تاریخ انتشار: 1404/04/16

جنگی که هست...
در پی جنگ تحمیلی دوازدهروزه علیه جمهوری اسلامی ایران، نشست علمی «جنگی که هست...» با هدف تبیین ابعاد این جنگ ترکیبی با حضور اساتید حوزه علوم اجتماعی و مطالعات زنان در پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد. این نشست با همکاری پژوهشکده زن و خانواده، پژوهشکده فرهنگ و مطالعات علوم اجتماعی و قرارگاه جهادی اندیشه، به بررسی ابعاد استعمار نو و پسااستعماری، تحولات اجتماعی معاصر و نقش زنان در مواجهه با پروژههای نرمافزاری دشمن پرداخت.
در پی جنگ تحمیلی دوازدهروزه علیه جمهوری اسلامی ایران، نشست علمی «جنگی که هست...» با هدف تبیین ابعاد این جنگ ترکیبی با حضور اساتید حوزه علوم اجتماعی و مطالعات زنان در پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد. این نشست با همکاری پژوهشکده زن و خانواده، پژوهشکده فرهنگ و مطالعات علوم اجتماعی و قرارگاه جهادی اندیشه، به بررسی ابعاد استعمار نو و پسااستعماری، تحولات اجتماعی معاصر و نقش زنان در مواجهه با پروژههای نرمافزاری دشمن پرداخت.
در این نشست، دکتر زهرا داورپناه عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده ذیل موضوع تشکیک در گذر از استعمار به بررسی ابعاد مختلف مفهوم استعمار، استعمار نو و پسااستعمار پرداخت و دکتر زهرا شریف، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده موضوع نقش مقاومتی خانواده در شرایط کنونی و سرکارخانم فهیمه زارع عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی پژوهشکده زن و خانواده موضوع ساحات نقشآفرینی زنانه و جنگ را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
جنگی که هست؛ تأملی بر استعمار نو و بیداری در مواجهه با ساختار تمدن غرب
در ابتدای نشست خانم دکتر زهرا داورپناه با موضوع «تشکیکی در گذر از استعمار به ارائه مطلب خود پرداخت.
وی به بررسی ابعاد مختلف استعمار، استعمار نو و پسااستعمار پرداخت و تحلیلهایی از وضعیت معاصر ارائه کرد. به باور ایشان، با توجه به تحولات اخیر، احساس عمومی جامعه به آستانهی یک «لحظه حقیقت» نزدیک شده است؛ جایی که هشدارهای پیشین دربارهی دشمنی آمریکا، اسرائیل، و ساختار تمدن غرب، معنا و نمود عینی یافتهاند.
داورپناه با تاکید بر اینکه اکنون زمان آن فرارسیده است که این ادراکات و شهود جمعی به دانشی نظاممند، معرفتی ماندگار، و برنامهای آیندهنگر تبدیل شود، از نخبگان حوزه و دانشگاه خواست تا بهصورت جدی به این پرسش بپردازند که آیا بیداری موجود در حال نهادینه شدن است یا خیر!
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به تجربهی استعمار در جهان غیرغربی، خواستار بازخوانی تاریخی دقیق و تأملی ژرف بر نحوهی تعامل تمدن مدرن با دیگر جوامع شد. وی ضمن اشاره به دیدگاههای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ماهیت تمدن مدرن را مبتنی بر بهرهکشی، غارت و سلطه دانست و بر لزوم هوشیاری و پرهیز از غفلت در برابر این روند تأکید کرد.
وی با اشاره به تاریخ استعمار در مناطق مختلف جهان، به مخاطبان هشدار داد که در صورت نشان دادن خود، همان رفتاری با ملتها خواهد شد که با هند، سرخپوستان آمریکا، مردم مالزی، اندونزی و سایر جوامع شرق آسیا شد. داورپناه تاکید کرد که گوهر وقایع تاریخی تغییر نکرده و تنها چهرهها و شیوهها متفاوت شدهاند.
وی خطاب به جوانان، بهویژه در این ایام خاص، بر اهمیت مطالعهی تاریخ تصریح و از رشد عطش دانایی و مطالعات تاریخی در میان بانوان پس از این وقایع، ابراز خرسندی کرد. کتابهایی مانند «ده دروغ رایج درباره اسرائیل» و «سرگذشت استعمار» از جمله آثاری بود که دکتر داورپناه جهت مطالعه به مخاطبین معرفی نمود.
در بخش دیگری از سخنان خود، دکتر داورپناه به نقل مشهوری از یکی از رؤسای قبایل سرخپوست اشاره کردند که گفته بود: «وقتی شما آمدید، شما کتاب داشتید و ما زمین. حالا ما کتاب داریم و شما زمین!» و افزود که سلطهی مستقیم غرب با نیزه و تفنگ، جای خود را به سلطهای نرمتر، پایدارتـر و کمهزینهتر داده است؛بهجای ارتشها، نظامهای جهانی، سازمانهای بینالمللی، و اسناد رسمی آمدهاند.
دکتر زهرا داورپناه ضمن تأکید بر لزوم دقت در مواجهه با این نهادها، خاطرنشان کرد که باید پرسید آیا این ساختارها واقعاً توسط قدرتهای غربی نیز جدی گرفته میشوند یا صرفاً ابزاری برای مدیریت غیرمستقیم دیگر ملتها هستند. او مطالعه کتاب «زن در اسناد بینالملل» از کتب منتشر شده توسط پزوهشکده زن و خانواده را جهت مطالعه در این زمینه معرفی کرد.
اگر نه حالا، پس کی؟ دکتر داورپناه: سلطهی نو، مفاهیم کهنه با چهرهای تازه است
وی با این سوال موضوع خود را ادامه داد که چقدر دیگر باید در غزه خونریزی شود تا به این نتیجه برسیم که افکار عمومی جهانی و عدالت بینالمللی، در بسیاری از موارد، ابزارهایی برای کنترل ذهن هستند، نه اهدافی واقعی. در ادامه، به ناکامی توصیههای بینالمللی در زمینههای مختلف مانند محیطزیست و انرژیهای پاک اشاره کرده و تأکید کرد که باید مفروضات علمی، اخلاقی و فرهنگی وارداتی را مورد بازبینی قرار داد.
دکتر داورپناه ادامه داد: اتفاقات اخیر، فراخوانی عمومی برای همهی اهل فکر، قلم و تحلیل است تا بار دیگر با تاریخ گفتوگو کنند و از نو به مفروضات خود بیندیشند.
ایشان همچنین به ظهور عینی مفاهیم دینی در شرایط جاری پرداخت و تأکید کرد که بسیاری از مفاهیمی که پیشتر معنوی، ذهنی یا انتزاعی تلقی میشدند، نظیر نصرت الهی، صبر، مقاومت و وعدهی پیروزی برای اهل ایمان، اکنون بهصورت مشهود در واقعیت بیرونی ظهور یافتهاند. این تجربهی عینی، حتی برای کسانی که مذهبی تلقی نمیشدند، قابل درک و شهود شده است.
وی این تحولات را تطابقی میان مفاهیم قرآنی و واقعیتهای معاصر دانست و از آیهای از قرآن کریم یاد کرد که وعدهی یاری الهی به مؤمنان را در صورت پایداری بیان میکند. تجربهی این آیات، از دوران دفاع مقدس تاکنون، بار دیگر در صحنهی امروز تکرار شده است.
دکتر داورپناه از مخاطبان خواست تا در مواجهه با بحرانها صرفاً به پاسخهای لحظهای بسنده نکنند و به بازاندیشی بنیادین بپردازند. وی تأکید کرد که در حوزههایی چون اتباع، اقتصاد، و آموزش عالی باید اولویتها بازتعریف شوند و از مسیرهای تکراری و محافظهکارانه فاصله گرفته شود.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده سخنان خود را به این پرسش اساسی رساند که: اگر نه حالا، پس کی؟
وی سخنان خود را با تأکید بر این نکته که ماجرای امروز ما، ماجرای استعمار نو است،ادامه داد که سالهاست دربارهی مسئولیت دانشگاه در قبال «علم» سخن گفتهایم، اما علم به معنای واقعی و تمدنی، نه صرفاً رسمی و آکادمیک، تاکنون بهدرستی مورد توجه قرار نگرفته است. اکنون در این شرایط خاص، زمان آن فرارسیده است که این کمکاریها جبران شود.
فرصت وضوح؛ نه بازگشت به عادی، که عبور از استعمار نو
دکتر داورپناه خاطرنشان کرد که نباید تصور کرد تحلیلها و واکنشهای امروز صرفاً احساسی و زودگذرند. بلکه این خشم و میل به تغییر، برخاسته از کنار رفتن پردههایی است که سالها بر مناسبات جهانی، روابط ما با غرب، با همسایگان، و حتی با خودمان کشیده شده بود. ایشان تصریح کردند که این وضوحِ تازه، فرصتی استثنایی برای تحول بنیادین فراهم آورده است.
وی اظهار داشت که بازگشت به وضعیت پیش از بحران، بهعنوان نوعی موفقیت، هدف ما نیست؛ چرا که آن وضعیت بهظاهر عادی، در حقیقت ادامهی ساختار استعمار، تنها با لباسی جدید و بیهیاهو بود. به باور ایشان، اگر استعمار نو را بهعنوان ساختاری زنده و در حال بازتولید نشناسیم، هیچ تغییر عمقی و جدیای نیز در جامعه ما شکل نخواهد گرفت.
دکتر داورپناه با اشاره به ماهیت استعمار نو گفت: این استعمار همچنان در تلاش است جهان را به دو بخش تقسیم کند: یک سو انسان، و سوی دیگر منبع، معدن یا ابزار. استعمار مدرن، با نقاب اخلاق، توسعه و مدنیت، همچنان در پی تحقیر و بیانسانسازی «دیگری» است.
وی در ادامه، به جملهی تکرارشوندهای در ادبیات استعماری اشاره کرد: «بومیها مهربان و سادهدلاند»، و آن را با آیهای از قرآن پیوند دادند: «شما آنها را دوست دارید، اما آنها شما را دوست ندارند.» بهزعم او، این نگاه تحقیرآمیز نهتنها متعلق به گذشته نیست، بلکه عین واقعیت امروز ماست.
وی افزود: شاید به دلیل قدرت نسبی حاصل از انقلاب اسلامی و مجاهدتهای چند نسل، این نگاه کمتر بهصراحت در مورد ما ابراز میشود. اما همان نگاهی که مردم غزه را «پشه» یا «غیرانسان» خطاب میکند، در مورد ما نیز وجود دارد. اگر به این واقعیت باور داشته باشیم، دیگر بازگشت به وضعیت عادی را آرزو نخواهیم کرد، چرا که آن وضعیت، بخشی از همان ساختار استعمار بود
در عوض، این درک میتواند شوقی در ما ایجاد کند برای ساختن آیندهای متفاوت، آیندهای که در آن، زبان، اندیشه و فهم ما مستعمره نباشند. وی تأکید کرد که باید بپذیریم مفاهیم، واژهها و حتی زبان اندیشیدن ما در طول سالها، در استعمار بودهاند.
دکتر داورپناه یادآور شد که در روزهای اخیر نیز مشاهده شده که زبان ما برای بیان رنج، مقاومت و مطالبهها ناکافی است. واژهها کمشمار شدهاند و بسیاری از آنها از ما دزدیده شدهاند. حتی برخی واژگان مثبت مانند «انسجام اجتماعی» نیز اکنون ناخوشایند شدهاند، نه بهدلیل ذاتشان، بلکه بهدلیل منظومهی معناییای که در آن بهکار رفتهاند.
در ادامه، وی از مخاطبان خواست بهطور جدی از خود بپرسند: ما بعد از این چه میخواهیم؟ آیندهی مطلوب ما چگونه است؟ آیا قصد داریم همان ساختارهای پیشین را بازسازی کنیم یا بهدنبال خلق آیندهای نو باشیم؟ آیندهای که در آن انسان آزاد، علم متعهد و زبان رها از سلطه باشد.
ایشان ابراز امیدواری کرد این خواست ابتدا در خود ایشان و سپس در همه شکل بگیرد، با بهاشتراکگذاری فکرها، دغدغهها و تأملات، و با طرح پرسشهایی که حتی اگر اکنون خاماند، میتوانند با مطالعه و گفتوگو به عمق برسند.
وی در پایان بخش اول ارائه خود گفت: همانگونه که در عرصههای نظامی، امنیتی و سیاسی انسانهایی حضور دارند که اجازه نمیدهند سرزمین ما مستعمره شود، اهل علم و قلم نیز باید تلاش کنند تا ذهن، زبان و فهم ما از سلطه آزاد شود. این مسیر، مستلزم کار جمعی، اندیشمندانه و جدی است. ایشان مطالعهی کتابهایی مانند سرگذشت استعمار، ده دروغ رایج درباره اسرائیل و مرور اسناد تاریخی همچون قرارداد سایکس–پیکو و فروپاشی امپراتوری عثمانی را ضروری دانست. به گفتهی وی، این آگاهیها میتوانند در فهم بهتر و عمیقتر از وضعیت امروز منطقه و جهان، تأثیرگذار و راهگشا باشند.
نقش مقاومتی خانواده در مواجهه با تحریف روایتها و دفاع از حقیقت
خانم دکتر زهرا شریف در ادامهی نشست تخصصی با موضوع «بازخوانی مفاهیم مقاومت در بستر جنگ روایتها»، با اشاره به سخنان خانم دکتر داورپناه، بر تداوم ماهیت استعمار در اشکال گوناگون تأکید کرد و نقش خانواده را در حفظ حقیقت و تقویت مقاومت، بهویژه در بستر تحریفهای رسانهای، محوری دانست و اذعان کرد که استعمار هرگز پایان نمیپذیرد. استعمار «کهنه» ندارد، «پیش» و «پس» ندارد، استعمار همیشه در اشکال گوناگون، چه در عرصهی سخت و چه نرم، با همان خوی سلطهطلبی و چپاولگری ادامه دارد. حتی در زمانی که تصور میکردیم دوران جنگ سرد و استعمار رسمی به پایان رسیده، میبینیم که خشونتبارترین نبردها و سهمگینترین جنگافزارها هنوز در حال استفادهاند. پس اگر بخواهیم از این تهدیدها در امان باشیم، باید توان و استقامت درونی خود را تقویت کنیم.
وی در ابتدای ارائه خود گفت: به گمان من، استعمار «سرد» یا «گرم» ندارد، تنها یک حقیقت دارد: تا وقتی انسان، انسان است، اگر مراقب نباشد و بر خوی درندهی خود غلبه نکند، همچنان با صحنههای تلخ و دردآور مواجه خواهیم بود.
شریف با اشاره به سبقه موضوع بیان کرد که ادب ایجاب میکند که در حضور خانم دکتر زارع، سکوت کنم، اما با توجه به پیشنهاد ایشان، اجازه میخواهم بحث خود را با عنوان نقش مقاومتی خانواده در شرایط کنونی بهاختصار ارائه دهم. زمانی که این عنوان را انتخاب کردم، هنوز در بحبوحهی جنگ بودیم. اما اکنون که در یک وقفهی آتشبسگونه قرار داریم، همان عنوان همچنان با وضعیت موجود همخوانی دارد.
زهرا شریف پیش از ورود به بحث، روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) نقل کرد که در کتاب قُرّة الحُکم آمده است:
کلّ شیءٍ یحتاج إلی الأدب، و الأدب یحتاج إلی العقل»، هر چیزی نیازمند ادب است، و ادب نیازمند عقل... و اذعان کرد که خانواده ترکیبی است از این دو بُعد: معرفتی و عاطفی است. حال در شرایط کنونی، که هم بُعد شناختی و هم بُعد رفتاری ما نیاز به ترمیم و بازسازی دارد، خانواده چه نقشی میتواند ایفا کند؟
و در ادامه افزود: در این وضعیت، ما بهگونهای عجیب هم به فهمهای سطحی و ظاهری نیاز داریم و هم به معرفتهای عمیق. چرا؟ چون اکنون در برههای هستیم که بسیاری از حقایق، آنچنان عیان شدهاند که انکار آنها ممکن نیست. همانگونه که خانم دکتر داورپناه اشاره کردند، ما در آستانهی مواجههای جدی با حقیقت هستیم. اما در عین حال، جهان روایت و جهان رسانه، بهخصوص با سلطهی رسانههای غربی، سعی در پنهان کردن و تحریف این حقایق دارد.
دکتر شریف در ادامه نقش خانواده را در این میان برجسته کرد: در اینجا، خانواده میتواند نقشی کلیدی ایفا کند، روشنسازی حقایق، برجسته کردن بدیهیات، و مقابله با دروغهای ساختگی. مثلاً جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۷ بنیان گذاشته شد، امروز در سال ۱۴۰۴ به مرحلهای رسیده که خبرهایی از موج بیستم حمله به تلآویو، انهدام مراکز نظامی و علمی اسرائیل به گوش میرسد.
او با اشاره به دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصهی دفاعی و سیاسی، بهویژه موج حملات به تلآویو و مراکز حساس اسرائیل، گفت: با وجود این واقعیتها، در فضای رسانهای تحت سلطهی دشمن، نوعی بیاثر کردن این دستاوردها در حال انجام است. دشمن میکوشد روایت را طوری تغییر دهد که ضعفها پررنگ و قوتها نادیده گرفته شوند. در این شرایط، خانواده نهتنها باید حافظ فهم و روایت درست باشد، بلکه وظیفه دارد که معرفت و عاطفه را همزمان در فرزندان خود تقویت کند.
دکتر شریف در ادامه این مطلب تاکید کرد که ما در دورانی هستیم که نقش خانواده، نه فقط در تربیت فردی، بلکه در شکلگیری قدرت اجتماعی و روایت حقیقی، بسیار سرنوشتساز است.
بحران بدیهیات در جنگ و مسئولیت خانوادهها
دکتر شریف بخش دوم سخنان خود را به تحلیل تحولات منطقهای اختصاص داد و گفت: از هفتم اکتبر تاکنون، موضوع فقط ایران نیست. غزه، لبنان و بسیاری دیگر از تحولات نیز در همین بستر معنا پیدا میکنند. اما بسیاری از بدیهیات انسانی نادیده گرفته شدهاند؛ حمله به مردم بیپناه، بمباران بیمارستانها، ظلم به کودکان، و تجاوز به خانوادهها.
وی با انتقاد از توجیههای جبهه باطل افزود: طرف ظلم با بیشرمی، جنایات خود را انکار یا توجیه میکند، و این تحریف آشکار در جهان امروز به رسمیت شناخته میشود، مسئلهای که بهشدت نگرانکننده است. حتی در داخل جامعه نیز افرادی وجود دارند که از جبههای دفاع میکنند که ظلمش آشکار است و این پرسش را مطرح کرد که چرا برخی از ما نمیفهمیم؟ چرا بدیهیات اینقدر مبهم جلوه میکنند؟
وی در ادامه به جملهای رایج اشاره کرد: برای درک مسئله غزه، نیازی به دین خاصی ندارید؛ کافیست ببینید در مرز انسانیت ایستادهاید یا نه؟ دشمن تلاش میکند خطکشهای انسانی و اخلاقی را بشکند، واقعیتها را تحریف و بدیهیات را وارونه جلوه دهد. در این میان، خانوادهها باید دروازهبان حقیقت باشند.
دکتر شریف بر اهمیت هوشیاری خانوادهها تأکید کرد و گفت: خانواده باید بداند جمهوری اسلامی ایران در چه جایگاهی ایستاده و چه کار بزرگی در حال انجام است. درک این کار بزرگ، یک توانمندی است، شاخصی تمدنی و ملتی که این توان را نداشته باشد، نمیتواند موفقیتهایش را حفظ یا تکرار کند.
او سخنان خود را با این هشدار ادامه داد: اگر ما ندانیم چه کردهایم و چه داریم، و در حالی که دشمن در حال تحریف این دستاوردهاست، از آنها دفاع نکنیم، قطعاً در حوزه خانواده و در سطح ملی شکست خواهیم خورد.
طرف درست تاریخ اکنون مشخص شده است. خواه شما اروپایی باشید، خواه آمریکایی، آسیایی، یا مسلمان، مسئله امروز صرفاً یک باور دینی یا ملی نیست؛ موضوع، ایستادن در سوی درست انسانیت است و خانوادهها، نخستین مدافعان این جبههی انسانیاند.
خانواده؛ سنگر نخست در جنگ روایتها و نگهبان بدیهیات انسانساز
در ادامهی نشست تخصصی «جنگی که هست...»، دکتر شریف با تأکید بر نقش خانواده در حفظ بدیهیات انسانی و مقابله با تحریف روایتهای ظلم و حق، بر ضرورت هوشیاری خانوادهها در تربیت فرزندان آگاه، و نگهداری از ارزشهای اخلاقی مشترک، تأکید کرد. وی با اشاره به واکنش کودکان نسبت به وقایع غزه و مظلومیت فلسطین، خانواده را «پناهگاه پایدار حقیقت» نامید.
در فضایی که دیگر مرز شرق و غرب رنگ باخته و همه یکدیگر را به ایستادن در «طرف درست تاریخ» دعوت میکنند، دکتر شریف هشدار داد که این بدیهیات، همان مفاهیم آشکار و روشنیاند که دشمن در تلاش برای پنهانسازی آنهاست. او تأکید کرد خانوادهها باید نسبت به این مسئله آگاه، مسئول و متعهد باشند.
وی گفت: یکی از دغدغههای جدی ما باید پاسداشت دستاوردهای فاخر و حفظ فهم قبح ظلم باشد، فهمی که امروز حتی کودکان هم بهخوبی آن را درک میکنند. او با اشاره به نمونههایی از آگاهی کودکان، گفت:
در ویدیوهایی که از کودکان میشنویم، وقتی از آنها دربارهی نظرشان پرسیده میشود و پاسخ میدهند «اسرائیل بده»، این نشان میدهد که مفاهیم اخلاقی بدی مانند ظلم و جنایت، آنقدر آشکار شدهاند که ذهن کودک هم آنها را میفهمد و بیواسطه نسبت به آن موضع میگیرد. این فهم، امری ساده و خودجوش نیست، بهای سنگینی برای رسیدن به این سطح از آگاهی پرداخت شده است.
بر همین اساس، دکتر شریف ادامه داد: پس خانوادهای که میخواهد نقش مقاومتی ایفا کند، باید نسبت به حفظ این بدیهیات هوشیار باشد، از آنها پاسداری کند و با تمام توان خود مانع از خدشهدار شدن آنها شود. خانواده ابزارهایی دارد که میتواند به کمک آنها این نقش را بهخوبی ایفا کند.
نکته اول: معرفت در سطح بدیهیات
خانوادهها باید بهعنوان نهادی معرفتی، وظیفهی خود را در روشن نگهداشتن حقایق بدیهی ایفا کنند. دکتر شریف با اشاره به وارونهسازی آشکار مفاهیم توسط رسانههای معاند، گفت: در شرایطی هستیم که دشمن تلاش میکند حتی بدیهیترین ظلمها را وارونه جلوه دهد، اما خانواده میتواند با تربیت فرزندان خود در فضایی مبتنی بر حقیقت و آگاهی، دروازهبان حقیقت باشد.
نکته دوم: معرفت در سطوح عمیقتر
وی با مروری بر آثار بحرانهای اخیر گفت: جنگ و بحرانها به ما آموختند که فراتر از نظم عادی زندگی، اهدافی متعالی وجود دارد که باید مبنای تصمیمگیریهای ما باشند. نظم عادی، مانند امور معیشتی، شغلی و روزمره، در جای خود مهم است، اما در شرایط بحرانی آنچه اهمیت دارد، داشتن نظام معنایی عمیق، هدفمندی بلندمدت و ارزشمحور است. برخی افراد، علیرغم آشکار بودن حقیقت، نمیتوانند جایگاه درست را شناسایی کنند یا تصمیم درستی بگیرند، چون آن نظام معنایی عمیق را قبلاً در خود نهادینه نکردهاند. کسی که هدف غایی خود را بر اساس تقویت جبهه حق، یاری مظلوم و ظلمستیزی تعریف کرده باشد، در لحظات حساس دچار سردرگمی نمیشود.
وی تاکید کرد: خانوادهای که در زمان آرامش، بنیان معرفتی محکمی برای اعضای خود فراهم کرده باشد، در بحرانها بهتر میتواند تصمیم بگیرد و پایداری نشان دهد. اما خانوادههایی هم هستند که در این شرایط، دچار لغزش یا ضعف شدند. ایرادی ندارد، باید این مسئله را آسیبشناسی کرد و برای هر خانواده، با هر سطحی از توان، نسخهی متناسبی ارائه داد.
دکتر شریف تصریح کرد: ما باید قدردان خانوادههایی باشیم که در بزنگاهها توانستند آن «ساحت عمیق و امن» خود را نشان دهند. اتفاقاً جامعه ایرانی در همین بحران اخیر نشان داد که جامعهای مقاوم است. حتی کسانی که شاید در مسائل دیگر با هم اختلاف نظر داشتند، از موضوع حجاب گرفته تا آزادیهای مدنی، در این نقطهی بحرانی کنار هم ایستادند.
خانواده ایرانی، مأمن عاطفی در بحرانها
دکتر شریف در ادامهی سخنان خود، از زاویه رفتاری، عاطفی و تربیتی به جایگاه خانواده در شرایط جنگی پرداخت و گفت: همه ما تجربه دیدار با خانوادههایی را داشتهایم، چه از نزدیکان، چه از اقوام یا دوستان، که در جریان جنگ و بحران، نظم عادی زندگیشان دچار اختلال شد. آرامشی که در آن هر کس صبح کار خود را میکرد، بچهها به مدرسه میرفتند و کوچکترها بازی میکردند، ناگهان از هم پاشید. اما خانوادههای ایرانی نشان دادند که چگونه میتوانند این اختلال عاطفی و روانی را با تکیه بر پیوندهای درونیشان مدیریت کنند.
او نمونهای زیبا از پایداری خانواده را اینگونه بیان کرد:
مادرانی را دیدیم که تجربیاتشان را با دیگران به اشتراک گذاشتند. پدرانی را دیدیم که با فرزندان خود تمرین آرامش کردند. کودکی که معنی صدای انفجار را نمیفهمد، اما از بین رفتن خواب راحتش را حس میکند. پدری که به دخترش میگوید: بله، این صدای بمب است. اما ما به جای ترس، در کنار هم مینشینیم و به این صدا میخندیم.
این پدر واقعیت را تحریف نکرد، دروغ نگفت، بلکه ترس را به شکلی آرام و انسانی مدیریت کرد. این شیوه از مقاومت، همان سرمایهای است که در ساختار خانواده نهفته است.
سه محور حیاتی برای آیندهی جامعه مقاوم
دکتر شریف در پایان این بخش از سخنان خود، سه محور اساسی برای وضعیت امروز جامعه ایرانی و آینده مقاومت ترسیم کرد:
1. توجه به بدیهیات و مراقبت از آنها
مفاهیمی مانند «ظلم بد است»، یا این جمله ساده که یک کودک چهار ساله به زبان میآورد: «اسرائیل بده»، بسیار ارزشمندند. اما بدیهیات یک مشکل دارند: بهسرعت نادیده گرفته میشوند، مثل سلامتی که تا وقتی از بین نرفته، کسی قدرش را نمیداند. نباید اجازه دهیم این بدیهیات فراموش شوند یا عادیسازی شوند.
2. قدردانی از ظرفیتهای بالفعلشده در بحرانها
در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران توانست قلب تلآویو و حیفا را هدف بگیرد، بسیاری از خودیها نیز این سطح از توانمندی را باور نداشتند. این اتفاق در جامعهای افتاد که با اختلافاتی از سال ۱۴۰۱ و پیش از آن روبهرو بود، اما این جامعه، در لحظه تصمیم، یکصدا شد و کنار هم ایستاد.
3. نقش خانواده در نگهداری از این سرمایهها
حفظ این همبستگی و این بدیهیات بسیار دشوارتر از آن چیزی است که بهنظر میرسد. چون برخلاف دستاوردهایی که با زحمت زیاد بهدست میآیند و انسان ناخودآگاه آنها را حفظ میکند، امور بدیهی بهراحتی از ذهنها میلغزند و فراموش میشوند.
پس در چنین شرایطی، خانواده ایرانی باید هوشیار باشد. باید به کودکان، جوانان و اعضای فامیل و اطراف خود، آگاهانه کمک کند تا این مفاهیم و ارزشها را حفظ کنند، بشناسند، و نسبت به آنها پایدار بمانند. خانواده، خط مقدم جنگ روایتها و قلب تپنده پایداری فرهنگی و معرفتی جامعه امروز ایران است.
قدرت واقعی ما فراتر از ادوات جنگی است؛ خانواده و ایمان، ستونهای اصلی مقاومتاند
شریف با اشاره به ابعاد مختلف قدرت ملی، بر اهمیت معرفت، باور و انسجام خانوادگی تأکید کرد: ترس دشمن از ما تنها به دلیل تصور قدرت فیزیکیمان نیست. آنها گمان میکنند ما کشوری قدرتمند هستیم، و البته درست هم فکر میکنند. اما قدرت ما فقط در بدیهیاتی مانند ظلمستیزی خلاصه نمیشود. بُعد دوم قدرت ما، در همان معرفتهای عمیق نهفته است.
وی افزود: قدرت ما در این است که میدانیم جبهه حق صرفاً به ابزار و ادوات جنگی، لجستیک یا تجهیزات محدود نمیشود. باور و عقیده ما ریشه در این حقیقت دارد که: «و لله جنود السماوات و الارض»، یعنی آسمان و زمین و همه سپاهیان آن، از آنِ خداوندند. اگر در جبهه حق باشیم، اراده خداوند ما را یاری خواهد کرد؛ ایمان و سکینه بر دلهای ما نازل میشود و بر قدرت و استقامتمان افزوده خواهد شد.
طبق وعده صریح آیات الهی، اگر ایمان ما قوی باشد، هر یک نفر از ما میتواند با بیست نفر از دشمن مقابله کند. بنابراین، ما باید مقابله حق و باطل را تنها بهعنوان یک رویارویی مادی و انسانی دو دو تا چهارتایی نبینیم. بلکه باوری عمیق و معنوی در دل این تقابل نهفته است. این ایمان و باور نیز، در دل خانوادهها میتواند نهادینه و پرورش یابد.
دکتر زهرا شریف در ادامه به سومین بُعد قدرت اشاره کرد و گفت: ساحت سوم که امروز بهشدت به آن نیاز داریم، و خانواده میتواند آن را تأمین کند، جنبه عاطفی، احساسی و امنیتی است. امنیتی که از کنار هم بودن در خانواده حاصل میشود. همه ما میدانیم،و شاید بهتر از من بدانید، که خانواده چگونه میتواند این سه گزاره مهم را محقق کند:
1. تثبیت بدیهیات
2. پرورش باورهای عمیق و معنوی
3. ایجاد آرامش و امنیت روانی
خانواده، با زمانی که اعضایش کنار هم میگذرانند، این سه کارکرد را محقق میسازد. ما در خانواده خود، از زمان آغاز تحولات اخیر، زمانی را به نام فمیلی تایم، اختصاص دادهایم. در این زمان کنار هم مینشینیم، درباره وقایع و نگرانیها صحبت میکنیم. بچهها احساسات خود را بیان میکنند، و ما نیز با منطق، آرامش و همفکری، راهحلهایی مییابیم. گاهی صرفاً همین گفتگو، فشار روانی را به طرز چشمگیری کاهش میدهد.
زهرا شریف در بخش پایانی ارائه خود بر اهمیت قصهگویی تأکید کرد و گفت: ما از این پس، موضوعات و قهرمانان فراوانی برای قصه گفتن داریم. اما چقدر از این ظرفیت استفاده میکنیم؟ کودکان کوچک ما به سادگی از ترسها و اضطرابها رها نمیشوند. چقدر از ابزار قصهگویی، قهرمانسازی و نمادپردازی برای تقویت روحیه و انتقال معنا استفاده کردهایم؟ باید بدانیم این، یکی از ابزارهای مهم تربیتی و عاطفی ماست. قصهها میتوانند ترسها را تلطیف کنند، الگو بسازند و افق دید کودکان را به سوی ایستادگی، امید و معنا گسترش دهند.
بخش سوم این نشست با دعوت از سرکار خانم فهیمه زارع با موضوع «ساحات نقشآفرینی زنان و جنگ» ادامه پیدا کرد.
ساحات نقشآفرینی زنان با محوریت مقاومت
سرکار خانم زارع در ابتدای ارائه، با اشاره به ریشهدار بودن مسئله جنگ در تاریخ بشر، آن را پدیدهای دانست که از نخستین داستانهای انسانی، نظیر ماجرای هابیل و قابیل، تا امروز ادامه داشته است. ایشان تأکید کردکه هرچند گاهی در طول تاریخ، خوشبینیهایی درباره پایان جنگها مطرح شده، اما تحولات سیاسی و تمدنی نشان دادهاند که این تصور سادهانگارانه بوده است.
وی با مروری بر دیدگاههای نظریهپردازان غربی ادامه داد:
1. نظریه «پایان تاریخ» از فرانسیس فوکویاما 1992
فوکویاما در اوایل دهه ۹۰ میلادی، پس از پایان جنگ سرد، نظریهای را مطرح کرد مبنی بر اینکه بشریت به پایان مسیر تکامل سیاسی خود رسیده و دیگر نزاع بنیادینی در کار نخواهد بود. او ادعا کرد که تمدن لیبرالدموکراسی، به عنوان بهترین شکل حکومت و زندگی، در سراسر جهان گسترش خواهد یافت و جنگها به پایان خواهند رسید.
نظریه «برخورد تمدنها» از ساموئل هانتینگتون 1993 2.
تنها یک سال پس از نظریه فوکویاما، هانتینگتون دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه داد. او تأکید کرد که جنگهای آینده، نه میان دولتها بلکه میان تمدنها خواهد بود. هانتینگتون بهویژه دو تمدن را بهعنوان رقیب تمدن غرب معرفی کرد:
تمدن اسلامی: به دلیل ظرفیت بالای مقاومت فرهنگی و اعتقادی، تهدید اصلی برای تمدن غربی
تمدن چینی: با تمرکز بر توسعه اقتصادی و قدرت ساختاری
این مسئله مسجل شده است که خوشبینی به وحدت جهانی در ذیل تمدن غربی، یک توهم است.
3. بازنگری فوکویاما
خانم زارع اشاره کرد که خود فوکویاما پس از حوادث دهه ۲۰۰۰ و بهویژه جنگهای آمریکا، از برخی مواضع اولیهاش عقبنشینی کرد و نگاه انتقادیتری به وضعیت جهانی پیدا کرد. اگر امروز همچنان شاهد جنگ هستیم، این جنگ تنها در سطح نظامی نیست، بلکه جنگی تمدنی، فرهنگی و ارزشی است. گفتمان انقلاب اسلامی نمیپذیرد که در نظم جهانی موجود هضم شود؛ بلکه نسخه جایگزین خود را ارائه میدهد: گفتمان مقاومت.
ایشان، نقشآفرینی زنان در میدان جنگ تمدنی امروز را در سه حوزه یا «ساحت» اصلی مورد تحلیل قرار داد: ساخت فردی، ساحت خانوادگی، ساخت اجتماعی
1. ساحت فردی
در این ساحت، سه مؤلفه برای تربیت زن مقاوم مطرح شد:
الف) نگاه الهیاتی و معناگرایانه به جنگ؛ اگر جنگ را تنها عرصه خشونت، مرگ، ویرانی و بیثباتی ببینیم، طبیعی است که یا دچار انفعال شویم یا فروپاشی. اما اگر بتوانیم جنگ را در یک چهارچوب معنایی تحلیل کنیم، از دل همین معنا، کنشگری و عاملیت ما شکل میگیرد. جنگ یک بحران است و اگر فرد نتواند برای آن معنایی قائل شود، دچار فروپاشی میشود. معنا بخشی به جنگ میتواند ریشه در دین، فلسفه، فرهنگ یا تجربه شخصی داشته باشدو هر فرد باید بتواند درون خود، جنگ را معنا کند تا بتواند در دل بحران، کنشگری کند.
نکته کلیدی: بدون معنابخشی، ایستادگی ممکن نیست.
خانم زارع با تکیه بر نظریات جهانی و گفتمان انقلاب اسلامی، تأکید کرد که زنان در خط مقدم جنگ تمدنی حاضرند، نه فقط در میدانهای نظامی، بلکه در حوزههای فکری، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی، راه پیروزی در این تقابل تمدنی، طراحی زمین بازی بهدست خود ماست، نه بازی در زمین دیگران.
زن، از نظارهگر منفعل تا کنشگر آرمانی
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به بررسی آثار ادبی زنان در جنگهای جهانی، بوسنی و ویتنام گفت: اغلب این نویسندگان از زاویهی دید قربانی به روایت جنگ پرداختهاند؛ جایی که بدن زن، بستری میشود برای نبرد و قدرتنمایی مردانه. در این نوع نگاه، زن موجودی منفعل است که تنها نظارهگر خشونت است و امید پایان آن را دارد.
اما در گفتمان انقلاب اسلامی، جنگ از منظری متفاوت معنا میشود: ما جنگطلب نیستیم، بلکه جنگ را در پیوند با آرمانها، قداستها و وعدههای تاریخی میبینیم. جنگ برای ما صحنهی تقابل حق و باطل و بستری برای تحقق عدالت و آزادی است.
وی به نقش زنان در این نگاه اشاره کرد و سه مؤلفهی اساسی در ساحت فردی زن مسلمان در مواجهه با جنگ را چنین برشمرد:
1. معنا بخشی به جنگ
زن مسلمان باید بتواند از دل جنگ، معنایی فراتر از ویرانی بیرون بکشد؛ معنای مبارزه برای حقیقت. چنین برداشتی، زن را از موقعیت قربانی به کنشگری فعال تبدیل میکند.
2. عاملیت و کنشگری
وقتی جنگ در قالب آرمانها و قداستها تعریف شود، زنان از حالت انفعال خارج شده و در مدیریت روانی خانواده، پشتیبانی اجتماعی و حتی میدان عمل نقشآفرین میشوند.
3. دشمنشناسی
با الگوبرداری از سیرهی حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س)، زن مسلمان باید توان تشخیص دشمن در فضای غبارآلود را داشته باشد. بصیرت و حکمت دو سلاح ضروری در میدان جنگ روایتها هستند.
مادران دهه شصتی و آزمون تربیتی در جنگ ۱۲ روزه
فهیمه زارع، به نقش زنان در خانواده پرداخت و موضوع «جامعهپذیری نسل جدید» را محور بحث قرار داد. وی گفت: یکی از مهمترین وظایف مادران، تثبیت شخصیت فرزندان و اجتماعیکردن آنهاست؛ انتقال ارزشها، باورها و آرمانها.
وی با اشاره به جنگ ۱۲ روزهی اخیر میان مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی، خاطرنشان کرد: ما مادران دههی شصتی ابتدا با ترسهایی مواجه شدیم. گمان میکردیم شاید در انتقال مفاهیم به فرزندانمان موفق نبودهایم. اما واکنشهای معنادار نسل جدید ما را غافلگیر کرد.
ایشان با ذکر نمونههایی از شور و احساس مسئولیت نوجوانان و جوانان نسبت به مفاهیمی چون امام، مقاومت، و عدالت، تاکید کرد: حتی فرزندی که ظاهرش با کلیشههای ذهنی ما فاصله دارد، ممکن است در بزنگاههای بحران، از عمق وجودش به این مفاهیم متصل شود. این یعنی انتقال مفاهیم اتفاق افتاده، ولو نه از مسیر رسمی آموزش.
وی همچنین بر ضرورت حفظ این ذخایر معنایی و تقویت تربیت معرفتی در خانوادهها تأکید کرد و گفت: امید ما به آینده، در همین نشانههاست؛ نشانههایی که نشان میدهد مفاهیم بلند تمدنیمان هنوز در ذهن و ضمیر نسل جدید زندهاند.
بازگشت مفاهیم اصیل در بزنگاه بحران؛ نقش مادران در روایتسازی فرهنگی
سرکار خانم زارع با تمرکز بر مفاهیم امام و امت، همبستگی اجتماعی، و حضور خیابانی مردم در روزهای اخیر، از احیای ذخایر معنوی نسل جدید سخن گفت و چنین بیان کرد: مفهوم امام و امت یکی از مهمترین ذخایر معنایی ماست. مفهومی ریشهدار که در بستر سنت دینی و انقلابیمان نهادینه شده است. در کنار آن، مفاهیمی مانند اخوت، همبستگی اجتماعی و احساس مسئولیت جمعی نیز از همین ذخایر معناییاند. سالها گمان میکردیم که در انتقال این مفاهیم به نسل جدید کوتاهی کردهایم، یا شاید اصلاً موفق به انتقال آنها نشدهایم.
اما ناگهان، در جریان جنگ ۱۲ روزه، دیدیم مفاهیمی که گویی زیر غبار زمان و بیتوجهی پنهان شده بودند، خودشان را نشان دادند، بهگونهای ناب، زنده و تکاندهنده.
دختر بیحجاب من، که شاید ظاهرش با برخی الگوهای ذهنیمان همخوان نبود، ناگهان با چشمانی پر از اشتیاق گفت: من هر کاری که آقا بگه انجام میدم؛ حتی اگر لازم باشه جونم رو هم میدم. این یعنی همان مفهوم امام و امت که در اعماق ذهن و دل نسل جدید ذخیره شده، و حالا در بزنگاه بحران، بهصورت طبیعی و بیواسطه ظهور مییابد.
یا وقتی میبینیم نانوایی محله، رانندهی تاکسی، یا کسی که خانهاش را برای اجاره گذاشته، ناگهان از جای خود برمیخیزد، با ایثار، سخاوت و حس وظیفهمندی، کاری میکند که سالها از آن ناامید شده بودیم... اینها همه نشان میدهد که مفاهیم اصیل و ارزشی ما از بین نرفتهاند، بلکه در لحظهی درست، خود را نشان میدهند.
در ادامه، ایشان با اشاره به نقش کلیدی مادران در جامعهپذیری فرهنگی فرزندان افزود: تمام آن چیزهایی که تا امروز با آنها حساب و کتاب میکردند، اکنون به چالش کشیده شده است. شاید خودشان هم متوجه نباشند، اما واکنشهای این روزها دقیقاً برگرفته از همان مفاهیمیست که سالها از آنها صحبت کردهایم: مفهوم اخوت، ولایت اجتماعی و همبستگی ایمانی.
وی تاکید کرد که مادران ما در انتقال این مفاهیم و درونیسازی آنها در جریان جامعهپذیری فرزندان، نقشی کلیدی دارند. بهویژه در دوران جنگ، میتوانند در مدیریت روانی، ساماندهی خانوادهها، و حتی کمک به دستگاههای فرهنگی و اجتماعی، نقش مهمی ایفا کنند و بیان کرد: در همین ایام، چند مفهوم بسیار مهم به ذهنم رسید که بهنظر میرسد مادران، آگاهانه یا ناآگاهانه، بهخوبی به نسل جدید منتقل کردهاند.
مفهوم امید_
باور به توانایی تحقق اراده_
غرور ملی و عزت نفس ایرانی_
آرمانخواهی و جسارت در برابر قدرتهای بزرگ_
در این ۱۲ روز اخیر، خودم بارها به تاریخ فکر کردم؛ به چهرهای از انسان ایرانی که در لحظات بحرانی، چهره واقعیاش را نشان میدهد. انسانی که مصداق این شعر صائب است: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. حتی اگر در برابرش اسرائیل یا آمریکا ایستاده باشند، باز هم عقب نمینشیند، بلکه به خیابان میآید و نقشآفرینی میکند.
خانم زارع در ادامه سخنانش، به نقش مهم حضور اجتماعی اشاره کرد و آن را صحنهای برای کنشگری فرهنگی دانست: دوستانی که در مطالعات فرهنگی فعالیت دارند میدانند که امروز یکی از مهمترین صحنههای کنشگری فرهنگی، عرصه خیابان است. در این مدت، چندین مانور خیابانی بزرگ داشتیم؛ نماز جمعهای که خیلیها گفتند «ما در این ۴۰ سال یکبار هم نیامده بودیم، اما این بار آمدیم»، تشییع شهدا و اینها همه عرصههاییاند که مفاهیم موردنظر ما در آنها تجلی یافتند.
وی همچنین به مسئولیت ویژهی زنان در این برهه تاریخی اشاره کرد: در چنین شرایطی است که مسئولیت مادرانه بهشدت معنا پیدا میکند. من خودم بهطور جدی احساس کردم که باید تاریخ را برای فرزندانم بازگو کنم. شبها، قصههایی که برای آنها تعریف میکنم، دیگر فقط قصههای سرگرمکننده نیستند. حالا قصههای مقاومتاند؛ قصههای زن و مردی که صبح به اسرائیل و شب به آمریکا پاسخ دادند. ما باید این غرور و اعتماد به نفس را در قالب داستان، شعر، خاطره، و نمادها به نسل آینده منتقل کنیم.
ما باید به بچههایمان یاد بدهیم که هر کاری را، اگر اراده کنیم، با تکیه بر ذخایر معنویمان، از قرآن، سیره اهل بیت، و فرهنگ اسلامیمان، میتوانیم انجام دهیم. اینگونه است که میتوانیم زمین بازی دشمن را به هم بریزیم و زمین بازی خودمان را تعریف کنیم.
سرکار خانم زارع سخنان خود را با تأکید بر نقش جهانی زنان ایرانی در روایتسازی به پایان رساند:
ساحت آخر، ساحت اجتماعی است؛ انتقال مفهوم و آگاهیبخشی، برگرفته از حرکت زنانه عاشورا، مسئولیت امروز زنان ماست. حضرت زینب، حضرت امکلثوم و حضرت سکینه (سلاماللهعلیهن) در کربلا، نقش پیامرسانی و روشنگری را بر عهده گرفتند. امروز هم ما، زنان این سرزمین، باید انتقالدهنده پیام باشیم.
ممکن است من در خط مقدم دفاع و آفند نباشم و قرار هم نیست باشم. اما نقش من در انتقال مفهوم، دیگر محدود به فرزند و خانوادهام نیست؛ بلکه مخاطب من اکنون، دهکده جهانی است. زنان ما امروز، حتی در خانههایشان، میتوانند با تولید محتوا، روایتسازی، و انتقال مفاهیم فرهنگی، به این جهاد اجتماعی و رسانهای بپیوندند، چه خانهدار باشند، چه تحصیلکرده، چه فعال فرهنگی یا سیاسی.
ما اکنون وارد مرحلهای شدهایم که روایتسازی و مفهومسازی زنان، ستون اصلی آگاهیبخشی در جهان معاصر است.
داورپناه: آنچه دیدیم، بازگشت فضیلت فراموششده انسان ایرانی بود
در ادامه نشست تخصصی «جنگی که هست...» دکتر داورپناه افزود: اجازه میخواهم نکتهای را در ادامه عرض کنم. این نکته را پیشتر نیز در قالب یادداشتی درباره آقای مجتبی خاکزاد نوشته بودم که در برخی رسانههای پژوهشی نیز منتشر شد. از آنجا که خانم زارع به این موضوع پرداختند، به نظرم رسید پیشنهاد مشخصی به جمع دوستان بدهم:
ما بهطور جدی گرفتار نوعی کمالگرایی ملی هستیم؛ پدیدهای که باعث میشود بسیاری از افتخارات و ظرفیتهای واقعیمان را نبینیم یا نادیده بگیریم. از سوی دیگر، سابقه استعمار فرهنگی و تصویری که غرب از ما ترسیم کرده و متأسفانه ما نیز آن را پذیرفتهایم، باعث شده خودمان را در آینهای تحریفشده ببینیم؛ تصاویری از ایرانیِ سودجو، دروغگو و بیاخلاق که گاه حتی در گفتگوهای روزمرهمان تکرارشان میکنیم و به آنها دامن میزنیم. عباراتی مثل «آره بابا، ایرانیه دیگه...» نشاندهنده درونی شدن همین تصویر تحقیرآمیز است.
در یکی از یادداشتهای آقای خاکسار (و یا برخی دیگر از پژوهشگران) نیز به این موضوع اشاره شده بود. بهنظر من، واقعاً ضروریست که ما جلسات جدی، مطالعه کتابهای بنیادی، و پروژههای علمی متمرکزی را به بررسی این خودانگاره تحریفشده و بازسازی هویت ملی اختصاص دهیم.
خانم داورپناه در ادامه به نیاز جدی جامعه برای بازتعریف اعتمادبهنفس فرهنگی پرداخت و افزود: یکی از نکات بسیار مهمی که در این ایام کمتر به آن پرداختهایم، همین است که چقدر خوب بودیم و چقدر کم این را به خودمان یادآوری کردیم، و بدتر از آن، چقدر کمتر به فرزندانمان منتقل کردیم. با وجود شرایط اقتصادی سخت، و با وجود این اتفاق ناگهانی، که اگرچه سالها دربارهاش صحبت و پیشبینی میشد، اما در متن زندگی روزمرهمان رخ نداده بود، باز هم مردم بسیار انسانی، بسیار شریف و همراه ظاهر شدند.
در حالی که شاید فقط در مناطق مرزی سابقهای از حضور عینی جنگ و تهدید بوده، در همین دوازده روز اخیر، ما دوباره جلوهای از انسان ایرانی را دیدیم: مردمی که در برابر بحران، نه فقط مقاومت میکنند، بلکه زیباییهای اخلاقیشان را هم آشکار میسازند.
در این دوازده روز، دیدیم که چقدر مردم با هم مهربان بودند، راستگو بودند، شنونده بودند. خودم بارها از افراد مختلف شنیدم که میگفتند: زنگ زدم به همه فامیلایی که شاید از نظر فکری یا سیاسی خیلی با ما همراه نیستند، فقط برای اینکه بدونن من نگرانشونم. بدونن که من توی دلم نگفتم: دیدین گفتم؟ این یعنی بلوغ، یعنی مهربانی، یعنی اخلاق ایرانی و اسلامی. این یعنی همان فضایل فراموششدهای که باید دوباره بهشان برگردیم.
وی با تأکید بر ضرورت شناخت و تحلیل دقیق این تجربه جمعی افزود: شاید به خاطر شتاب بالای تحولات، فرصت نکردهایم که این خوب بودن را، این بلوغ جمعی را بهدرستی ببینیم، تحلیل کنیم و تبدیلش کنیم به یک خودآگاهی ملی. این دقیقاً همان پروژهایست که باید بهطور علمی، دقیق و منظم به آن بپردازیم: اصلاح تصویری که از خودمان داریم. تصویری که سالها استعمار، رسانههای جهانی و شاید گاهی حتی آموزشهای خود ما مخدوشش کردهاند. ما خودمان را کم دیدیم، یا بد دیدیم؛ و همین باعث شده طبق برچسبهایی زندگی کنیم که هرگز در شأنمان نبوده است.
دکتر داورپناه در پایان سخنانش، ضمن قدردانی از دکتر زارع برای طرح این بحث بنیادین، از نهادهای علمی، فرهنگی و پژوهشی خواست که این موضوع را به یک ماموریت علمی و ملی تبدیل کنند و درباره آن پژوهشهای هدفمند انجام دهند.
برچسب ها: جنگی که هست, نشست علمی, زهرا داورپناه, زهرا شریف, فهیمه زارع, جنگ تحمیلی, پژوهشکده زن و خانواده
نظرات