بازنمایی خانواده است.بسیاری اوقات نیازهای بازنمایی شده با نیازهای واقعی خلط می شوند.مثلا زمانی در شهرداری و برای کمتر شدن اختلاطها در محیط اداری، تصمیم به جدا کردن فضای کاری بانوان و آقایان گرفتند و بر همین اساس، تعدادی دیگر خانم نیز برای تأمین نیروی لازم جذب این مجموعه شدند و این اقدام به نفع خانمها شد. اما در بازنمایی رسانهای، این اتفاق حرکتی ضد زن تلقی شد و گفتند میخواهید خانمها را به حاشیه ببرید. موقعی که به واقعیات توجه میکنید، اما به بازنماییها توجهی ندارید، این اتفاقات میافتد.
زیبایی نژاد با اشاره به اینکه تحول در اقتصاد خانواده موضوع دیگر است، اضافه کرد: این موضوع منشأ بسیاری از تحولات در بحث خانواده است. تحول در اقتصاد خانواده در بحثهای جمعیتی اثرگذاری دارد. وقتی در اثر سرمایه داری مدرن ، دیدگاه انسان به همه عرصههای زندگی، مصرفی می شود، در مناسبات خانوادگی تأثیرات خود را میگذارد.فرزند هم در این فضا در خدمت فردیت و نوعی مصرف است.
این پژوهشگر ادامه داد: اتفاق دیگر تصور دولتخدایی در جهان جدید است. حتی در کشور ما هم این تصور وجود دارد که دولتها می توانند همه معضلات را حل کنند و انگشت اتهام در عرصه مشکلات کشور را به سمت دولت میگیرند. این تصورات در خانواده نیز کارکرد دارد و خود ما نیز متوقعیم که هر مشکلی در عرصه خانواده را دولتها حل کنند، و این موضوع منجر به کاهش توانمندی خانواده در حل معضلات خود میشود.
وی افزود: ما به یک تغییر جایگاه در فقه یعنی یک رویکرد حاکمیتی و راهبری به فقه نیازمندیم، به گونه ای که فقه از عرصههای دیگر منفک نشود. به بیان دیگر تقسیمبندی علوم به عرصههای مختلف باعث رانش شده است و از هر دستهای خواسته شده که کار خود را بکند، در چنین وضعیتی فقه در امتداد اعتقادات و اخلاق نیست. این مسئله چه نتیجهای در بر دارد؟ اینکه امروزه در الگوهای توسعه آموزش و پرورش برنامهها را روی میز میگذارند، و در عین حال که پر از آیه و روایت است، اما جهتگیریها دینی نیست. چرا که هر کدام از اینها پشتوانههای نظری متفاوتی دارند که فقط یکی از آنها همسو با دیدگاههای دینی است. این نشان میدهد که فقه ما باید متصل به حوزه اخلاق و اعتقادات و سایر امور باشد.
در بخش بعدی حجتالاسلام سیدمنذر حکیم به ارائه مباحث خود پیرامون موضع فقه نسبت به تغییرات اجتماعی خانواده پرداخت و اظهار کرد: ابتدا باید بدانیم منظور از تغییرات اجتماعی و قلمرو این تغییرات چیست؟ پیش از اینکه فقه وارد موضعگیری شود، دو بحث مهم مورد نیاز است؛ یکی علل این تغییرات و دیگری پیامدهای این تغییرات است. فهم این علل و پیامدهاست که به فقیه قدرت میدهد تا در موضع فقهی خود بتواند موضع مناسب را اتخاذ کند. نگاه فقیه و دیدگاه او به فقه، رابطه فقه و اخلاق و اندیشه، همگی دست به دست هم میدهند و نوع نگرش فقه به دین، رسالت دین و رسالت فقه را تعیین میکنند.
اینکه فقیه ما معتقد است که دین برای ایجاد تحول در فرد و جامعه آمده است، در تعبیر قرآن کریم و روایات صریح اهل بیت(ع) نیز آمده است.فقیه یک وظیفه تربیتی دارد و این وظیفه، فقه را فعال قرار میدهد و فقیه باید در این مسیر حرکت کند تا فرهنگسازی اتفاق افتد .
این پژوهشگر و مدرس حوزه همچنین با بیان اینکه در مقیاس جامعه اگر بخواهیم به فقه حاکمیتی نظر کنیم، باید به سمت راهبردها برویم، گفت: فقیه اگر خواست از این جنبه تنزل کند، میگوییم هنوز فقیه نشده و فقه او یک فقه متعارف قدیمی و کلاسیک است، چرا که فقیه باید عارف به زمانه خود باشد.