پنجمین کرسی ترویجی از سلسله کرسیهای ترویجی در سال جاری در پژوهشکده زن و خانواده بصورت وبیناری برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده، یکی دیگر از سلسله کرسیهای ترویجی با عنوان« تجارب مادران شاغل از سیاستهای مراقبت از کودکان در ایران » با ارائهی سرکار خانم دکتر راحله کاردوانی، استادیار گروه علوم اجتماعی پژوهشکده زن و خانواده و نقد و کارشناسی سرکار خانم دکتر شهلا باقری دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی، توسط اعضای هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده به صورت وبیناری برگزار شد.
سرکار خانم دکتر کاردوانی در ابتدا نکاتی پیرامون شکل گیری مسئلهی این مقاله، دلیل انتخاب روش پدیدار شناسانه برای این پژوهش و چگونگی اجرای این روش متذکر شدند.
مسئله تحقیق
موضوع رسالهی دکتری نویسنده در مورد سیاستهایی که برای مادران شاغل در نظر گرفته میشود و نحوهی اجرای آنها بود که در آن، محتوا و اجرای سیاستها بهطور کلی بررسی شده است؛ انجام این پروژه منجر به کشف یک چالش شد که در پژوهشها به آن پرداخته نشده است و در عین حال در مصاحبههای انجام شده با کارشناسان مجری و مادران بسیار تکرار میشد؛ آن چالش این بود که سیاستگذار نظر مادران شاغل را نمیداند و این مطلب بسیار عجیبی بود.
اساسا در بحث سیاستگذاری این موضوع، یک چالش جدی مطرح است وآن اینکه سیاستگذاران ما در این دو دههی اخیر بدون اینکه حتی یک کار پژوهشی انجام شده باشد و از منظر مادران شاغل این موضوع را لحاظ کرده باشند، یکسری سیاستهایی را وضع کردند. یعنی هیچگاه صدایی از مادران شاغل و نیازهای آنها به گوش سیاستگذار نرسیده است و سیاستها در خلا و بر اساس ارتکازات ذهنی سیاستگذاران صورت گرفته است و مبتنی بر نگاه مادران نبوده است.
در واقع این موضوع باعث شد که مسئلهی تحقیق این پژوهش اینگونه طرح ریزی شود که وقتی سیاستگذار بخواهد سیاستی را بنویسد و یا ارزیابی کند باید نظر گروه ذینفع را بداند.
باید توجه داشت که بر اساس پژوهشهای صورت گرفته، مادران شاغل به شدت دچار تعارض کار و خانواده هستند و برای اینکه هم مادر باشند و هم شاغل، مجبور هستند که دو یا چند نقش را ایفا کنند؛ در چنین موقعیتی بیشتر مادران با یک بازاندیشی نسبت به نقشهایشان روبرو میشوند و وقتی که اشتغال در کنار نقش مادری قرار گرفت، ممکن است که مادر اشتغال را انتخاب کند و نقش مادری را معوق و یا محدود کند.
بحث دیگر بحث جمعیت است که به شدت با مادران شاغل در ارتباط است و در کشورهای مختلف نیز امر ثابت شدهای است و در پژوهشها مادران شاغل، محور تحدید جمعیت محسوب میشوند.
در نتیجه باید گفت که این مسئله از ابعاد مختلفی قابل پشتیبانی است؛ از جهت جمعیتی، از جهت خانوادگی، از جهت امر فردی زنان شاغل و نیاز جامعه به این افراد و.... .
مسیر پژوهش این تحقیق به این شکل است که منحصر در دانشگاههای اصفهان است. و این از آن جهت است که در آنجا سنخ کار و تنوع بانوان از جهت سنی و تعداد فرزندان و قراردادهای کاری، بسیار زیاد است و دسترسی به بانوان تحصیل کرده که امکان گفتگو در امر سیاست را دارند و خودشان نیز انواع سیاستهای حوزهی مادری و اشتغال را تجربه کردهاند، آسانتر است.
علت انتخاب بحث مراقبت از کودک در این پژوهش این است که در بین تسهیلاتی که برای مادران شاغل در نظر گرفته شده است اعم از مرخصی زایمان، کاهش ساعت کاری، مرخصی شیردهی و... ، بحث مراقبت از کودک، در صدر مسائل و مطالبات مادران شاغل قرار گرفته و در مطالعات لاتین انجام شده نیز معلوم شد که این بحث جزء سوالهای پژوهشگران بوده است اما در آنجا نیز عمدتا شاخصبندی و ارزیابی اقتصادی صورت گرفته است، و خلاء سیاستهای مبتنی بر نگاه مادران حس میشود.
روش شناسی
علت انتخاب روش پدیدار شناسی برای این پژوهش، این است که به وسیلهی این روش میتوان به صورت عمیق و چندلایه این مسئله را بررسی نمود؛ نکتهی مهم دیگر این است که در این روش میتوان به بررسی تجربه و درک مادران از این سیاستها و مواجهات آنها در مسیر این سیاستها پرداخت. در صورتیکه استفاده از روشهای دیگر نمیتوانست این درک را به انسان بدهد.
در تحلیل یافتههای این پژوهش پیشینههای داخلی و خارجی بررسی و مقایسه شدهاند؛ هدف از این کار این است که بفهمیم مشکلاتی که در امر اشتغال مادران در جامعه وجود دارد تنها در کشور ما رخ میدهد یا یک امر جهانی است؟ تحقیقات انجام شده نشان میدهد که این یک امر مختص به کشور ما نیست و در جوامع دیگر نیز این مشکل و تعارض وجود دارد و پژوهشهای لاتین نیز این را اذعان داشتند که مدیریت مشکلات و تعارضات مربوط به مسئلهی اشتغال مادران چه از طرف سیاستگذاران و چه از طرف مادران امری بسیار مشکل و پیچیده است.
نکتهای که در اینجا مطرح است این است که الگوهای زیادی در کشورهای مختلف برای مادران شاغل ارائه شده است؛ که به مسائل اقتصادی، نگاه به نقشهای جنسیتی، نگاه به خانواده و.... بستگی دارد. طبق تحقیقات انجام شده، موفقترین الگوها مدلهایی هستند که کاملا مسئلهی اشتغال مادران را پذیرفتند و زن را بهعنوان یک نیروی شاغل که اشتغال را انتخاب کرده است، میپذیرند و وارد چالش و مناقشه با وی نمیشوند و در واقع مواجههی روشنی با آنها دارند؛ در مقابل بر اساس تحقیقی که گورنیک انجام داده و 14 کشور عضو OECD را مورد بررسی قرار داده است، شکست خوردهترین الگوها، الگوها و سیاستهایی هستند که نسبت به این مسئله، سیاستهای چندگانه و ایدئولوژیک دارند؛ و مواجههی مستقیم و روشنی با مادران ندارند؛ یعنی از یکسو معتقدند مادران کسانی هستند که باید امر مراقبت را بر عهده بگیرند و از سوی دیگر در بحث اشتغال انتظار دارند که یک زن به اندازهی چند مرد کار کند. در واقع این حالت تضاد دو ایدئولوژی باعث میشود که مادران در چرخ دندههای اقتصادی-ایدئولوژیک این سیاستها خرد شوند.
مفاهیم حساس
بیشتر مفاهیم حساس این پژوهش از پژوهش گورنیک گرفته شده است؛ زیرا تنها پژوهش انجام شده در بحث سیاست مراقبت از کودک پژوهش گورنیک است. آنچه که گورنیک در مفهوم محوری و بحث نظری اتخاذ کرده است، حل چالش برابری، تفاوت و مادری است؛ در واقع گورنیک بحث را بر اساس سه مفهوم برابری، تفاوت و مادری، شاخص بندی و تحلیل میکند.
مهمترین مفاهیم حساس گورنیک برابری و تفاوت است که بر نقشهای جنسیتی، نقش برش جنسیت در بحث اقتصاد، بحث اصلاح ساختار نهادهای مبتنی بر جنسیت، بار میشود. در سوالات تحقیق و تحلیل یافتههای این پژوهش نیز سعی شده است که چهار شاخص برابری، تفاوت، مادری و اشتغال مد نظر قرار گیرد؛ به عنوان مثال آن چیز که از مصاحبهها نیز به وضوح دیده میشد این بود که از طرفی وقتی که منفعت کارفرما و بحث اقتصادی مطرح است تفاوت جنسیتی رنگ میبازد و یک نگاه جنسیتزدایی حاکم میشود و از طرف دیگر وقتی نوبت به مسئلهی مادری میرسد نگاه جنسیتی حاکم است و مادر تقدس میشود.
یافتهها
مقولهی مرکزی و نتیجهی اصلی که در این پژوهش پدیدارشناسی وجود دارد و همهی مقولات و مضامین، این موضوع را به اشکال مختلف بازنمایی میکنند، این است که سیاستگذار بدون اینکه دید درستی نسبت به مادران و کودکان داشته باشد، برایشان سیاستگذاری کرده است؛ یک شکایت بسیار پر تکرار در بین مصاحبهها این بود که چطور برای مادر و کودک برنامه نوشته شده است بدون اینکه سیاستگذار آنها را دیده باشد؛ به عبارت دیگر مصالح و نیازها و روند رشد کودک، در طول مسیر از صفر تا هفت سال، بسیار متنوع هست اما هیچکدام از المانهای روانشناختی کودک، مولفههای رشد او و نیازهای یک مادر به عنوان کسی که درگیر این نقش هست در سیاستهای وضع شده به چشم نمیخورد و وضعیتهای مادری، کودکی و پدری، از وضعیتهای درگیر این نوع سیاست هستند.
نکتهای که افراد در ارزیابی محتوایی تاکید میکردند، این بود که سیاستها، سیاستهای منعطفی نیست و همهی مادران را به یک چشم میبیند و مادرانی که تک سرپرست هستند با مادرانی که یک شوهر و یک خانوادهی همراه دارند در بحث سیاستهای مراقبت از کودک تمایز داده نمیشوند.
نکتهی دیگری که مادران به شدت بر آن تاکید داشتند این بود که در مسئلهی حقوق مالی بر آنها یک نگاه مجرم انگارانهای حاکم است؛ یعنی مطالبات مالی آنها به مثابهی یک حق انگاشته نمیشود و این باعث تحقیر آنها میگردد؛ در چنین موقعیتی اولین حسی که به مادر القاء میشود حس ندامت از فرزندآوری است.
نکتهی مهم دیگری در اینجا مطرح است و آن اینکه نباید نقش متغیرهای واسطهای را از یاد ببریم. چون متغیرها نقش بسیار مهمی در رفع نقص سیاستهای مراقبتی و بالعکس دارند.
راهبردها
راهبردهای این پژوهش، راهبردهایی است که توسط خود مصاحبه شوندگان ارائه شده است؛ یعنی بیشتر مضامین راهبردی برای سیاستگذاران، از نگاه خود مادران و معطوف به مشکلاتی که مطرح میکردند، است.
نکتهی محوری که باید در این مسئله مطرح کرد این است که ما با تنوعی از مشاغل روبرو هستیم. تلاش سیاستگذار برای باز کردن این مسیر صورت گرفته است. یعنی مجموعهای از سیاستها هست که در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر نیز وجود دارد. مانند: امر مراقبت، کمک هزینه، بحث شیردهی، کاهش ساعت کاری و... اما آنچه که پشت این سخت افزار است نقص نرم افزاری است؛ یعنی نرم افزار این ماجرا که وضعیت مادر و کودک و نیازها و مصالحشان است، با چالش روبرو است.
به عبارت واضحتر وقتی در عرصهی اشتغال وارد میشویم مادر شاغل سودآور را میبینیم و وقتی در بحث نظریهپردازی درمورد خانواده وارد میشویم مادری را میبینیم که باید تمام وقت با بچهاش باشد و اگر کم بگذارد مادر بدی است.
در این تعارض، انتخاب هر کدام از این دو سیاست به دو آیتم بستگی دارد:
اولا باید از نظر اقتصادی خانواده را تحلیل کنیم. در حال حاضر آیا خانوادهی ایرانی میتواند با روش تک فردی در درآمدزایی زندگی را پیش ببرد؟
ثانیا از لحاظ نظری باید نگاه ما به مادر به این سمت برود که مادران نقش مهمی در جامعه دارند و کاری برای جامعه انجام میدهند که هیچ کسی توان انجام آن را ندارد. در اینصورت است که تحلیلها به سمت تحلیلهای جامعتر و بهتری پیش میرود.
در ادامه سرکار خانم دکتر باقری انتخاب این موضوع را تحسین کردند و به خالی بودن جای این مباحث در فضای ادبیات علمی اشاره نمودند.
وقتی مسائل حوزهی زن و خانواده را از نظر رویکردهای مختلف بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که هنوز سیاست واحدی در قبال آن نداریم.
نکتهای که وجود دارد این است که وقتی بحث سیاستگذاری مطرح میشود، انتظار میرود که مسئله با ادبیات سیاستپژوهی تجزیه و تحلیل شود؛ در نتیجه ادغام یک سری از این مفاهیم و مفاهیم غیر سیاستی یا عدم اجماعی که هنوز در فضای گفتمان علمی راجع به این عدم تفکیک وجود دارد نه تنها صرفا این مقاله بلکه سایر مقالههای تحت عنوان سیاستگذاری خانواده را تحت الشعاع خودش قرار میدهد. برای مثال عنوان سیاست در این پژوهش در معنای صحیحش استفاده نشده است؛ آنچه که در این مقاله به آن اشاره شده یک رویهی حقوقی و قانونی مشخص است که استفاده از کلمهی سیاست برای آن درست نیست، هرچند که این قوانین متاثر از سیاستهای بالایی است اما به معنای تخصصی کلمه سیاست تلقی نمیشود.
مشکلی که تحت عنوان نظارت و کنترل در این پژوهش مطرح شد، برجستهترین مشکلی است که نویسنده در نتیجهی یافتهها به آن رسیده است؛ و این مشکل نه تنها در قوانین حوزهی مرتبط با خانواده بلکه در همهی حوزههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... حاکم است. و از نظر ارائهی راهبرد باید در اولویت قرار بگیرد.
نکتهی دیگر این است که جای یک طبقه بندی شفاف در این پژوهش خالی است. یعنی اگر یک طبقه بندی بین کسانیکه با آنها مصاحبه شد شکل میگرفت و طبق آن طبقه بندی راهکارهایی تحت عنوان اصلاح، به قانونگذار ارائه میشد، بسیار موثرتر بود. هرچند که میتوان این طبقه بندی را از فحوای کدگذاریهای پژوهش فهمید اما اگر شفافتر باشد بهتر است.