تاریخ انتشار: 1403/10/24
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده، نشست «جنیست؛ امکانی برای اخلاقی زیستن» با ارائه سرکار خانم دکتر زهرا شریف، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده ، در ابتدای بحث گفت: بحث اخلاق و جنسیت و رابطه این دو یکی از مباحث پردامنه در حوزه دانشهای جنسیتی بوده است. یکی از سوالات اصلی و اهتمامهای جدی فمینیستها در این حوزه، دغدغههای اخلاقی است. اخلاق فمینیستی و اخلاق زنانهنگر یکی از دانشهایی است که در حوزه مطالعات فمینیستی شکل گرفته و آن را به این صورت تعریف میکنند: اخلاق زنانهنگر تلاشی برای بازبینی، صورتبندی مجدد یا بازاندیشی اخلاق سنتی است، از آن جهت که اخلاق سنتی، تجربه اخلاقی زنان را ناچیز میانگارد یا بیارزش میداند.
وی ادامه داد: با توجه به این تعریف و تکرارهای آشنا در حوزه فمینیسم، متوجه میشویم که اخلاق زنانهنگر به دنبال احیای دغدغههای زنان است. همانطور که با پیشفرض مردانهنگر بودن حوزههای مختلف از فمینیسم مواجه هستیم، در حوزه اخلاق نیز اعتقاد دارند که اخلاق سنتی، تجربه زنان را نادیده انگاشته یا در برابر حوزه مردانه آن را ناچیز شمرده است. بر این اساس، به دنبال بازبینی و مداقه و صورتبندی جدید هستند و غایت خود را به این شکل مطرح میکنند که به دنبال ایجاد یک اخلاق جنسیتی هستند که در صدد حذف یا دستکم اصلاح سرکوب هر گروهی از افراد، به ویژه زنان، باشد.دکتر شریف با اشاره به باور فمینیستها بر تغییر کانونهای اخلاق که مردانه شده و دیگران را مورد سرکوبی قرار میدهند ابراز داشت: آنها وقتی میخواهند نادیده گرفتن زنان را بیان کنند، به چند مورد اشاره دارند. یکی اینکه فمینیستها اعتقاد دارند که اخلاق سنتی نسبت به علایق اخلاقی زنان درباره موضوعات در مقایسه با علایق مردان هیچ دغدغهای ندارد. هیچگاه از زنان نپرسیدهاند که مطلوب شما در حوزه اخلاق چیست و به نوعی تغافل به حوزه اخلاقیات زنان داشتهاند. همچنین، وقتی که توجه داشتهاند، فقط در حوزه خصوصی فضیلتهایی را معرفی میکنند که در حوزه عمومی ناچیز است.
وی ادامه داد: آنها اعتقاد دارند که زنان به بلوغ اخلاقی نمیرسند و توانمندی مردان در فضایل اخلاقی و تحقق آن و معرفتشناسی به قدری عمیق و وسیع است که زنان به آن وسعت نخواهند رسید. ایراد دیگری که میگیرند این است که حوزههایی مانند خرد، اراده، تسلط و تعالی بیشتر از فضائل و اوصافی که اخلاقاً به زنان نسبت داده شده، مورد توجه اخلاق سنتی قرار دارد. در حالی که ویژگیهایی مانند وابستگی متقابل، اعتماد، شادی، صلح و توجه به زندگی، چیزهایی هستند که زنان اخلاقاً به آنها منسوبتر هستند و در اخلاق سنتی کمبها جلوه داده شدهاند. اساساً در روش اخلاق سنتی، تعقل اخلاقی روشی مردانه است، در حالی که روش و تعقل اخلاقی زنانه که مبتنی بر جزئیت و جانبداری است، مورد توجه نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با تقسیم بندی فمینیستها به سه دسته در رویکردشان به اخلاق عنوان کرد:
- تساوینگرها: این گروه اعتقاد دارند که فضیلتهای اخلاقی و ارزشهای اخلاقی میان زنان و مردان مساوی هستند. از جمله این افراد خانم کرافت است که این اعتقاد را دارد.
- مجزا نگرهای برابرانگار: این گروه برابرینگر هستند و اعتقاد دارند که فضیلتهای زنان و مردان از هم مجزا ولی برابر هستند. اینطور نباید باشد که زنان به دنبال کسب فضیلتهای مردانه بروند، بلکه هر یک فضیلتهای خاصی دارند، اما هر دو از ارزش برابر برخوردار هستند.
- مجزا نگرهای نابرابریانگار: این گروه میگویند فضیلتها زنانه و مردانه دارند و فضایل زنانه برتری دارد بر فضایل مردانه و ویژگیهایی که زنان دارند، ویژگیهای برتر است که نگاهی رادیکال است.
دکتر شریف با اشاره به اینکه بسیاری از مسائل مطرح شده در اخلاق زنانهنگر سؤال اصلی نیستند، سؤال اصلی بحث را چنین مطرح کرد: سوال اصلی این است که امر اصیل از دیدگاه اخلاق اسلامی چیست و رابطه آن با جنسیت کدام است؟
وی پاسخ خود به این پرسش را چنین شرح داد: بایستی بررسی کنیم در نظام اندیشهای اسلام، چه چیزی به عنوان ارزش اصیل اخلاقی و دارای ارزش بالذات است که در برابر آن رابطه ارزش بالغیر با جنسیت نیز بررسی شود. این پرسش در حوزه معرفتشناسی و الهیات یا سایر حوزهها نیز وجود دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده بررسی صفات و رفتار اختیاری انسان را برای کشف امر اصیل در حوزه اخلاق اسلامی لازم دانست و تبیین کرد: مشخص است که اخلاق، گره میخورد و مرتبط با حوزه فضائل است و اینکه این فضائل در ارتباط با رفتار اخلاقی چه نسبت و رابطهای دارند، هویت اخلاقی را تشکیل میدهند. یعنی ما در نظریات اخلاقی باید به سه نکته فعل اخلاقی، فاعل اخلاقی و غایت اخلاقی اشاره کنیم. فعل اخلاقی همان رفتاری است که ارزشگذاری میشود و وقتی از فاعل اخلاقی صحبت میکنیم، آن ساحتی از انسان که فعل اخلاقی منتسب به اوست و آن قوه مولده و منبع تحقق و تراوش فعل اخلاقی را بحث میکنیم و غایت اخلاقی یعنی اینکه اینها به کدام سمت و سو خواهند رفت.
وی ادامه داد: در دانش اخلاق و نظریه اخلاق، بحث مفصلی وجود دارد که این صفات و رفتار که باید از روی اختیار باشند، چه ویژگیهایی دارند؟ من بحث خود را تحت عنوان وجودشناسی صفات اخلاقی ارائه میکنم. صفات اخلاقی چیزهایی هستند که ما از ابتدا در ذاکره خود و داشتههای دینی داریم، مانند صبر، صدق، کذب، ریا و … . وقتی به ما میگویند یک گزاره اخلاقی بگویید، میگوییم راستگویی خوب و کذب بد است.
دکتر شریف در بررسی وجود شناختی جوهره انسانی توضیح داد: در نگاه اولی، این مهم است که بدانیم جوهره انسانی را نفسی مجرد تشکیل میدهد که از او فعلی بر اساس معیارهای اخلاقی مورد قضاوت قرار میگیرد. اما در نگاه دقیقتر اینکه از لحاظ وجودشناختی چه حیثی از انسان سبب میشود که ما او را به لحاظ اخلاقی سنجش کنیم، بحث مهم دیگر است که در آن مسأله صفات مطرح میشود. وقتی میگوییم انسانی صادق یا ریاکار است، داریم از یک نفس الأمر و امر واقعی و یک حقیقت وجودی صحبت میکنیم که بر موصوف آن، یعنی نفس آدمی، مینشیند.
وی افزود: صفات اخلاقی حقایق وجودی و نفسالامری هستند که آثار عینی و حقیقی بر نفس آدمی دارند. وقتی ما از صبر صحبت میکنیم، از یک مفهوم انتزاعی و ذهنی صحبت نمیکنیم که اگر بود خوب است و اگرنبود، خللی وارد نمی شود. صبر و تمامی اوصاف، حقایق نفسالامری هستند که وجود و ماهیت و سنخ نفس ما را تشکیل میدهند. میرزا جواد آقای ملکی تبریزی تعبیری دارند که وقتی میخواهند کسی را که متصف به صفت کینه و حقد است توصیف کنند، میگویند: “صار کله حقد”، یعنی تمام وجود او کینه است. این یک صیرورت وجودی است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده صفات را نفس الأمرهای حقیقی دانست و ابراز داشت: پس اوصاف، چه در جنبه فضیلتی و چه در جنبه رذیلی، وجود ما را شکل میدهند و دگرگونی رقم میزنند. صفات نفسالامرهای حقیقی هستند که نفس ما را تعیین میبخشند و میسازند. در واقع، ما میشویم آن صفاتی که کسب کردهایم، که به همین دلیل خودمان به کذب و ریا و … تبدیل میشویم. صفت اخلاقی حقیقت ما را تشکیل میدهد، چون خودشان تحقق و نفسالامر دارند و وقتی تحقق میبخشند، ما خودمان به آن صفات تبدیل میشویم.
وی خاطرنشان کرد: من انسانی معجونی از فضائل و رذایلی هستم که درجه و ساحت وجودی من را شکل میدهند و اینکه من به لحاظ ارزشی و اخلاقی در چه درجه وجودی قرار دارم و در چه درجه اخلاقی، حاصل معدل و ترکیبی است که این صفات برای من ایجاد میکنند. این مقدمه، موضوع گفتگوهای بسیاری است.
دکتر شریف در تبیین مقدمه دوم بحث خود که مرتبط با بحث جنسیت است یادآور شد: نفس در علم اخلاق و نظریه اخلاق، حقیقیتی در ذات، مجرد و در فعل، محتاج به ماده است. این حقیقت مجرد که اوصاف نفسانی او را میسازد، در فعل و رفتار و در تحقق منویات خود نیازمند بدن مادی است که این بدن مادی هم به لحاظ طبیعی و هم اوصاف روانی در برخی از ساحتها، جنسیتی است و بر این اساس تقاطع جنسیت با حوزه دانش اخلاق را خواهیم داشت. بدین معنا که هر چند فاعل اخلاقی، نفس انسانی است که در بعد مجرد خود به صفاتی متصف است که ساحت وجودی او را شکل میدهند، ولی در حوزه فعل و کنش خود در همه امور نیازمند بدن است و در برخی از ساحتها، جنسیت در تحقق آن تأثیر دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به نقش بدن جنسیتمند به شکل دهی اوصافی در ساحت نفسانی تبیین کرد: جنسیتمندی در تحقق و صدور و صفت حاصل از برخی از اوصاف معنادار نیست، مانند کسب معرفت و علمورزی که ما بدان به عنوان یک امر بسیار مهم در حوزه اخلاق اشاره داریم. این به معنای این است که بدن زنانه و بدن مردانه هرچند در تمام لحظات همراه فرد هستند، ولی در تمام لحظات در فعل و کنش اخلاقی معنادار نیستند. اما در همین فرد زن، مادری و باردار شدن و مراقبت کردن و حفاظت کردن از فرزند، با قامت و فیزیک زنانه گره خورده و اخلاق و فعل اخلاقی را جنسیتمند میکند، یا پدری که به لحاظ فیزیک بدنی و ویژگیهای روانی و دغدغههای خود در نانآوری و پشتیبانی از فرزند، او هم در حوزه فعل خود متأثر از این بدن جنسیتمند است. پس باید گفت اوصاف اخلاقی و افعال ما که اخلاقی میشوند، در برخی از برشهای خودشان جنسیتی عمل میکنند.
دکتر شریف با اشاره به تقاطعی که در بحث جنسیت و کسب صفات و تحقق فعل اخلاقی وجود دارد به دو ارزش بالذات و بالغیر پرداخت و توضیح داد: ارزش بالذات یعنی آن چیزی که برای مطلوبیت خود نیازمند به چیزی نیست و ارزش بالغیر، آن چیزی است که برای مطلوب شدن به غیر احتیاج دارد. سوال اینست ارزش بالذات و آن معیار و محک و استاندارد اصلی در حوزه اخلاق چیست؟ اینجا محل آرای مختلفی است و اندیشمندان مختلفی نظر دادهاند.
وی ادامه داد: یک تقریر که من بیان میکنم این است که امر اصیل در حوزه اخلاق، آن اشتداد و سعه وجودی است که فرد از طریق اتصاف به صفات، فضائل و رذائل در خود محقق میکند؛ یعنی ما اوصاف بینهایتی داریم و برای کسب آن میتوانیم افعال بینهایتی را ترسیم کنیم. اینکه در برخی جنبهها زنانهتر و در برخی جنبهها مردانهتر هستند را نفی نمیکنیم، ما جنسیت و رابطه آن با اخلاق را نفی نمیکنیم و شما حوزه جنسیت در اخلاق را تا جایی که اثبات کنید، چه رویکرد حداکثری و چه رویکرد حداقلی داشته باشید، مهم این است که آن امر بالذات و ارزش اصیل اگر در حوزه اندیشه اخلاق اسلامی سعه وجودی باشد که خداوند آن را از ما طلب کند، این وسعت و سعه میتواند از راههای مختلفی ایجاد شود. یک مادر از طریق بارداری و پدر از طریق نانآوری متناسب با ساحتهای ذهنی و روانی خودشان گام در این مسیر زیست اخلاقی میگذارند و آن ارزش بالذات را محقق میکنند. در این قالب و فرمول، شما میتوانید هم تأثیر و تأثر جنسیت را با ارزش را بپذیرید و هم قبول کنید آنچه خدا خواسته، زیادت وجودی حاصل از اخلاق است که امری فراجنسیتی است.
دکتر شریف با بیان اینکه سعه یا ضیق به دنبال شکرگذاری را ناظر به نفس وجود انسان است، تأکید کرد: وجود انسانی از طریق فضیلتها قابل سعه هستند او با اشاره به کریمه قرآنی «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» گفت؛ صریح آیه اشاره دارد که هر موقع شکر کنید، ما شما را زیاد میکنیم. بسیاری از مفسرین آن را به رزق و روزی تعبیر کردهاند، اما صریح آیه این است که ما شما را زیاد میکنیم.
و از طرفی «مَعِيشَةً ضَنْكًا» یعنی این معیشت و خلأ وجودی و ضیق وجودی حاصل از این رذائل به این معناست که وجود ما در یک مضیقه و تنگنایی قرار میگیرد که ما کم میشویم و وجود کاسته میشود. ادعای بنده در این ارائه این است که ما در حوزه ارزش ذاتی و ارزش اصیل اخلاقی مأمور به سعه وجودی هستیم که از طریق اصولی حاصل میشود که در مکانیسم تأثیرگذاریشان زنانه و مردانه نیستند، هرچند در فرآیند کسب میتواند زنانهگی و مردانهگی معنادار شود.
وی ادامه داد: مردی از طریق جهاد و زنی از طریق تولد. این نفی دیگری نیست. یک رویکرد به تقاطع اخلاق و جنسیت این است که امر اصیل را پیدا کنیم و ببینیم آیا زنان دارای نقص ذاتی و مردان دارای نقص ذاتی هستند یا نه؟ هیچ منعی و هیچ قیدی در اینکه آن امر اصیل قابل دستیابی است، وجود ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه خداوند متعال به وسیله تقوا انسانها را محک میزند اظهار داشت: در جریان قربانی، داستان همین است که «لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ»؛ آنچه که از خدا میرسد، تقوای قلب است.
وی افزود: بحث سوم رابطه تقوا و سعه وجودی و امر اصیل اخلاقی با آن قوه و قابلیتی که در جان آدمی نهاده شده چیست؟ در مراجعه به قرآن کریم، شاهد هستیم که تقوا به قلب نسبت داده شده است که امری است که ظرف تحقق آن تقواست.
وی افزود: غزالی در احیا میگوید ما یک قلب و یک جوارح داریم. دست و پایی داریم و چیزهایی داریم که نفس برای تحقق فعل اخلاقی به آنها احتیاج دارد. نفس مجرد بخواهد فعل اخلاقی بخشش انجام دهد، باید با دست جوارحی خود پولی را بدهد. اگر بخواهد مهر ایجاد کند، باید با چشمان و لبخند زدن، یک صفتی را در خود ایجاد کند. غزالی به خوبی آن را توضیح میدهد. در همین تقسیمبندی بین جوارح و بین قلب است. ما از دیدگاه غزالی، فاعلهای درونی و فاعلهای بیرونی داریم. فاعل درونی قلب است که «تقوی القلوب» را دارد. ولی غزالی میگوید وقتی که قرار است قلب مهم شود، شما از اعضای بیرونی غفلت نکنید. هر کدام از دیگری تأثیر میگیرند و شما میبینید که وقتی عضوی جراحتی میبیند، قلب هم متأثر میشود. یا میبیند یکی از عزیزان از دنیا رفته و فقدانی دارد، قلب او متأثر میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با طرح سؤال «بین قلب و جوارح کدام رکن است؟» توضیح داد: غزالی میگوید جوارح بیرونی در برابر قلب که فاعل اخلاقی درونی است، مثل خدمه و رعایا و پیرو هستند و جوارح خادم برای قلب هستند. پس اگر ما میگوییم نفس مجرد در فعل خود نیازمند بدنی است که جنسیتمند است، این جنسیتمندی هرچند تأثیرگذار است، ولی تأثیر اصیل ندارد و تأثیر تبعی دارد که خود آن جوارح خدمه عضو اصیل قلب هستند که درونی است. چه میکنند؟ میآیند صفتی را در قلب تأکید میکنند یا ایجاد میکنند یا از او میزدایند و قلب همان مقصود است. آنچه که در تحقق فعل اخلاقی اعتبار دارد، قلب است. اعضا و جوارح بیرونی ابزاری هستند که ما را به آن فاعل حقیقی میرسانند و این یعنی ارزش بالغیر.
وی ادامه داد: آنچه که بنده در تحقق و دنبال ارائه بودم، غزالی به صراحت میگوید که یک فرمول اخلاقی را ارائه میدهد به این معنا که آنچه که فعل اخلاقی اصلی است، کسبهای قلب است که این جوارح بیرونی هرچند در یک دیالکتیک و تأثیر و تأثر با قوه درونی هستند و بسیار مهم است، اما کسب قلب اهمیت دارد که عبارت از توسعه و سعهای است که از طریق این صفات رقم میخورد و توضیح میدهد آن چیزی که مطلوب شارع است، تغییر قلوب و تبدیل صفات است.
دکتر شریف با اشاره به تأکید غزالی در اینکه جوارح انسان نقش مهمی در شکل دهی صفات جوانحی انسان دارند گفت: آن تأثیر و تأثر دو طرفه است. همانطور که جوارح را به کار میگیرم، قلب هم در ایجاد این رفتار منشأیت دارد. علامه طباطبایی از این به اصل وراثت و سرایت تعبیر دارند. یعنی درون ما از بیرون و از جوارح ارث میبرد. آنچه که ما رفتار میکنیم به قلب ما به ارث میرسد و قلب ما داشتهها را به اعضا سرایت میدهد و این رفت و برگشت تا آدمی آدمی است ادامه خواهد داشت.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده سعه و ضیق وجودی نفس را حاصل رفت و برگشتهای رفتار انسان دانست و اظهار داشت: حتی اگر این فرآیند جنسیتمند باشد، اما برآیند و معدل وجودی آن امر جنسیتمند نیست. یعنی چه زنی شوهر داری نیکو کند و چه مردی نانآوری مثبت کند، معدل اینها و نتیجه اینها و اثر وضعی اینها و امر اصیل ورای اینها که عبارت است از تشکیل قلبی که عبارت از همان سعه و ضیق است، امری جنسیتمند نیست. ما میتوانیم ادعا کنیم که نگاه اخلاقی اسلام به لحاظ ارزش اصیل و امر اصیل اساساً امر اصیل را زنانه و مردانه نمیداند، هرچند ممکن است که در مسیر و در فرآیند تحقق و رسیدن به این امر اصیل، جایی و گاهی و متأثر از ویژگیهای جنسیتی بوده و راههایی جنسیتمند باشند.
وی ادامه داد: جنسیت در واقع امکانی را برای اخلاقی زیستن فراهم میکند، نه یک ضرورت را؛ به این معنا که تحقق امر اصیل به به جنسیت وابسته نیست. آن امر اصیل اخلاقی از جایی که به جنسیت مربوط نمیشود، اشتداد، سعه وجودی و توسعه وجودی مییابد و بنابراین، برآیند و معدل، فراجنسیتی است. جنسیت به ما امکانی برای زیست میدهد. من میتوانم از طریق خوب مادری کردن، عفیف بودن و … که تقاطعهای جنسیتی اخلاق هستند، امکانهایی برای توسعه وجودیام بیابم و اینها امکاناتی را برای انسانها فراهم میکنند تا اخلاقی زیست کنند؛ یعنی صورت زیست اخلاقی باشد. در غیر این صورت، امر اصیل و امر بالذات اساساً جنسیتمند نیست و جنسیت تنها امکانی برای رسیدن به آن است.
نظرات