نويسنده :دکتر عباس محمدي اصل معرفي کتاب: ناهيد رودافشان
يکي از مهمترين تحولاتي که در حوزه هاي گوناگون شناخت در دهه هاي اخير رخ داده ظهور "حوزة مطالعاتي زنان "به عنوان يک حوزة مطالعات بين رشته اي است که عرصه هاي مختلف علوم بشري ازعلوم انساني تاتجربي و فلسفه و الهيات را در بر مي گيرد.
اين حوزة مطالعاتي شامل مباحث مربوط به زنان ، از ديدگاهي به نفع زنان است. شکل گيري اين حوزة مطالعاتي محصول جنبش زنان در غرب مي باشدکه آن هم به نوبة خود از آراء و نظريه هاي فمينيستي تاثير پذيرفته به گونه اي که در بسياري موارد، بنيان هاي اصلي و مواد فکري مربوط به حوزة مطالعاتي زنان را انديشه هاي فمينيستي تشکيل مي دهد.
فمينيسم به عنوان پديده اي اجتماعي از اين نقطه آغاز مي کند، سرکوب زنان مسئله مهمي است و اقتدارمردان آزادي زنان را محدود مي کند وبا نقد برتري مردان ونابرابري زنان ،ضرورت تثبيت نگاه زنان به جهان و روابط اجتماعي را روشن مي کند، تا آزادي زنان از طريق نفي سلطه مردان و ترادف عملکرد مردان با کارکردنهادهاي عمومي وخصوصي را در راستاي ستم برزنان يادآوري کند.
بنابراين بررسي مناسبات زنان در ساخت اجتماعي ،جريان يافتن تجارب روزمره زنان در ساخت اجتماعي ،سلطه مردان بر مناسبات شخصي جنس –جنسيتي و نهادينگي اجتماعي اين مناسبات عليه زنان به نظرياتي نيازمند بوده است که نظريه هاي فمينيسم ، درچهار قالب ليبراليسم ،مارکسيسم ،راديکال وسوسياليسم تجلي پيدا کرده است.
لذا نظريه هاي فمينيستي ازطريق نقد انتزاع وشمول بيش از اندازة مقولات مردساخته يي که برسرکوب زنان سرپوش مي گذارد وسعي دارند اين توانايي رابه وجود بياورند که زنان بايد به زندگي خود معنا داده و چند و چون ستم و بهره کشي مردان از خود را درک کنند و راهي براي توضيح علت وچگونگي ستم مردان بر زنان را پيداکنند و تجربيات زندگي خود را با ساختارهاي جامعه اي که در آن به سر مي برندارتباط دهند. هم چنين نظريه هاي فمينيستي درپي اين هستند، توانايي رادرما بوجود بياوردکه، چگونه به فرديت زن نگاه مي کنيم و مي پذيريم نقش اصلي زن در خانه است و آنها تنها توانايي انجام بعضي کارها را دارند و چگونه موجوداتي فرمانبردار هستند وچگونه به موقعيت فرودست زنان درجامعه تن مي دهيم .
در همين راستا بعضي از فمينيستها معتقدند تشابهي بين زنان در گوشه کنار جهان وجود ندارد،بعضي از غلبه عقل مذکر در تاريخ سخن به ميان مي آورند،عده ايي برتکوين فرهنگي جنسيت وتنوع پذيري اجتماعي آن پاي مي فشارند،گروهي برعدم گذار افکار و تجربيات مردان و زنان بايکديگر خبر مي دهند، درحالي که "نئو فمينيسم" اين ساده سازي و تعميم گرايي نظريات کلاسيک فمينيستي را به نقد کشيده وقرائت آنها را از فرهنگ و تاريخ به چالش گرفته است .
بنابراين در حالي که فمينيسم کلاسيک به روايت مردسالار و سلطه مذکر حمله مي کرد ،" نئوفمينيسم" همان نظريات رااز حيث تماميت خواهي ،تحويل گرايي، نارسايي،عاميانه سازي تقاوتهاي جنسيتي،نژادگرايي پنهان و نخبه گرايي مورد نقد قرار داده است ، درواقع شبهات جديدي را دربارة مقوله تحليلي جنسيت به ميان کشيده و موضوعات و مباحث و يافته هاي فمينيستي به را تحليل مي نشيندوفرهنگ گفتماني جديدي را راجع به واقعيت جنس – جنسيتي آغاز مي کند.
در اين زمينه براي نخستين بار در ايران مباحث نئوفمينيستي توسط آقاي دکترعباس محمدي اصل درقالبي نوين مطرح شده است. نويسنده درکتاب "جنسيت و ديدگاههاي نئو فمينيستي "سعي نموده سبک جديدي از طرح مباحث زنان رابراي پژوهشگران حوزة مطالعاتي زنان ارائه نمايدکه خواننده بتواند با مهمترين تاملات نظري درزمينه جنس – جنسيتي آشنا گرديده و احيانا جرقه هاي پژوهشي در اذهان فرهيخته يا دانشگاهيان برانگيزد تا مباحث مطرح شده را به محک آزمون گذارند.