تاریخ انتشار: 1402/09/14
دومین جلسه از سلسله نشستهای سینمایی همایش بین المللی خانواده مقاوم، چالشهای اخلاقی در جهان متحول با موضوع واکاوی شکل، جایگاه و نقش خانواده در فیلمهای دهسالة اخیر سینمای ایران با حضور اساتید، سینماگران و صاحبنظران حوزه خانواده در پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی همایش؛ در ابتدای این نشست علی ژکان، نویسنده و کارگردان سینما، به تفاوتها و شباهتهای سینما به قبل و بعد از انقلاب پرداخت و گفت: بعد از انقلاب، خانواده به عنوان رکن اصلی حیات اجتماعی در موضوعات سینمایی پررنگتر شده و اهمیت زیادی برای مدیران و مسئولان داشته است.وی با تأکید بر اهمیت نمایش خانوادهی واقعی، گفت: به عنوان فیلمساز، توانستهام بسیاری از فیلمهای خودم را از زاویه تحکیم خانواده بسازم. قبل از انقلاب در سینما، مضامینی داشتهایم که بعد از انقلاب نیز باقی مانده است؛ مثل فریب خوردن دختر روستایی از افراد شهری و نوعی نگاه منفی به افراد شهری، که در تیپهایی مثل مجید محسنی از این دست کارها زیاد دیده میشود. مضمون رایج دیگر، رقابتهای عشقی بود. همچنین مضمون فروپاشی خانواده که آمار فراوانی داشت، که برجستهترین آن بحث خیانت و اعتیاد بود.
این نویسندهی سینما، مضامین مطرح شدهی بعد از سال 1340 را در سینمای ایران، وام گرفته از سینمای هند دانست و گفت: ما قبل از سال ۱۳۴۰ تحت تاثیر سینمای مصر و بعد از آن تحت تاثیر سینمای هند بودیم. این مضامین بعد از انقلاب، در شکلهای متفاوتی رخ داد و حفظ شد. قالب مضمون فروپاشی خانواده به عنوان یک مدل و الگو باقی ماند.
وی با اشاره به اینکه برخی مفاهیمی مثل جوانمردی در سینمای بعد از انقلاب، فراموش شدند، گفت: اکنون بیشترین موضوعاتی که در خانواده، نمایش میدهیم، مربوط به طبقات متوسط و پایین شهری است. این توجه و هدفگیری قبل از انقلاب هم وجود داشت، چراکه مشتری سینمای ایران طبقه متوسط و پایین است. برای همین هم موضوع خانواده متوجه این طبقات است.
آقای ژکان موضوع تقابل سنت و مدرنیته را در سینما و خانواده مطرح کرد و افزود: در این سینما، تقابل سنت و مدرنیته باعث فروپاشی خانواده میشود و این فروپاشی، دوباره منجر به تفاهم آشتی و کنار هم آمدن میگردد و نمونهی آن را در فیلمهایی همچون برادرم خسرو و یک حبه قند مشاهده میکنیم.
وی مضامین سینمای بعد از اقلاب را، الگو گرفته از فیلمهای غربی دانست و گفت: بحثهایی مثل دروغگویی، بی صداقتی و دو رویی، استقلالخواهی زنان، که باعث کشمکش و درگیری بین زن و مرد میشود، جان مایه فیلم هایی چون سعادتآباد، برف روی کاجها، بمب یک عاشقانه، برف روی کاجها است.
سخنران بعدی، اکبر نبوی منتقد و پژوهشگر سینما بود که سینما را نهاد اجتماعی زنده و دارای حیات معرفی کرد و گفت: سینما، تاثیر میگیرد و تاثیر میگذارد و جدای از جامعه زیست نمیکند. من به عنوان کسی که سینما یکی از دل مشغولیهای جدی زندگیاش است، نقدهای بسیار مهمی را به ویژه به سینمای ۲۰ سال پیش دارم.
وی با اشاره به اهمیت نقد نسبت به سینمای امروز، به اهمیت دفاع از آن پرداخت و افزود: من، سینما را کنار سایر پدیدههای اجتماعی مینگرم و به آن توجه میکنم. پس از جنگ، سیاستهایی تعیین شد که مبنای آن توسعه و سازندگی بود. در باطن این سیاستها کاملاً یک ریل گذاری جدی در حوزه مناسبات به ظاهر اقتصادی ایجاد شد که بطن آن، فرهنگ و محاسبات اجتماعی بود. تمام دولتها پس از دولت آقای هاشمی در همین راستا عمل کردند و به اشتباه، تمام مسائل در حوزههای اجتماعی فرهنگی را، جدای از این واقعیت سنگین بررسی میکنیم. بدون توجه به این مسئله، امکان ندارد به داوری و تحلیل درستی برسیم.
این پژوهشگر سینما نقش و پیامدهای اقتصاد سرمایهداری را در تمام امور مهم دانست و تأکید کرد: اقتصاد سرمایهداری، فرهنگ و اخلاق خودش را میآورد و مناسبات اجتماعی خود را رقم میزند. اقتصاد نئولیبرالیسم، فرهنگ نئولیبرالیسم را به همراه دارد. فیلمنامه نویس و کارگردان نیز در همین فضا تنفس میکنند و از این فضا متاثر میشوند.
وی در ادمه افزود: هر اثر هنری دو گفتگو دارد؛ گفتگوی هنرمند با خودش و گفتگوی او با مخاطب. نیاز است از خودمان بپرسیم که ما چقدر با سینماگر گفتگو داریم. منظورم از این ما، سینماگران، اهل حکمت و جامعه شناسان هستند. با قاطعیت میگویم هیچ گفتگویی با سینما نداریم و فقط مطالبهگر از سینما هستیم و به هم زبانی با سینما نرسیدهایم و با آن به صورت ممیزی و سانسور برخورد میکنیم.
این منتقد سینما به هماهنگی سیاستهای دولت آمریکا با سینمایش اشاره کرد و گفت: هالیوود بستر مبتنی بر منافع ملی و همگام با کاخ سفید است که دارای افق مشترک هستند. جامعه آمریکایی برخلاف کشورهای اروپایی بسیار جامعه خانواده محوری است و این موضوع در سینمایش هم مشهود است.
وی سینما را یکی از نهادهای اجتماعی دانست و گفت: یادمان باشد که سینما در کنار نهادهای دیگر نقش آفرینی میکند. اگر نهادهای دیگر کارشان را درست انجام میدهند و سینما درست انجام نمیدهد، میتوانیم آن را توبیخ کنیم در این کشور حق و مسئولیت، حلقهی گمشده، است. ما عادت داریم حقوقمان را مطالبه کنیم ولی به تکالیف و مسئولیتمان توجهی نداریم.
در ادامه دکتر محمد نجاری، مدرس دانشگاه و پژوهشگر مطالعات بینرشتهای علوم انسانی و هنر، مدیر مرکز نواوری و توسعه فناوری پژوهشکده علوم انسانی گفت: ما وقتی که درباره سینما صحبت میکنیم باید مشخص کنیم که درباره چه صحبت میکنیم. به خصوص سینمای ایران که طفل سر راهی است که نه مسئولین به آن علاقهای دارند و نه مردم حاضرند به خاطر آن پول بپردازند و نه سرمایهگذار صحیح و سالمی که در این عرصه سرمایهگذاری کند. در حالی که میبینیم در تمام دنیا، سینما یکی از برگهای برنده در سرمایهگذاری است.
دکتر نجاری به واکاوی برخی فیلمهای برگزیدهی جشنواره فجر در طول ده سال اخیر پرداخت و گفت: تا به امروز ۴۱ دوره از فیلم فجر را برگزار کردهایم. در این دوره آماری من بهترین فیلمها را بررسی میکنم و سعی میکنم منصفانه مقوله خانواده را در فیلمهای این دهه نگاه کنم. برای این از جشنواره فیلم فجر انتخاب کردم که در واقع ویترین نظام است و آرمان و اندیشهها و ایدئولوژی خودش را نشان میدهد.
وی به بررسی حضور خانواده در این فیلمها و پرداخت و نقش خانواده را در آن کمرنگ شمرد و با ذکر نمونهها گفت: میبینیم که سال ۱۳۹۰ جایزه برگزیده بهترین فیلم نداشتیم و در سال ۹۱ استرداد نوشته آقای مهدی رضازاده به کارگردانی علی غفاری و تهیه کنندگی محسن علی اکبری و با سرمایهگذاری موسسه رسانه هنری اوج برگزیده جشنواره فیلم فجر میشود. از همین سال است که موسسه اوج فعالیت خود را شروع میکند و حضور چشمگیر موسسه اوج در سیاستگذاریهای کلان جشنواره و جایزه گرفتنهای بازیگران و فیلم سازانی که با موسسه اوج همکاری دارند را مشاهده میکنیم. حالا بررسی میکنیم که همین موسسه اوج به سینما چه خدمتی کرده است و در عرصه خانواده چه نقصان هایی دارد.
وی چند نمونه از فیلمهای برگزیده را تشریح کرد و افزود: فیلم استرداد به موضوع غرامت جنگ جهانی اول و دوم پس از ۱۴ سال میپردازد و خسارتی که روسیه به ایران زده و ۱۱ تن طلا را باید به ایران برگرداند. این فیلم برگزیده فیلم سال کشور است کشوری که در آن در ۱۰ سال گذشته شعار اصلی آن خانواده بوده؛ در سال ۹۲، دو فیلم برگزیده میشود یکی رستاخیز ساخته احمدرضا درویش و دیگری آذر، شهدخت،پرویز و دیگران ساخته بهروز افخمی به تهیه کنندگی بیتا منصوری؛ درباره فیلم احمدرضا درویش این فیلم حادثه محور نیست و شخصیت محور است و روایت فیلم را از زبان پسر حر بن یزید ریاحی میبینیم، جایی که در این فیلم مغفول مانده، شخصیت پردازی زنان بود. در این فیلم آنچه که از زن وجود داشته باشد نداریم؛ حداقل میتوانست لالاییهایی که حضرت زهرا برای فرزندانشان میخواندند از زبان حضرت زینب نمایش دهد. در فیلم بهروز افخمی محور آن خانواده است و مسائل و مشکلات خانواده، افراد را کنار یکدیگر، جمع میکند. در این فیلم، عناصر خانواده ایرانی را میبینیم. هویت ایرانی در خدمت خانواده قرار میگیرد. بازتعریف خانواده ایرانی را، در نقش مادری، زایمان، احترام به زن و ... مشاهده میکنیم. در پایان فیلم تمام اعضای خانواده در کنار هم در آسانسور جمع هستند. و این خانوادگیترین فیلم این دوره است
این مدرس دانشگاه در سخن پایانی گفت: وقتی سیاست گذاری فرهنگی و اقتصادی ما از اساس دچار مشکل است سینما نمیتواند ایده آل و دروغ را نمایش دهد.
در ادامه آقای علی ژکان در پاسخ به این پرسش که این سینماست که باید وقایع موجود را بازنمایی کند یا سینماگر، مهارت خودش را به لحاظ زیباییشناسی مطرح کرده و کاری به وقایع موجود نداشته باشد، گفت: آنچه ما از سینماگر میخواهیم با آنچه که سینماگر خودش میخواهد، متفاوت است. سینما آینه واقعیت است؛ اگر سینماگر موفق شود که واقعیات را نشان دهد، هم مخاطب خود را دارد و هم با او ارتباط گرفته است. در سینمای کشور ما، نمیشود واقعیات را نشان داد، چراکه سینمای ما بهطور جدی با مشکل ممیزی روبهرو است و سینما به جای گفتگو دستگاه سانسور گشته است.
در پایان این نشست، حاضران در جلسه به طرح پرسش و پاسخ با صاحب نظران و سخنرانان پرداختند.
نظرات