تاریخ انتشار: 1402/11/17
سیویکمین پیشنشست همایش بینالمللی «خانواده مقاوم؛ چالشهای اخلاقی در جهان متحول» با موضوع «ایستادگی بر ارزشهای بنیادین خانواده از منظر اخلاق» با حضور جمعی از اندیشمندان، محققان و اساتید برگزار شد و محورهای مختلفی از جمله تأثیر همدلی بر زمینهسازی ایجاد بسیاری از گزینههای اخلاق اجتماعی و فردی، ضرورت تقدم زمانی تربیت اخلاقی بر تربیت دینی در راستای مقاومسازی خانواده، چالشهای هنجاری متعدد سد راه تربیت نسل جدید، ممانعت مشکلات اقتصادی از ایستادگی خانوادهها بر ارزشهای بنیادین اخلاقی و ... مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
به گزارش روابطعمومی پژوهشکده زن و خانواده، سیویکمین پیشنشست همایش بینالمللی «خانواده مقاوم؛ چالشهای اخلاقی در جهان متحول» با موضوع «ایستادگی بر ارزشهای بنیادین خانواده از منظر اخلاق» در تاریخ 30 دی ماه سال 1402 با حضور جمعی از اندیشمندان، پژوهشگران، اساتید، طلاب و دانشجویان در دانشگاه باقرالعلوم«علیهالسلام» در قم به صورت حضوری و برخط برگزار شد.دکتر محمدجواد زارعان، رییس مؤسسه آموزش عالی اخلاق و تربیت در ابتدای این جلسه عنوان کرد: محور اصلی تشکیل جامعه، مسئله ارزشها است و جامعه با این مقوله همدم است. هر جا که جامعهای به صورت فیزیکی یا مفهومی شکل میگیرد حول یک یا چند مفهوم ارزشی اصلی است و این ارزشهای اصلی برای افراد آن جامعه جزو مرجحات است. وقتی جامعهای حول محور مشخصی شکل گرفته است، در صورتی میتواند ادامه حیات دهد و مسیر خود را دنبال کند و به طور کلی بقا داشته باشد که ارزشهای بنیادین نسل اول این جامعه در نسل دوم هم محقق شود. اگر ارزشهای بنیادین جامعه به صورت دفعی یا تدریجی تغییر کند جامعه جدیدی پدید میآید حتی اگر افراد آن جامعه به صورت فیزیکی از نسل قبل بوده و محیط هم ثابت باشد. این مسئله که مورد اشاره قرار گرفت هم در تفکرات غربی مطرح شده و هم در نگاه اسلامی وجود دارد. امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام» در خصوص اقدامات رسول اکرم«صلواتاللهعلیه» در صدر اسلام فرمودهاست:« کاری که پیامبر«صلواتاللهعلیه» انجام داد این بود که ارزشها را متحول کرد»؛ وگرنه افراد جامعه پیامبر«صلواتاللهعلیه» که همان افراد بتپرست پیش از اسلام بودند که به دلیل تحول ارزشهای جامعه، متحول شدند.
*تفکرات لیبرالیستی در خصوص جلوگیری از انتقال ارزشها، زشت و غیراخلاقی است
وی ادامه داد: یکی از مباحث جدی امروز علوم تربیتی مسئله آموزش و انتقال ارزشها است. اینکه جواز وجود دارد که ارزشهای خود را به نسل بعد و متربیان منتقل کرد یا خیر از مسائل مهم در این مبحث است؛ در خصوص این قضیه رویکردهای متفاوتی شکل گرفته است که دو رویکرد اصلی و عملیاتی این قضیه شامل رویکرد «آموزش ارزش» و رویکرد «زمینههای رشد و شکوفایی ارزشها» میشود. بر اساس رویکرد دوم گفته میشود آموزش و انتقال ارزشها کار درستی نیست. مدافعان رشد و شکوفایی ارزشها که مخالفت با انتقال ارزشها دارند اغلب از سه محور نگاه تربیتی و یا نگاه حقوقی مسئله را مطرح کردهاند مثلاً ذیل عنوان آزادی با نگاه حقوقی بیان کردهاند که وقتی اعتقاد بر تفکر اومانیستی یا همان فردیت انسانها است، انتقال ارزش از سوی مربی نوعی سلب آزادی و تحمیل بر متربی است. این مورد یک نوع نگاه از جنبه حقوقی نسبت به انتقال ارزشها است؛ نگاه دیگر از جنبه تربیتی بر این اساس است که آیا تربیت به معنای انتقال ارزشها است یا زمینهسازی برای شکوفایی ارزشها از درون خود افراد؟ پاسخ مدافعان رشد و شکوفایی ارزشها این است که چون معنی تربیت شامل فراهمسازی شرایط شکوفایی هسته واقعی فرد میشود، بر این اساس هر چه آموزش داده شود مخالف تربیت است چون القا کردن و وارد کردن امر غریبه به درون فرد محسوب میشود. این دسته از افراد همچنین تعبیر « indoctrination: تلقین کردن» را در مخالفت مستقیم با تربیت دینی میدانند و مقالههای متعددی در این خصوص نوشتهاند که تربیت دینی یعنی تحمیل کردن.
رییس مؤسسه آموزش عالی اخلاق و تربیت بیان کرد: یکی از دیدگاههایی که بین مسلمانان نسبت به مقوله انتقال ارزشها به فرزندان وجود دارد دیدگاه فقهی است. برخی میپرسند «هر چند اینکه پدر و مادر در راستای آموزش و انتقال برخی ارزشها و محورهای سبک زندگی خود به فرزندان اقدام میکنند از نظر فقهی الزام دارد ولی آیا این امر صرف نظر از سایر مباحث، کاری اخلاقی و شایسته هم تلقی میشود یا نمیشود»؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که با هر رویکرد فلسفی و بروندینی به این قضیه پرداخته شود نتیجه این خواهد بود که این کار اخلاقی است؛ از نگاه دروندینی نیز قراین و مصادیقی وجود دارد که تصدیق میکند که کار پدر، مادر و مربی در راستای انتقال ارزشها اخلاقی و شایسته محسوب میشود. مجموعههایی که مبتنی بر تفکرات لیبرالیستی در خصوص جلوگیری از انتقال ارزشها به فرزندان صحبت میکنند کار زشت و غیراخلاقی انجام میدهند، حتی بر اساس ارزشها و تفکرات خودشان نیز این مسئله غیراخلاقی است.
*مستندات دینی مبنی بر اخلاقی بودن انتقال و آموزش ارزشها به فرزندان
دکتر زارعان با اشاره به اینکه طی مرور مباحث دروندینی مشخص میشود که کار پدر، مادر و مربی در راستای انتقال و آموزش ارزشها به فرزندان، اخلاقی است افزود: در مصادیق، واژهها و قراین اسلامی و قرآنی، کلیدواژهها و تعابیری وجود دارد که این حقیقت را تصدیق میکند؛ یکی از این کلیدواژهها کلمه «خیر» یا «خیار» است که زیاد تکرار شده است. در تعبیر مشهور «خیارکم من تعلم القرآن و علَّمهُ: بهترين شما كسى است كه قرآن آموزد و آن را آموزش دهد» تعلیم قرآن به عنوان امری خیر در مقابل امور شر شمرده شده است که دلالت بر خوبی، زیبایی و اخلاقی بودن کار دارد. تعابیر دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه « خیر اخوانک، من دعاک الی صدق المقال: بهترین برادران تو، کسی است که تو را به راستگفتاری خوانده است» و «خير اخوانكم مَن اهدى اليكم عيوبكُم: بهترين برادران شما كسى است كه عيبهايتان را به شما هديه دهد» که اینها همگی بیانگر زیبایی و اخلاقی بودن انتقال ارزشها هستند. مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر» نیز مقوله دیگری است که در این بحث جای تأمل دارد. امر به معروف و نهی از منکر اغلب برای جهتدهی الزامی به جامعه دنبال میشود. علاوه بر اینکه امر به معروف در تعابیر دینی به عنوان قوام شریعت، غایت دین و امر واجب تلقی شده است، فضیلت بودن این امر نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است؛ به عنوان مثال امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام» در این باره فرموده است:« الامرُ بالمعروف افضل اعمال الخلق: امر به معروف از برترين كارهاى مخلوقات است». تعبیر جالب دیگری که در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد این است که «ان الامر بالمعروف والنهی عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه و انهما لایقربان من اجل و لاینقصان من رزق: به راستی که امر به معروف و نهی از منکر دو اخلاق از اخلاق خداوند سبحان هستند که نه مرگ کسی را نزدیک میکنند و نه از روزی کسی میکاهند»، امر به معروف و نهی از منکر اساساً دو امر اخلاقی تلقی شدهاند. در تعبیر دیگری آمده است که امر به معروف صلاح است و «توشیهیکو ایزوتسو» نویسنده کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید»، در کتاب خود بر واژه صلاح بسیار تأکید داشته است و عنوان کرده که یکی از واژههای دال بر خیر، خوبی و اخلاقی، مفهوم صلاح است. در تعابیر دینی نیز بر صلاح بودن امر به معروف تأکید شده است، به عنوان مثال در روایتی از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» آمده است «الامرَ بِالمعروف مصلَحَة للعامّةِ: خداوند امر به معروف را براى اصلاح مردم قرار داد». در روایت دیگری از امر به معروف با عنوان «منهاج الصلحا» یعنی روش انسانهای خوب یاد شده است. در جای دیگری عنوان شده است که اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود خداوند افراد شرار و بد را بر دیگران حاکم میکند. در تعبیر دیگری امر به معروف و نهی از منکر «عمل البر: کار خوب» شمرده شده است. شاید برخی بگویند این موارد حول مفاهیم ارزشی اسلام است ولی باید گفت که این موارد حقیقتی است که عمومیت دارد.
*جامعهای که ارزشهای بنیادین خود را به نسل جدید منتقل نمیکند مرده و ناقص است
وی تشریح کرد: مسئله دیگر در تصدیق اخلاقی بودن انتقال ارزشها، مجموعه روایتهایی است که حول این قانون طلایی وجود دارد که «هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند»؛ به این ترتیب وقتی انسان دوست دارد راه درست را در زندگی بپیماید بهتر است که این خوبی را برای دیگران هم بپسندد و تجربیات و دانستههای خود را در اختیار دیگران بگذارد تا بهتر بتوانند مسیر درست زندگی را بیابند و به سعادت دست پیدا کنند. مسئله دیگر ابقا جامعه و نگهداری ارزشها است؛ تعبیری در این خصوص وجود دارد مبنی بر اینکه «جامعهای که ارزشهای خود را به نسل جدید منتقل نمیکند، جامعهای مرده و ناقص است». مسئله ارشاد جاهل نیز تعبیر دیگری است که در روایات به کار رفته و در این مبحث قابل استفاده است. مقام معلمی که به عنوان یک امر ارزشمند و اخلاقی در روایات مورد اشاره قرار گرفته است نیز مسئله دیگری است که در ذیل موضوع انتقال ارزشها قابل بررسی است. تمام مسائلی که در دایره مفاهیم دینی مورد اشاره قرار گرفت نشانگر این است که آموزش ارزش در کنار مباحث حقوقی، تربیتی، فقهی و ... ذاتاً کاری اخلاقی است. فایده این بحث این است که صرف نظر از چرخههای متفاوت و رویکردهای مختلف فلسفی، مذهبی و ... که در این قضیه وجود دارد، به یک زبان عمومیتر و فراگیرتر برای صحبت کردن روی آورده شده است چرا که مبحث اخلاق فراگیری و عمومیت بیشتری دارد.
رییس مؤسسه آموزش عالی اخلاق و تربیت مطرح کرد: در زمینه انتقال ارزش دو نوع میتوان عمل کرد، نخست آموزش خالی از پشتوانه عملیاتی و دوم آموزش همراه با صداقت به گونهای که فرد به مسائلی باور دارد و به آنها عمل میکند و اینگونه به دیگران آموزش میدهد. آموزش ارزشی است که در امتداد عمل مربی باشد در غیر این صورت فریبکاری و ریاکاری به شمار میرود و اثرات منفی بر جای میگذارد.
*«همدلی» زمینهساز ایجاد بسیاری از گزینههای اخلاق اجتماعی و فردی است
دکتر حسین دیبا، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نیز در ادامه این جلسه عنوان کرد: صحبت کردن در خصوص چگونگی ایستادگی بر ارزشهای اخلاقی بنیادین خانواده بحثی گسترده است چرا که اخلاق شامل اخلاق اجتماعی، اخلاق فردی، اخلاق بندگی، اخلاق زیستی و ... میشود و ایستادگی بر هر کدام از این موارد هم الزامات خاص خود را دارد. در میان شئون مختلف موضوع جلسه مباحثی که در ادامه ارائه خواهد شد پیرامون رشد و تربیت اخلاقی فرزندان در خانواده خواهد بود. برش دیگر این بحث درباره اخلاق اجتماعی خواهد بود یعنی وقتی بر اخلاق خانواده تأکید میشود منظور اخلاق اجتماعی است و سایر جنبههای اخلاق خانواده مانند اخلاق بندگی، اخلاق زیستی و ... مد نظر نیست. در بحث این جلسه راجع به بایستههای تربیتی والدین لزوماً صحبت نمیشود و راجع به عوامل محیطی و عوامل بیرون از خانواده که میتواند بر رشد اخلاقی والدین، رشد اخلاقی فرزندان و تأثیرگذاری تربیت والدین مؤثر باشد صحبت خواهد شد؛ در میان عوامل محیطی نیز به صورت ویژه به عوامل اقتصادی پرداخته خواهد شد. اگر خواهان خانوادهای هستید که بر ارزشهای خانواده ایستادگی کند، بخشی از عوامل مهم در این زمینه متأثر از عوامل بیرونی است که اگر این عوامل بیرونی مساعد نباشد هر چقدر هم که پدر و مادر به صورت پیش فرض نسبت به رشد تربیتی و اخلاقی فرزندانشان اهتمام داشته باشند، ناکام خواهند ماند چون عوامل محیطی و بیرونی مانع موفقیت خانواده در این زمینه خواهند شد. به نظر میرسد وضعیت جامعه ایران به لحاظ ارزشهای بنیادین مورد نظر، وضعیت مناسبی نیست.
وی ادامه داد: مهمترین و بنیادیترین ارزشهای اخلاقی خانواده مربوط به کودکان و فرزندان صداقت، مهربانی، وفای به عهد، گذشت و فداکاری و احترام است؛ عنصر اساسیتر که میتواند بر همه این موارد تأثیر بگذارد «همدلی» است. برای تربیت کودکان صادق، مهربان، فداکار و باگذشت که به دیگران از جمله خواهر و برادرهایشان، والدینشان و افراد دیگر در صحنه اجتماع احترام بگذارند و به عهد خود وفا کنند، اصل بنیادین و اساسی که باید مورد توجه خانواده قرار گیرد «همدلی» است. در تعابیر دینی باید چند مفهوم را کنار هم قرار داد تا مفهوم همدلی تبیین شود؛ در جایی مواسات به معنای همدلی شمرده شده و در جایی دیگر قاعده طلایی اخلاق در مبحث همدلی عنوان شده است که اینها همگی بخشی از همدلی است نه معنای تام همدلی. تعریف کامل همدلی این است که شخص توانمندی درک شخصیت دیگری را به لحاظ شناختی، عاطفی، موقعیتی و ... داشته باشد، وضعیت طرف مقابل را درک کند و به تناسب آن رفتار، گفتار و قضاوت مناسب در ارتباط با او داشته باشد.
*«همدلی» عنصر مفقود در جامعه ایرانی است
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه با اشاره به اینکه درک طرف مقابل بخش مهمی از همدلی است افزود: اگر فرزند خانواده بداند زمانی که خلف وعده میکند، پدر و مادرش حجم زیادی از ناراحتی را تحمل میکنند دیگر مرتکب چنین کاری نمیشود؛ این اتفاق همدلی نام دارد. روانشناسان اخلاق و متخصصان این عرصه گفتهاند اگر همدلی وجود داشته باشد زمینه بسیاری از گزینههای اخلاق اجتماعی و حتی اخلاق فردی در دست خواهد بود؛ به عنوان مثال فردی که برای جلوگیری از آسیب زدن به روحیه دیگران از بیحیایی پرهیز میکند در حالیکه حیا جزو اخلاق فردی به شمار میرود، بر این اساس فرد با همدلی با دیگران نوعی اخلاقی فردی را در عرصه خانواده و اجتماع مورد توجه قرار میدهد. به نظر میرسد همدلی عنصر مفقود در جامعه ایرانی است و آمارهای مختلف مانند درگیریهای خیابانی مصدق این ادعا است؛ شاید بتوان گفت که جامعه ایرانی از این نظر از برخی از کشورهای سکولار و اومانیست و به صورت خاص از کشورهای اسکاندیناوی عقبتر است. به عنوان مثال در اسکاندیناوی سطح پرخاشگری، سطح عدم گذشت و سطح درگیریهای خیابانی خیلی کمرنگ است و حتی آمارهای رسمی نیز بیانگر حجم بسیار پایین زندانیان این کشورها است. میزان فحشهایی که رانندگان ایرانی در خیابان به همدیگر حواله میکنند آمار بسیار بالایی در مقایسه با برخی جوامع است، این مسئله یکی از مواردی است که نشان از ضعف همدلی در بین مردم ایران دارد. همدلی نیازمند مهارتهای شناختی و عاطفی است که باید در سن کودکی در خانواده به افراد منتقل شود.
*«عوامل فیزیولوژیکی»، «الگوسازی»، «دلبستگی ایمن» و «گفتوگو» چهار عامل رشد همدلی درون فرزندان هستند
دکتر دیبا با بیان اینکه چهار عامل در رشد همدلی درون فرزندان مهم است گفت: نخستین مورد «دلبستگی ایمن» است که اگر به درستی اتفاق نیفتد همدلی هم اتفاق نمیافتد. دلبستگی ایمن یعنی پیوند عاطفی بین کودک و مراقبان اصلی به صورت مطلوب در خانه رخ دهد. دلبستگی ایمن کودکان ناشی از روابط اعتمادآمیز و اطمینانبخش با والدین است. وقت گذاشتن والدین برای کودکان و اینکه کودکان در مواقعی که به والدین نیاز دارند آنان را در کنار خود ببیند به شکلگیری دلبستگی ایمن در درون آنان کمک میکند. دلبستگی ایمن از نخستین لحظههای تولد در نوزادی تا دوره نوجوانی در ارتباط با فرزند باید وجود باشد و اگر این اتفاق نیفتد همدلی مناسبی به وجود نخواهد آمد. سؤالی در این مرحله از بحث مطرح است مبنی بر اینکه «آیا خانوادههای ایرانی میتوانند محیط مناسبی برای فرزندانشان به لحاظ دلبستگی ایمن داشته باشند؟ خانوادهای که به لحاظ اقتصادی دچار چالش است و پدر و مادر باید مداوم کار کنند آیا میتوانند دلبستگی ایمن برای کودکانشان ایجاد کنند؟» در پاسخ به این سؤال باید گفت که چنین شرایط اقتصادی، شکلگیری دلبستگی ایمن در فرزندان را دچار مشکل میکند که به دنبال آن همدلی نیز دچار مشکل میشود؛ وقتی همدلی دچار مشکل شود صداقت، وفای به عهد، احترامگذاری و ... نیز دچار مشکل میشود و اخلاق اجتماعی از هم میپاشد و دیگر ایستادگی معنی ندارد. وقتی اخلاق اجتماعی از هم پاشیده باشد خانواده نمیتواند روی چیزی ایستادگی کند چون روی چیزی میتوان ایستادگی کرد که وجود داشته باشد و شکل گرفته باشد نه اینکه از هم پاشیده باشد.
وی تشریح کرد: «عوامل فیزیولوژیکی» دومین موردی است که از نظر جسمانی زمینهساز شکلگیری همدلی درون فرزندان است ولی ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی پدر و مادر با وجود تلاش بسیار نتوانند در این زمینه کاری انجام دهند. اگر افراد از بدن و مغز سالم برخوردار نباشند و حتی به سبب تغذیه نامناسب هورمونهایشان به هم بریزد، در این وضعیت همدلی درون آنان نخواهد بود. در مباحث روانشناسی اخلاق ثابت شده است که بخشی از رشد اخلاقی مناسب ناشی از رشد فیزیولوژیکی و رشد مناسب مغز است؛ این موارد مبتنی بر مسئله اقتصادی هستند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: سومین مورد مهم در راستای ایجاد همدلی درون فرزندان «الگوسازی» است که پدر و مادر میتوانند نقش مهمی در این زمینه داشته باشند؛ وقتی فرزندان شاهد رفتار همدلانه مادر و پدر در ارتباط با یکدیگر باشند، این رفتار درونشان نهادینه میشود. سؤالی در این مرحله مطرح است مبنی بر اینکه «آیا پدری که ساعت 9 شب خسته پس از گذران ساعتها وقت در ترافیک شهر به منزل میرسد اعصاب دارد که در مقابل زن خود گذشت کند؟ یا مردی که حقوقش به مقدار تورم افزایش نیافته یا کسی که رییس سختگیری در محل کار دارد و اذیتش میکند دیگر توانی برای همدلی با همسرش دارد»؟ پاسخ منفی است و چنین کسی نیز نمیتواند الگوی خوب همدلی برای فرزندان خود باشد. شرایط زندگی برای خانوادهها بسیار تنگ شده است و زمینه الگوسازی برای فرزندان از سوی والدین وجود ندارد.
دکتر دیبا اضافه کرد: «گفتوگو» چهارمین عامل مهم در راستای ایجاد همدلی در وجود فرزندان است؛ گفتوگو، شناخت و القا احساسات درونی میتواند تأثیر مهمی در این راستا داشته باشد. جای تأسف دارد که پیادهسازی این مورد نیز در جامعه ایرانی برای پدر و مادری که گرفتار مشکلات مختلف اقتصادی هستند امکانپذیر نیست. اغلب خانوادهها در سطح جامعه معمولی هستند و در برابر فشارهای اقتصادی آنقدر تاب و توان روحی ندارند که محورهای اخلاقی فرزندان خود را سامان بدهند.
وی در انتهای مباحث خود با اشاره به برگزاری همایش بین المللی خانواده مقاوم گفت: مقامات کشوری باید با همدیگر در این خصوص بحث کنند که خانواده مقاوم و اخلاقی در اولویتهای کشورداری چه جایگاهی دارد و با صراحت بگویند که در تعارض بین خانواده اخلاقی که میتواند بر ارزشهای بنیادین ایستادگی کند با سیاستهای منطقهای که سبب کاهش کیفیت وضعیت اقتصادی جامعه ایرانی شده است، اولویت با کدام است. به نظر میرسد استراتژی خاصی در سطح کلان کشور وجود ندارد چرا که از سویی مسؤولان عنوان میکنند خانواده اخلاقی از اولویتهای سیاستهای کلان کشور است ولی در جایی که در تعارض با سیاست دیگری باشد پاسخگو نیستند که اولویت با کدام است. برگزاری همایشها و نشستهای مختلف برای بررسی خانواده مقاوم خوب است ولی آنچه مهمتر است خارج شدن از مسیر شعار و رسیدن به مرحله عمل است. آنچه مطرح شد از اصول بدیهی است و برای رسیدن به نتیجه مطلوب در راستای ایستادگی بر ارزشهای بنیادین خانواده ضروری است که مورد توجه و چارهاندیشی قرار گیرد.
*خیلی از مدارس محیط سالم تربیتی ندارند
دکتر حسن بوسلیکی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نیز در ادامه این جلسه اظهار کرد: یکی از مسائلی که مستقیم، صریح و شفاف بر انتقال ارزشهای خانواده تأثیر میگذارد فضای آموزشی فرزندان در مدرسه است. طبق گزارشی که دستاندرکاران مدارس میدهند، مدارس دولتی هیچ برنامهای برای تربیت بچهها ندارند و خیلی از آنها حتی محیط سالمی هم ندارند. مشکلات اقتصادی سبب میشود برخی خانوادهها مجبور به ثبتنام فرزندان خود در مدارس دولتی باشند. در زمینه مقاومسازی خانوادهها چالشهای متعددی وجود دارد از جمله چالش نظری کنشگران فرهنگی-تربیتی. چالش اصلی و اساسی در این حوزه این است که خانوادهها اصلاً نمیخواهند یا نمیتوانند مقاومت کنند، گاهی اوقات نیز نخواستن این مسئله ناشی از نتوانستن خانواده است و حتی برخی از والدین با نسل جدید همرنگ میشوند و هنجارهایشان تغییر میکند؛ چنین والدینی که خود در ورطه تغییر هنجارها غرق شدهاند چگونه میتوانند خانواده را بر سر حفظ ارزشهای بنیادین مقاومسازی کنند.
وی مطرح کرد: باید چالشهای موجود در زمینه مقاومسازی خانوادهها را دستهبندی کرد، برخی از چالشها تربیتی و برخی دیگر هنجاری است. چالشهای هنجاری مربوط به نظام ارزشها است و چالشهای تربیتی مربوط به رابطه دو طرفه است مثل رابطهای که میان والدین و فرزندان یا دانشآموزان و معلمان برقرار است و کنشگری تربیتی در محوریت آن قرار دارد. چند مورد از چالشهای تربیتی شامل کاهش اقتدار والدین، گسترش حریمخصوصی فرزندان، تعدد عوامل دخیل و گاه ناسازگار در تربیت فرزندان، تغییر گروههای مرجع و خودبسندگی کاذب نسل جدید میشود.
*«هنجارگریزی»، «تغییر هنجارها» و «باور به نسبیت هنجارها» سه بخش مهم چالشهای هنجاری متعدد سد راه تربیت نسل جدید است
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تشریح کرد: چالشهای هنجاری متعددی سد راه تربیت نسل جدید قرار گرفته است که شامل سه بخش میشود؛ نخست «هنجارگریزی» نسل جدید که مسؤولیت ناپذیری، تعهدناپذیری، عدم تقید به انضباط رفتاری و در لحظه زیستن از نمونههای هنجارگریزی است. دوم «تغییر هنجارها» در بین نسل جدید است؛ مسائلی که در گذشته هنجار به شمار میرفتند مانند عدم ارتباط با نامحرم، متشخص بودن، از خود گذشتگی، وفاداری، تعلق اجتماعی و گرایش به فرهنگ اصیل ملی دیگر نزد در نسل جدید اهمیتی ندارد و جایگاهشان تغییر کرده است. سوم «باور به شناور بودن و نسبیت هنجارها» در بین نسل جدید است؛ بخش بزرگی از این مورد مربوط به فرهنگ جهانی و فضای پستمدرن است که بر اساس آن افراد معتقدند هر کسی هنجارهای خود را دارد و ممکن است هنجارهای یک شخص با شخص دیگر متفاوت باشد یا حتی هنجارهای یک شخص با گذشت زمان متغیر شود. یکی از نمادهای نسبیتگرایی هنجارها، دوگانه زیست واقعی و مجازی است، این مسئله نه تنها در بین نسل جدید بلکه بین نسل قبل نیز فراگیر شده است و فرد در فضای مجازی تبدیل به آدم دیگری میشود چون فضای واقعی را دارای هنجارهایی مشخص و فضای مجازی را دارای هنجارهای متفاوتی میداند.
دکتر بوسلیکی مطرح کرد: مجموعه ابهامها و چالشهای نظری نیز در مسیر تربیت اخلاقی نسل جدید وجود دارد که مربوط به کنشگران و سیاستگذاران فرهنگی است از جمله این موارد «میزان حساسیت اخلاقی» است یعنی اینکه حساسیت اخلاقی نسل جدید را تا چه میزان باید تنظیم کرد؟ در حد عرف جامعه یا بالاتر یا پایینتر؟ افرادی که حساسیت اخلاقی بالایی داشته باشند هزینههای روانی زیست اخلاقی در جامعه برایشان بالا میرود. مورد دیگر «نامشخص بودن رابطه مدرسه با اولیا دانشآموزان» است؛ کادر مدرسه اصلاً دوست ندارند که اولیای دانشآموزان در کار مدرسه دخالتی داشته باشند. مورد دیگر «نامشخص بودن رابطه رسانه و خانواده» است؛ اینکه خانواده و رسانه باید چه نوع تعاملی با همدیگر داشته باشند، اصلاً خانواده و رسانه میتوانند با هم تعامل داشته باشند یا خیر و یا رسانه ملی در مسیر تربیتی چه چالشهایی برای خانوادهها ایجاد میکند، همگی در این محور قابل بررسی است. مورد دیگر «گسست نسلی» است یعنی فاصلهای که بین نسلها رخ داده و تغییراتی که در هنجارهای نسل جدید نسبت به نسل قبل ایجاد شده است. برخی معتقدند گسست نسلی خیالات است و دلیلی که مطرح میکنند این است که همیشه مقداری تفاوت میان نسل قبل با نسل جدید بوده است همانطور که نسل قبل با نسل قبلتر از خود تفاوت داشته است. در حال حاضر تکلیف این قضیه به صراحت روشن نیست.
*«تقدم زمانی تربیت اخلاقی بر تربیت دینی» و «انتخاب یک یا دو ارزش محوری» راهکار اصلی برای مقاومسازی خانواده است
وی اضافه کرد: «میزان دخالت حاکمیت در مسائل اخلاقی» مورد دیگری است که ذیل مجموعه ابهامها و چالشهای نظری مربوط به کنشگران و سیاستگذاران فرهنگی در حوزه تربیت اخلاقی نسل جدید وجود دارد؛ در این خصوص باید مشخص کرد که حاکمیت تا چه میزان باید در حوزه مسائل اخلاقی ورود کند، آیا حاکمیت فقط باید زمینهساز مسائل اخلاقی باشد یا به عنوان یک طرف ماجرا مستقیم ورود، موضعگیری و دفاع کند؟ تکلیف این مورد نیز دقیقاً مشخص نیست. مورد دیگر «میزان تأکید بر عقلانیت» است که از مسائل عجیب و غریب است؛ تا چه میزان در مسائل اخلاقی باید بر عقلانیت تأکید داشت؟ در خصوص میزان عقلورزی ابهاماتی وجود دارد. به نظر میرسد اگر در زمینهای تأکید زیاد بر عقلانیت صورت بگیرد دیگر نمیتوان از ارزشها دفاع کرد. برای درست کردن گزارههای عقلستیز باید تلاش کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان کرد: محوریترین راهکار برای مقاوم کردن خانوادهها در جریان جهانی تخریب هنجارها، تقدم تربیت اخلاقی بر تربیت دینی است. روایتی نقل شده است از زراره مبنی بر اینکه :« قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليهالسلام: النّاسُ يَروونَ عَن رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله أنَّهُ قالَ أشرَفُكُم فِي الجاهِلِيَّةِ أشرَفُكُم فِي الإِسلامِ. فقال علیهالسلام: صَدَقوا، ولَيسَ حَيثُ تَذهَبونَ، كانَ أشرَفُهُم فِي الجاهِلِيَّةِ أسخاهُم نَفساً، وأحسَنَهُم خُلقاً، وأحسَنَهُم جِواراً، وأكَفَّهُم أذًى، فَذلِكَ الَّذي إذا أسلَمَ لَم يَزِدهُ إسلامُهُ إلّا خَيراً: به امام باقر عليهالسلام عرض كردم مردم نقل مىكنند كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود گرامىترين شما در جاهليت، گرامىترين شما در دوران اسلام است. امام باقرعلیهالسلام در پاسخ فرمود: راست مىگويند؛ ولى نه آن گونه كه آنان گمان مىكنند. شريفترين مردمان در جاهليت كسانىاند كه از همه بخشندهتر، خوشاخلاقتر، همسايهدارتر و بىآزارتر بودند؛ آنان اگر اسلام آورند؛ جز بر خوبىشان نيفزايد»؛ این روایت بیانگر اسلام اخلاقمحور است و اینکه وقتی کسی اخلاقمدار باشد اگر به اسلام بپیوندد درست دینداری میکند. «پاول اونیل» یکی از مدیران ارشد آمریکایی است که در کتاب خود با عنوان «قدرت عادت» برای نجات یک کارخانه بزرگ از ورشکستگی که دارای شعبههای متعدد در مکزیک و چند نقطه دیگر است یک مسئله را انتخاب میکند. مسئلهای که او انتخاب میکند «سوانح محیط کار» است که چیز خیلی مهمی هم نیست. در نهایت با همین یک مسئله کارخانه از ورشکستگی نجات پیدا میکند. در اسلام نیز نیاز به چنین سیاستگذاری یعنی انتخاب مسئله یا ارزش محوری است. اعتقاد بر این است که ارزش هستهای در عرصه زیست اخلاقی «صداقت» و در عرصه زیست دینی «وفای به عهد» است. تقدم زمانی تربیت اخلاقی بر تربیت دینی و انتخاب یک یا دو ارزش محوری راهکار اصلی برای مقاومسازی خانواده است.
نظرات