تاریخ انتشار: 1403/10/18
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به تحقیقات گسترده ورن ال بنگتسون؛ پژوهشگر و جامعهشناس آمریکایی، گفت: وی با تحقیق بر روی نزدیک به 400 خانواده در طول 35 سال با موضوع خانواده و ایمان به این نتیجه رسیده است که نباید گزاره«جوانان در حال بیدین شدن هستند» را به راحتی بپذیریم.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده، زهرا داورپناه؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در نشست علمی«معرفی کتاب خانواده و ایمان» به معرفی این کتاب پرداخت و گفت: این کتاب در ذیل همایش خانواده مقاوم ترجمه شد و نوشته فردی به نام« ورنال بنگتسون،» است؛ از این نویسنده کتابی به نام«دایره المعارف خانواده» هم ترجمه شده است. بنگتسون در سال 2019 وفات کرده است و حوزه مطالعات وی عمدتا بیننسلی و سالمندی بوده است که مطالعات بیننسلی به نظر بنده موضوع جالب و کم کار شده ایست.وی افزود: او در مقدمه توضیح داده است که این کتاب ماجراهای شخصی است زیرا پدر و مادرم و اطرافیان من افراد خیلی مؤمنی بودند ولی من از آنان فاصله گرفتم و مادرم میگفت من تو را نمیبخشم زیرا تو به خانواده ما در بهشت نخواهی پیوست.
داورپناه با بیان اینکه وی منکر خدا و کافر هم نبوده ولی از کلیسا فاصله گرفته بود، اظهار کرد: او در دوره کارشناسی تحقیقی را برعهده گرفت که سه نسل از یک خانواده(اجداد؛ والدین و فرزند) را از منظر ایمان دینی بررسی کند و همه عمرش را صرف تحقیقات مذهبی بین نسلی کرد و عوامل شکست مذهب در بین نسلها یا تداوم آن را بررسی کرد. او میگوید این پژوهش 5 سال طول کشیده است ولی من همه عمرم را صرف مطالعه 3500 نفر کردم تا این موضوع را تحقیق کنم؛ 250 مقاله و 16 کتاب هم در این زمینهها نوشته است و در نهایت هم به کلیسای مادرش برگشت و آن شکوه و عظمتی را که مادرش مدعی بود در بزرگسالی درک کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه بنگتسون و همکارانش افراد زیادی از ادیان مختلف غیر از اسلام را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند که افراد بی دین هم در بین آنان بودند، تصریح کرد: آنها 357 خانواده را هدف گرفتند که شامل پدربزرگ و مادربزرگها، فرزندان و نوه ها بود و به مدت 35 سال تحولات دینی در بین این خانوادهها را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند.
پژوهشگر مطالعات زن و خانواده تصر یح کرد: ایشان از این مسئله شروع کرده است که دائما گفته میشود در آمریکا خانواده و دین و ارزشهای در حال از بین رفتن است و این سخن عوام و مذهبیها و همه اقشار است؛ او میگوید پیش فرض خود ما هم این بود که همه چیز در حال از بین رفتن است لذا تحقیق را براین اساس شروع کردیم؛ ابتدا از پیرمردها پیرزنها در مورد دین سخن گفتیم و بعد وارد نسل جوان شدیم و به تدریج الگوهای نسلی را با هم مقایسه میکند و میگوید نسلهای قبل بیشتر دین را شریعتمحور میفهمند ولی معنویت برای نسل جوان، مهمتر است.
وی افزود: روش وی این است که اگر دادههای کلان داشته باشیم میتوان به نتایجی رسید که با دادههای جزئی نمیتوان آن را به دست آورد از جمله اینکه والدین در انتقال دینداری به فرزندان کاملا موفق و مؤثر هستند. او روی الگوهای خانوادگی و اهمیت کانون گرم خانواده تاکید دارد و معتقد است که گرمی کانون خانواده به شدت در انتقال دین به خانواده مؤثر است و این تاثیر هم کم نیست.
داورپناه با بیان اینکه نکته مهم، بررسی تفاوت جنسیتی است یعنی آیا تاثیر مادر و پدر فرق دارد؟ گفت: او نتیجه میگیرد پدر بیمهر مانع تقوای فرزند است؛ در معارف اسلامی هم وظیفه پدر، تأدیب دینی و آموزش قرآن و ... است. البته الان عمده تمرکز پدران بر مسائل اقتصادی است ولی صمیمیت با پدر بسیار بیشتر در انتقال ارزشهای دینی و سنتها مؤثر است. همچنین میگوید مادر متعصب هم تاثیر منفی دارد ولی پدر با محبت از همه تاثیرگذارتر است.
داورپناه با بیان اینکه مسئله دیگر اینکه بچههای دیندار به شدت دینداری خود را به پدربزرگ و مادربزرگهای خود نسبت میدهند زیرا والدین این فرزندان خیلی دیندار نبودهاند، گفت: مورد دیگر تحقیق در مورد ازدواج با فرد ناهمکیش و خانواده طلاق است و تحقیق نشان داده است که این دو عامل به شدت تاثیر منفی بر دینداری فرزندان دارد و بر این مسئله تاکید دارد که حرف ادیان درست است که ازدواج با ناهمکیش را جایز نمیدانند.
وی اضافه کرد: بنابراین جایی که ایمان قوی است پیوند زناشویی تقویت میشود و برعکس؛ نکته جالب دیگر تمرکز بر بچهها و نوههای بیدین است؛ او میگوید بسیاری از فرزندان نه اینکه بیدین باشند ولی خیلی پایبند به مسائل دینی نیستند چون در زندگی خود خیلی شلوغ هستند نه اینکه واقعا بخواهند کافر باشند و به تعبیری خدا را پشت خط نگه میدارند تا بعد از کارهای دیگر سراغ او بروند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده تصریح کرد: البته سه گروه سرکشها، متعصبین و عیاشها واقعا دور از دین هستند؛ سرکشها مرتد میشوند که عامل آن بیمهری پدر و تعصب مادر و برخی عوامل دیگر است؛ متعصبین هم طوری هستند که از یک کلیسا به کلیسای دیگر متمایل میشوند یا بچههایی که خیلی مذهبی شده یا گرایش به یک کلیسایی دارند که از نظر والدینشان بیدین تلقی میشوند.
وی افزود: نکته جالب در این تحقیقات آن است که خیلی از اختلالات در بیدینی بچهها قابل برگشت و به تعبیری موقتی است نه اینکه واقعا کافر شده باشند. دوره جوانی چون دوره هویت یابی و کنجکاوی و تعینیابی است والدین با دیدن برخی افکار فکر میکنند آنها کافر شدهاند ولی اگر الگوی خانوادگی گرم وجود داشته باشد اینها برمیگردند.
داورپناه با اشاره به اینکه مسئله دیگر در این تحقیقات این است که بیدینها اکثرا فرزندان افراد بیدین هستند ، تصریح کرد: از منظر ورن ال، نکته جالب این است که تصویر ما از بیدینی غلط است یعنی ما فکر میکردیم این جوانان به ظاهر بیدین هیچ ارزش اخلاقی را قبول ندارند ولی به این نتیجه رسیدیم که به یکسری ارزشها کاملا پایبند هستند.
داورپناه با توجه به نتایج این تحقیق به وضعیت ایران اشاره کرد و افزود: بنابراین در کشور ما هم تصور از بیدینی خیلی مهم است یعنی در بیدینی هم اگر فرد یک مجموعه منسجم از چارچوب اخلاقی داشته باشد میتواند سامان به زندگی خود و فرزندانش بدهد؛ ما فکر میکنیم کسی که دین ندارد هیچ ارزش اخلاقی ندارد و هیچ چیزی برای او مهم نیست ولی اینطور نیست.
داورپناه بیان کرد: نویسنده کتاب در فصل دیگری که وارد نتیجهگیری میشود، میگوید من این کتاب را طوری نوشتم که برای کشیشان هم مفید باشد و این نتایج را دستهبندی میکند؛ اول خانوادههای دیندار بیش از آن چیزی که ما انتظار داشتیم در انتقال دین به فرزندان موفق هستند؛ دوم اینکه وضعیت دینی از سال 1095 تا 2010 تغییر چندانی نیافته است؛ گرمی و صمیمیت والدین راز انتقال موفق است؛ فرزندان به والدینی رو میآورند که حمایت خوبی دارند و الگوی مناسبی هستند و اعتقادات را به بچهها تحمیل نمیکنند.
وی با بیان اینکه نتایج این تحقیقات نشان میدهد که پدربزرگان و مادربزرگان از آن چه فکر میکنیم مهمتر هستند، ادامه داد: از منظر وی، ازدواج با ناهمکیشان مانع انتقال دین است و سرکشان و عیاشان نتیجه انتقال نیافتن دین هستند؛ نسلهای مختلف برداشتهای مختلف از خدا و معنویت دارند.
داورپناه با بیان اینکه کتاب چند تجویز برای والدین دارد، گفت: اول اینکه به راحتی این حرف را باور نکنید که جوانان نسبت به تعالیم دینی شما بیتوجه هستند و اصلا اینطور نیست و والدین به شدت اثرگذار هستند؛ ایمان پرحرارت نمیتواند رفتار بیاعتنایی پدر را جبران کند؛ دادن حق انتخاب دینی به فرزند اتفاقا پیوستگی دینی را تقویت میکند یعنی خانوادهای که به بچه آزادی میدهند که کاوشگری و انتخاب کند و بداند در این صورت طرد نمیشود بیشتر به ارزشها پایبند است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده بیان کرد: به رهبران و کشیشان دینی هم توصیه میکند که اولا بر خانواده به عنوان یک واحد تمرکز کنند یعنی برنامههای کلیسا را خانوادگی برگزار کنند نه تنها برای فرزندان و یا والدین. دوم اینکه باید دیدگاه بلندمدت داشته باشیم و دائما وحشت نکنیم که جوانان در حال بیدین شدن هستند همچنین نسل جوان هم تا ابد جوان نمیمانند لذا اگر در سنین 15 سالگی کافر شدند بدانید در 30 سالگی برمیگردند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا نتایج این تحقیق برای مطالعه جامعه ایران هم کارآمد است، تاکید کرد: این تحقیق محصول 35 سال زحمت و کار بر روی 375 خانواده است و اگر چه نمیتوان جزئیات آن را بر ایران تطبیق کرد اما به راحتی هم نمیتوانیم از کنار این نتایج و تحقیقات عبور کنیم. البته این مانع آن نیست که ما حتما باید خودمان تحقیقات بومی داشته باشیم.
نظرات