تاریخ انتشار: 1402/09/17
به گزارش روابط عمومی همایش؛ در ابتدای این نشست حجت الاسلام حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام)، دبیر نشست، با بیان مقدمهای از سیر شکلگیری همایش بین المللی خانواده مقاوم که اسفند ماه در ایران برگزار می شود گفت: ساختارهای مدرن با ورودشان به جوامع، بسیاری از روابط افراد را بر هم زدند و اگر در گذشته، خانواده مدار تمام امور بود، اکنون، شاهدیم که اقتصاد، جایگزین آن شده است.
حجت الاسلام سوزنچی این مسائل را، عوارض نگاه و حاکمیت سرمایهداری دانست و افزود: اکنون شاهد این امر هستیم که هم خانواده و هم ارزشهای اخلاقی در حال از بین رفتن است.
این استاد دانشگاه نسبت به تهدیدهای علیه خانواده در فضای مدرنیته موجود ابراز نگرانی کرد و گفت: اکنون خانواده میتواند دو عملکرد داشته باشد؛ اول، اینکه علیه وضع موجود تسلیم شود و به نابودی خود در تمام عرصهها تن دهد یا اینکه مقاومت کند و در جهت حفظ ارزشهایش بکوشد.
وی در ادامه برای پاسخ به چرایی برگزاری این نشست، گفت: آموزش و پرورش، مهمترین نقش نهاد خانواده را که تربیت فرزندان است به عهده گرفته است. در این راستا یکی از مسائلی که در آموزش و پرورش مطرح است بحث مدارس خاص میباشد. منظور ما از خاص بودن، مدارسی است که با دغدغه دینی همراه هستند و همچون ما دغدغه فضای مدرنیته را در برابر دین دارند.
دکتر سوزنچی هدف از چنین نشستهایی را بررسی زوایای مختلف مرتبط با موضوع برای جامعه ی علمی دانست و افزود: با برگزاری این جلسات، لزوماً به حل تمام مسائل نخواهیم رسید.
وی در ادامه بیان کرد: مخاطبان ما دو دسته هستند، یکی خانوادهها و دیگر، پژوهشگرانی که میخواهند در این حوزه فعالیت کنند.
در ادامه ی سخنان دبیر، دکتر محمد ضیایی موید، معاون پژوهش موسسه تعالی نسل و پژوهشگر دفتر پژوهش و مطالعات تربیتی موسسه فرهنگی علوی، سخنش را با توجه به سه محور آغاز کرد و گفت: در ابتدا توجه به خاستگاه این مدارس حائز اهمیت است. این مدارس در دهه ۲۰ و ۳۰ با تاسیس شیخ عباسعلی اسلامی پایه گذاری شد و دغدغه آن تعلیمات اسلامی بود. در ادامه، آقای علامه کرباسچیان یک تبصره به این مدارس میزنند و آن گزینش دانش آموزان و خانوادهها از قشر مذهبی بود.
دکتر ضیایی محور دوم را مربوط به اقدامات این مدارس دانست و افزود: اقداماتی که این مدارس برای خانواده انجام میدهند، قابل توجه است. برای مثال یکی از اقدامات در این مدارس تشکیل جلسات رسمی اجباری برای خانوادهها است. در این جلسات به صورت ویژه، مسائل تربیتی و آموزشی مطرح میشود. اقدام مهم دیگر، داشتن معلم راهنما است که مسئول دانش آموز است و هر اتفاقی که برای دانش آموز میافتد، چه آموزشی، چه تربیتی و پرورشی، چه جسمی، وی باید پاسخگو باشد. این معلم راهنما با والدین جلسات فردی دارد. همچنین اقدام دیگر برگزاری جلسات ویژه دانش آموزان که مبتنی بر احترام به خانواده و والدین و اهمیت خانواده است، میباشد.
وی بر اهمیت برگزاری این جلسات و آموزش مهارتهای لازم برای ارتباط موثر با خانواده، تأکید کرد و گفت: محور سوم، جامعه ساز بودن این مدارس است. ایدهآل این مدارس این است که بگویند خانواده مفید [= خانواده مدرسه مفید]، خانواده روشنگر [= خانواده مدرسه روشنگر]، یا خانواده احسان [=خانواده مدرسه احسان]، که این امر، با خاستگاه این مدارس، تطبیق دارد که اعلام کند، ما قشر خاصی هستیم.
وی مواجهه این قشر با مدرنیته را، دوگانه دانست و افزود: این قشر به این نتیجه رسیده است که با ساختارهای مدرنیته نمیتوان مقابله کرد ولی میتواند از آن استفاده کند. جمهوری بودن را همراه تبعاتی میداند (که مهمترینش این است که اگر اکثریت چیزی را بخواهند ولو امر مطلوبی نباشد ناچار بدان تن میدهد) و میگوید من خودم را دست جمهوری نمیسپارم ولی همچنان از قطار مدرنیته هم پیاده نمیشوم.
این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: مقاومت این خانواده، بیشتر از آنکه ساختاری باشد، فرهنگی است.
دکتر ضیایی، بزرگترین نقطه ضعف این مدارس را طراحی برنامههایی دانست که متناسب با سرمایهی انسانی (کادر آموزشی) و سرمایه فرهنگی (خانوادهها) این مدارس نمیباشد و از این هماهنگی و تطبیق مهم غافل است.
وی در نهایت افزود: برای تجویز یا عدم تجویز این مدارس، نیاز است که دو موضع را از یکدیگر جدا کنیم؛ یکی بحث دینی و یکی بحث تربیتی تکنیکال است. در بحث دینی اینکه وظیفه دینی ما چیست دو بخش وجود دارد، حکم است و تعیین مصداق که بحث مفصلی را میطلبد. همچنین در بحث تربیتی، نیاز است که به آمار رجوع کنیم که به ما در فهم اینکه این مدارس موفق عمل کردهاند یا خیر بسیار کمک میکند.
در ادامهی این نشست، دکتر محمد حسین راحمی، پژوهشگر حکمرانی تربیت و مسئول واحد پژوهش و توسعه مجتمع فائزون با اشاره به خانواده و مدارس خاص، گفت: از چند زاویه میشود به این مسئله نگاه کرد یکی، اینکه مخاطب ما عدهای از خانوادهها هستند و میپرسند که آیا فرزندم را در چنین مدارسی با چنین تفکیک و گزینشی بگذارم یا نه، که این یک زاویه نگاه است. زمانی هست که ما از زاویه حاکمیت نگاه میکنیم و پرسش اینجاست که آیا نظام حاکمیت موجود با مختصات امروز نظام آموزش و پرورش، باید چنین مدارسی را تجویز و توصیه کند یا ممنوعیت ایجاد کند.
دکتر راحمی، زاویه دیگر را، نگاه نقادانه دانست و افزود: میتوانیم، واقعیت محقق شده در میدان را تحلیل کنیم و ببینیم اهداف این مدارس و طراحی این مدارس چقدر محقق شده است. پس نیاز است در ابتدا این صورت بندی را انجام دهیم و بعد به پاسخ پرسشهایمان بپردازیم.
وی، غفلت از توجه به تکثر و مشخص کردن موضعمان نسبت به آن را، از خلاهای وضعیت موجود دانست و گفت: اگر خانوادهای از من بپرسد که فرزندم را در این مدرسه قرار بدهم یا نه، پیشنهاد میدهم که سه ساحت رشد فرزندش را از هم تفکیک کند. در یک بازه زمانی کودک در سن هویت یابی است. این بازهی سنی، نسبت به قومیت و جنسیت فرد متفاوت است. بعد از تثبیت هویت، فرد شروع به ساخت شخصیتاش میکند. در این دوره، فرد، نسبت خود را با جامعه مشخص میکند و مرحله سوم ایفای نقش اجتماعی است.
این پژوهشگر در ادمه افزود: اینکه کودک در کدام یکی از بازههای سنی است و چه فرایند تربیتی را برای وی پیش بینی و طراحی میکنیم متفاوت میشود. ما معتقدیم در دوره اول، کودک ممکن است به تشدد هویتی دچار شود و تصویرهای هویتی را که نسبت به وی وجود دارد محک میزند. در این دوره آنچه که هویت ساز است سبک زندگی خانواده میباشد؛ اگر در این فضا، تکثر، مدیریت شده نباشد آنچه برای کودک اتفاق میافتد تکثر هویتی است. این تکثر برای رشد فرزند آسیب زا است. بنابراین، پیشنهاد آموزشی ما این است که کودک را در فضایی رشد دهیم که نسبت به سبک زندگی خانواده، تکثر مدیریت شده داشته باشد. در دوره دوم تاکید داریم از پاستوریزه کردن محیط باید دوری شود و شاهد واقعیتهای اطرافش باشد، اما نه به نحو کاملا رها، بلکه باید محیط وی را طوری طراحی کنیم که بردارهای مثبت را تقویت کنیم تا بردارهای منفی را مدیریت کند.
دکتر راحمی ضمن توجه به این سوال مهم که تحقق غربالهای مذهبی مورد انتظار خانوادهها چقدر امکانپذیر و مطلوب است، اذعان داشت: توجه به آثار تربیتی این غربالها مهم است. آیا این غربالگریها، کودک مرا دیندارتر تربیت میکند. پیشنهاد تربیتی من به خانوادهها این است که به محیط پیرامونیشان نگاه کرده و محدودیتهای لازم را مدیریت کنند. میشود به خانوادهها توصیه داشت که اگر در فضایی هستید که میتوانید تفکیک را انجام دهید، انجام دهید و با فعال کردن بردارهای مثبت در کنار بردارهای منفی و توجه بر واقع گرایی، مقاومت اخلاقی نظام خانواده را شکل دهید.
من معتقدم خانواده مقاوم خانوادهای است که تولیت تربیت فرزندش را به رسمیت میشناسد و مسئولیت تربیت فرزندش را بر عهده گرفته و با این وجود، خودش را در این عرصه، تنها مولفه موثر و تنها عامل نمیداند.
در این پیش نشست، حجت الاسلام محسن خاکی، معلم، پژوهشگر حوزه تربیت و دبیر سابق میز آموزش و پرورش، در پاسخ به این مسئله که آیا مدارس خاص خانواده را مقاومتر میکند یا خیر، گفت: این امر، مسئلهای جهانی است که در تمام کشورهایی که مدارس خاصی با اهداف خاصی دارند، مطرح میباشد.
حجت الاسلام خاکی در ارتباط با موضوع مطرح در جلسه، چند قاعدهی مهم را تشریح کرد و افزود: قاعده اول مورد بحث بنده، امر به معروف و نهی از منکر است، که در آن دو مبنا داریم. مبنای اول، قدرت فرد امر و نهی کننده است. مبنای دوم، اطمینان به تاثیر قدرت است. برخی میگویند تاثیر قدرت امری واجب است و برخی میگویند واجب نیست.
وی یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر را فهم بستر اجتماعی دانست و بیان کرد: باید مخاطبی را که میخواهیم امر و نهی کنیم، بشناسیم و لوازم آن را تمرین کنیم. در قاعده بعدی، اگر من میخواهم کسی را هدایت کنم و او جاهل است باید در موقعیت ارتباطی با او قرار بگیرم.
حجت الاسلام خاکی همچنین بر قاعده مواسات و سرپرستی صلحا، ایجاد شبکه طولی و عرضی ولایت و رشد شخصی اشاره کرد بر قاعده منع تمایز و تفرعن اجتماعی تأکید کرد و گفت: جدا شدن طبقات به خصوص در جامعهای که دینی باشد، برای آن گروه متمایزشده، قدرت ایجاد میکند. وی در نهایت، توجه به هوشیاری نسبت به این تمایزها را مهم دانست.
در پایان این پیش نشست، حاضران در جلسه به جمعبندی نکات و پرسش و پاسخ پرداختند.
حجت الاسلام سوزنچی این مسائل را، عوارض نگاه و حاکمیت سرمایهداری دانست و افزود: اکنون شاهد این امر هستیم که هم خانواده و هم ارزشهای اخلاقی در حال از بین رفتن است.
این استاد دانشگاه نسبت به تهدیدهای علیه خانواده در فضای مدرنیته موجود ابراز نگرانی کرد و گفت: اکنون خانواده میتواند دو عملکرد داشته باشد؛ اول، اینکه علیه وضع موجود تسلیم شود و به نابودی خود در تمام عرصهها تن دهد یا اینکه مقاومت کند و در جهت حفظ ارزشهایش بکوشد.
وی در ادامه برای پاسخ به چرایی برگزاری این نشست، گفت: آموزش و پرورش، مهمترین نقش نهاد خانواده را که تربیت فرزندان است به عهده گرفته است. در این راستا یکی از مسائلی که در آموزش و پرورش مطرح است بحث مدارس خاص میباشد. منظور ما از خاص بودن، مدارسی است که با دغدغه دینی همراه هستند و همچون ما دغدغه فضای مدرنیته را در برابر دین دارند.
دکتر سوزنچی هدف از چنین نشستهایی را بررسی زوایای مختلف مرتبط با موضوع برای جامعه ی علمی دانست و افزود: با برگزاری این جلسات، لزوماً به حل تمام مسائل نخواهیم رسید.
وی در ادامه بیان کرد: مخاطبان ما دو دسته هستند، یکی خانوادهها و دیگر، پژوهشگرانی که میخواهند در این حوزه فعالیت کنند.
در ادامه ی سخنان دبیر، دکتر محمد ضیایی موید، معاون پژوهش موسسه تعالی نسل و پژوهشگر دفتر پژوهش و مطالعات تربیتی موسسه فرهنگی علوی، سخنش را با توجه به سه محور آغاز کرد و گفت: در ابتدا توجه به خاستگاه این مدارس حائز اهمیت است. این مدارس در دهه ۲۰ و ۳۰ با تاسیس شیخ عباسعلی اسلامی پایه گذاری شد و دغدغه آن تعلیمات اسلامی بود. در ادامه، آقای علامه کرباسچیان یک تبصره به این مدارس میزنند و آن گزینش دانش آموزان و خانوادهها از قشر مذهبی بود.
دکتر ضیایی محور دوم را مربوط به اقدامات این مدارس دانست و افزود: اقداماتی که این مدارس برای خانواده انجام میدهند، قابل توجه است. برای مثال یکی از اقدامات در این مدارس تشکیل جلسات رسمی اجباری برای خانوادهها است. در این جلسات به صورت ویژه، مسائل تربیتی و آموزشی مطرح میشود. اقدام مهم دیگر، داشتن معلم راهنما است که مسئول دانش آموز است و هر اتفاقی که برای دانش آموز میافتد، چه آموزشی، چه تربیتی و پرورشی، چه جسمی، وی باید پاسخگو باشد. این معلم راهنما با والدین جلسات فردی دارد. همچنین اقدام دیگر برگزاری جلسات ویژه دانش آموزان که مبتنی بر احترام به خانواده و والدین و اهمیت خانواده است، میباشد.
وی بر اهمیت برگزاری این جلسات و آموزش مهارتهای لازم برای ارتباط موثر با خانواده، تأکید کرد و گفت: محور سوم، جامعه ساز بودن این مدارس است. ایدهآل این مدارس این است که بگویند خانواده مفید [= خانواده مدرسه مفید]، خانواده روشنگر [= خانواده مدرسه روشنگر]، یا خانواده احسان [=خانواده مدرسه احسان]، که این امر، با خاستگاه این مدارس، تطبیق دارد که اعلام کند، ما قشر خاصی هستیم.
وی مواجهه این قشر با مدرنیته را، دوگانه دانست و افزود: این قشر به این نتیجه رسیده است که با ساختارهای مدرنیته نمیتوان مقابله کرد ولی میتواند از آن استفاده کند. جمهوری بودن را همراه تبعاتی میداند (که مهمترینش این است که اگر اکثریت چیزی را بخواهند ولو امر مطلوبی نباشد ناچار بدان تن میدهد) و میگوید من خودم را دست جمهوری نمیسپارم ولی همچنان از قطار مدرنیته هم پیاده نمیشوم.
این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: مقاومت این خانواده، بیشتر از آنکه ساختاری باشد، فرهنگی است.
دکتر ضیایی، بزرگترین نقطه ضعف این مدارس را طراحی برنامههایی دانست که متناسب با سرمایهی انسانی (کادر آموزشی) و سرمایه فرهنگی (خانوادهها) این مدارس نمیباشد و از این هماهنگی و تطبیق مهم غافل است.
وی در نهایت افزود: برای تجویز یا عدم تجویز این مدارس، نیاز است که دو موضع را از یکدیگر جدا کنیم؛ یکی بحث دینی و یکی بحث تربیتی تکنیکال است. در بحث دینی اینکه وظیفه دینی ما چیست دو بخش وجود دارد، حکم است و تعیین مصداق که بحث مفصلی را میطلبد. همچنین در بحث تربیتی، نیاز است که به آمار رجوع کنیم که به ما در فهم اینکه این مدارس موفق عمل کردهاند یا خیر بسیار کمک میکند.
در ادامهی این نشست، دکتر محمد حسین راحمی، پژوهشگر حکمرانی تربیت و مسئول واحد پژوهش و توسعه مجتمع فائزون با اشاره به خانواده و مدارس خاص، گفت: از چند زاویه میشود به این مسئله نگاه کرد یکی، اینکه مخاطب ما عدهای از خانوادهها هستند و میپرسند که آیا فرزندم را در چنین مدارسی با چنین تفکیک و گزینشی بگذارم یا نه، که این یک زاویه نگاه است. زمانی هست که ما از زاویه حاکمیت نگاه میکنیم و پرسش اینجاست که آیا نظام حاکمیت موجود با مختصات امروز نظام آموزش و پرورش، باید چنین مدارسی را تجویز و توصیه کند یا ممنوعیت ایجاد کند.
دکتر راحمی، زاویه دیگر را، نگاه نقادانه دانست و افزود: میتوانیم، واقعیت محقق شده در میدان را تحلیل کنیم و ببینیم اهداف این مدارس و طراحی این مدارس چقدر محقق شده است. پس نیاز است در ابتدا این صورت بندی را انجام دهیم و بعد به پاسخ پرسشهایمان بپردازیم.
وی، غفلت از توجه به تکثر و مشخص کردن موضعمان نسبت به آن را، از خلاهای وضعیت موجود دانست و گفت: اگر خانوادهای از من بپرسد که فرزندم را در این مدرسه قرار بدهم یا نه، پیشنهاد میدهم که سه ساحت رشد فرزندش را از هم تفکیک کند. در یک بازه زمانی کودک در سن هویت یابی است. این بازهی سنی، نسبت به قومیت و جنسیت فرد متفاوت است. بعد از تثبیت هویت، فرد شروع به ساخت شخصیتاش میکند. در این دوره، فرد، نسبت خود را با جامعه مشخص میکند و مرحله سوم ایفای نقش اجتماعی است.
این پژوهشگر در ادمه افزود: اینکه کودک در کدام یکی از بازههای سنی است و چه فرایند تربیتی را برای وی پیش بینی و طراحی میکنیم متفاوت میشود. ما معتقدیم در دوره اول، کودک ممکن است به تشدد هویتی دچار شود و تصویرهای هویتی را که نسبت به وی وجود دارد محک میزند. در این دوره آنچه که هویت ساز است سبک زندگی خانواده میباشد؛ اگر در این فضا، تکثر، مدیریت شده نباشد آنچه برای کودک اتفاق میافتد تکثر هویتی است. این تکثر برای رشد فرزند آسیب زا است. بنابراین، پیشنهاد آموزشی ما این است که کودک را در فضایی رشد دهیم که نسبت به سبک زندگی خانواده، تکثر مدیریت شده داشته باشد. در دوره دوم تاکید داریم از پاستوریزه کردن محیط باید دوری شود و شاهد واقعیتهای اطرافش باشد، اما نه به نحو کاملا رها، بلکه باید محیط وی را طوری طراحی کنیم که بردارهای مثبت را تقویت کنیم تا بردارهای منفی را مدیریت کند.
دکتر راحمی ضمن توجه به این سوال مهم که تحقق غربالهای مذهبی مورد انتظار خانوادهها چقدر امکانپذیر و مطلوب است، اذعان داشت: توجه به آثار تربیتی این غربالها مهم است. آیا این غربالگریها، کودک مرا دیندارتر تربیت میکند. پیشنهاد تربیتی من به خانوادهها این است که به محیط پیرامونیشان نگاه کرده و محدودیتهای لازم را مدیریت کنند. میشود به خانوادهها توصیه داشت که اگر در فضایی هستید که میتوانید تفکیک را انجام دهید، انجام دهید و با فعال کردن بردارهای مثبت در کنار بردارهای منفی و توجه بر واقع گرایی، مقاومت اخلاقی نظام خانواده را شکل دهید.
من معتقدم خانواده مقاوم خانوادهای است که تولیت تربیت فرزندش را به رسمیت میشناسد و مسئولیت تربیت فرزندش را بر عهده گرفته و با این وجود، خودش را در این عرصه، تنها مولفه موثر و تنها عامل نمیداند.
در این پیش نشست، حجت الاسلام محسن خاکی، معلم، پژوهشگر حوزه تربیت و دبیر سابق میز آموزش و پرورش، در پاسخ به این مسئله که آیا مدارس خاص خانواده را مقاومتر میکند یا خیر، گفت: این امر، مسئلهای جهانی است که در تمام کشورهایی که مدارس خاصی با اهداف خاصی دارند، مطرح میباشد.
حجت الاسلام خاکی در ارتباط با موضوع مطرح در جلسه، چند قاعدهی مهم را تشریح کرد و افزود: قاعده اول مورد بحث بنده، امر به معروف و نهی از منکر است، که در آن دو مبنا داریم. مبنای اول، قدرت فرد امر و نهی کننده است. مبنای دوم، اطمینان به تاثیر قدرت است. برخی میگویند تاثیر قدرت امری واجب است و برخی میگویند واجب نیست.
وی یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر را فهم بستر اجتماعی دانست و بیان کرد: باید مخاطبی را که میخواهیم امر و نهی کنیم، بشناسیم و لوازم آن را تمرین کنیم. در قاعده بعدی، اگر من میخواهم کسی را هدایت کنم و او جاهل است باید در موقعیت ارتباطی با او قرار بگیرم.
حجت الاسلام خاکی همچنین بر قاعده مواسات و سرپرستی صلحا، ایجاد شبکه طولی و عرضی ولایت و رشد شخصی اشاره کرد بر قاعده منع تمایز و تفرعن اجتماعی تأکید کرد و گفت: جدا شدن طبقات به خصوص در جامعهای که دینی باشد، برای آن گروه متمایزشده، قدرت ایجاد میکند. وی در نهایت، توجه به هوشیاری نسبت به این تمایزها را مهم دانست.
در پایان این پیش نشست، حاضران در جلسه به جمعبندی نکات و پرسش و پاسخ پرداختند.
نظرات