تاریخ انتشار: 1404/03/18

"خانواده تنها نهاد تربیتکننده انسان مقاوم و مستقل از نگاه کریستوفر لش"
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده، گفت: "کریستوفر لش" یکی از برجستهترین منتقدان مدرنیته در آمریکا با نقد فمنیسم، لیبرالیسم و چپ رادیکال، خانواده را تنها نهاد تربیت کننده انسان مقاوم و مستقل میداند که هیچ جایگزینی در دنیای مدرن ندارد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده زن و خانواده ، دکتر سمیه حاج اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در نشست علمی ترویجی تحلیل و بررسی کتاب «خانواده، پناهگاهی در دنیای بیعاطفه" » ضمن بیان نکاتی درباره نویسنده این کتاب گفت: کریستوفر لش یکی از برجستهترین منتقدان مدرنیته در آمریکا است که آثار وی در مرز بین تاریخ، جامعهشناسی، روان کاوی و نقد فرهنگی قرار دارد؛ نویسنده کتاب در دورهای مینویسد که تفکر چپ رادیکال در آمریکا را اندیشمندان بزرگی نمایندگی می کنند.عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده، گفت: "کریستوفر لش" یکی از برجستهترین منتقدان مدرنیته در آمریکا با نقد فمنیسم، لیبرالیسم و چپ رادیکال، خانواده را تنها نهاد تربیت کننده انسان مقاوم و مستقل میداند که هیچ جایگزینی در دنیای مدرن ندارد.
وی افزود: لیبرالیسم به طیف میانه رو و اصلاح طلبی گفته میشود که به حقوق فردی، برابری در فرصتها، حقوق مدنی، دولت رفاه و ... باور دارد.
حاج اسماعیلی بیان کرد: "لش" بر این باور است که اینها در ظاهر به آزادی فردی وفادارند ولی در عمل، فردی مصرف کننده، بی ریشه و منزوی را تحویل جامعه میدهند که وابسته به اقتصاد آزاد و بازار است و طبیعتا اخلاق و سنت فدای آزادی خواهد شد و هیچ جایگزین معنوی و هویتی ای هم ارائه نمی دهد؛ چپ رادیکال به جنبش های ضد سرمایه داری گفته میشود که ساختارهای موجود را به چالش می کشد که مارکسیسم و سوسیالیسم و ... در این فضا قرار دارند. اما نویسنده کتاب هر دو نماینده فکری یعنی چپ رادیکال و لییرالیسم را مورد انتقاد قرار داده است و میگوید چپ رادیکال هم به ظاهر سرمایه داری را قبول ندارد ولی در واقع در باطن ارزش هایی مانند مصرف گرایی را بازتولید می کند بنابراین نه چپ ها را قبول دارد و نه لیبرال ها را ؛ نه مانند لیبرالیسم دل به دنیای مدرن و پیشرفت دارد ونه چپ رادیکال را که ضد خانواده و سنت است بلکه او نگاهی انسان گرا و اخلاق محور و متعهدانه نسبت به بازسازی خانواده و اجتماعات محلی و احیای فضایل درونی و ... دارد.
این پژوهشگر ادامه داد: لش یکسری ویژگی دارد که او را از دیگران متمایز میکند؛ اول نقد عمیق فرهنگ درمان محور است؛ نویسنده معتقد است جامعه مدرن به جای تربیت و رشد شخصیت افراد را بیمار میداند و آنان را به رسانه و مشاور خانواده و ... ارجاع می دهد یعنی باعث می شود افراد نوعی وابستگی به درمان داشته باشند. ویژگی دیگر این است که خانواده از نظر اقتدار درونی دچار تضعیف شده است وراه حل را بازگشت به پدرسالاری سنتی نمی داند بلکه بر بازتعریف خانواده تاکید دارد و خانواده را نهادی برای مقاومت فرهنگی میداند و اینکه باید ظرفیت خانواده برای تربیت شخصیت های اخلاق محور تاکید شود. ویژگی دیگر، رویکرد میان رشته ای او است یعنی تاریخ را با جامعه شناسی و روان شناسی و ... ترکیب کرده است ولذا تحلیلی جامع نسبت به مسائل اجتماعی دارد و رویکرد وی در مقایسه با متخصصان اجتماعی که فقط در یک حوزه علمی تخصص دارند، قابل تحسین است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه سایرآثار لش هم برجسته است و یکی از آنها همین کتاب مورد بحث است، اظهار کرد: کتب وی بیشتر مبتنی بر نقد دنیای مدرن است که پیشرفت خطی دارد ولی معنا و اخلاق در جامعه مدرن از بین رفته است. به عنوان مثال یکی از آثار او با عنوان "فرهنگ خودشیفتگی"است و او این اثر را زمانی نوشت که جامعه آمریکا با نوعی خودشیفتگی مواجه بود.او استاد دانشگاه رچستر و پژوهشگر برجسته تاریخ و علوم انسانی است که در سال 1994 بر اثر سرطان درگذشت و اثار وی تا امروز در محافل فرهنگی و سیاسی الهام بخش متفکران است.
حاج اسماعیلی سپس به شرح کتاب "خانواده پناهگاهی در دنیای بی عاطفه " پرداخت و گفت: " لش" در مقدمه کتاب آورده است: این کتاب نه دفاعی احساسی از خانواه سنتی و نه خطابه ایدئولوژیک بلکه تلاشی است برای فهم این مسئله که نهاد خانواده چطور با وجود این همه بحران تنها نهادی است که می تواند شخصیت مستقل و مقاوم تربیت کند.
وی بیان کرد: سه مؤلفه اصلی در فضی فکری کریستوفروجود دارد؛ اول تاکید نویسنده بر جهان بی عاطفه و بروکراتیک یعنی مدرنیته جهانی عقلانی شده، سازمان یافته و تخصص محور درست کرده است ولی بی روح وبی عاطفه است وهر نهاد اجتماعی که وارد زندگی خصوصی شده است باعث تضعیف نقش خانواده است. وی معتقداست خانواده محل آموزش عشق و انضباط و اخلاق و تعهد بوده است ولی در دوره مدرن همه این کارها به نهادهای تخصصی و بروکراتیک مانند مدرسه و روانپزشک و رسانه و تبلیغات و ... واگذار شده است و دنیای مدرن حس بی کفایتی به خانواده القاء می کند و اینکه شما باید به این مؤسسات واگذار کنید.
وی به مؤلفه دیگر کتاب یعنی فرهنگ درمان محور اشاره کرد و افزود: نویسنده خیلی به این مقوله توجه کرده است یعنی فرهنگ مدرن به جای اینکه افراد را به رشد اخلاقی برسند به سمت درمانگری دائم سوق داده است یعنی جامعه با بیمار و مراجع ناتوان مواجه است نه شهروند و والدین هم به افراد مردد و نگران و مضطرب تبدیل شده اند و اینکه به توصیه دائمی مشاور و روان درمانگر نیاز دارند.
ایشان افزود: نویسنده معتقد است که امروز شیوه های فرزندپروری جدیدی مد شده است که فقط مبتنی بر احساسات است واینکه دائما با فرزند مهربان باشید و دوست باشید و نیازهای آنان را فراهم کنید. فرزند امروز نمی آموزد اگر در جایی با تعارض مواجه شد چه کند؛ یاد نمیگیرد چگونه لذت هایش را به تعویق بیندازد.
حاج اسماعیلی با بیان اینکه نکته دیگر نقد جامعه شناسی لیبرال و فمنیسم است، تصریح کرد: نویسنده از اینکه خوانندگان فکر کنند او از خانواده سنتی دفاع می کند به شدت حذر دارد و انتقاد می کند و میگوید من حرف فمنیسم های رادیکال را قبول ندارم که خانواده را منشا ستم و فرودستی می دانند و هدفشان نابودی خانواده است لذا لش میگوید اگر خانواده نباشد شما چه چیزی برای جایگزین کردن آن دارید. حرف نویسنده این است که اگر شما دنبال رهایی زن از خانواده هستید در عمل برده و ابزرا سرمایه داری مصرفی خواهید شد و گرچه قصد داشتید آزاد شوید ولی اسیر ساختار دیگری خواهید شد.
این پژوهشگر با طرح این پرسش که چرا هنوز این کتاب مهم است، افزود: دلیل اول این است که نگاهی ریشه ای و غیرایدئولوژیک به خانواده دارد؛ در فضای امروز دو نگاه وجود دارد؛ یکی دیدگاه محاظفه کاران که از بازگشت به ارزش های سنتی دفاع می کند و اینکه ما باید به آن دوره برگردیم و نگاه دیگر رادیکال است که خانواده را سکوبگر می داند و خواهان نابودی آن است ولی لش نه نگاه نوستالژیک دارد نه به مدرنیته معتقد است و او دغدغه دارد که خانواده امروز چگونه می تواند جوشنده اخلاق و تربیت باشد.
مدرس و پژوهشگر حوزه خانواده افزود: پاسخ او به این پرسش شعاری و ساده نیست بلکه تحلیلی ساختاری و میان رشته ای دارد و فقط از منظر جامعه شناسی به خانواده نمی پردازد. نویسنده نوعی ایدئولوژی زدایی کرده و ما را به ریشه بحران می برد نه به پیامدهای آن. او این سؤال ر پیش رو می گذارد که چرا والدین احساس بی قدرتی می کنند و اینکه چرا افراد مدرن نمی توانند مسئولیت پذیر باشند و وقتی خطا کردند از پس آن برآیند. سخنان او فراتر از چپ و راست سیاسی و افراط و تفریط است لذا پرسش های وی هستی شناسانه است و به جای توصیه اخلاقی ما را به بازاندیشی نقش خانواده در ساخت انسان توجه می دهد.
حاج اسماعیلی ادامه داد: حرف او احیای خانواده سنتی نیست و هشدار می دهد اگر خانواده جایی برای هویت یابی و آموزش مرز مسئولیت پذیری و محبت نباشد قطعا انسان هایی خواهیم داشت که برای فرهنگ مصرف گرایی و منزوی شدن مستعد هستند. ایده لش این نیست که به خانواده فقط به عنوان نهاد اجتماعی بنگریم بلکه جایی برای سنگ بنای انسان شدن است.
وی افزود: دلیل دیگر اهمیت کتاب نقد توأمان سنت و مدرنیته است بدون اینکه در دام رادیکالیسم بیافتد و این بزرگترین ارزش فکری نویسنده است. البته نه رد مطلق مدرنیته را دارد و نه پذیرش بی چون و چرا؛ او خانواده سنتی را یک نهاد معصوم و بی عیب و نقص نمی داند بلکه به خوبی آگاه است که خانواده های پدرسالار باعث محروم شدن زن و دختر از پیشرفت بوده است یا فرزند به مثابه نیروی کار محسوب می شد پس راه حل او بازگشت به سنت نیست ولی از طرف دیگر معتقد است مدرنیته با اینکه وعده رهایی داده است ولی ما را فردی بی ریشه و منزوی و مضطرب تحویل می دهد لذا پیشنهاد او این است که ما مجبور به انتخاب بین این دو نیستیم بلکه باید مدرنتیه را در مسیر انسان سازی و نه صرفا آزادی خواهی قرار دهیم.
ایشان تاکید کرد: نویسنده از موضع و بی طرفانه و اخلاق محور می گوید اگر ما خانواده را رها کنیم امکان تربیت یک شخصیت مقاوم و اخلاقی و هویت مند را از دست داده ایم و هیچ نهاد دیگری ظرفیت تربیت چنین انسان هایی را ندارد. این کتاب سوگ نامه خانواده نیست بلکه فراخوان می دهد که بازاندیشی و بازسازی در رابطه های انسانی داشته باشیم؛ زبان حال نویسنده آن است که خانواده تنها میدان باقیمانده برای انسان شدن است و باید از نو آن را بازسازی کرده و ببینیم.
"نظریات دفاع از هویت خانواده مختص اندیشمندان مذهبی نیست"
در ادامه این نشست دکتر زهرا داورپناه، عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه تصور ما عمدتا این است که دفاع از زن و خانواده فقط موضوعی مذهبی است، گفت: این تصور صحیح نیست چراکه در ادبیات جهانی هم کسانی چون کریستوفر لش وجود دارند که با نقد مدرنتیه و خانواده سنتی معتقد به بازسازی نهاد خانواده در دوره مدرنیته هستند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه پژوهشکده زن و خانواده چند کتاب را به مناسبت همایش خانواده مقاوم در دستور کار قرار داد و یکی از اهداف این بود که به ادبیات جهانی در دفاع از خانواده و زن پرداخته شود، گفت: تصور ما عمدتا این است که دفاع از زن و خانواده فقط موضوعی مذهبی است و فقط جریانهای سنتی با آن همراه هستند، در حالی که اینطور نیست؛ البته دلایل مختلفی در شکل گیری این تصور وجود دارد ولی یکی از مهمترین آنها این است که جریان ترجمه باید بیشتر به این سمت برود و کم کاری نشود. در چند سال اخیر چند کتاب خوب در این زمینه ترجمه شد که یکی از این آثار در این نشست مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
وی با بیان اینکه برخی طلاب جوان در یافتن موضوع برای تحقیق دچار سردرگمی هستند ولی این موضوع می تواند ایده مناسبی در عرصه زن و خانواده برای آنان باشد، افزود: کتاب لش در این جهت کتابی فشرده است و برای فهم نیاز است تا با خیلی از جریانات آشنا باشیم؛ او میپرسد که چطور شد که خانواه آمریکایی به اینجا رسیده است؟ در کتاب دو جریان بحث شده است؛ اول عینیتهای اجتماعی مانند انقلاب صنعتی و ... و دیگر نقش روشنفکران و دانشمندان علوم انسانی در شکل گیری وضعیت کنونی خانواده در آمریکا.
داورپناه با بیان اینکه البته این بحث مبنایی وجود دارد که آیا نظریات باعث جهت گیری جوامع هستند یا اینکه نظریات بیان کننده و توصیفی از وضع هر جامعه هستند، ادامه داد: محققان جوان می توانند هر فصلی از این کتاب را به یک پایان نامه تبدیل کنند؛ کتاب نگاه انتقادی به علوم انسانی در آمریکا و نظریات اندیشمندان آن و مدرنیته و بروکراسی موجود در آن دارد؛ او در این مورد بحث می کند که چرا اینقدر تاکید بر مسائل جنسی در جامعه می شود و به نقد نظریه پردازانی می پردازد که مثلا وضعیت بومیان را توصیف می کنند که مثلا رابطه آزاد جنسی دارند و راحت هستند و خوب است ما هم این کار را بکنیم؛ نظریاتی که آسیب های مضاعفی برای جامعه درست می کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه لش معتقد است که خانواده محلی است که انضباط و عشق به صورت توامان در آن وجود داشته است، افزود: یعنی افرادی که نزدیکترین فرد به فرزند هستند سختگیری لازم را هم در تربیت داشته اند ولی دنیای مدرن این دو از هم جدا شده و جامعه جای قانون و خانواده جای عشق است. این توصیف لش از جامعه آمریکا گویی توصیفی از جامعه امروز ایران هم هست و مثلا اینکه بر روی روان درمان گری تاکید زیادی میشود دقیقا امروز در جامعه ما هم در حال رخ دادن است و باید منتظر آسیبهای آن هم باشیم.
داورپناه با بیان اینکه انواع کلاسهای شوهرداری و همسرداری و ... را میبینیم ولی باز زوج ها ناراضی هستند، گفت: وقتی نظم به جامعه و عشق به خانواده سپرده شد موجب ناکامی میشود؛ دائما از والدین می خواهند کاری کنند که فرزند آسیب نبیند ولی وقتی فرزند از محیط ایزوله وارد اجتماعی می شود که فقط قانون و رقابت منفی حاکم است لذا جرائم نوجوانان و جوانان زیاد می شود. این روندها بنابراین وضعیت زنان و نوجوانان و جوانان را روز به روز بدتر کرده است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه ادبیات لش نزدیک به ادبیات ژورنالیستی است، اظهار کرد: آزادانه تحقیر کرده و طنز به کار می برد؛ ما معمولا بین کتب علمی و روشنفکری و ترویجی تقسیم بندی داریم و جالب اینکه عمدتا کتب جریان ساز آنهایی هستند که ادبیات سرد علمی ندارند؛ فضاهای علمی ما ظاهرا بیشتر به سمت رعایت رویه علمی می روند به همین دلیل همیشه این دلخوری وجود دارد که چرا سیاستگذاران و عموم مردم از سرمایه های علمی و کتاب های آنان استفاده نمی کنند و این در حالی است. برخی ریسک کرده و اتهاماتی چون ادبیات ژورنالیستی و بی سوادی و کم سوادی را به جان می خرند و از ادبیات سرد علمی دور شده و تاثیرگذاری بیشتری هم دارند.
دکتر داورپناه اضافه کرد: کتاب، پرمطالعه است ولی به سبک کتب پژوهشی نوشته نشده است و ما را از جریانات علمی دوره خود در آمریکا آگاه می کند؛ او در مورد مدرنیته از تعابیری چون ادیان جدید مانند دین بهداشت و آرمانِ دوستی استفاده می کند که همه باید با هم دوست باشند در حالی که این آرمانی تحقق ناپذیر است و سبب می شود که والدین کنار بروند تا فرزند هر کاری دوست دارد بکند یا اگر زن و شوهر با هم دعوا کردند مسخره است که خودشان با هم حرف بزنند و باید سراغ متخصص بروند و این پیش گویی است که به تدریج باعث می شود که والدین واقعا بی عرضه شوند. این موضوع سبب می شود تا زنان دائما به روان درمان مراجعه کنند لذا بیشتر مشاوران هم زنان خواهند بود و در حقیقت توصیه های کم ارزش به زنان فروخته می شود و وقتی نتیجه نگرفتند دوباره به دفعات مراجعه می کنند و ما را درگیر جامعه ای می کند که فقدان زیادی را تجربه می کند؛ لش معتقد است که دانش های آمریکایی دانش هایی هستند که زیاد مداخله گر هستند یعنی روان شناس و جامعه شناس آمریکایی بر خلاف اروپایی به وسط میدان می آید و تجویز می کند و با دولت و مدرسه تفاهم امضاء می کند لذا مداخلات آنان در عرصه زندگی مردم زیاد است.
داورپناه با بیان اینکه بخش عمده کتاب نقد است و مطالعه آن فی نفسه مفید است، تصریح کرد: این کتاب به ما کمک می کند تا الگو و مدل تعامل ایشان با داده ها در داخل کشور را پیگیری کنیم و از آن الهام بگیریم و کتبی با این سبک و سیاق بنویسیم زیرا یکسری مفاهیم در کشور ما خیلی در حال تکرار است بدون اینکه در عینیت زندگی ما تاثیر مثبت تری داشته باشد.
نظرات