جستجو فارسی / English

معرفي کتاب «زن در انديشه اسلامي»

تاریخ انتشار: 1387/11/07     
درباره زن کتاب‏هاي متعددي نوشته شده‏اند، هر کدام با رويکردي خاص. حجة‏الاسلام مهدي مهريزي در اين‏باره، کتاب زن در انديشه اسلامي را نگاشته است

تهيه و تنظيم: مريم کريمي تبار(1)

اشاره
به راستي، زن چگونه موجودي است؟ برخي آن را موجودي کهتر از مرد مي‏دانند و برخي به بهانه حضور اجتماعي زن و دفاع از حقوق وي، او را به بي‏هويّتي مي‏خوانند. روشن است که نظر اسلام هيچ يک از اين دو نيست. اما برخي با ردّ اين هر دو نظر، کوشيده‏اند تا از لابه‏لاي متون اسلامي چهره‏اي دگرگونه از زن ترسيم کنند. کتاب «زن در انديشه اسلامي» در پي چنين هدفي به نگارش درآمده است. نگاهي خلاصه‏وار به اين کتاب خالي از لطف نيست.

مقدّمه
درباره زن کتاب‏هاي متعددي نوشته شده‏اند، هر کدام با رويکردي خاص. حجة‏الاسلام مهدي مهريزي در اين‏باره، کتاب زن در انديشه اسلامي را نگاشته است.(2)

اين کتاب از يک مقدّمه و شش بخش تشکيل شده است. نويسنده در مقدّمه کتاب چنين مي‏نگارد: «زن مسلمان امروزه ميان دو جاهليت قرار گرفته: يکي جاهليت قرن بيستم ميلادي که تصويري ابتذال‏گونه از زن ارائه مي‏دهد، و ديگري جاهليت کهن که زن را موجودي کهتر در برابر مرد مي‏انگارد. جاهليت جديد به بهانه حضور اجتماعي زن و دفاع از حقوق وي، او را به بي‏هويّتي فرامي‏خواند و جاهليت ديگر به بهانه عصمت و عفاف، زن را از بسياري کمالات و ساحت‏هاي انساني دور نگه مي‏دارد ....

تصويري که اسلام بر پايه متون اصيل از زن نشان مي‏دهد اين است که زن انسان است، اما مرد نيست. ساحت‏هاي زندگي نيز به دو بخش انساني و جنسيتي تقسيم مي‏شود. ساحت انساني زن و مرد نمي‏شناسد و جنسيت نمي‏پذيرد؛ در اين وادي، هر دو فعّالند و کمالجو. اما در ساحت جنسيتي، زن بايد زن باشد و کار زنانه کند و به لوازم و آثارش پايبند گردد.

شناخت و تفکيک اين دو ميدان و به دست آوردن احکام و قوانين حاکم بر هر يک بر پايه متون مسلّم ديني ـ يعني قرآن و سنّت ـ و نيز دستاورهاي مسلّم تجربه و تفکر در اين کتاب مورد توجه قرار گرفته است.

بخش نخست، که اساسي‏ترين بخش کتاب است، به تبيين «شخصيت زن» اختصاص دارد. به نظر مؤلّف، بسياري از داوري‏هاي نادرست ريشه در تلقّي نادرست از زن دارند و اگر سرچشمه تطهير گردد، بسياري از باورها و ديدگاه‏ها نسبت به زن اصلاح خواهند شد. از اين‏رو، بخش اول کتاب نقش کليدي نسبت به ديگر بخش‏ها دارد. پس از آن، حضور زن در سه عرصه کلان زندگي فردي، خانواده و جامعه با عنوان «کمالات انساني»، «زن و خانواده» و «مشارکت زنان در حيات اجتماعي» ضمن بخش‏هاي دو تا چهار مورد بحث و بررسي قرار مي‏گيرند. مسئله «حجاب و عفاف» پنجمين بخش اين کتاب را تشکيل مي‏دهد. نويسنده طرح اين موضوع را به دليل آنکه برخي آن را مغاير با حضور اجتماعي زن مي‏انگارند و برخي ديگر آن را با کمال فردي زن و استحکام خانواده پيوند مي‏دهند، ضروري دانسته، تحليل ابعاد حجاب و عفاف در زندگي زنان و پاسخ‏گويي به برخي پرسش‏ها را هدف اين مبحث ذکر مي‏کند. پايان‏بخش کتاب «گزينه کتاب‏شناسي توصيفي مجموعه‏ها» است که معرفي اجمالي چند مجموعه مربوط به مسائل زنان را دربر دارد.

توجه به اين نکته لازم است که آنچه نظر خواننده را در مطالعه کتاب به خود جلب مي‏کند نظم و ترتيب بين فصول، انسجام و سير منطقي بين مطالب هر فصل است، به گونه‏اي که استدلال به آيات قرآن و روايات معصومان عليهم‏السلام و استشهاد به سخنان علما و انديشمندان در طرح مباحث و اثبات آن‏ها، نقش اساسي بر عهده دارد.

تتبّع بسيار و بيان مطالب با جملات گويا و زيبا، و رواني و شيوايي قلم از ويژگي‏هاي ديگر اين کتاب است که نشاط و تحسين خواننده را برمي‏انگيزد.

در اين نوشتار، چکيده‏اي از محتويات اين کتاب ارزشمند را از نظر خوانندگان مي‏گذرانيم:


بخش اول. شخصيت زن
مسئله «شخصيت زن» کليد زن‏شناسي در هر مکتب و آيين است. هر جريان فکري بر اساس تصويري که از شخصيت زن ارائه مي‏کند، مي‏تواند در ديگر مسائل زنان نظر دهد و اظهار رأي کند. به تعبير ديگر، مباحثي همچون حقوق زن، مشارکت اجتماعي، کمالات معنوي، حجاب و زينت، همه به موضوع «شخصيت زن» گره خورده‏اند.

از ديدگاه انديشه اسلامي، زن انساني است که همه مواهب رشد را داراست، نقص و خللي در جوهر وجودش نيست، ابزار تکامل و رشد را به اندازه مردان واجد است، و در حيات و آفرينش، موجودي مستقل است و طفيل ديگري نيست؛ زيرا خداوند انسان را آفريد و براي بقا، او را به دو صنف زن و مرد تقسيم کرد. تصنيف موجودات به مذکر و مؤنث قانوني عام در جهان مادي است. اين برداشت ديني در باب زن را از چند طريق مي‏توان مستند ساخت:


يکم. قرآن کريم
براي دست‏يابي به رأي قرآن در زمينه شخصيت زن، شش پرسش را بر آن عرضه مي‏داريم و پاسخ‏هاي اين کتاب الهي تصوير شخصيت زن خواهند بود:

1. آفرينش زن و مرد در قرآن چگونه توصيف شده است؟

نخست خداوند به فرشتگان خبر مي‏دهد که مي‏خواهد در زمين خليفه و جانشين بگمارد: «و اِذ قالَ ربُّکَ لِلملائِکةِ اِنّي جاعلٌ فِي‏الارضِ خليفةً»(3) و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه‏اي مي‏آفرينم. سپس به آن‏ها مي‏فرمايد: بشري از گل خشک و لجن بويناک مي‏آفرينم و وقتي آفرينش او را به پايان بردم و از روح خود در او دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.(4)

آن‏گاه خدا به آدم اسماء (نام‏ها) را مي‏آموزد و با او پيمان مي‏بندد.(5) پيمان خداوند دوري از بندگي شيطان بود.(6) سپس آدم و همسرش در بهشت سکونت مي‏يابند.(7) از آن پس، ماجراي وسوسه شيطان آغاز مي‏شود، تا آنکه بالاخره آن‏ها را فريب مي‏دهد. آن‏ها نافرماني مي‏کنند و از بهشت رانده مي‏شوند.(8) در اين مرحله، آدم و همسرش عذر تقصير به آستان الهي مي‏برند و طلب مغفرت مي‏نمايند.(9) آدم کلماتي را دريافت مي‏کند و خداوند توبه او را مي‏پذيرد.(10)

تأمّل و درنگ در اين آيات الهي، ما را بدين مطلب رهنمون مي‏شود که در آفرينش زن و مرد، هيچ تفاوت و تمايزي در قرآن ديده نمي‏شود و چنين نيست که قوّت‏ها از آن مرد باشند و ضعف‏ها و نقص‏ها به زن نسبت داده شوند؛ زيرا در اين آيات، يا سخن از بشر و انسان است و يا آدم به عنوان نمونه و نماينده نوع انساني. از اين‏رو، زن و مرد در خلافت و جانشيني، دميدن روح، سجده فرشتگان، تعليم اسماء، وسوسه شيطان، نافرماني، عهد و پيمان، اجتهاد و برگزيدگي، دريافت کلمات، توبه، و ماده آفرينش برابرند.

2. قرآن، استعداد و دارايي زن و مرد را چگونه معرفي کرده است؟
در آيات متعددي از قرآن، سخن از استعدادها و امکانات تکويني و تشريعي آدميان به بيان آمده و همه جا از انسان، «ناس» و واژه‏هاي عام سخن گفته شده است. هيچ‏گونه استثنايي در حق زنان يا تفضيلي براي مردان در بين نيست. در زمينه استعداد روح الهي،(11) تسويه و تعديل در خلقت،(12) ابزار ادراکي،(13) فطرت الهي،(14) وجدان اخلاقي(15) و حمل امانت(16) سخن به ميان آمده و هيچ‏کدام را به مردان اختصاص نداده، بلکه همه استعدادها و امکانات طبيعي از قبيل آسمان و زمين(17) و باران(18) و روييدني‏ها و تعليم(19) را از آن انسان دانسته است.

3. هدف از آفرينش زن و مرد چيست؟
در قرآن، هدف آفرينش عبوديت و بندگي ذکر شده و فرقي ميان زن و مرد نيست: «و مَا خَلقتُ الجِنَّ و الانسَ اِلاّ لِيَعْبدونِ.»(20) و جن و انس را نيافريدم، جز براي آن که مرا بپرستند.

4. برخورداري زن و مرد از ارزش‏ها چگونه است؟
در کتاب الهي ارزش‏هايي چند ذکر شده‏اند که مقياس سنجش معنوي انسان هستند. در اين ارزش‏ها نيز صنف‏گرايي ديده نمي‏شود اين ارزش‏ها عبارتند از: ايمان و عمل صالح،(21) علم،(22) تقوا،(23) سبقت در ايمان،(24) جهاد(25) و هجرت.(26)

5. راه سعادت و خوش‏بختي زن و مرد چيست؟
قرآن راهي يگانه براي سعادت انسان معرفي کرده و تمامي فرزندان آدم را به آن دعوت کرده است: «اَلَمْ اَعهد اليکُم يَا بَني آدمَ اَنْ لاتَعبُدوا الشيطانَ اِنّه لَکُم عدوٌّ مبينٌ وَ اَنِ اعبُدوني هَذا صِراطٌ مستقيمٌ»؛(27) اي فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم که بندگي شيطان نکنيد؟ زيرا او دشمن آشکار شماست، و مرا بندگي کنيد، اين است راه راست.

6. دشمن زن و مرد در سير تکامل چيست؟
قرآن شيطان را دشمن انسان مي‏داند؛ دشمن مردان يا زنان: «اِنَّ الشيطانَ لِلانسانِ عَدوٌّ مبينٌ»؛(28) همانا شيطان براي انسان دشمني آشکار است.

خلاصه سخن اين است که قرآن کريم تفاوتي در شخصيت زن و مرد قايل نيست، بلکه آن دو را در جوهره انساني يکسان ديده و زمينه رشد و ترقّي را براي هر دو فراهم ساخته است.

دوم. سنّت
در لابه‏لاي احاديث، سخناني گهربار نقل شده که نشان‏دهنده تلقّي پيشوايان دين از شخصيت زن است. در اينجا، به چند مورد اشاره مي‏شود:

1. زنان همتايان مردان: از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است که فرمود: «اِنّما النّساءُ شَقائِقُ الرجال»؛(29) زنان همتايان مردانند.

2. بهشت زير پاي زنان: پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اِنَّ الجَنّةَ تَحْتَ رِجْلِها»؛(30) بهشت زير پاي مادران است.

3. تکريم زنان: پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در گراميداشت زنان فرمود: «خيارُکُم خِيارُکُمْ لِنِسائهِمْ»؛(31) بهترين شما کسي است که با زنان، بهترين باشد.

پيشوايان ديني در آخرين وصاياي خود، به حقوق و شخصيت زنان سفارش کرده‏اند. براي نمونه، رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در خطبه حجة الوداع فرمود: «اي مردم، زنان بر شما حقوقي دارند؛ چنان که شما را بر آنان حقوقي است. خدا را نسبت به زنان در نظر داريد و نسبت به آن‏ها به خير و نيکي سفارش کنيد.»(32)

سوم. باور پنهان
حال اين پرسش مطرح است که آيا زن در ذات و جوهرش، تفاوتي با مرد دارد، يا تفاوتي در جوهر و ذات او نيست و تفاوت‏ها در بُعد کمالات انساني بر اثر شرايط بيروني هستند؟

اگر صورت اول درست باشد، وجود زنان بافضيلت و برتر از بسياري مردان نوعي استحاله در ذات به همراه دارد، که اين قابل پذيرش نيست، و اگر صورت دوم پذيرفته شود، يعني نقص زنان را امري عارضي بدانيم که شرايط اجتماعي بر آنان تحميل کرده، باز جاي اين پرسش هست که آيا اين شرايط تحميلي مورد رضايت دين و پيشوايان ديني است؟ يا اينکه آنان خواهان براندازي آن و درصدد از بين بردن شرايط نادرست بوده‏اند؟

اگر فرض اول قبول شود، وجود زنان بافضيلت و برجسته نقض غرض و هدف دين خواهد بود. در نتيجه، صورت صحيح آن است که بگوييم: زنان و مردان در جوهره انسانيت و خميرمايه رشد و کمال، تفاوتي ندارند و برخي تفاوت‏ها را شرايط غيرانساني به وجود آورده‏اند که دين هم به آن‏ها راضي نيست. شاهد آن وجود زنان برجسته در تاريخ اسلام و توصيه‏هاي اکيد بر رشد و کمال است.

خلاصه سخن اين است که بر اساس تصويري که قرآن، سنّت و باور پنهان مسلمانان از شخصيت زن به دست مي‏دهد، تفاوت اساسي در نهاد اين دو صنف وجود ندارد. توان رشد و کمال‏جويي براي هر دو يکسان است و هر دو مي‏توانند به مقامات بلند معنوي و انساني راه يابند و هيچ کدام طفيلي ديگري نيست. براي تکميل اين نظريه، به دو بحث مهم اشاره مي‏شود:

1. دايره تفاوت زن و مرد: اولاً، ميان زن و مرد تفاوت هست. کسي نيست که مدعي برابري کامل زن و مرد در همه عرصه‏هاي حيات باشد. ثانيا، از تفاوت‏هاي گفته شده آنچه قابل اذعان و اتفاق نظر است، مسائلي است که به بقاي نوع آدمي برمي‏گردد؛ يعني تفاوت‏هايي که به چگونگي تکثير نسل انسان مربوطند. ثالثا، بجز آنچه گفته شد، ديگر تفاوت‏ها با دليل قطعي ديني يا علمي ثابت نشده‏اند. رابعا، برخي از تفاوت‏ها، که امروزه بر زبان‏ها جاري‏اند، از کجا معلوم که به شرايط اجتماعي برنگردند و عارضه‏اي زوال‏پذير نباشند؟ زني که در جامعه بسته خانه‏نشين شده باشد، بسياري از مسائل اجتماعي را درک نمي‏کند و عقل اجتماعي‏اش شکل نمي‏گيرد، ولي اگر همان زن از شرايط مساعدي برخوردار گردد، متهم به نقص عقل نخواهد شد.

با توجه به نکات ياد شده، در نزاع تفاوت‏هاي زن و مرد، به آن مقدار مي‏توان ترتيب اثر داد که به صورت قطعي محرز باشد و نيز معلوم گردد که نشأت گرفته از عوامل اجتماعي نيست، بلکه ريشه در نهاد زن و مرد دارد. در غير اين صورت، هويّت واحد زن و مرد و استقلال وجودي آن‏ها ما را بر آن مي‏دارد که عرصه‏هاي زندگي را براي هر دو يکسان منظور کنيم.

2. نقصان وجوي زنان: در برخي از تعابير ديني، از زنان با عنوان «ناقص‏العقل» يا «ناقص‏الايمان» ياد شده است، اما اثبات مي‏شود که:

الف. برخي از اين احاديث به درستي معنا نشده‏اند و با تأمّل و دقت معنايي روشن خواهند داشت. اگر در حديث آمده است زنان نقصان عقل دارند، اين خبر از يک امر تکويني و ذاتي در زنان نيست، بلکه به عقل اکتسابي و تجربي نظر دارد و در آن، شرايط اجتماعي و تربيتي دخيل است. اين بدان ماند که گفته شود: روستاييان داراي فرهنگ پايين‏تري هستند. معناي اين گفته ـ به فرض درستي ـ جهل ذاتي روستاييان نيست، بلکه با فراهم آمدن شرايط، آنان نيز بسان شهرنشينان، بلکه بالاتر، اهل دانش و فرهنگ خواهند شد.

به همين سان، معناي حديث نقصان ايمان نيز روشن مي‏شود؛ زيرا مراد از ايمان حالت قلبي و اعتقادي نيست، بلکه منظور تکليف و دستور است که در بيشتر روايات، با واژه «دين» از آن تعبير مي‏شود؛ يعني زنان تکليف کمتري نسبت به مردان دارند و اين در شرايط قاعدگي است که خداوند برخي از تکاليف عبادي را از آنان نخواسته است. اگر مراد از اين نقصان، نقص باطني بود، چرا فقيهان گفته‏اند: مستحب است زن در اوقات نماز بر سجاده عبادت بنشيند و ذکر بگويد.(33)

ب. برخي از اين احاديث قابل انتساب به پيشوايان ديني نيستند، بلکه با تأثيرپذيري از فرهنگ‏هاي غيرديني و انگيزه‏هاي گوناگون جعل شده‏اند. روايتي را ابوهريره از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل کرده است که فرمود: «شومي در سه چيز است: وسيله نقليه، زن و خانه.» عايشه مي‏گويد: «پيامبر اين گفته را به عنوان سخن اهل جاهليت نقل کرده و راوي، ابتداي سخن پيامبر را نقل نکرده است.»(34)

ج. برخي از احاديث و روايات ناظر به شرايط ويژه بوده‏اند و نمي‏توان مفاد آن‏ها را تعميم داد؛ مثل آنچه در منع فراگيري از نوشتن زنان در لابه‏لاي احاديث آمده است.(35) امروزه نمي‏توان دين‏شناسي را يافت که عقيده داشته باشد زن نبايد خواندن و نوشتن بياموزد.

بخش دوم. کمالات انساني
پس از آنکه در بخش نخست، هويّت برابر زن و مرد مورد بحث قرار گرفت و به نتيجه روشن دست يافتيم، در اين بخش، به اولين ساحت اين هويّت مشترک، يعني کمالات انساني، مي‏پردازيم.

تکامل انساني زنان در دو عرصه «دانش» و «سلوک معنوي» قابل بررسي و مطالعه است. اين بحث را، هم مي‏توان بر اساس متون و منابع ديني ـ يعني قرآن و سنت ـ و هم بر پايه شواهد تاريخي و خارجي اثبات نمود.

يکم. سلوک معنوي
قرآن کريم از مريم و همسر فرعون به عنوان دو مثل و الگو براي همه مؤمنان ياد کرده است.(36) اين دو زن در ايمان و قرب خداوند، به مراتبي بلند دست يافتند. همچنين رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در وصف دختر خويش فرمود: «اِنَّ ابنَتي فاطمةَ لَفي الخَيلِ السَّوابق»؛(37) دخترم فاطمه در کاروان پيشتازان است. حضرت زينب عليهاالسلام ،(38) حميده همسر امام صادق عليه‏السلام (39) و برخي ديگر از ديگر زناني هستند که از مقامات والاي معنوي برخوردار بوده‏اند.

استاد جوادي آملي در اين زمينه مي‏فرمايد: «قرآن کريم سعي کرده، هم از راه موعظه، که ارتباط تنگاتنگ و مستقيم با قلب و دل دارد، با انسان سخن بگويد و هم سعي کرده از راه حکمت، که ارتباط غيرمستقيم با دل دارد، با انسان سخن بگويد، و اگر کانال عقل و فکر به دالان ورودي دل و ذکر نرسد، سودي ندارد. و زن‏ها در بخش دل و قلب و گرايش و جذبه، موفق‏تر از مردانند. لذا، مناجات در زن‏ها ببيش از مردها و يا لااقل همتاي مرد اثر مي‏کند و موعظه در زن بيش از مرد و يا همسان مرد اثر مي‏کند.»(40)

حقيقت مطلب آن است که در سلوک معنوي، نقصي در زنان نيست و با همه کم‏توجهي به ثبت تاريخ زنان بلندمرتبه در سلوک معنوي، باز همه حقيقت پوشانده نمانده است.

دوم. دانش‏طلبي
در شريعت اسلامي، کسب آگاهي و معرفت، که يکي از ارزشمندترين ويژگي‏هاي انساني است، از صنفي دريغ نشده، بلکه انسانيت با تمامي اصنافش به دانش‏طلبي دعوت شده است. خداوند در ستايش دانش‏آموزان مي‏فرمايد: «يَرفعِ اللّهُ الّذين آمَنوا مِنکُم و الّذين اُوتوا العلمَ دَرجاتٌ»؛(41) خداوند رتبه کساني از شما را که گرويده و کساني را که دانشمندند، بر حسب درجات بلند گرداند.

در کلام پيشوايان نيز سخناني در خصوص دانش‏جويي زنان آمده است؛ مانند: قال رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله : «نِعْمَ النساءُ نِساءُ الانصارِ لَمْ يمنعْهُنَّ الحياءُ اَنْ يَتَفَقَّهْنَ فِي الدينِ»؛(42) زنان انصار خوب زناني هستند، حيا و شرم مانع فقه‏آموزي آنان نيست. نقل‏هاي تاريخي فراواني نيز در خصوص پرسش زنان از پيامبر، پرسش زنان از صحابه، پرسش صحابه از زنان، و پرسش زنان از زنان وجود دارند که همه اثبات مي‏کنند محدوديتي در دانش‏اندوزي زنان وجود ندارد.

البته اين نکته جاي انکار نيست که در برخي جوامع اسلامي، محدوديت‏هايي در علم‏آموزي زن وجود داشته است، ولي اين را نبايد به فرهنگ اسلامي منسوب کرد. همچنين نبايد قصور و کوتاهي زنان در امر دانش‏اندوزي را به حساب دين و شريعت گذارد.

بخش سوم. زن و خانواده
دومين ساحت از حيات انساني زن و مرد، عرصه زندگي خانوادگي است. در اين بخش، اين هدف دنبال مي‏شود که هويّت مشترک زن با مرد در عرصه خانواده نشان داده شود؛ چرا که نمي‏توان معتقد به نقش برابر زن و مرد شد، مگر آنکه بتوان آن را در همه ساحت‏هاي حيات به اثبات رساند. براي دست‏يابي به اين منظور، دو مطلب را بايد بررسي کرد:

يکم. تلقّي اسلام از ازدواج
ازدواج در شريعت اسلامي اهدافي چند را دنبال مي‏کند که تمامي آن‏ها منظور قانون‏گذار ديني بوده‏اند:

1. بقاي نسل انساني: قرآن کريم در آيه‏اي، از ازدواج به عنوان کشت و برداشت ياد کرده است: «نساؤُکُم حرثٌ لکم فأتوُا حَرثکُم اَنّي شِئتم»؛(43) زنان شما کشتزار شمايند. پس از هر جا [و هرگونه] که خواهيد به کشتزار خود [در] آييد.

تعبير «حرث» نشان‏دهنده جانبي از علاقه زوجيت است؛ يعني توليد مثل و تکثير نسل. احاديثي نيز اين مضمون را تأييد مي‏کنند. رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند: «تَناکَحوُا تکثُروا فَاِنّيِ اُباهي بکُمُ الاُمَمَ»؛(44) ازدواج کنيد تا زياد شويد، من به واسطه شما بر امّت‏هاي ديگر مباهات مي‏کنم.

2. سکونت و آرامش: در آيات 89 سوره اعراف و 31 سوره روم بر اين هدف دلالت شده است که سکونت زوجين را فلسفه آفرينش زن و مرد مي‏داند.

3. ارضاي غريزه جنسي: اين غريزه بايد در محيط خانه ارضا گردد و ازدواج بستر سالم آن است و شارع اسلام بدان به خوبي توجه کرده که روايات فراواني دالّ بر اين مدعايند.

4. مشارکت در حيات معنوي: در روايت‏هاي بسيار، اين سخن نقل شده است که با ازدواج، نيمي از دين آدمي در حرز قرار مي‏گيرد و مصونيت مي‏يابد، بايد تلاش کرد براي مصونيت و حراست نيم ديگر.(45)

5. مشارکت در حيات مادي: بر اين نکته نيز در منابع ديني تأکيد شده است. امام صادق عليه‏السلام فرمود: سعادت مؤمن در چند چيز است: خانه‏اي بزرگ که او را بپوشاند، و همسري نيکو که بر امور دنيا و آخرت او را کمک کند، و مرکب راهوار.(46)

6. تربيت نسل: حديث پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله که فرمود: «ازدواج کنيد تا زمين با نسل شما ـ که اهل توحيدند ـ سنگين شود»،(47) اشاره به همين نقش دارد. همچنين است بسياري از روايات ديگر.

خلاصه سخن اينکه تلقّي اسلام از ازدواج، تحقق اغراض شش‏گانه است و هيچ‏يک جاي ديگري را نمي‏گيرد و تمامي اين هدف‏ها براي زن و مرد منظورند.

دوم. جايگاه زن در خانواده
پس از آنکه به اجمال، تلقّي دين از ازدواج و خانواده روشن گشت، حال بايد ملاحظه کرد که زن در اين مجموعه چه جايگاهي دارد. نصوص ديني، به ويژه قرآن کريم، براي زن و مرد نقشي برابر، و زن را از جهاتي برتر مي‏بيند. اين برابري يا برتري، هم در بُعد همسري زن به چشم مي‏خورد و هم در بُعد مادري. زن به عنوان همسر، هويّتي مستقل در برابر مرد دارد، و به عنوان مادر نيز رکني از خانواده است بسان پدر، بلکه مي‏توان گفت: زن به عنوان مادر، جايگاهي والاتر از پدر دارد. خداوند متعال به سپاسگزاري از والدين توصيه کرده است، آنجا که مي‏فرمايد: «وَ وَصَّينا الانسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلتْه اُمّهُ وَهْنا عَلي وَهْنٍ وَفِصالُهُ في عامَينٍ اَنِ اشْکُرْ لي و لِوالديکَ اِلَيَّ المَصيرُ»؛(48) و انسان را درباره پدر و مادر سفارش کرديم. مادرش به او باردار شد؛ سستي بر روي سستي، و از شير بازگرفتنش در دو سال است. [آري، به او سفارش کرديم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوي من است.

در احاديث، جايگاه مادران بس والا و ارزشمند توصيف گرديده و نيکي به مادران يکي از نشانه‏هاي انسان‏هاي باخرد شمرده شده است.(49)

بخش چهارم. مشارکت زنان در حيات اجتماعي
عرصه حيات اجتماعي سومين ساحت تکاپو و تلاش آدمي براي نيل به کمال است. مي‏توان گفت: حيات اجتماعي سه زمينه دارد: 1. اشتغال و فعاليت‏هاي اقتصادي؛ 2. فعاليت‏هاي اجتماعي همچون تعليم و تربيت، ورزش و هنر؛ 3. مشارکت سياسي.

حال با اين پرسش مواجهيم که آيا اين عرصه با تمام گستره‏اش در انحصار مردان است؟ يا هيچ‏گونه محدوديتي در ميان نيست و اين عرصه جنسيت برنمي‏تابد؟ و يا اينکه با پذيرش مشارکت، نبايد تفاوت زنان و مردان را ناديده انگاشت؟ مراجعه به قرآن کريم و سيره پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و پيشوايان معصوم عليهم‏السلام راهي معقول و روشن معرفي مي‏کند:

يکم. جواز مشارکت اجتماعي
1. قرآن کريم در آيه 12 سوره ممتحنه به بيعت زنان، که بارزترين مظهر عمل سياسي در جامعه مي‏باشد، اشاره مي‏کند. تاريخ صدر اسلام نيز نشان‏دهنده تحقق اين عمل سياسي از سوي زنان است. در بيعت عقبه ثانيه، که گروهي از مردمان مدينه پس از انجام اعمال حج با رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بيعت کردند، دو زن به نام ام عمّاره و اسماء نيز حضور داشتند.

2. قرآن کريم در آيات متعددي(50) از مهاجرت زنان مسلمان، که يکي ديگر از حرکت‏هاي اجتماعي و سياسي مي‏باشد، سخن گفته است.

3. سومين فعاليت اجتماعي، که قرآن نسبت به زنان بازگو کرده، «امر به معروف و نهي از منکر» است. آيه 71 سوره توبه بر اين فريضه دلالت مي‏کند.

4. کسب و تلاش اقتصادي زنان نيز مورد تأييد قرآن مي‏باشد.(51)

5. قرآن کريم از دختران حضرت شعيب عليه‏السلام در حال انجام فعاليت اقتصادي و اجتماعي ياد مي‏کند.(52)

6. داستان ملکه سبا و پادشاهي او در قرآن کريم به خوبي ياد شده و مورد نقد و ذم قرار نگرفته است.(53)

7. در مباهله، که يک رفتار مذهبي ـ اجتماعي است و قرآن کريم آن را بازگو نموده، مشارکت زنان و مردان به خوبي ديده مي‏شود.(54)

8. قرآن کريم تلاش‏هاي خواهر حضرت موسي عليه‏السلام را براي رهايي وي بازگفته است.(55)

9. مشارکت زنان در جهاد در تاريخ صدر اسلام و پس از آن بر کسي پوشيده نيست و رواياتي دال بر اين مطلب موجودند.(56)

10. اشتغال زنان در عصر پيامبر به شکلي گسترده به چشم مي‏خورد. در تمامي شغل‏هاي رايج آن زمان، زنان حضور داشتند. زينب عطّاره، شغلش فروش لوازم آرايش به زنان بود.(57) همين شغل را مليکه دختر اقرع ثقفية(58) و اسماء دختر مخربة(59) نيز داشتند. زينب دختر جَحش به صنايع دستي مشغول بود.(60) پيرزني در عهد خليفه دوم، شيرفروشي مي‏کرد.(61) زنان بسياري به شباني و چوپاني مشغول بودند؛ همچون سلامة و ام هاني.(62) زني به نام زينب پزشک قبيله «بني‏اود» بود(63) و زناني همچون قيله مادر «بني‏نمار» به تجارت اشتغال داشتند.(64) خوّات دختر جبير نيز روغن مي‏فروخت.(65)

دوم. انگيزه‏هاي مشارکت
1. رشد شخصيت زنان: يکي از انگيزه‏هاي دعوت به حيات اجتماعي زنان، بالارفتن شخصيت علمي، معنوي و اجتماعي آنان است که بدون آن دست يافتني نيست.

2. زندگي آسان: زندگي بانشاط و پاک نيازمند آساني و راحتي است. در آيات متعددي خداوند در بيان علت تشريع حکمي از احکام، «يسر» و آساني را گوشزد مي‏کند: «يُريدُ اللّهُ بِکُم اليُسرَ ولايُريدُ بکُم العُسرَ»؛(66) خداوند براي شما آساني مي‏خواهد و براي شما دشواري نمي‏خواهد.

بر اين اساس، منع زنان از مشارکت اجتماعي خلاف اصل «سهولت» است. اگر زنان موظّف باشند مسائل خود را از طريق مردان محرم بپرسند و تکاليف خود را با واسطه به انجام رسانند، زندگي و حيات خالي از حرج و صعوبت نخواهد بود.

سوم. آداب مشارکت اجتماعي زنان
تجويز و ترغيب به حضور و مشارکت اجتماعي زنان همراه با رعايت آداب اسلاميِ آن است که بدان‏ها اشاره مي‏کنيم:

الف. آداب مشترک که عبارتند از: غضّ بصر (خودداري از نگاه فتنه‏انگيز)، پرهيز از دست دادن و مصافحه زنان با مردان، جلوگيري از ازدحام زنان و مردان، اجتناب از خلوت، پرهيز از محادثه (گفت‏وگويي که هزل و لعب به همراه دارد) که اين آداب همگي در آيات قرآن مورد تأکيد قرار گرفته‏اند.

ب. آداب ويژه زنان که عبارتند از: پوشش مناسب، خودداري از استعمال بوي خوش، خودداري از به ناز سخن گفتن، وقار در رفت و آمد که به همه اين‏ها در آيات نوراني قرآن کريم اشاره شده است.

بخش پنجم. حجاب و عفاف
در اين بخش، به اختصار چند موضوع از مباحث مربوط به حجاب را مورد بحث قرار مي‏دهيم:

يکم. عفاف؛ فلسفه پوشش
عفّت و حيا به عنوان يک خصلت انساني هميشه و در همه دوره‏هاي حيات بشر مطرح بوده است. پوشش زن و مرد در ميان انسان‏هاي غارنشين نيز معنا داشته و تاريخ بشريت قبل از ميلاد نيز حکايت از وجود پوشاک به علت حيا و آزرم در ميان انسان‏ها دارد. در اديان آسماني نيز توصيه به عفاف و آزرم فراوان به چشم مي‏خورد. از کتاب مقدّس برمي‏آيد که در عهد حضرت سليمان عليه‏السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند به صورت مي‏انداختند.(67) همين سنّت در زمان حضرت ابراهيم عليه‏السلام نيز رايج بود، نامزد حضرت اسحاق عليه‏السلام ، رِفْقَه، ابتدا که اسحاق را ديد، برقع به صورت انداخت.(68) زنان ايراني در دوره‏هاي گوناگون، از مادها، هخامنشيان، اشکانيان و ساسانيان داراي پوشش بوده‏اند.(69) خلاصه اينکه نقل‏ها و گزارش‏هاي تاريخي اين نظر را تأييد مي‏کنند که حيا و آزرم يکي از فلسفه‏هاي پوشش مي‏باشد و تمام انگيزه انسان از پوشش، حفاظت از سرما و گرما و يا زيور و خودنمايي نبوده است، گرچه نمي‏توان اين انگيزه‏ها را در کيفيت و نوع پوشش نفي کرد. در فرهنگ اسلامي نيز پوشش و متعلّقات آن در راستاي حفظ و رشد اين خصلت فطري قرار دارد. قرآن کريم در آيات متعددي، عفّت و حياي حضرت آدم و حوّا(70) يوسف،(71) دختران شعيب،(72) موسي(73) و مريم عليهم‏السلام (74) را بازگو نموده و يکي از اوصاف مؤمنان را نگه‏داري شرمگاه مي‏داند.(75)

در احاديث نيز مانند قرآن از عفاف و حيا به عنوان فلسفه پوشش ياد شده است. خلاصه سخن آنکه عفت و حيا خصلتي انساني است و مورد پذيرش تمامي انسان‏ها بوده؛ انسان‏هاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه کرده‏اند و شريعت اسلامي نيز بر آن تأکيد داشته و آن را مبناي احکامي از قبيل پوشش، کنترل نگاه و رعايت حريم ميان زن و مرد قرار داده است. البته بايد به اين نکته نيز توجه داشت که اگر حيا و عفّت فلسفه اصلي پوشش است، نتايج ديگري را جز کمال نفساني نيز به همراه دارد که يکي از آن‏ها حفظ سلامت جامعه انساني است؛ بدان معنا که زن و مرد در معاشرت‏هاي اجتماعي به عنوان دو انسان، که خواسته‏هاي انساني از يکديگر دارند، ارتباط برقرار مي‏کنند و دنبال ارضاي غريزه جنسي نخواهند بود. فايده ديگري که بر پوشش مترتّب مي‏شود، حفظ اصالت خانواده است؛ چرا که زن و مرد در خانواده با ارضاي مشروع غرايز جنسي، بقاي نسل آدمي و سلامت آن را، که از اهداف اصلي و نخستين خانواده است، تضمين خواهند کرد. رعايت عفاف و پاي‏بندي زن و مرد به حيا و آزرم و انحصار ارضاي غرايز به محيط قانوني، بر پايداري و سلامت خانواده اثر فراوان مي‏گذارد.

دوم. شرايط عمومي پوشش
در اسلام براي پوشش، حدود و شرايط عمومي بيان گشته و به شکل و نوع خاصي تأکيد شده است. اگر لباس آن شرايط عمومي را داشت، منعي بر آن نيست و اين به اختلاف اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود. حدود و شرايطي که در لباس بايد منظور گردند، عبارتند از:

1. تمام بدن بجز صورت و دو دست تا مچ پوشانده شود؛

2. پرهيز از لباس شهرت؛

3. لباس زن در مجموع، مخالف لباس مرد باشد؛

4. پرهيز از لباس بدن نما.

سوم. زينت
شريعت اسلامي، همان‏گونه که پوشش زن را بيش از مردان دانسته، در مسئله زينت نيز فطرت و خواسته‏هاي فطري زن را در نظر داشته و اندازه‏اي از زينت را براي زنان مجاز دانسته، بلکه بدان ترغيب نموده است.

قرآن کريم زينت را به «ظاهر» و «باطن» تقسيم مي‏کند و از آشکار کردن زينت باطن در بيرون از منزل منع کرده است، اما زينت ظاهر را براي زن تجويز مي‏کند: «ولايُبدينَ زينتهُنَّ الاّ ما ظَهَر مِنْها.» (نور: 31)

چهارم. اختلاط
مسئله اختلاط زن و مرد محور بحث‏هاي فراوان است و گاه نويسندگاني اين واژه را برابر «تبرّج»، که به معناي بي‏بندوباري جنسي است، به کار مي‏برند. به نظر مي‏رسد اگر مراد از اختلاط همان بي‏بندوباري باشد، که قرآن کريم از آن به عنوان «تبرّج» ياد کرده، مذموم و ناپسند است و شريعت اسلامي آن را تحريم نموده، و اما اگر مراد از اختلاط صرف حضور زن در بيرون از منزل باشد، دليلي بر ممنوعيت آن نيست.

حاصل سخن آنکه صرف ارتباط زن و مرد با رعايت ضوابط و آداب، منع شرعي ندارد، بلکه مشارکت اجتماعي زنان بدون اين ارتباط ممکن نيست. اما اين ارتباط بايد در مهار شرايط باشد و نيز براي کار و عمل. اما آنجا که زن و مرد بدون رعايت ضوابط و نه براي کار و عمل در جامعه حاضر گردند، اين همان اختلاط ناپسند و مذموم است.

--------------------------------------------------------------------------------

1. کارشناس ارشد علوم قرآن و حديث.

2. مشخصات کتاب‏شناختي اين اثر بدين قرار است: مهدي مهريزي، زن در انديشه اسلامي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، 196 ص.

3. بقره: 30.

4. حجر: 28ـ29.

5. بقره: 31.

6. يس: 60.

7. بقره: 34.

8. بقره: 35ـ36.

9. اعراف: 23.

10. بقره: 37.

11. حجر: 28ـ31 / سجده: 9.

12. تين: 4 / انفطار: 6ـ7.

13. مؤمنون: 78.

14. روم: 30.

15. شمس: 7ـ8.

16. احزاب: 72.

17. جاثيه: 13.

18. بقره: 22.

19. الرحمن: 1ـ4.

20. ذاريات: 56.

21. نحل: 97.

22. مجادله: 11.

23. حجرات: 13.

24. واقعه: 10ـ11.

25. نساء: 95.

26. آل عمران: 195.

27. يس: 60ـ61.

28. يوسف: 5.

29. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 256 / علاء الدين علي المتقي الهندي، کنزالعمّال، ج 16، ص 482، ش 45559.

30. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج 4، ص 274.

31. ابن ماجه قزويني، سنن المصطفي، ج 1، ص 636.

32. ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص 33.

33. امام خميني، تحريرالوسيله، ج 1، ص 24، م 11.

34. سعيد الافغاني، الاسلام و المرأة، ص 28ـ29 و 51ـ52.

35. ر. ک: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 103، ص 55 و ص 261 / علاءالدين علي التقي الهندي، پيشين، ج 16، ص 379.

36. تحريم: 11ـ12 / آل عمران: 42 و 45.

37. محمدرضا حکيمي، الحياة، ج 2، ص 217.

38. امام حسين عليه‏السلام : «يا اختاهُ لاتنسيني في نافلة الليل»؛ خواهرم مرا در نماز شب از ياد مبر. (محمد حسون، اعلام النساء المؤمنات، ص 381.)

39. محمّد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 477.

40. عبدالله جوادي آملي، زن در آيينه جمال و جلال، ص 193.

41. مجادله: 11.

42. خالد عبدالرحمن العک، المرأة في القرآن و السنه، ص 39.

43. بقره: 223.

44. محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 17، ص 259.

45. شيخ کليني، اصول کافي، ج 5، ص 329.

46. شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 24.

47. احمد مصطفي المراغي، تفسير مراغي، ج 28، ص 162.

48. لقمان: 14.

49. محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 69، ص 305، ح 27.

50. نساء: 97ـ98 / احزاب: 50 / ممتحنه: 10.

51. نساء: 32.

52. قصص: 23ـ26.

53. نمل: 23 و 29 و 32 و 44.

54. آل عمران: 61.

55. طه: 40.

56. ر. ک: بخاري، صحيح البخاري، ج 6، ص 418 و ج 3، ص 122 و ...

57. شيخ صدوق، التوحيد، ص 276.

58. ابن اثير، اسدالغابة في معرفة الصحابة، ج 5، ص 548.

59. همان، ص 452.

60. همان، ص 565 / ابوسعيد منصور الحسن، نثرالدر، ج 1، ص 157.

61. ابن عساکر، تاريخ دمشق (تراجم النساء)، ص 537.

62. ابن اثير، پيشين، ج 5، ص 477.

63. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 620.

64. ابن اثير، پيشين، ج 5، ص 535.

65. ابوسعيد منصور الحسن، نثرالدر، ج 2، ص 132.

66. بقره: 158.

67. کتاب مقدّس، عهد قديم، سفر «نشيد الاناشيد»، باب 5، ص 1003.

68. همان، سفر تکوين، باب 24.

69. بنفشه حجازي، زن به ظن تاريخ؛ جايگاه زن در ايران باستان، ص 71 و 115 و 141 و 198.

70. اعراف: 22.

71. يوسف: 33.

72. قصص: 23.

73. محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 16، ص 28.

74. انبياء: 91.

75. مؤمنون: 5.

اشتراک گذاری:
نظرات
اطلاعات تماس

مرکز قم: بلوار غدیر ، کوچه 10 ، پلاک 5
 تلفـن:  58-32603357 (025)
 فکس:  32602879 (025)
دفتر تهران: بلوار کشاورز ، خ نادری ، ک حجت دوست ، پ 56
 تلفـن:  88983944 (021)
 فکس:  88983944 (021)
دسترسی سریع

سامانه آموزش مجازی
کتابخانه
بانک محتوای علمی
کتابخانه دیجیتال
فصلنامه جنسیت و خانواده
فروشگاه اینترنتی
شبکه های اجتماعی

ایتاسروشآپاراتاینستاگرام