تاریخ انتشار: 1402/08/14
نشست «گفتوگویی درباره غزه» با محوریت «روایت زنانه از جنگ به افق غزه» و همچنین «مادرانگی در فلسطین» در قم برگزار شد و ضمن ارائه مباحث متعددی از جمله «تفاوت دیدگاه زن غربی و زن مسلمان در خصوص جنگ و شهادت»، «سوء استفاده اسراییل از مردم فلسطین برای آزمایش سلاحهای جدید» و «بیتوجهی به مادرانِ درگیر جنگ در گفتمان مسلط غربی» به نقش مادران فلسطینی در تداوم امید به آزادی در دل نسلهای جدید اشاره شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده نشست «گفتوگویی درباره غزه» با محوریت «روایت زنانه از جنگ به افق غزه» و همچنین «مادرانگی در فلسطین» صبح روز سهشنبه، نهم آبان ماه سال جاری با حضور جمعی از پژوهشگران، اندیشمندان، دانشجویان، اساتید و طلاب به صورت حضوری و برخط در قم برگزار شد. دکتر فهیمه زارع عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده در ابتدای این نشست ضمن محکوم کردن جنایات رژیم غاصب صهیونیستی اظهار کرد: مباحث پیرامون محور «روایت زنانه از جنگ به افق غزه» در سه قسمت ارائه خواهد شد. بحث نخست درباره جنگ، بحث دوم درباره روایت و بحث سوم درباره تأثیر زن و جنسیت بر ایجاد برشی خاص بر روایت جنگی است. جنگ پدیدهای است که بشریت همیشه در طول تاریخ با آن مواجه بوده است و اگر با یک لنز اجتماعی به آن نگاه شود این حقیقت درک میشود که به تعداد کنشگرانی که جنگ را تجربه کردهاند میتوان روایتهای متفاوت انسانی از این پدیده اجتماعی به دست آورد. روایتهایی که هر کسی بنا بر شرایط خودش که در جنگ تجربه کرده آن روایت را بیان میکند. مشخصاً زنانی که به عنوان زنان جنگزده از آنان یاد میشود یا زنانی که حضور نظامی در صحنههای جنگی دارند یعنی سرباز یا فرمانده هستند و یا زنانی که حضور امدادگرانه دارند به عنوان پرستار، امدادگر و پزشک، هر کدام از این زنان بنا بر نقشی که در آن عرصه و بستر جنگی ایفا میکنند روایتهای متفاوتی دارند.
جنگها نقطه ایستایی ندارند و زنده و پویا هستند
وی ادامه داد: نکته قابل توجه این است که جنگ پدیدهای ایستا نیست. هر جنگی در طول تاریخ یک آغاز و یک پایان فیزیکی داشته است ولی جنگها تا زمانی که انسانها در مورد آنها گفتوگو میکنند،از آن خاطرهای دارند، یا سند یا عکسی از آن باقیمانده است و کنشگران اجتماعی نسبت به آن سند، عکس یا خاطره خود را بازخوانی میکنند، آن فضای نشانهای و نمادینی که جنگ برای کنشگران خود ایجاد میکند تا مدتها پس از پایان جنگ همچنان ادامه دارد؛ بر همین اساس مشاهده میشود که فیلمها، کتابها و تئاترهای مختلف پیرامون جنگهایی که در طول تاریخ رقم خورده مانند جنگهای جهانی اول و دوم همچنان زنده و پویا هستند. به لحاظ اجتماعی نخستین نکتهای که باید مورد توجه واقع شود این است که جنگها پدیدههایی تاریخ گذشته نیستند بلکه پدیدههایی نامیرا بوده و هر نسلی خود را با آن جنگهایی که خودش تجربه کرده یا داستانهایی از آن جنگها شنیده بازتولید و بازتعریف میکند.
روایت جنگ، تاریخ حال است. فاعلان روایت و کنشگران جنگی که در حال ارائه روایت جنگی هستند بر اساس آن فضای گفتمانی که در آن زیست کردهاند و در آن جنگ تجربه کردهاند، جنگ را برای مخاطب خود روایت میکنند. در واقع روایتهای جنگی بیانگر فهم، ادراک و استنباط کنشگران جنگی است که از آن پدیده کسب کردهاند. میتوان گفت در هر روایتی از جنگ با پیوند سه عنصر مهم رو به رو هستیم، نخست متنی که در آن روایت اتفاق میافتد، دوم عمل اجتماعی که این روایت برگرفته از آن است و سوم فضای گفتمانی و عمل گفتمانی است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده تصریح کرد: بر اساس آنچه به عنوان مقدمه عنوان شد، ژانری از روایت جنگی وجود دارد که مختص زنان است، در دورههای مختلف زنانی از تجربیات جنگی خود رمانها، داستانها و نگاشتههایی را نوشتهاند. چند کتاب مهم پیرامون روایتهای جنگی که زنان به آن پرداختهاند را معرفی میکنم و گفتوگویی درباره آن انجام میدهیم تا مشخص شود روایتهای زنانه از جنگهای جهانی اول و دوم یا جنگهایی که در اروپا و آمریکا رخ داده چه تفاوتیهایی دارد با روایتهای جنگی که زنان در پایگاه گفتمان انقلابی و دینی شرح دادهاند؛ یعنی تفاوت نگاه این دو پایگاه روشن شود. خانم «کریستینا لم» کتابی را نوشته است با عنوان «بدن ما، میدان نبرد آنها؛ بلاهایی که جنگ بر سر زنان میآورد» در این کتاب به اوضاع زنان در سه بخش جغرافیایی که جنگهای مختلفی در آنها اتفاق افتاده از جمله خاورمیانه، بوسنی در اروپا و نیجریه در آفریقا پرداخته شده است و با کسانی که تجربه این جنگها را داشتهاند مصاحبه صورت گرفته است. دغدغه اصلی خانم لم تجاوزهای جسمی و جنسی است که جنگ بر سر زنان میآورد و از این لنز به جنگهای مختلف مینگرد که چگونه در جنگهای مدرن تجاوز جنسی توسط نظامیان یک امر حاشیهای و یک بینظمی نیست که در کنار جنگها اتفاق افتاده باشد بلکه مدعی است که اصلا تجاوز جنسی یک استراتژی جنگی است که جهان مدرن برای جنگهای این چنینی تعریف کرده است. وی معتقد است که تجاوز جنسی توسط کسانی که در فضای گفتمانی مدرن مدعی آزادی، کرامت فردی انسان و حقوق بشر هستند به عنوان یک اسلحه برای خوار کردن، ترساندن و پاکسازی قومی مورد استفاده قرار میگیرد که این نشان میدهد کاملاً خلاف ادعاهایشان عمل میکنند.
جنگ در نگاه زنان غربی برابر با نیستی و نابودی است
دکتر زارع اضافه کرد: خانم لم در کتاب «بدن ما، میدان نبرد آنها؛ بلاهایی که جنگ بر سر زنان میآورد» به روایت تجاوزهای دسته جمعی که ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم انجام داد پرداخته است و مخاطب را با چهرهای خشونت بار از جنگ مواجه میسازد که زنان و دختران را در خود میبلعد و هیچ نقطه امید آفرینی در آن وجود ندارد. در این کتاب فضا ناامیدانه و سیاه است و بیان میکند که رویداد جنگ برای دختران و زنان جز خشونت جنسی، جسمی و روحی آوردهای ندارد.
وی بیان کرد: خانم اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی مشهور، در جنگ ویتنام به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت میکرد. کتاب او با عنوان «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» مقدمه جالبی دارد که توضیح میدهد از کجا روند نگارش این کتاب آغاز شد؛ او میگوید «بعد از اینکه از جنگ ویتنام برگشتم خواهر کوچکترم از من درباره این پرسید که معنی زندگی چیست؟ و من در پاسخ به او در پاسخی ابتدایی گفتم زندگی لحظهای بین تولد و مرگ است. خواهرم در ادامه از من پرسید مرگ چیست؟ پاسخ به سؤال دوم او نتیجهاش شد همین کتابی که اکنون در دست دارید، زندگی، جنگ و دیگر هیچ...» این کتاب مباحث طولانی دارد درباره اتفاقاتی که جنگ برای زنان، دختران و سایر افراد رقم میزند. نخ تسبیح کل روایتهای خانم فالاچی در این کتاب این است که « مرگ وقتی است که همه چیز تمام میشود» و در جنگ با همچین چیزی مواجه میشویم یعنی همه چیز به نیستی میگراید. او سپس درباره نبردها، به زد و خوردها و همچنین وحشیگریهایی که در این جنگ برای زنان و دختران رقم خورده پرداخته است. او تجربه جنگ را تجربهای به شدت دردناک میداند که زخمهای عمیقی را به روح و جسم زنان و دختران وارد میسازد و سبب میشود هیچگاه روح و روان آنان از این مشکلات رهایی نیابند. فالاچی در بخشی از این کتاب طی مصاحبه با یک خانمی تعریف میکند که او بعد از جنگ 28 سال دارد ولی پزشکش میگوید چنان زیر فشار روانی قرار گرفته است که از نظر روانی همانند خانمی 80 ساله است. تصویری که خانم فالاچی از زنان و دختران در جریان جنگ ارائه میدهد همان تصویری است که خانم کریستینا لم ارائه داده است.
روایت زنان ایرانی از جنگ بر حقانیت اسلام، صدور انقلاب و دفاع از آرمانهای الهیاتی تأکید دارد
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده مطرح کرد: کتاب سومی که قصد معرفی آن را دارم جایزه نوبل ادبیات را هم دریافت کرده و نوشته خانم الکسیویچ نویسنده بلاروسی است با عنوان «جنگ چهره زنانه ندارد». این کتاب به شدت جذاب است و مخاطب را با خود همراه میکند و تا کنون خیلی مورد استقبال قرار گرفته است اما باز هم همان خط داستانی که در دو کتاب قبلی وجود داشت در آن دیده میشود یعنی روایتگر جریانهای پر فراز و نشیبی است از وضعیت زنانی که در ارتش اتحاد جماهیر شوروی بودهاند و حالا در این کتاب از کابوسها، تنهاییها، ترسها و اتفاقات تلخی که در جریان جنگ جهانی دوم برایشان رقم خورده است حرف میزنند. بخش آخر این کتاب تیتر جالبی دارد با عنوان اینکه «نیاز به سرباز بود اما من میخواستم زیبا هم بمانم» و میگوید تجربه زنان در ارتش با تجربه مردان چه تفاوتهایی دارد. با همه دقت نظرهایی که نویسنده دارد ولی باز هم چهره زشتی را از جنگ به مخاطب ارائه میدهد. این سه کتاب در بردارنده روایت زنانی که در جبهه مقابل ما قرار دارند از جنگ بود.
خانم زارع در ادامه به بررسی روایتها درباره جنگهایی که با برچسب قداست همراه است پرداخت و گفت: در ادامه روایت درباره جنگهایی که با برچسب قداست همراه است مانند جنگ ایران و عراق یا جنگی که اکنون در غزه دارد رقم میخورد را مورد بررسی قرار میدهیم. دو پایاننامه دکترا مطالعه کردم که کتابهای داستانی و روایتهای زنانهای که در خصوص جنگ ایران و عراق نگاشته شده بود مانند کتاب خانم معصومه آباد و بقیه را تحلیل روایت کرده بود. در آن تحلیلها حرف اصلی این بود که وقتی با روایت زنانه از جنگ رو به رو میشویم متوجه میشویم که زنان با احساسات و عواطف خود با پدیدهای مثل جنگ که پدیدهای به شدت خشن و سخت است مواجه میشوند و مؤلفههایی چون خانواده، وطن و شهادت در روایت آنان پررنگ است. همچنین در روایتهای زنان دیده میشود که به شدت اعتقاد به صدور انقلاب ایران دارند و در خاطراتشان خط سیر صدور انقلاب و تلاش آنان برای تحقق صدور انقلاب مشخص است. این گفتمان مرکزی را با گفتمانی که جبهه روبرو داشت مقایسه کنید؛ زنان ما در روایت خود تلاش میکنند حقانیت جبهه حق و حقانیت سربازان خودشان را به مخاطب ارائه کرده و مخاطب را اقناع کنند که ما جبهه حق بودیم، در دفاع از آرمانهای انقلاب و اسلام تلاش کنند و اعتقادشان به جهاد و شهادت را در تمام روایتشان پررنگ سازند. در روایتهای خُردی که زنان ایرانی از دفاع مقدس ارائه میدهند حد و مرزهای شریعت حتی در شرایط پیچیده جنگی و اسارت همچنان برایشان اهمیت دارد مثل مرز بین محرم و نامحرم، در روایتهای خودشان هم این مسائل را بازنمایی کردهاند.
جریان غزه تداوم گفتمان انقلاب اسلامی ایران است
دکتر زارع اذعان کرد: اگر جریان غزه را در ادامه گفتمان انقلاب اسلامی ببینیم که در واقع اینگونه هم هست، الان با زنانی در غزه مواجه میشویم که فرهنگ شهادت و مقاومت برایشان اهمیت دارد. در کلیپهایی که از غزه به دست ما میرسد میبینید زنان و دخترانی را از زیر آوار بیرون میکشند و آنان در این شرایط سخت به دنبال چیزی هستند که آن را روی سر خود بیندازند و خود را بپوشانند. در شرایط سخت و سنگینی که مردان را از پا در میآورد در غزه با زنانی مواجه هستیم که همچنان خط و مرزهای الهیاتی برایشان اهمیت دارد و به جهانیان نشان میدهند که جنگ، دفاع و مقاومتشان متفاوت از اتفاقاتی است که تا کنون در دنیا رقم خورده است. در جنگ غزه در ادامه جنگ ایران و عراق با یک خویشتنِ زنانه مواجه میشویم که میخواهد در زندگی روزمره جنگ و دفاع را جای بدهد؛ یعنی اینکه در نگاه الهیاتی زنان غزه و زنان ایران جنگ برابر با مرگ و مرگ برابر با تمام شدن و نابودی نیست بلکه زنان دارند حیات طیبهای که روایات و قرآن کریم میگوید را معنا میبخشند. افق دید آنان جهان مادی نیست که اگر با پدیدهای چون جنگ مواجه شدند و مجبور شدند فرزندان خود را زخمی ببینند یا حتی جسم بیجان آنان را در آغوش بگیرند این به معنای اتمام زندگی و هستیشان باشد، البته که دردناک است ولی این رنج و درد را ابزار و بستری برای ارتقا روحی و تعریف نوع جدیدی از هستی میبینند که مختص این پارادایم فکری و گفتمان است. زنان غزه بر خلاف اینکه با خشونتها و بلاهای خانمانسوزی مواجه هستند ولی همچنان برای ادامه زندگی تلاش میکنند.
وی ادامه داد: تعلق و وابستگی خانوادگی برای زنان خیلی مهم است است تا حدی که خود را با آدمهای اطرافشان تعریف میکنند. برای همه زنان پیش آمده که حاضر هستند خودشان در سختی بیافتند اما رنج و سختی عزیزانشان را نبینند. میتوان گفت نهایت رنج یک زن است که ببیند اطرافیانش متحمل رنج هستند؛ اما در جنگهایی که با برچسب تقدس و الهیاتی همراه است مشاهده میشود که زنان این تعلق را هم نردبانی برای رسیدن به نقطه تعالی قرار میدهند. نمونه آرمانی این قضیه مادران و همسران شهدا هستند که البته از دست دادن عزیزانشان را در قالب زیست جدید تعریف میکنند. امید است تلاش زنان و دختران غزه و همچنین زنان و دختران سرزمین خودمان ایران برای انتقال این دیدگاه یعنی توجه به حیات دنیوی و اخروی با موفقیت همراه باشد.
مشاور جمعیتی اسراییل کشتن مداوم و گسترده فلسطینیها را برای کنترل اوضاع ضروری میداند
دکتر زهرا داورپناه عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده نیز در ادامه این جلسه پیرامون مسئله «مادرانگی در فلسطین» مباحثی را مطرح کرد.
وی ابتدا به بیان تاریخچه ای مختصر از جریان اشغال فلسطین پرداخت و گفت: مقالههایی که سایت ترجمان درباره فلسطین دارد را مطالعه کنید چون دادههای زیادی را منتقل میکند که ممکن است ندانید. در یکی از این مقالات مصاحبه با فردی که نویسنده چند کتاب درباره اتفاقات غزه است انجام گرفته که توضیح میدهد چند مرحله مهم در درگیری فلسطین با اسراییل وجود دارد. اولین چیزی که مهم است 1948 است که بحثی مطرح میشود و سازمان ملل حدود 55 درصد سرزمین فلسطین را به اسراییل میبخشد و با وجود اینکه هیچوقت کارهای سازمان ملل الزامآور نیست ولی این یک مورد الزامآور محسوب میشود. در پی این تصمیم سازمان ملل حجم زیادی از فلسطینیها به نوار غزه رانده میشوند؛ جمعیت زیادی از مردم غزه فلسطینیهای بیجا شده هستند نه ساکنان اولیه غزه. سپس در سال 2005 ارتش اسراییل به فرماندهی شارون حملهای به نوار غزه ترتیب میدهد با عنوان عملیات «لبه محافظ»؛ اسراییلیها بعد از کشتار بسیار زیادی تصمیم میگیرند که عقبنشینی کنند و تعدادی از شهرکنشینهای اسراییلی را هم به عقب بر میگردانند، این مسئله خیلی عجیب است و برای شارون هم گران تمام میشود چرا که باعث میشود او را از کابینه کنار بگذارند. حرف شارون این بود که حمله اخیر به غزه را بر اساس توصیه «آرنون سافر» مشاور جمعیتی اسراییل انجام دادم، سافر میگوید « 2 میلیون و 500 هزار نفر در نوار غزه زندگی میکنند که این قضیه در آیندهای نزدیک به فاجعهای انسانی تبدیل خواهد شد. مردم غزه با کمک اسلام بنیادگرای دیوانهوارشان حیوانات بزرگتری از آنچه امروز هستند خواهند بود و فشارها بر مردم مهیب خواهد بود و جنگ وحشتناکی روی خواهد داد. اگر میخواهیم زنده بمانیم باید هر روز از صبح تا شب بُکُشیم و بُکُشیم و بُکُشیم.» در واقع این پیشبینی که میکند اتفاق میافتد.
اسراییل فلسطین را آزمایشگاه اسلحههای جدید خود میداند و خواستار نابودی کامل آن نیست
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده مطرح کرد: بعد از آن اتفاقات، جنگ 51 روزه به وقوع میپیوندد که با وجود اینکه 51 روز تداوم مییابد فقط 2 هزار فلسطینی کشته میشوند ولی اکنون طی حملات اسراییل به نوار غزه با وجود اینکه حدود 10 روز بیشتر از شروع جنگ نمیگذرد حدود 8 هزار فلسطینی کشته شدهاند. غزه اهمیتی استراتژیک و دوگانه برای اسراییل دارد. یکی از لحاظ اینکه نوار غزه جمعیت بسیار جوانی دارد که روز به روز دارد جوانتر میشود، حدوداً 50 درصد جمعیت زیر 18 سال سن دارند و بین آنان تعداد نامتناسبی زیر هفت سال سن دارند یعنی کودکانی که هیچ چیزی جز جنگ ندیدهاند و نمیشناسند. چون مدام بچهها دارند کشته میشوند فلسطینیها مجبورند دائماً فرزندان بیشتری بیاورند. اسراییل نمیخواهد که مردم غزه کلاً نابود شوند چون انبار جمعیتی است که بر روی آن کارهای پست انجام میدهند به عنوان مثال آزمایشگاه اسلحههای جدید است و اسلحههای جدیدی که بیشترین سودآوری را برای اسراییل دارد را روی آنان تست میکنند و شواهد کارآییشان آنجا است. از سویی دیگر به اسراییل کمک میکند که نظم خاصی را حفظ کند، نظمی که با مجموعهای از آزارهای فراوان سبب اذیت شدن این آدمها میشود، امیدواریشان از توسعه هم از حدی فراتر نمیرود و انفجار خشمشان هر گاهی سبب اتفاقاتی چون عملیات طوفانالاقصی میشود و سبب میشود اسراییل بهانهای برای تداوم روند کشتار فلسطینیها پیدا کند و مجددا 15 سال دیگر روند قبل را ادامه دهد. مقالات ترجمان به خوبی توضیح میدهد که مردم فلسطین چه سرشت خونینی دارند و اسراییل چگونه دارد اینجا بازی میکند با آنچه اتفاق میافتد. امید است خداوند کمک کند که فرج جهان زودتر محقق شود.
دکتر داورپناه افزود: مطالعات مادری یکی از حوزههایی است که در پی افزایش مطالعات بین رشتهای و مطالعههای تخصصیتر ایجاد شد و عمر طولانی ندارد. یک کتاب خوب که درباره مطالعات مادری اطلاعات خوبی به شما میدهد کتاب «خط آبی کمرنگ» نوشته خانم شیوا علینقیان است که راویتی از تجربه مادری خود را با مباحث انتزاعی و نظری مطالعات مادری همراه میکند و خیلی خوب میتواند به کسانی که میخواهند در این زمینه کار پژوهشی انجام دهند یا پایاننامه بنویسند ایده بدهد. مطالعات مادری زمانی معنی پیدا میکند که با پیشرفت علوم انسانی به این نتیجه میرسیم که مادری امر زیست شناختی نیست یعنی صرف اینکه زنان هستند که باردار میشوند و بچه به دنیا میآورند باعث نمیشود که مادری یک امر یگانه باشد البته در مورد مادری مضامین مشترکی در جهان است مثلاً اینکه مادری همواره مقدس و مستلزم رنج فرض میشود، با نوعی فداکاری همراه است و باعث هویت و افزایش جایگاه یک زن میشود. مجموعه این تعاریف سبب میشود که بدانیم مادری امری قابل مطالعه است و میتوان درباره آن حرفهای زیادی زد. فقط عناصر فرهنگی و بیولوژیکی نیستند که نقش مادرانگی را تعریف میکنند بلکه امور اقتصادی و اجتماعی هم بر مادری تأثیر دارند و ما با مادریها رو به رو هستیم. در حاشیه این بحث مطلبی را باید گفت، اینکه همیشه اینطور مطالعههای تخصصی خوب شروع میشوند و توجه دادنشان به تکثر خیلی عالی است ولی در آخر به این میرسد که مثلاً به شما میگویند یک زوج مرد همجنسگرا هم میتوانند مادری بورزند و لازم نیست زن باشد. حتی لازم نیست بیولوژیکی باشد بلکه میتواند مادرخوانده باشد، میتواند خواهری باشد که در حق خواهر و برادر خود مادری میکند و در حقیقت این مفاهیم در خدمت یکسری ارزشهای دیگر استخدام میشود.
«مادران درگیرِ جنگ» کمتر در گفتمان مسلط غربی دیده میشوند
وی بیان کرد: یکی از مباحثی که در مطالعات مادری مطرح میشود این است که مانند همه حوزههای بشری دوگانهای تعریف میشود با عنوان مادر خوب و مادر بد. مطالعات مادری سعی میکند بگوید لزوماً مادرانی که بد توصیف میشوند بد نیستند بلکه در آن زمینه فرهنگی و شرایط اقتصادی درست فهم نشدهاند؛ مثلاً مادری که فرزند خود را میزند در نگاه اول مادر بدی شمرده میشود ولی اگر او را در پارادایم خودش ببینید میفهمید شاید خیلی از فداکاریهایی که این مادر کرده است شما هرگز برای بچهتان انجام ندادهاید. در حوزههای مطالعاتی پسامدرن سعی میکنند از دوگانهها بگذرند تا مادران را در زمینهای که هست بفهمند. مجلههایی در حوزه مطالعات مادری وجود دارد که عمده مطالبی که در مورد مادران فلسطین برای شما میگویم از مقاله "مادرانگی فلسطینی در برابر مادرانگی غربی" نوشته خانم "کورتنی پاسترناک"، مشاور اهل کانادا است. حرف او این است که دوگانهای که در رسانهها درباره مادران غربی و مادران فلسطینی ساخته میشود را باید مورد بازاندیشی قرار داد و آنها را نقد میکند. ابتدا باید توضیح داد اینکه گفته میشود با دوگانه مادرانگی در غرب و فلسطین مواجه هستیم، اساسا مادری در گفتمان استاندارد غربی علوم انسانی مسلط مفهومی است پیوسته با صلح و آرامش، همراه با خانهای غرق در آرامش که مرد خانه و بچه خانه از محیط بیرون بر میگردند در آغوش مادر آرامش میگیرند و همه چیز آنجا است و توصیفاتی هم که از مادری میشود این است که شرایط پیرامونیاش باشد صلح، آرامش و امکانات باشد و مهمترین دغدغه مادر بقا و سلامت فرزند باشد. مادر غربی خیلی در این تصویر میگنجد چون در خانهای امن قرار دارند و اگر کشورهای غربی درگیر جنگ هستند در کنار خانه این مادران نیست و مادران غربی مادرانی تصویر میشوند که مدام نگران سلامت بچههایشان هستند، به مشاور و روانشناس مراجعه میکنند، بهترین سیستمهای تغذیهای را به کار میبرند و از دانشهای روز استفاده میکنند ولی مادرانِ در جنگ چیزی است که کمتر در این گفتمان مسلط دیده میشود؛ مخصوصا اینکه مادران فلسطینی نه تنها مادرانی هستند که سربازی را به جنگ فرستادهاند بلکه مادرانی هستند که خانه و محیط زندگیشان در جنگ است. شرایط کسی که فرزندش برای مشارکت در جنگ به عنوان سرباز در سرزمینی دیگر مثل عراق یا افغانستان میرود و نگران است خیلی تفاوت دارد با کسی که جنگ در خانهاش است و هیچ کنترلی بر اوضاع ندارد. کسی که در شرایط جنگی زندگی میکند هر روز و هر لحظه باید درگیر این مسئله باشد که ممکن است فرزندش را از دست بدهد و با جسد تکه تکه فرزندش رو به رو شود.
وارونهنمایی برخورد زنان مسلمان با شهادت خانوادهشان در رسانههای غربی
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده عنوان کرد: مطالعاتی انجام شد با عنوان مادران فقیر در برزیل. نویسندگان و محققان این سؤال برایشان مطرح شد که وقتی مادران فقیر برزیلی میدانند فرزندانشان میمیرند چگونه اینقدر بچهدار میشوند و اینطور احساساتشان را مدیریت میکنند. در تجربه زیست مادران خیلی فقیر برزیلی با مفهومی آشنا شدند زیر عنوان «اجازه بدهید که برود». مادران در شرایطی که بچهها دائماً در شرایط مرگ و میر هستند این مسئله را در خود درونی میکنند که همیشه باید آماده باشی که این بچه برود. در بین آنان هر زمان که کسی بچهدار شود این مسئله هم در ذهنش است که اصلا معلوم نیست این بچه تا چه مدت زنده باشد و من چقدر مادری را با این بچه تجربه کنم و باید بتوانم وقتی این بچه مرد بدون اینکه زندگیام را متلاشی کنم این مسئله را به عنوان جزیی از زندگی بپذیرم. این مسئله اصلاً برای زنی که در رفاه و امنیت زندگی میکند قابل تصور نیست. ولی از این مباحث که بگذریم دوگانهای وجود دارد. به عنوان مثال قداست و جایگاه ویژهای که شهادت برای ما دارد، از تبریک شهادت حرف میزنیم و از اینکه مادر شهید مقام بزرگی دارد، تصویری که در رسانههای غربی در این خصوص ارائه میشود این است که اینها مادران شاد بمبگذاران انتحاری هستند که اصلا از فقدان فرزندشان ناراحت نمیشوند بلکه خیلی هم خوشحال میشوند که فرزندانشان کشته میشوند و اصلا با همین هدف فرزندانشان را تربیت میکنند که به خودشان بمب ببندند و خود را منفجر کنند. از سویی دیگر مادر غربی که فرزندش را به جنگ فرستاده است به شدت پر احساس نشان میدهند، تصویری رمانیتک شده از آنان نشان میدهند؛ ولی تصویری که از زنان فلسطین ارائه میدهند تصویر مادری است که از فقدان فرزندش خوشحال است و لحظههایی را هم نشان میدهند که مادر در حال گل پاشیدن است و میگویند اینها اصلا غصه نمیخورند و مرتب هم بچهدار میشوند و برایشان مهم نیست. اینها اثر دارد در اینکه بیرحمی و اعمال غیرانسانی غربی و رژیم صهیونیستی را موجه سازند. این تصویری است که سالها رسانههای غربی به خورد مخاطبان خود میدهد.
جمعیت فلسطینیهایی که مقاومت را در پیش گرفتهاند از سایر فلسطینیها بیشتر است
دکتر داورپناه اضافه کرد: مادرانگی که در رسانههای غربی از زنان غیر غربی و طبقه متوسط مخصوصا زنان مسلمان و زنان درگیر جنگ مثل فلسطینیها، عراقیها و ایرانیها ارائه میشود تصویری مشوش است که میتوان آنها را نقد کرد و با مطالعه مادری آنها را به چالش کشاند. اگر از این پارادایم خارج شویم مادری چهرههای متنوعی در فلسطین و چنین مناطقی دارد، مادران از سویی باید همواره آماده مرگ و فقدان فرزندانشان باشند و از سویی دیگر باید بتوانند امید به زندگی را حفظ کنند؛ چیزی که به صورت سیستماتیک نیروهای اسراییل سعی میکنند نابود کنند تا فلسطینیها لزوما همگی از بین نروند و تعدادی از آنان برای پیادهسازی اهداف اسراییل زنده بمانند ولی امیدی نداشته باشند که بخواهند مقاومت انجام دهند. کار خیلی مهمی که مادران و مادربزرگهای فلسطینی در طول این سالها و دههها انجام دادهاند حفظ خاطره فلسطین به مثابه وطن است. یکی از روزنامهنگاران فلسطینی میگوید مادربزرگم همیشه کلیدی را به همراه داشت و میگفت این کلید خانه ما در فلسطین است. یکی دیگر از فلسطینیها میگوید پدرم تابستانها میگفت اگر الان به خانه خود بازگردیم درختهای زیتون در این وضعیت هستند و مدام این خاطرات را برای ما زنده نگه میداشت تا تبدیل به انسانهای بیوطن و بریده از خاک نشویم. البته مثل همه جوامع مردم فلسطین هم یکدست نیستند و فلسطینیهایی وجود دارند که وطن خود را رها کرده و رفتهاند، فلسطینیهایی هستند که در مرزها زندگی میکنند و تابعیت اسراییل گرفتهاند، فلسطینیهایی هستند که آواره شدهاند و فرهنگ مقاومت ندارد؛ در کنار همه اینها فلسطینیهای زیادی هم هستند که سعی کردهاند علاقه به وطن و تلاش برای مقاومت را حفظ کنند.
وی مطرح کرد: امید است خداوند به ما توفیق دهد گامی در راستای رفع مظلومیت فلسطین انجام دهیم و امیدواریم که در روزگار خودمان شاهد آزاد شدن فلسطین باشیم.
نظرات