جستجو فارسی / English

هر جا استیفای حقی در تعارض با کمال آن موجود باشد، می‌شود آن حق را محدود کرد

تاریخ انتشار: 1393/07/26     
هر جا استیفای حقی در تعارض با کمال آن موجود باشد، می‌شود آن حق را محدود کرد
به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده، جلسه هم‌اندیشی با موضوع چیستی فلسفه حق با طرح بحث حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر نبویان، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(ره) و با حضور هیئت علمی این مرکز در تاریخ 1393/7/23 برگزار گردید.

به گزارش روابط عمومی مرکز تحقیقات زن و خانواده جلسه هم‌اندیشی با موضوع چیستی فلسفه حق با طرح بحث حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر نبویان، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(ره) و با حضور هیئت علمی این مرکز در تاریخ 1393/7/23 برگزار گردید.

حجت‌الاسلام والمسلمین نبویان در این جلسه به بحث و بررسی پیرامون مفهوم و چیستی حق، انواع حق و نیز رابطه حق و تکلیف پرداخت.

 

در باب فلسفه حق در حیطه عالمان شیعه کار جدی نشده است

ایشان با اشاره به بحث حق در جهان امروز گفت: امروزه ادعای حق‌ انسان‌ها به جایی رسیده که برای منافع خود هر روز ادعای یک حق جدید می‌کنند و هر نوع ظلمی در این جهان با این ادعا انجام می‌شود. حق سقط جنین، حق اتونازی و ... این حق‌ها از کجا آمده است؟

 

علم سیاست، حقوق و اخلاق بیش‌ترین درگیری را در حوزه مباحث حق دارند. دو نوع فلسفه مضاف مطرح است. فلسفه قانون (Philosophy of Law)و فلسفه حق(Philosophy of Right) که در باب فلسفه حق به اندازه انگشتان یک دست هم کتاب نداریم. با این‌که در اسلام روی آن خیلی مانور داده شده، ولی در آن کار جدی نشده است، خصوصا در حیطه عالمان شیعه.

 

در جهان امروز حتی نسبت به دو برخورد متعارض هم ادعای حق می‌شود

این استاد دانشگاه با برشمردن انواع حق مطرح شده از سوی افراد ادامه داد: به قول غربی‌ها ما در عصر شیفتگی نسبت به حق زندگی می‌کنیم. حق زنده ماندن، حق مردن، حق آزادی، حق انتخاب، حق رأی دادن، حق مالکیت خصوصی، حق مراقبت‌های بهداشتی، حق استخدام، حق آزادی بیان و اندیشه، حق دفاع شخصی، حق تحصیل، حق تجمع صلح‌آمیز، حق برخورد آزادانه با دین و ... این‌ها اندکی از حجم گسترده‌ای است که هر روز بیان می‌شود. حتی نسبت به دو برخورد متعارض هم ادعای حق می‌شود، اکثریت نظر خودش را اعمال می‌کند و خود را حق می‌داند. اقلیت در مقابلش می‌ایستد و می‌گوید حق اقلیت است و باید دفاع شود.

 

در قرآن کریم 287بار کلمه حق آمده است که 31 بار آن مربوط به بحث است

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در باب حق‌های گوناگونی که در اسلام مطرح است، اظهار داشت: این بحث در اندیشه اسلامی خیلی وسیع است: حق جنین، حق اموات، حق نسل‌های آینده، حق همسر، برادر، همسایه و ... اما در دنیای غرب به این گستردگی مطرح نیست. حق حیوانات مطرح می‌شود، ولی مثلا می‌گویند حق تشریح زنده حیوانات را باید داشته باشیم! آن را تعبیر به حق خود از حیوانات و محیط زیست و ... می‌کنند، نه حق خود حیوان و گیاه. آیا خود محیط زیست و گیاه حق دارد یا خیر؟ ما در اسلام حتی برای جامدات حق قائل شده‌ایم. ساختمان، مسجد و ... حق دارند. در قرآن کریم 287بار کلمه حق آمده است که 31 بار آن مربوط به بحث ماست. رساله امام سجاد علیه‌السلام که رساله حقوق است، خیلی جالب و کامل به این بحث پرداخته است.

 

غربی‌ها معتقدند پیش از قرون وسطی واژه حق استعمال نمی‌شده، اما در اندیشه اسلامی این پیشینه به آغاز خلقت برمی‌گردد

حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر نبویان در ادامه با اشاره به تاریخچه بحث حق افزود: غربی‌ها اختلاف زیادی در تاریخچه دارند. مکین تایر می‌گوید: کمی عجیب است که باید حق‌هایی باشند که به انسان‌ها تنها از آن جهت که انسان‌اند نسبت داده شود، هیچ اصطلاحی در ادبیات باستانی یا قرون وسطایی تا نزدیک پایان قرون وسطی نیست که دقیقا قابل ترجمه به اصطلاح «right»یا «حق» باشد.» این مفهوم در عبری، یونانی، لاتین و عربی هست که بنده در عربی پاورقی زدم که ایشان اشتباه می‌کند و در عربی هست. پیش از 1400میلادی فاقد معنایی به اصطلاح موردنظر بوده است و در انگلیسی قدیمی یا ژاپنی تا نیمه قرن نوزدهم مطرح نبوده است. در اندیشه اسلامی از همان ابتدای خلقت این بحث مطرح است. ما معتقدیم حضرت آدم این بحث را مطرح کرده و حتما قائل به حق عبودیت برای خدای متعال بوده است. در دعوای دو برادر(هابیل و قابیل) نیز حتما یکی برای خودش حق کشتن قائل شده که این کار صورت پذیرفته است. نیز برادر دیگر این حق را قائل نیست که می‌گوید من دستم را دراز نمی‌کنم که چنین کاری انجام دهم. روایاتی هم در این باب هست.

 

مفهوم حق، چیستی حق، منشأ حق و تلازم حق و تکلیف از جمله مواردی است که باید مورد تأمل و بررسی قرار گیرد

وی ادامه داد: ما در حوزه فلسفه حق چندین بحث داریم. بحث مفهوم حق که حق به چه معناست. بحث چیستی و ماهیت حق که در حوزه کار مرکز شما هم کاربرد دارد. حق‌هایی که امروز در زندگی اجتماعی در حوزه‌های گوناگون مطرح می‌شود، حق‌ها طبیعی و فطری است؟ یا اعتباری؟ اصلا طبیعی و اعتباری یعنی چه؟ علامه و شهیدمطهری و نیز آیت‌الله مصباح و آیت‌الله جوادی آملی بحث‌هایی دارند در این زمینه که باید بررسی بشود و برخی نظریات‌شان درست نیست. بحث سوم منشأ حق است. بحث چهارم تلازم حق و تکلیف است. در دنیای مدرن تکلیف مطرح نمی‌شود و تلازمی ندارد. اصلا معنا دارد حق داشته باشید و تکلیف نباشد؟ تلازمی که وجود دارد مفهومی است یا خارجی؟ گاهی یک مفهوم در خود، مقابلش را دارد. حال آیا در مفهوم حق تکلیف خوابیده یا تلازم خارجی و عینی است؟ این‌ها سؤالاتی است که باید پاسخ داده شود. گاهی تلازم بین حق یک شخص و تکلیف دیگری است. اگر شما برای انسان حق تحصیل قائل شدید، تکلیفی برای دیگران به وجود می‌آید و نباید این حق را از بین ببرند.

 

مدیر گروه فلسفه حقوق مجمع عالی حکمت اسلامی در تبیین سخن خود تصریح کرد: آیا می‌شود یک انسان فقط حق داشته باشد و هیچ تکلیفی نداشته باشد؟ خیر، هر انسانی اگر ذی‌حق است تکلیف هم دارد. فقط خداست که حق دارد و تکلیفی ندارد که البته خدا هم برای خودش تکالیفی در نظر گرفته است مثل این‌که می‌فرماید نصرت مؤمنین بر ماست.

 

حق‌الله از جمله‌ حق‌های اخلاقی است که در جامعه کنونی رعایت نمی‌شود

وی با اشاره به نادیده گرفتن حق‌الله در جهان امروز ادامه داد: انواع حق به دو دسته تقسیم می‌شود: حق‌های قانونی مثل قوانین رانندگی. حق‌های اخلاقی گستره زیادی دارد که حق‌الله این‌جا مطرح می‌شود؛ گناهان و ... حق‌های خاصی هم هست مثل حقوق کودک، حقوق زن، حقوق مجانین، حقوق اموات، حق نسل‌های آینده، حق جنین و ...

 

چرا دانستن معنای حق مهم است؟

دکتر نبویان تصریح کرد: اگر شما معنایی را برای حق قائل شوید ثمره‌اش نسبت به صاحبان حق ظاهر می‌شود؛ برای نمونه اگر قائل باشید حق به معنای قدرت یا انتخاب است، آیا جنین یا نسل‌های بعدی حقی دارند؟ برای جمادات می‌توانید حقی قائل باشید؟ برای کعبه، مسجد؟ اموات؟ کسانی که در کما هستند چطور؟ معنای حق محدوده صاحبان حق را مشخص خواهد کرد.

 

ایشان درباره معنای حق خاطرنشان کرد: دو نظریه مطرح است: مشترک لفظی یا معنوی. آن‌چه می‌شود پذیرفت مشترک لفظی بودن آن است. معانی زیادی برای حق ذکر شده است: درستی، ثبوت، صدق، وجوب، شایسته و ...اما مرحوم اصفهانی در حاشیه مکاسب حق را به معنای ثبوت می‌داند و استدلال‌شان این است که همه معانی به نحوی به ثبوت اشاره دارد. البته این معنا به نظر درست نمی‌آید. اگر کسی بگوید حق وقتی در جایی به ثمر برسد، یک نحوه وجودی هم دارد، پس بگوییم حق به معنای وجود است؟! این استدلال، استدلال درستی نیست و حق در لغت به معنای مشترک لفظی است.

 

برای اصطلاح حق باید معنایی در نظر بگیریم که همه مصادیق را پوشش دهد

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در ادامه افزود: در اصطلاح فلسفه خیلی به کار می‌رود به معنای مطلق وجود خارجی، وجود دائم، وجود بالذات و ... . در اصطلاح عرفانی به معنای خدای متعال، وجود محض است. در اخلاق، فعل درست فعلی است که منشأ خیر یا سود باشد یا موجب سعادت همگان باشد. نظر علامه مصباح هم این است که فعلی درست است که ما را به هدف برساند. در اقتصاد حق بیمه یا حق بازنشستگی که معنای پول را دارد. در فقه معانی گسترده‌ای دارد، مرحوم شیخ انصاری به معنای سلطنت اشاره کرده‌اند. آیت‌الله جوادی و آیت‌الله مصباح هم این را قبول دارند. ولی به معنای سلطنت نیست؛ چون حق کعبه را چطور می‌خواهیم با این معنا بیان کنیم؟ یا حق اموات یا حق جنین؟ باید معنایی برای حق در نظر بگیریم که همه این مصادیق را پوشش دهد. نیز در علم حقوق به معنای توانایی و امتیاز، سود و در علم سیاست اقتدار و قدرت و سلطنت است.

 

باید توجه داشته باشیم که ما درباره right  صحبت می‌کنیم نه law

این استاد حوزه و دانشگاه توجه  به دو تفصیل را مدنظر قرار داد و گفت: در فارسی به شدت دچار خلط معنا هستیم. ما درباره right  صحبت می‌کنیم نه law. درباره فلسفه حق، نه فلسفه قانون. در فارسی جمع حق حقوق می‌شود و این معنای متفاوتی به خود می‌گیرد. حقوق در فارسی به 4 معناست: حقوق به معنای دستمزد؛ اسم جمع به معنای قانون؛ حقوق اسلامی، حقوق مسیحی،حقوق مارکسیستی؛ حقوق در اطلاق به رشته حقوق یا به فلسفه حقوق و در آخر حقوق به معنای جمع حق. مراد ما در این بحث‌ها اصطلاح چهارم است.

 

اگر امری ضدکمال انسان باشد، رسیدن به آن نقض غرض است

وی افزود: باید بین دو چیز فاصله بیندازیم یکی حق بودن «Being right» و حق داشتن «having right». 287بار در قرآن درباره حق صحبت شده که 31 مورد حق داشتن است و ما با آن کار داریم. باقی حق بودن است. حقوق زن، حقوق بشر و حق محیط زیست و ... حق داشتن است و باید حواس‌مان باشد مغالطه صورت نگیرد.

 

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) کاربرد توجه به حق بودن و حق داشتن را خاطرنشان ساخت و ادامه داد: شما از هم‌جنس‌بازی انتقاد می‌کنید و آن را حق نمی‌دانید، غربی‌ها هم می‌گویند حق نیست، اما می‌گویند چه کسی گفته است انسان نباید حق داشته باشد این کار را انجام دهد؟ آیا انسان حق دارد نسبت به امری که حق نیست؟ حق انجام خطا! اصلا معنا دارد؟! معنا دارد کسی حق انجام خطا داشته باشد؟

 

چرا برای بشر حق را فرض می‌کنیم؟ طبیعتا انسان با استیفای حق می‌خواهد به کمال برسد، حتی اگر خدا را هم در نظر نگیریم، بالاخره زندگی اجتماعی باید بگذرد. در هر حال همه انسان‌ها برای خودشان کمالاتی را فرض می‌گیرند و می‌خواهند به آن برسند. اگر امری ضدکمال انسان باشد، رسیدن به آن نقض غرض است. پس حق انجام امر غیرحق چون ضدکمال است، وجود ندارد. حق باید همیشه برای موجودات نسبت به کمال فرض شود.

 

علامه  حق را به معنای امتیاز گرفته است و این به شمولیت معنا نزدیک است

وی در ادامه به بررسی معنای حق در بین علما و نظریه‌پردازان پرداخت و ابراز داشت: در میان ما و غربی‌ها حدودا 21 معنا ذکر شده است. حق را به معنای سلطنت گرفتند. این را شیخ انصاری و خیلی از آقایان دیگر قائل‌اند. حق به معنای امر اعتباری که اثرش سلطنت است. مرحوم امام و مرحوم آخوند خراسانی این را قبول دارند. مرحوم آقای خوئی حق را به معنای حکم گرفته‌اند. حق به معنای مجعول وضعی و نیز به معنای مصلحت. مرحوم اصفهانی و شهید مطهری قائل‌اند در اصطلاح حق مشترک لفظی است با این‌که مرحوم اصفهانی حق را در لغت یک معنا قائل است، ولی در اصطلاح مشترک لفظی می‌داند که در هر جا آمده به معنای مضاف‌الیه خودش است. حق ولایت، حق حضانت. حق ولایت؛ یعنی خود ولایت. حق به معنای سود که بن تاون قائل است حق به معنای انتخاب که هارت قائل است. حق به معنای عنوان مجازات، محدوده آزادی. در همه این‌ها آن معنایی که می‌شود قبول کرد، معنایی است که از مرحوم علامه رضوان‌الله علیه گرفته‌ایم. هم در اصول فلسفه و روش رئالیسم در مقاله ششم؛ ادراکات اعتباری که آن بحث خیلی جالب و مهم است. هم در این‌جا و هم در المیزان ایشان حق را به معنای امتیاز گرفته است. به نظرم کم‌اشکال‌ترین معنا همین است. چون به سلطنت و آزادی در معنای حق نقدهای زیادی وارد است، اما معنای امتیاز را برای جمادات هم می‌شود استعمال کرد. شما برای کعبه حق قائل‌اید؛ یعنی امتیاز قائل‌اید، برای اموات هم می‌شود.

 

شهید مطهری در باب معنای لغوی حق چندین معنا استعمال کرده‌اند و در برخی جاها سخن ایشان متضاد است

مدیر گروه فلسفه حقوق مجمع عالی حکمت اسلامی در ادامه گفت: تشتت در کلام شهید مطهری دراین‌باره زیاد است. تقریبا همه کتاب‌های فرمایشات ایشان را دیدم. در یک جا می‌گوید در لغت به معنای ثبوت است. اصرار هم دارد در یادداشت‌ها ج 3 ص 273: «باید گفت حق یعنی ثابت و سزاوار و ما دو نوع ثبوت و سزاواری داریم (که البته همین جا هم اشکال دارد. حق به معنای ثابت غیر از حق به معنای اهلیت و سزاواری است.) یک جای دیگر می‌گوید: « معنا ندارد حق به معنای ثبوت باشد. معنای حق اگر ثبوت باشد پس هر جا هر چیزی اعتبار می‌شود حق اعتبار شده زیرا ثبوت مثل وجود معنای عام نیست و متعارض همه ماهیات می‌شود و به اختلاف ماهیات متکثر می‌شود باید مفهومی اخص از این معنا در نظر گرفت.»

 

حجت‌الاسلام نبویان با اشاره به معنای حق اعتباری و تکوینی افزود: شهید مطهری حق طبیعی را در دو جا مطرح می‌کند. یکی رابطه فاعل با فعل و یکی هم رابطه فعل با غایت که ایشان در تقابل با مارکسیست‌ها خیلی روی آن مانور می‌دهد. می‌فرمایند این نظام غایت‌مند است. حکیمانه خلق شده است. علامه مصباح نیز این بحث را خیلی زیبا مطرح کرده است. عالم ماده برای کمال خلق شده است. انسانی قرار است خلق بشود، اما مادی است، مکان می‌خواهد، پس کره زمین خلق می‌شود. این انسان چون مادی است احتیاج به تنفس دارد. فضای مادون جو خلق می‌شود که اکسیژن دارد. انسان چون مادی است نیاز به غذا دارد، حیوان خلق می‌شود. «خلق الله لکم ما فی الارض جمیعا»، «سخر الله ...»، از این دست آیات زیاد داریم. همه چیز برای ماست. پس عالم غایت‌مند است. چشم برای دیدن است، گوش برای شنیدن و همه چیز غایت دارد. ایشان می‌فرماید گاهی معنای حق طبیعی را رابطه فاعل با فعل می‌دانیم و یک وقت رابطه فعل با غایت. حق در رابطه غایی به لفظ رابطه غایی اطلاق می‌شود: «حق داشتن شخص عبارت است از نفس رابطه غایی بین زبان و بیان.» زبان برای چه خلق شده؟ برای بیان.

 

معنای دیگر این است که این رابطه غایی که زبان برای بیان است و گوش برای شنیدن و حیوان برای انسان است، از این رابطه غایی حق انتزاع می‌شود. حق طبیعی انتزاع می‌شود از بودن مورد حق برای شخص ذی‌حق.

 

این حرف که هر تمایلی در انسان منشأ یک حق است، حرف درستی نیست

قائم مقام پژوهشگاه انديشه سياسی اسلام در ادامه نقد نظریه شهیدمطهری تصریح کرد: اگر می‌گوییم اختیار تکوینی یعنی چشم به نحوی آفریده شده است که می‌بیند. گوش به نحوی آفریده شده است که می‌شنود. ما می‌توانیم در مجموع از فرمایشات شهید مطهری به دست بیاوریم که حق در رابطه حقوق طبیعی به معنای قابلیت تکوینی موجودات است یا از آن‌ها انتزاع می‌شود، اما مشخص نکرده‌اند چه انتزاع می‌شود؟ در یک جای دیگر می‌فرمایند حق همه جا به معنای بهره است. اما حق همه جا به معنای بهره نیست. اگر می‌گوییم خدای متعال حق دارد، آن وقت چه باید معنا کنیم؟ نمی‌شود به معنای بهره و سود بگیریم.

 

جایی شهید مطهری دارد هر سند طبیعی منشأ یک حق است، از این‌جا هم برخی بحث‌های حقوق زن را بیان می‌کند که به نظر می‌رسد حرف درستی نیست. آیا هر تمایل طبیعی که در انسان وجود دارد منشأ حق است؟ انسان تمایل دارد کل عالم مطیع او باشد، آیا حق دارد به چنین چیزی؟

 

خدا انسان را مختار آفرید که هم به سمت صلاح میل طبیعی داشته باشد و هم به سمت فساد تمایل طبیعی تا انتخاب کند. نمی‌توانیم بگوییم صرف این‌که تمایل هست، پس انسان حق دارد.

 

حق جمادات و گیاهان با اعتباری بودن حق است که معنا می‌شود

ایشان ادامه داد: نکته اخر که می‌شود با آن فرمایش شهیدمطهری را نقد کرد، این است که اگر قبول کنیم کره زمین برای من خلق شده و من حق استفاده از حیوانات و گیاهان .و ... را دارم، این‌جا من ذی حق هستم و می‌توانم استفاده کنم و حیوان بر من هیچ حقی ندارد درحالی‌که در چندین جا فرمودند همان‌طوری که انسان بر حیوانات حق دارد، حیوانات هم حق‌هایی بر انسان دارند. اگر هدف نظام غایی است و انسان محور است، با کدام تفصیل و تحلیل حیوانات بر انسان حق دارند؟ ایشان حق را برای همه طبیعی می‌داند که درست نیست. «مسئولیت شما این‌قدر عمومیت دارد که حتی در باره بقعه‌ها و سرزمین‌ها و حیوانات و ... از شما سؤال می‌شود، حق حیوانات را باید ادا کنید. این زمین و این حیوان برای بهره‌برداری صحیح شماست. یک دانه گندم در زیر زمین سعی می‌کند با فرستادن تارهای ریشه و مکیدن شیره خاک، حق طبیعی خود را استمغاث کند، حق طبیعی از رابطه موجود با طبیعت پیدا می‌شود، از این‌جا حق حیوان و نبات و جماد معلوم می‌شود، تا چه رسد به حق انسان، هم زمین به انسان حق دارد و هم انسان به زمین» اگر حق اعتباری در نظر بگیریم درست می‌شود، ولی حق طبیعی نه.

 

این استاد حوزه و دانشگاه در تبیین معانی حق گفت: تکوین به اصل هستی برمی‌گردد، ساختار وجودی منظور است. برای حق طبیعی 7 معنا ذکر کردم. معنایی که اینجا مراد است، منصوب به طبیعت شی است با قرارداد به دست نیامده. اگر برای انسان حقوق طبیعی قائلیم یعنی این. حق فطری به 8 معنا آمده است. فطری یعنی اموری که با کسب به دست نیامده‌اند. ذاتی هم چندین معنا دارد. ذاتی باب برهان مراد است، بدون واسطه عارض موضوع می‌شود. اگر می‌گوییم حق حیات، حق ذاتی انسان است؛ یعنی حق طبیعی، فطری و تکوینی اوست؛ یعنی بدون هیچ واسطه‌ای حق اوست. هر 4 تا به یک معنا هستند، البته با تسامحی. برای این‌که اگر حقی برای خداوند فرض کردید می‌توانید بگویید حق ذاتی، اما اطلاق حق طبیعی درست نیست.

 

میان حق‌های طبیعی و اعتباری لوازم مشترکی وجود دارد

استاد نبویان افزود: هر جا حق داشتید صاحب حق دارید، متعلق حق نسبت به شی دارید، استلزام نسبت به تکلیف دارید، جواز تصرف حق دارید. البته گاهی متعلق حق وجود دارد، ولی جواز تصرف ندارد، مهجور نسبت به حق خودش، جواز تصرف ندارد. ذی‌حق هست، اما حق تصرف ندارد. خود حق در حق‌های اعتباری، حکم وضعی است، اما جواز تصرف، حکم تکلیفی است که شرط دارد: وجوب، بلوغ، قدرت و ... لذا در باب حق نسل‌های آینده، ما آن‌ها را صاحب حق می‌دانیم، اما تصرف درباره آن‌ها معنا ندارد.

 

حق‌های اعتباری لوازم اختصاصی هم دارند

وی در پاسخ به این‌سؤال که لوازم اختصاصی حق‌های اعتباری چیست گفت: در حق اعتباری جاعل حق می‌خواهیم. من له الاعتبار می‌خواهیم، نسبیت جاعلی وجود دارد؛ یعنی حقی که جعل می‌شود، مشروط است یا مطلق؟ در ازدواج حق نفقه تا کی است؟ وقتی زن و مرد کامل جدا شوند حق نفقه‌ای وجود ندارد. قابلیت انتقال هم دارد؛ مثل حق حضانت که قابل واگذاری است.

 

حق‌های فطری و تکوینی اسقاط‌ناپذیرند

قائم مقام پژوهشگاه انديشه سياسی اسلام در بیان اختصاصات حق تکوینی ابراز داشت: علامه در المیزان دقیق توضیح می‌دهد: مملوک وابسته به مالک است، نیز هیچ استقلالی از مالک ندارد. سوم این‌که مالک بیده عن یتصرف در مملوک مایشاء؛ گفتیم حق به معنای امتیاز و اختصاص بود، این‌جا حق تکوینی یعنی تصرف در متعلق حق تکوینا مختص ذی‌‌حق باشد. الان تصرف در قوه شنوایی و بینایی مختص شماست و کسی حق دخالت در آن را ندارد. مرحوم علامه برای آن دو معنا فرض کرده است. این معنای اثباتی و ایجابی آن است، یک معنای سلبی هم آورده است. شهیدمطهری هم این بحث را دارد و البته آیت‌الله جوادی و علامه مصباح این حرف را نمی‌پذیرند.

 

مالک حق دارد قضیه تحلیلی است

وی در ادامه تشریح کرد: حق از ملکیت می‌آید، لذا مالک حق دارد قضیه تحلیلی است. توجه کنید آیا جامدات می‌توانند حق تکوینی داشته باشند؟ نه. جمادات مثل مسجد، گیاهان، نمی‌توانند حقوق فطری داشته باشند؛ چون حق تکوینی به معنای اختصاص تصرف در متعلق حق است. باید قدرت و قابلیت تصرف در چیزی را داشته باشد. قدرت به معنای داشتن شعور و اختیار است. در موجوداتی که ذی‌شعور و ذی‌اختیار نیستند، نمی‌توان حق تکوینی قائل بود. حتما حقوق این‌جا اعتباری است. جمادات، گیاهان، محیط زیست و ... حق اعتباری دارند. حق‌های فطری و تکوینی اسقاط‌ناپذیرند. تصرف در حق بینایی به شما تعلق دارد و نمی‌تواند از بین برود مگر خود شما از بین بروید.

 

چون ذی‌حق موجودی است محدود، حق تصرف هم محدود می‌شود

ایشان حقوق طبیعی را محمله دانست و گفت: حق تصرف در قوه بینایی شما به شما تعلق دارد، اما این‌ چگونه تعبیر می‌شود که تا کجا می‌توانم قوه‌ی بینایی خود را به کار بیندازم؟ هر چیزی را حق دارم ببینم یا نبینم؟ این حق محمله است، محصوره نیست، پس می‌شود محدودیت قائل شد. دو نوع اطلاق و محدودیت برای حق تکوینی می‌توانیم فرض کنیم: یکی اطلاق و محدودیت تکوینی و دیگری هم اعتباری. بینایی من به من اختصاص دارد. آیا تکوینا همه چیز را می‌توانم ببینم؟ نه. اشیاء اگر نور نباشد دیده نمی‌شوند، ریز باشند یا دور باشند، دیده نمی‌شوند، پس محدودیت وجود دارد. چون ذی‌حق موجودی است محدود، حق تصرف هم محدود می‌شود. اگر نامحدود شد مثل خدای متعال، محدودیت حق هم ندارد. همه حق‌ها بدون محدودیت برای خدا وجود دارد.

 

هر جا استیفای حقی در تعارض با کمال آن موجود باشد می‌شود آن حق را محدود کرد

وی با بیان یک قاعده کلی در باب حق گفت: حق‌ محدودیت تشریعی هم دارد. اگر نظام هدف‌مند و حکیمانه است، خداوند حق تصرف در قوه بینایی را به من داده است که چه بشود؟ که به کمال برسم. هر جا استیفای حقی در تعارض با کمال آن موجود باشد می‌توان آن حق را محدود کرد. آیا من می‌توانم از چراغ قرمز عبور کنم؟ بله این اختیار و قدرت را دارم. اما این‌جا باید اعتباراتی بیاید و محدود کند تا در راستای کمال حرکت کنم.

 

رابطه حق تکوینی و تشریعی با هم عموم و خصوص من وجه است

دکتر نبویان در پایان سخنان خود در باب نسبت حقوق تکوینی با حقوق تشریعی خاطرنشان کرد: رابطه‌ آن‌ها عموم و خصوص من‌وجه است، یک اشتراک دارد و دو افتراق. انسان قوه‌ای به نام اختیار دارد، می‌توانم در آن تصرف کنم و اختیار خودم را اعمال کنم این می‌شود حق آزادی. چراغ سبز است و من عبور می‌کنم؛ یعنی هم حق تشریعی به من اجازه داده است و هم خودم حقم را اعمال می‌کنم. البته در جاهایی ممکن است حق تشریعی نباشد و حق تکوینی باشد. یک آدم زورگو در زمینه‌ای حق تو را گرفته و شواهد هم علیه توست، تکوینا حق از آن توست، اما تشریعا نمی‌توانی به آن دست پیدا کنی؛ چون زورت نمی‌رسد.

 

 

گفتنی‌است در پایان این جلسه دکتر نبویان به پرسش‌های حضار پاسخ دادند.

اشتراک گذاری:
نظرات
اطلاعات تماس

مرکز قم: بلوار غدیر ، کوچه 10 ، پلاک 5
 تلفـن:  58-32603357 (025)
 فکس:  32602879 (025)
دفتر تهران: بلوار کشاورز ، خ نادری ، ک حجت دوست ، پ 56
 تلفـن:  88983944 (021)
 فکس:  88983944 (021)
دسترسی سریع

سامانه آموزش مجازی
کتابخانه
بانک محتوای علمی
کتابخانه دیجیتال
فصلنامه مطالعات جنسیت و خانواده
شبکه های اجتماعی

ایتا بله آپارات