جستجو فارسی / English

یادداشت های اعضای هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده، پس از آغاز جنگ تحمیلی با اسرائیل

تاریخ انتشار: 1404/04/02     
یادداشت های اعضای هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده، پس از آغاز جنگ تحمیلی با اسرائیل

دکتر فریبا علاسوند

شجاعت، خُلقی نیک و زاییده ایمان ناب، آگاهی عمیق و سلوک صادقانه است.

 زنان و‌ مردان شجاع و مؤمن در ایران قوی نه پدیده‌ای نادر بلکه در هر عرصه و موقعیتی به وفور هستند.

بانو سحرامامی یکی از آن بسیار است که با قدرت و وقار مثال‌زدنی در یکی از خطیرترین لحظات ممکن برای هر انسان، به بهترین شکل، وجوه الهی و انسانی یک زن مسلمان عفیف را به نمایش گذاشت و در کمتر از یک دقیقه پیام‌های بسیاری را به جهان مخابره کرد؛ پیام‌های اقتدار، شجاعت، ایمان، حجاب و وقار که به خوبی به همه دنیا منتقل شد.

 اگر سال‌ها درباره تربیت فاطمی و علوی و زن تراز انقلاب اسلامی می‌گفتیم و می‌نوشتیم چنین انعکاسی که یک رفتار خردمندانه و شجاعانه در برابر دوربین در حساس‌ترین لحظات به بار نشاند را نمی‌داشت.

 آفرین به انقلاب اسلامی که الگوی فاطمی و زینبی را این‌چنین آشکار کرد.
27 خردادماه
.....................................................................................................................................


دکتر زهرا شریف

سنت الهی چنین است که همیشه در حماسه ها زنانی می‌درخشند که بار جلال و جمال الهی را هم‌زمان به دوش می‌کشند.

 در پی تجاوز وحشیانه و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، که در آن رسانه ملی نیز هدف حملات ناجوانمردانه دشمن قرار گرفت، حرکت و استقامت مؤمنانه و شجاعانه مجریان بانوی رسانه ملی که در حین حمله به وظیفه خطیر اطلاع‌رسانی خود ادامه دادند، رشحه ای از این اراده الهی است که در قامت نمادی درخشان از مقاومت و ایمان بانوان انقلابی متجلی شده است.

این بانوان کم‌نظیر، در شرایطی که دشمن غاصب و کودک‌کش با بمباران مراکز رسانه‌ای سعی در ایجاد رعب و وحشت و سکوت صدای حق داشت، مکر آنان را تبدیل به تهدیدی علیه خودشان کرده و همچون حضرت زینب(س) در واقعه عاشورا، با شهامت و وقار، رسالت تبیینی و رسانه‌ای خود را به بهترین شکل ایفا کردند و پیام مقاومت و شکست‌ناپذیری ملت ایران را به جهانیان مخابره نمودند. 

ایشان به‌عنوان صدای ملت ایران ایستادند و نشان دادند رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران، سنگرهای دفاع از حق و حقیقت هستند و هیچ بمب و موشکی نمی‌تواند اراده آهنین ملت ایران را خدشه‌دار کند. آری زنان این سرزمین، وارثان واقعی روحیه زینبی هستند و از سفره معرفت و استقامت حضرت صدیقه طاهره(س) مرزوق اند.

ما این اقدام قهرمانانه را نمادی از استقامت ملت ایران در برابر ظلم و تجاوز می‌دانیم و اعلام می‌داریم که چنین روحیه‌های استوار و مقاوم، دشمن را به یأس و ناامیدی خواهد کشاند. ملت ایران همواره به یاد خواهد داشت که در تاریک‌ترین لحظات، زنان و مردانی هستند که چون کوه در برابر توفان‌های دشمن می‌ایستند و از ارزش‌های انقلاب و میهن دفاع می‌کنند.

 این اقدام، نه‌تنها یک عملکرد حرفه‌ای، که یک حماسه ماندگار در تاریخ رسانه‌های مقاومت است. انشاءالله این تلاش‌ها مورد رضایت حضرت حجت(عج) بوده و زمینه‌ساز تحقق عدالت واقعی خواهد شد.
27 خردادماه
...................................................................................................................................


حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد

باز هم کم آوردم...!

 بار نخست در آبان ۵۷ در حالی که ۱۵ ساله بودم کم  آوردم. یکسال قبل در مهر ۵۶ دیده بودم که با بلند شدن باتوم نیروی شهربانی دویست سیصد نفر تظاهرات کننده فرار می‌کردند. اما هم‌اکنون مشاهده می‌کردم که زنان پیشاپیش مردان در صف تظاهرات با فاصله بیست متری از پلیس‌های ضد شورش که به حالت شلیک بر زانو نشسته‌، با آرامش به سخنرانی حماسی گوش سپرده‌اند.

بار دیگر در سال ۶۰ و پس از آغاز موج ترورهای منافقین کم آوردم؛ آنگاه که مادر اصفهانی، فرزند منافقش را به نیروهای انتظامی معرفی کرد و در برابر ناله‌های فرزندش که تقاضای بخشش  از مادر داشت گفت دست امام را بوسیده ای که تو را ببخشم؟

باز هم کم آوردم؛ در نیمه‌های دهه شصت که جنگ در شهرها آغاز شده بود. روز جمعه بود و من اطمینان داشتم که به دلیل شرایط بمباران، جمعیت کمی در نماز جمعه شرکت می‌کنند. غیرتم گل کرد، غسل شهادت کردم و به نماز جمعه در محوطه حرم حضرت معصومه(س) رفتم اما هم‌زمان با آژیر وضعیت قرمز با چشمان خود انبوه زنان را دیدم که با آرامش مثال‌زدنی به خطبه‌ها گوش می‌دادند.

بار دیگر آنگاه کم آوردم که مادر عزیزم حفظهاالله پس از گذشت پانزده ماه از شهادت فرزندش، در روزهای آخر جنگ که دشمن به نزدیکی اهواز آمده بود به وداعم می‌آمد و من در چشمانش می‌خواندم که گویا این دیدار را دیدار آخر می‌داند. پدرم رحمه‌الله هم مدتی پیش از آن مرا توبیخ کرده بود که چرا جبهه نمی‌روی "جبهه برو تا برای ازدواجت هم فکری بکنیم".

بار دیگر آنگاه کم آوردم که کتاب "من زنده‌ام" اثر آزاده پر افتخار، معصومه آباد را خواندم که شرح زندگی‌اش در زندان‌های بعث را ارائه می‌داد.

باز هم کم آوردم؛ آنگاه که مصاحبه زن شیعه لبنانی را خواندم و آنگاه که تصویر پزشک زن فلسطینی را دیدم که بالای پیکر ۹ فرزندش ایستاده بود.

   و هم‌اینک باز هم کم آورده‌ام؛ این‌بار با دیدن سحرامامی و گوینده رادیو آوا. انگشت سَحر، چه سِحرآمیز شده بود که از تهدید فرصت می‌ساخت؛ این انگشت، انگشت سلیمانی بود.

گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی؟

و حال اعتراف می‌کنم که زنان و دختران سرزمینم را نشناخته ام و بر این جهالت خجلم. این مذهب محمدی  و سیره فاطمی و زینبی است که انسان‌ها را متحول می‌کند. این فرهنگ در تار و پود جامعه ما تنیده شده و لحظه لحظه، میوه‌های پاکش را ارزانی می‌کند.
تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا
28خردادماه
.............................................................................................................................


دکتر زینب تاجیک

زنانگی در بستر جنگ و مقاومت

 زنانگی در بستر جنگ و مقاومت، به توانایی منحصربه‌فرد زنان برای گره زدن پدیده‌های خشن و ویرانگر به تار و پود زندگی روزمره اشاره دارد. این توانایی، نه تنها جنگ را از صرف یک درگیری نظامی به یک واقعیت اجتماعی، فرهنگی و عاطفی تبدیل می‌کند، بلکه مقاومت را نیز از یک کنش صرفاً سیاسی به یک عمل مداوم و پویا در دل جامعه می‌کشاند.

عاطفه، به عنوان هسته مرکزی  زنانگی، نقش محوری در این پیوند ایفا می‌کند. زنان با قدرت همدلی، تاب‌آوری و حس عمیق مادری، در شرایط جنگی، به اصلی‌ترین ستون‌های حفظ خانواده و جامعه تبدیل می‌شوند. عاطفه، به آن‌ها این امکان را می‌دهد تا در میانه ویرانی و ناامیدی، به دنبال حفظ زندگی باشند. 

هم‌چنین، شجاعت زنان عاملی کلیدی در جهت‌دهی عواطف جامعه در بحران‌هاست. در واقع، زنان کنترل‌گران عاطفی جامعه در بحبوحه جنگ هستند. آن‌ها با ایستادگی، صبوری و انتقال امید، مانع از غلبه یأس و ناامیدی بر پیکر جامعه می‌شوند. این نقش را می‌توان به وضوح در پیروی از  حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) مشاهده کرد؛ بانویی که پس از واقعه کربلا، با شجاعت و سخنرانی‌های روشنگرانه خود، نه تنها پیام قیام را زنده نگه داشت، بلکه عواطف جامعه را به سمت بیداری و آگاهی هدایت کرد. و نشان داد رهبری عاطفی، فراتر از مدیریت صرف غم و اندوه است و به ایجاد انگیزه برای پایداری و مبارزه می‌انجامد.

 در همین راستا، کنش زنان در زمان حمله ناجوانمردانه به صداوسیما، به عنوان نمونه‌ای بارز از زنان شجاع در دل بحران، نقشی هدایتگر در عواطف جامعه ایفا کرد. این زنان با قرارگرفتن در موقعیت زینبی، یعنی پذیرش مسئولیت روشنگری و مدیریت هیجانات جمعی در سخت‌ترین شرایط، توانستند به خوبی عواطف جامعه را در جهت ایجاد ایستادگی در مقابل دشمن هدایت کنند. 

این نوع رهبری عاطفی، که ریشه در زنانگی دارد، به جامعه کمک می‌کند تا از تله یأس و فروپاشی رها شود و با حفظ همبستگی، مسیر مقاومت را ادامه دهد.

29 خردادماه
........................................................................................................................


حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد

ما فرزند تاریخیم!

...ما تاریخ خوانده‌ایم؛ فرزندان تاریخیم؛ میدان حادثه دیده‌ایم؛ فرزندان میدانیم اما می‌ترسیم...

می‌ترسیم از آن که غفلتمان سیدالاوصیا، علی (ع) را از دستمان بگیرد و مروان حمار و حجاج بی‌رحم روی دستمان گذارد.

می‌ترسیم از آن‌که در یاری حسین پا به پا کنیم و پایمان چنان در باتلاق تاریخ گیرافتد که ده‌ها هزار کشته خونخواه حسین هم نتوانند ما را از این منجلاب خارج کنند.

می‌ترسیم از آن‌که تعلل کنیم و چنگیزی خونخوار، عزّت و جان و ناموسمان به تاراج برد.

می‌ترسیم از آن‌که به رهبران بی‌کفایت و سبک مغز قجری مبتلا شویم که آسیای میانه و هرات و نیمی از بلوچستان، یعنی بیش از نیمی از ایران را به دست خود به بیگانه بدهند و دریای خزر را سه من آب شور بدانند که باید از خیر آن گذشت.

می‌ترسیم از ظهور دوباره رضاخان هایی که چکمه هایشان بر گلوی مردم و نگاهشان به سفارتخانه ها باشد و آرارات را سخاوتمندانه به دیگران ببخشند.

می ترسیم از تکرار محمدرضاهایی که بحرین را به دست خود تقدیم کنند و نخست وزیرشان برای مجلس شورای کذایی چنین عذر آورد که بحرین دختری بالغ بود وقت ازدواجش فرارسیده بود و شوهرش دادیم.

و می‌ترسیم از آن‌که به بنی صدرهای بی‌کفایت و بی وجودی مبتلا شویم که خرمشهرها را بدهند تا زمان بخرند.

 ما فرزند تاریخیم و به پیروی از مولای مؤمنان، چنان تاریخ را کاویده ایم که گویا با مردمان آن عصر زیسته ایم و کوله‌باری از تجربه‌های عبرت‌آموز با خود داریم. می‌ترسیم که تاریخ تکرار شود و گریبانمان را بگیرد.

لطف خداوند است که در زمانه ای زیست می‌کنیم که رهبرمان تاریخ می‌داند و از تاریخ درس گرفته است؛ فرماندهانمان، دفاع‌مقدس را زیسته و از تلخی‌ها و شیرینی‌های آن تجربه اندوخته اند و پدران و مادرانمان، تاریخ شنیده و زیسته را برای فرزندان قصه می‌کنند تا تکرار نشود.

مفتخریم که بر اساس  فهم تاریخ، در میدان کنونی چنان به هم فشرده، منسجم و همیار و هم‌افزا ایستاده‌ایم که از تهدید کنونی فرصتی برای پر کردن شکاف های اجتماعی  و سیاسی ساخته و دست اتحاد بر پرچم ۳ رنگی گذاشته‌ایم که به الله‌اکبر مزین شده است.

 ما به چنین مردمی، به چنین ارتش و سپاه و بسیجی، به چنین حوزه و دانشگاهی، به چنین رسانه‌ای، به چنین مدیرانی و به چنین رهبری که همه یک تن، یک قلب و یک اندیشه شده‌اند و برای آن که تاریخ تکرار نشود، دستان خود را به هم فشرده اند، افتخار می‌کنیم.

29خردادماه
..............................................................................................................................


دکتر فریبا علاسوند

آیا ایران با شعار مرگ بر اسراییل، اشغالگران صهیونیستی را برای حمله به ایران تحریک کرده است؟

 بی‌تردید کل‌کل سیاسی صرف، هیچگاه باعث تحریک یک رژیم علیه کشور دیگری برای حمله و هجوم خونین نمی‌شود، هجومی که افزون بر کشتار مردم به خرابی‌های گسترده نیز منجر می‌شود. این سخن ناشی از عدم آگاهی درباره ریشه اصلی و وطن خواهانه ایرانیان برای دفاع از تمامیت ارضی خود است.

اگر چه منازعه ایران با دولت غاصب اسرائیل دارای ابعاد ایدئولوژیک بوده و آزادی قدس شریف همواره برای ما مهم بوده است، انگیزه مخالفت با رژیم غاصب به تهدید ریشه‌ای تر و قدیمی تری برمی‌گردد که پیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت. 

اصولا انگیزه تأسیس رژیم غاصب اسراییل ایجاد امپراطوری بزرگ در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه با هدف تسلط بی‌رقیب بر سرزمین انرژی در کره زمین بود. چنان‌که این منطقه مرکز شرق اسلامی و محور شیعه است. تشیع به دلیل چشم‌انداز ظهور که بناست به هژمونی ستم در جهان خاتمه بدهد، همواره مهم‌ترین تهدید برای سران ظلم محسوب شده است. به همین جهت اوراق تاریخ گواهی می‌دهند نقشه اسراییل بزرگ و شعار «از نیل تا فرات» که در دهه‌های اخیر به شعار «خاورمیانه جدید» تبدیل شد انگیزه اصلی در ایجاد این تقابل است. در واقع ایران و ایرانی در وهله اول برای موجودیت و تمامیت کشورش و استواری پرچمش می‌جنگد. البته این امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود که با پرتاب واژه «غده سرطانی» در ادبیات سیاسی بین‌المللی، خودآگاه مردم را از این رویارویی سرشار کرد.

در ورودی کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) نقشۀ برجسته‌ای وجود دارد که گسترۀ سرزمینی واقع از نیل تا فرات را نشان می‌دهد. بر اساس گواهی عرفات این نقشۀ برجسته ۳۲ سال پیش، از ورودی کنست برداشته شد، امّا در سال ۱۹۸۹ م. پس از دیدار و مذاکرات بوش (پدر) و گورباچف در «مالتا» این نقشه مجدّداً در ورودی کنست نصب شد. 

اسرائیل شاهاک در کتاب «تاریخ و دین یهود و سنگینی سه هزار ساله» نوشته است: ارض موعود بر روی گسترۀ هفت کشور واقع شده در حدّ فاصل نیل تا فرات، از دشت‌های «تورس» تا کرانه‌های حوزۀ رود «مراد» (عجزمندی) واقع در شمال شرقی «ترکیه» و در جنوب از خطّ «عقبه» تا «بصره» ترسیم شده است. چشم‌پوشی از آن به هیچ وجه ممکن نیست. این یک پیمان است و تلاشها تا تحقّق آن ادامه خواهد یافت. 

 اگر چه ایران در سرزمین موعود و نقشه پیشین جایی نداشت از سال ۱۹۸۵ م. در منطقه مورد نظر وارد گردید. در کتاب «پروتکل‌های صهیون»، نقشه‌ای با عنوان «رؤیای صهیونیسم» انتشار یافت که در آن مصر، بخش‌هایی از سرزمین عربستان سعودی تا شهر مدینه، سوریه، عراق، کویت، مناطق نفت خیز ایران وجنوب شرقی ترکیه در حالی نشان داده شده بودند که اسرائیلیان در آنها اسکان داده شده بودند.
پیرو این کوشش شیطانی، کاندالیزا رایس، وزیر خارجۀ پیشین آمریکا در سپتامبر سال ۲۰۰۳ م. گفت: ما، نقشۀ ۲۲ کشور مسلمان را تغییر خواهیم داد! در این طرح، اسرائیل بزرگ رفته رفته ابعاد جدیدتری یافته است به طوری که مرزهای آن با مرزهای تعریف شده برای خاورمیانۀ بزرگ بسیار بر هم منطبق است!
آری ایران و حکومت جمهوری اسلامی دهه هاست که خطر اسراییل را به عنوان بزرگترین چالش کشورهای اسلامی از جمله ایران مطرح کرده و با تکرار شعار «مرگ بر اسراییل» این خطر را در ذهن مردم آگاه ایران و جهان زنده نگه داشته است.

30 خردادماه
.....................................................................................................................


دکتر زهرا شریف

هم آهنگی چهار بازوی نظامی، دیپلماسی، رسانه و مردم، عامل پیروزی خیره کننده

 مردمی که در عبادت سیاسی نماز جمعه شرکت کردند، همگی به این پرسش پاسخ مثبت داده بودند: "آیا آماده شهادت هستی؟" تنوع شرکت‌کنندگان در عین وحدت کلمه، همگی ذیل دو مقوله وطن و رهبری، حکایت از اصالت ایران و اقتدار اسلام و نماد آن یعنی مقام معظم رهبری دارد.

رسانه‌های ایران این ایام نیز با دو ویژگی واقع‌گرایی و در لحظه بودن، آن‌چنان صحنه را به دست گرفته‌اند که حتی از تولیدات سایر کشورها نیز به سود خود بهره می‌برند. واقع‌گرایی، تحلیل‌های دقیق، اطلاعات به‌موقع و شجاعت مثال‌زدنی خود اهالی رسانه، در عین روایت زندگی عادی مردم، مجموعه‌ای کامل از یک عقلانیت زندگی در جنگ است.

دیپلماسی کشور نیز در این ایام بسیار دقیق بوده است. از پیام‌های عالمانه و قاطع مقام معظم رهبری تا بیانیه‌های مسئولین و رفتار دولت و مجلس، آن‌چنان هماهنگ اند که علاوه بر حفظ اقتدار کشور، مجرم بودن دشمن را نیز به عنوان امر بدیهی نمایانده است. خلق تعابیری چون "صلح تحمیلی"، "طرف درست تاریخ" و ... از الفاظ خلق‌شده در این ادبیات غنی است. حضور وزیر امور خارجه نیز در ژنو که به اعتراف خود اسرائیل به مثابه فرصت دادن به ایران برای بیان پیام خود در عرصه رسمی بین‌الملل بود، عقلانیت ارتباطی ایران در بحرانی‌ترین شرایط را بیان کرد.

از بعد نظامی نیز شگفتانه‌های سپاه و ارتش در عرصه‌های اطلاعات، هوایی، سایبری و پدافند، ایران را به عنوان قدرتی بلامنازع در تمام دنیا معرفی کرده و تمام محاسبات دشمن را باطل نموده است. محاسبات دقیق و شناسایی‌های مبتنی بر اسرائیل‌شناسی ایران، خطری است که حتی بعد از پایان جنگ نیز لرزه بر اندام این رژیم غاصب و جبار خواهد انداخت.

و اما رهبری، نماینده بر حق حضرت حجت عج، در شرایط ابتدایی تحمیل که با شهادت فرماندهان و هک پدافندها آغاز شده بود، در کوتاه‌ترین زمان ممکن با فرماندهی کل قوا و هدایت دقیق انها، پاسخ رژیم غاصب را تدبیر کردند، روح وحدت‌بخش این چهار عنصر است. پیام‌های محکم و مبتنی بر معرفت دینی از سوی ایشان، وجه تمایز ویژه‌ای است که ایران با سایر کشورها دارد. انتصابات به‌موقع ایشان نیز همچون فرمانده نیروی زمینی که استراتژیست جنگ زمینی است، برای رژیم غاصب معنادار است.

 در نهایت، این روح کنونی حاکم بر کشور عزیزمان، لطیفه‌ای است که در زمانی که دل‌نگرانی‌های جنگ، ذائقه ما را می‌خراشد، کام جان را شیرین می‌کند. باشد که این دستاورد را قدر بدانیم. نکته آنجا است که همگام با این همدلی داخلی، اتحادی اسلامی در سراسر جهان در حال شکل‌گیری بر محور مقاومت با نقش‌آفرینی ایران است. این روند اسلامی، حلقه‌ای انسانی نیز مبتنی بر انسانیت در خارج از جهان اسلام دارد که اگرچه طرفدار ایران و یا اسلام نیستند اما از عملکرد آن دفاع می‌کنند. این حلقه، بر مبنای مبارزه با ظلم است.

31 خردادماه
............................................................................................................................


حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد

این فرهنگ ماست که رو آمده است.

 فرهنگ چیز عجیبی است، می‌توان آن را فریاد نکرد، می‌توان به آن بی‌توجهی کرد، می‌توان مظاهر آن را انکار نمود، از آن فاصله گرفت و حتی از آن ابراز تنفر نمود، اما هست و کار می‌کند. تحولات عصری و ورود نشانگان جدید به زندگی روزمره، به مثابه زنگار، می‌تواند فرهنگی را که در طی هزاران سال شکل گرفته است در هاله‌ای از غبار فرو برد و این گمان را ایجاد کند که جامعه واقعا چیز دیگری شده است اما یک حادثه، یک بحران و یک رویداد می‌تواند واقعیت فرهنگ و هویت فرهنگی یک جامعه را، با ابعاد زشت و زیبای آن، رو کند.

داستان معروف گربه دست آموز را شنیده‌اید. او را به گونه‌ای تربیت کردند که بر دو پای خود، با ادب و با وقار بنشیند و با دو دست خود شمعی را در کنار سفره به دست گیرد تا حاضران در پرتو نور شمع غذا صرف کنند. حاضران کم‌کم باور کرده بودند که گربه واقعا متمدن شده و خصلت و خوی گربه‌گی را وانهاده است. در این هنگام ظریفی، موشی را در کنار گربه رها نمود. گربه تا موش را دید شمع را انداخت و دنبال گربه دوید. این لطیفه به خوبی نشان می‌دهد که خصلت‌های عمیق، چگونه در وضعیت‌ها و لحظه‌های حساس خود را نشان می‌دهند.

 فرهنگ اینچنین است. نباید از این که در هر بحران اجتماعی، در جامعه آمریکا مراکز توزیع مواد غذایی و برخی مراکز اقتصادی غارت می‌شوند، به سادگی گذشت. این خصلت فرهنگی تمدنی است که از روز نخست بر حرص و غارت و کشورگشایی بنیان شده است. ممکن است بتوانید آن را در هاله‌ای از زرق و برقِ فُکُل و کراوات و محصولات سحرانگیز هالیوود پنهان کنید اما در موقعیت بحران صداها که برآید، معلوم می‌شود که لباس شیر بر تن الاغ پوشانده‌اند.

ما سالیانی است در تله تحلیل‌های اشتباه خودمان گرفتار شده‌ایم و گمان می‌کنیم که بی‌تاریخ شده و انقطاع نسل یافته‌ایم. بحران‌های اجتماعی، با وجود خسارات فراوانش برکات زیادی هم دارد. یکی از مهم‌ترین آنها آنست که زنگارها را از فرهنگ عمومی جامعه پاک می‌کند، کف‌ها را به کنار می‌زند تا واقعیت فرهنگ آشکار شود. دوست فاضلم دکتر محمدتقی کرمی در کتاب در دست انتشار خود بیان می‌کند که در وضعیت بحرانی کرونا که دولت نمی‌توانست، چنانکه بایسته است از خانواده پشتیبانی کند، چگونه فرهنگ خانوادگی، در قالب بازسازی نظام حمایتی خود را نشان داده و خانواده را محافظت نموده است.

 هم‌اکنون با ورود به فضای جنگ، با چشمان خود می‌بینیم که چگونه فرهنگ ایرانی با اندوخته‌های دینی و تاریخی‌اش خود را رو می‌کند. خانواده‌هایی که بخشی از خانه‌های خود را به پذیرایی از مهاجران اختصاص می‌دهند، مهاجرانی که، در مسیر مسافرت ناخواسته ‌شان، نه تنها آرامش خود را حفظ می‌کنند که مظاهر غرور آمیزی از همیاری اجتماعی را نشان می‌دهند، مغازه دارانی که با نصب پارچه نوشته اعلام می‌کنند که به قیمت خرید می‌فروشند؛ مخالفان سیاسی‌ای که با درک شرایط خطیر، مطالبات خود را به تعویق می‌اندازند و به وحدت اجتماعی و عظمت کشور می‌اندیشند؛ اقلیت‌های قومی و مذهبی که نقطه‌های وحدت بخش را نشان می‌دهند و هنرمندان و ورزشکارانی که وضعیت کنونی را بهانه‌ای برای عبور از فضای اختلاف و نزاع به فضای وحدت قرار می‌دهند و حماسه‌سرایی می‌کنند همگی یک مضمون را تکرار می‌کنند: فرهنگ جامعه ایرانی زنده است و زنده‌تر هم خواهد شد.

این فرهنگ را اگر به زبان قرآنی بیان کنیم مفاد آیه‌های «انما المؤمنون اخوه»، «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»، «تعاونو علی البر و التقوی» و «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» خواهد بود. اگر به زبان ادبیات غنی فارسی بیانش کنیم مفاد حماسه نامه فردوسی و حکمت نامه سعدی است؛ اگر به زبان تاریخ بیان شود حکایت فتوای میرزای شیرازی و انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس است، اگر به زبان مادرانه بیان شود حکایت نان به همسایه دادن‌ها، خیرات کردن‌های شب جمعه، قصه‌گویی‌های تاریخی شبانه و پند و اندرزهاست، اگر به زبان زنانه بیان شود نگاه مملو از رحمت دختران و انگشت پر صلابت «سحر»هاست و آن گاه که به زبان مردانه بیان شود کلام نافذ و متانت پرمعنای رهبری و موشک‌های سجیل و خرمشهر و صدای پدافند رزمندگان قهرمان است.

✅ ما به فرهنگ غنی‌مان افتخار و از دشمنان بی‌عقلمان تشکر می‌کنیم که زنگارها را از آن زدودند. هم‌اکنون این فرهنگ ماست که رو آمده است.

31 خردادماه
............................................................................................................................


دکتر فریبا علاسوند

 قد کشیدن توأمان انسانیت و زنانگی در متن الهیات جنگ

 در دوران دفاع‌مقدس همه هشت سال در استان حادثه خیز خوزستان بودم. هر زمان که میراژها، سوخوها و اف ۱۴ های غربی با خلبانهای عراقی بالای سر ما حاضر میشدند تنها کاری که انجام میدادیم این بود که یا گوشه‌ای بخزیم تا حمله تمام شود و یا با قلب های کوچکمان منتظر بمانیم و فرود بمب‌ها را نظاره کنیم و این اتفاق در هر هفته بارها تکرار می‌شد یا بمب یا موشک‌های غول‌پیکر، بدون دفاعی جانانه که خیالمان را راحت کند اگر چه سربازان، پاسداران و بسیجیان ایران زمین با همه هستی خود دلاورانه در چندین جبهه می‌جنگیدند. 

با وجود همه این رنجها که شرایط خاص توزیع آذوقه های کوپنی، پارچه‌های چیت و رنگارنگ بسیار معمولی و دیر و زود رسیدن بسیاری از امکانات به آنها ضریب می‌داد، ما دوره‌ای منحصربه‌فرد در نوجوانی را پشت سر نهادیم. 

جمع شدن فامیل نزدیک در یک خانه، خرید کردن مادران با هم، پختن دسته‌جمعی غذا که با شوخی‌های نمکین آنها و خنده‌های ممتد ما همراه می‌شد، تعریف کردن لطیفه هایی از لحظه‌های تجربه ترس که با بازتعریف مزاح گونه آنها تغییر ماهیت داده بودند، جمع شدن مردان و فوران تحلیل‌های سیاسی آنها در گوشه‌ای از حیاط خانه احساس همدلی زنانه را با آگاهی سیاسی مردانه آن روز در هم می آمیخت و ما ماندیم و یک دنیا خاطره...

چاردیواری خانه هامان مکان امنی بود که هر طرفش بزرگترهای متوکل و امیدوار بودند. پدرم همواره آن روزها را با شهریور ۱۳۲۰ مقایسه میکرد و می‌گفت من دوازده ساله بودم که متفقین برای عبور از ایران به ظاهر بی‌طرف، کشور ما را در فاصله‌ای کوتاه به آشفتگی کشاندند. می‌گفت در آن زمان ایران قحطی شد و من خودم دیدم که خاک اره را با آرد قاطی می‌کردند تا به مردم نان برسانند. زمانی که خرید می‌کرد و برمیگشت با اشاره به میوه و سبزیجاتی که خریده بود لبخند میزد و می‌گفت اینها همه از صدقه سر «خمینی» است که در وسط جنگ این همه نعمت هست و ما غرق امید می‌شدیم که خدا با ماست. 

آن زمان صلابت مادران شهدا، شعارهای کوبنده همسران شهدا، تلاش‌های بیشمار دختران محجبه و ساده پوش که برای رفتن به پشت جبهه و کمک‌های امدادی صف کشیده بودند، زنانی که مدام تجهیزات خوراکی و لباس برای رزمندگان تهیه می‌کردند داشت به تدریج برای ما اسطوره می‌ساخت، قد زنانگی را برایمان عظمت می‌بخشید و در ناخودآگاه و آگاهی مان الگوی ارزشمندی جدیدی را شکل می داد که در آن معنای زندگی داشتن، خوب انتخاب کردن، موثر بودن، به زندگی برین اولویت دادن و خداخواه بودن بسیار مهم بودند. در آن هنگامه ما معانی متعالی را هر روز زندگی میکردیم و بدون این که کسی برایمان دیکته کند در لحظه‌های واقعی زندگی باورشان می‌کردیم. 

… و امروز از آن روزهای پر رنج جنگ یک خوشی ملیحی در ذایقه مان مانده است؛ خوشحالی های جمعی که دستمایه آرامشهایمان در متن جنگ بودند و باورهای محکمی که زندگی با بهترین الگوها را به ما بخشیده و سرمایه یک عمر زندگیمان شدند.

31 خردادماه
................................................................................................................................


حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد

برتر از نادر...

 نادرشاه در تاریخ ما رمزواژه دو پیروزی است؛ پیروزی بر دشمنی که سه‌سال پایتخت ایران را اشغال کرده بود و پیروزی بر هندوستان، ابرقدرت نظامی آن عصر و دارنده سپاه فیل. 

آورده‌اند در یکی از آوردگاه‌ها، نادر، سربازی سپید موی می‌بیند که با شجاعتی زبانزد می‌رزمد. پس از فروکش نمودن آتش جنگ او را به خیمه‌گاه می‌آورد و از او می‌پرسد مگر در روز حمله محمود افغان به اصفهان نبودید که از کشور محافظت کنید پاسخ می‌شنود که ما بودیم اما نادر نداشتیم.

 به تعبیر دیگر این راهبر و فرمانده شجاع و با درایت است که روح شجاعت به سربازانش می‌دمد. این که امروز ملت ما به میدان می‌آید خون می‌دهد، هزینه‌ها را تحمل می‌کند اما به جای آثار ضعف، نومیدی، شکست و مرگ، علائم هوشیاری، سرزندگی، پیوستگی و پیوستاری می‌دهد و در صحنه‌های مختلف از رسانه تا عرصه‌های زندگی روزمره انگشت صلابت و وقار به جهانیان نشان می‌دهد از آن است که در کنار خود، ده‌ها نادر و بهتر از نادر دیده است که شجاعت، آرامش و وقار به آنان تزریق می‌کنند. 

ملت ما رشادت رشید و همت حاجی زاده و صلابت سلامی و عزم حاج قاسم را دیده و آنها را نه تافته‌ای جدابافته که مشتی از خروار رزمندگانی می‌داند که از رهبر خود روح شجاعت و حکمت می‌گیرند و البته همگی حیات معنوی خود را وامدار مکتب امام خمینی می‌دانند.

در این بحبوحه خاطره امام خمینی(ره) آن رادمرد تاریخی را گرامی می‌داریم که لحظه به لحظه روح «ما می‌توانیم»، را به قلب ایرانیان دمید و در عین حال تأکید نمود که هر چه هست اوست. ما در برابر او هیچیم و هیچ چیز از خودمان نداریم.

1 تیرماه
........................................................................................................................


دکتر زینب تاجیک

ایران به مثابه خانواده‌ای یکپارچه، رهبر به مثابه پدری فرزانه

 ایران، سرزمینی کهن با تنوعی غنی از اقوام و فرهنگ‌هاست که در نگاه اول ممکن است منشأ چالش به نظر برسد. اما تاریخ نشان داده که این ملت در بزنگاه‌های بحران و جنگ، همبستگی عمیقی را به نمایش گذاشته که آن را می‌توان "ایران به مثابه خانواده" نامید.

 بحران‌ها و جنگ‌ها، با وجود آسیب‌هایشان، مانند کاتالیزوری قوی عمل می‌کنند که اختلافات سطحی را کنار زده و هسته مشترک هویت ملی را آشکار می‌سازند. 
درست مانند خانواده‌ای که ناگهان با بیماری سخت یکی از عزیزان یا تهدیدی بیرونی که موجودیتشان را نشانه رفته روبرو می‌شود؛ در آن لحظه همه تفاوت‌های روزمره، بحث‌های خانوادگی و دلخوری‌ها فراموش می‌شود و اعضا شانه به شانه، دست در دست یکدیگر می‌دهند، بی‌آنکه به تفاوت‌هایشان فکر کنند.

در بحران‌ها و جنگ و لحظات حساس تاریخی، جامعه ایران به مثابه خانواده‌ای بزرگ چنین ماهیتی به خود می‌گیرد و با وجود گوناگونی سلیقه‌ها، تفاوت‌ها و اختلافات، بر مشترکات اساسی متمرکز می‌شود. 

دوران دفاع‌مقدس مقدس و جنگ تحمیلی١ بهترین گواه این پدیده بود؛ مردم از هر قشر و با هر گرایشی، دوشادوش یکدیگر در جبهه‌ها حماسه آفریدند. مساجد و حسینیه‌ها در کنار کلیساها و کنیسه‌ها بدون توجه به تفاوت ظاهری و حتی اعتقادی‌شان، به پایگاه‌هایی برای همدلی و همیاری بی‌دریغ تبدیل شدند و این تجربیات مشترک، حس تعلق به یک "خانواده بزرگ" را تقویت کرد.

همگرایی ملت سربلند ایران در دل بحران‌ها، صرفاً ناشی از ترس از دشمن نیست، بلکه ریشه در عواطف عمیق و هویت‌های مشترک و تاریخی پرافتخار دارد. در این چارچوب، هر شهروند ایرانی خود را عضوی از یک پیکر واحد و خانواده بزرگ می‌بیند.

 همانطور که در یک خانواده، به‌ویژه در دل بحران‌ها، پدر نقشی بی‌بدیل در مدیریت بحران، تصمیم‌گیری و ایجاد حس امنیت ایفا می‌کند، به همین نحو، در بحران‌های ملی، رهبر جامعه نقشی پدرانه بر عهده می‌گیرد. او با راهبری پدرانه، جامعه را از پراکندگی نجات داده و به سمت وحدت و ایستادگی سوق می‌دهد.

 نمونه اخیر این همگرایی، در زمان حمله ظالمانه اسرائیل به ایران عزیز و جنگ تحمیلی٢ مشاهده شد که با وجود اختلاف داخلی، وحدت ملی در دفاع از کشور شکل گرفت.

 مقام معظم رهبری(که عمر بابرکتشان بلند باد) به مثابه پدر این خانواده با رهبری مدبرانه، هدایت افکار عمومی و ایجاد انسجام درونی، جامعه را از پراکندگی و یأس نجات داده و به سمت وحدت و ایستادگی سوق دادند.

ایشان با اقتدار و درایت به مانند پدری مهربان با ایجاد حس امنیت و آرامش برای خانواده بزرگ ایران و با نگاهی به آینده، امید را در دل‌ها زنده نگه‌داشته و از فروپاشی روحی  خانواده سرافزار ایران جلوگیری کردند. 
این رهبری پدرانه، به مثابه ستون فقرات خانواده ملت بزرگ ایران، تضمین‌کننده مقاومت، همدلی و امید شد. 

بنابراین ایران نه صرفاً مجموعه‌ای از افراد، بلکه خانواده‌ای پویاست که در کوران حوادث، پیوندهای خود را مستحکم‌تر می‌کند. این ظرفیت منحصربه‌فرد برای تبدیل تهدید به فرصتی برای همگرایی و تقویت اراده جمعی، ضامن بقای این سرزمین در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود بوده و هست.

هم‌چنین ولایت فقیه و رهبری حکیمانه آيت‌الله العظمی خامنه‌ای(که سایه پرمهرشان مستدام باد) به مثابه پدر خانواده بزرگ ایران، کلید اصلی برای دستیابی به وحدت پایدار، انسجام عمیق و پیشرفت همه‌جانبه است.

 این حس عمیق خانوادگی و رهبری پدرانه تضمین می‌کند که ایران همواره در برابر ناملایمات ایستادگی کند و به مسیر تعالی خود ادامه دهد، باذن الله.

2 تیرماه
......................................................................................................................................

دکتر ناهید سلیمی

زنان در میانه نبرد روایت‌ها و تضادها

حیات سیاسی به معنای پیوند مادام امر سیاسی با زندگی روزمره است، ترجمان عمل سیاسی بر پایه قدرت، مشروعیت و دشمن‌شناسی به زیست خانوادهمحور در بطن زندگی است، اما در شرایط معارضه و نبرد، وجوه تعیین‌کننده‌ای از این مفهوم متجلی می‌شوند که به معنای استمرار توانمندی دفاعی، فرهنگی و معنایی علیه پروژه‌های تخریب‌گرانه دشمن است.

در این شرایط حیات سیاسی به‌گونه‌ای عریان‌تر، فراتر از فعالیت‌های سیاسی صرف یا قدرت‌طلبی معنا یافته و شامل توانایی حفظ انسجام اجتماعی، بازتولید مشروعیت، مدیریت تضادها و تقویت سرمایه‌های فرهنگی و هویتی در فضای تخاصمات می‌شود و شبکه‌ای از مفاهیم گره‌‌خورده با زیست بشری که گره کور کلاف آن‌ها در بسیاری از بحران‌ها به دست زنان باز شده است. زنان به‌سان مادرانی با سرانگشتان پینه بسته از رنج‌های تاریخی، اما همچنان تیزی روایت‌ها و تضادها را به‌سان مهر بافته‌اند و جامعه را آرام کرده‌اند. 

در دوران مدرنیته و اغتشاشات مفهومی بی‌منتها، با سر برآوردن بحران، به معنای برهم خوردن تعادل نظم موجود، به‌طور مداوم با بازیابی‌ها و بازآرایی‌های جدیدی از نظم میدانی مواجه می‌شویم و آنچه این بازآرایی و آرایش جدید تخاصم و تعارض را با سرعت رقم می‌زند معنا و روایت از نظم قبلی و انتظامات جدید است. در این عصر، خود بحران نیز روایت‌پذیر است. بحران دیگر صرفاً یک وضعیت عینی نیست، بلکه برداشت ما از بحران و جهت‌دهی معنایی به آن تعیین می‌کند که آن بحران به نبرد حق و باطل تبدیل شود یا به انفعال بیانجامد.

زنان؛ معماران حیات سیاسی در زمانه نبرد

از نگاه رهبران سیاسی و اندیشه‌ای اسلام، سیاست نه یک علم قدرت، بلکه حفاظت از حقیقت در جامعه است و حیات سیاسی یعنی زیست با حقیقت، آگاهی و کرامت انسانی، همچنین در عقلانیت اسلامی دفاع از حیات سیاسی در زمانه نبرد، برابر با دفاع از هویت ایمانی و ملی، حفظ انسجام اجتماعی، مقابله با تحریف و استعمار فکری در این چارچوب است. در چنین چارچوبی، زنان نه اجزایی ترحم‌برانگیز از خبرسازی و شمارش‌شدگان قربانیان جنگ بلکه معماران حیات سیاسی هستند.

روایت، دفاع کنونی را از یک رخداد نظامی محدود به یک امر تمدنی پیوسته بدل می‌کند که زیست انسان‌ها را در ساحت‌های مختلف معنوی، خانوادگی، آموزشی و فرهنگی درگیر می‌کند. باید واقف بود جنگ روایت‌ها میدان تداوم امارت سیاسی است، نه جایگزین آن و هرکس از زن و مرد در این میدان وظیفه تخصیص‌یافته و ویژه خود را ایفا می‌کند، مانند آنچه در حادثه عاشورا به تمام واقع شد؛ حضرت زینب(س) در امتداد واقعه و نه در سایه آن با حمیت میدانی و روایتی آمیخته با معرفت زنانه حماسه را مدیریت کرده و آثار تمدنی آن را تثبیت کردند، به همین سبب در تمدن اسلامی به‌ویژه در نظام فکری تشیع، زنان صاحبان امارت نرم‌افزاری تمدنی هستند، اگر امیر سیاسی باید از جهات کلان حیات امت صیانت کند، زن در کنار او با سلاح روایت و تبیین مفاهیم، تربیت، پایداری فرهنگی و مدیریت شبکه‌های اجتماعی همدلانه این صیانت را ممکن می‌سازد.

همان‌گونه که زینب(س) بعد از کربلا، امارت نرم‌افزاری حماسه را در دست گرفته و دشمن را در جنگ روایت شکست داد. زنِ مسلمان پیکارجو در لحظه‌های حاضر، نه در پی نمایش، که در پی معناست و این معنا، از جنس امر سیاسی است؛ آن‌گونه که روایت، دیگر صرفاً ابزار جنگ نیست، بلکه خود ادامه‌ جنگ، ادامه‌ سیاست و ادامه‌ حقیقت است، پس باید به‌گونه‌ای در ترازوی میدان نقش‌آفرینی کند و محک خورد که فعل او در زیست روزمره نه به معنای روزمرگی که به معنای اساس استمرار و امتداد حیات سیاسی درک شود.

زن اگر روایت نکند، حماسه می‌میرد

در این کشاکش اسلحه و معنا، نقش مکمل و نه تابعی زنان در جنگ نیازمند باز تاملی دقیق در راهبری کلان اجتماعی خواهد بود. زن اگر روایت نکند، حماسه می‌میرد؛ و اگر تحریف را تشخیص ندهد، حقیقت مسخ خواهد شد. زن امروز نه مادر، همسر و دختر شهید بلکه زبان شهیدند. روایت‌گری این زن در آغشتگی به روزمرگی و در لبه تیز جنگ و صلح نه فقط داستان‌گویی یا خاطره‌نویسی صرف، بلکه ساختاری از معناست که به رویدادها چارچوب می‌دهد، روابط علّی می‌سازد، کنشگران را معرفی می‌کند و داوری ارزشی ارائه می‌دهد. این روایت‌ها، واقعیت را «قاب‌بندی» می‌کند؛ یعنی می‌گوید چه چیزی مهم است، چه کسی قهرمان است و دشمن کیست، آنچه کنش عادت‌وار زنان در زندگی را در جنگ تبدیل به ستون فقرات مقاومت خواهد کرد.

خصم نیز با وقوف بر این قاب‌بندی‌ها بیش از آنچه در میدان قدرت‌نمایی عینی مشغول باشد، در عرصه معنا و واژگان به مین‌گذاری خواهد پرداخت. هرآنچه در واقعه صدا و سیما و تشییع شهدای تهاجم دشمن صهیونی دیدیم بیش از نبرد تسلیحاتی، از جنس پدافند معنایی و روایی بود. در صحنه اول، خصم با تهاجم به قلب تصویری جامعه با یک چینش جهت‌دار، به دنبال مخابره ضعف بود، آفندی که با سخنرانی حماسی یک زن به قلب دشمن تغییر جهت داد.

در صحنه دوم، زنان و مادران شهدا در مراسم تشییع شهدا، در لحظه‌ای مترصد مخابره ضعف و مویه، قهرمانانه از دشمن‌شناسی سرودند. جامعه‌ای درگیر جنگ نه در برابر آمار تلفات و کشمکش قدرت‌های عینی، بلکه در برابر این قاب‌ها به‌طور مستمر هویت خود را بازتعریف و بازتولید می‌کند تا با شرایط جدید سیاسی و اجتماعی سازگار شود. در لحظه‌ای روایت‌سازی دشمن درباره مقاومت به‌مثابه خشونت یا تروریسم، در مقابل روایت زنانه از مقاومت قرار می‌گیرد و یارای مقابله را از دست می‌دهد. چهره انسانی، اخلاقی و ایمانی حماسه حق به جهان نشان داده می‌شود و افکار عمومی را علیه محور باطل بسیج می‌کند، بنابراین اساس روایت‌مندی راهبردی رویارویی حق و باطل و شناسایی نقش زنان در حفظ و انتقال معناهای اصیل خشونت، تروریسم، گفتگو، صلح و تحمیل در این بستر، نیازمند بازشناسی و سرمایه‌گذاری دقیقی خواهد بود.
هنر زنان در راهبری اجتماعی هضم تضادها به نفع انسجام است

البته هنر زنان در راهبری اجتماعی نه صرف روایت‌گری که در مدیریت و هضم تضادها به نفع انسجام نیز بی‌بدیل است. در میانه نبرد حق و باطل، حیات سیاسی موفق نیازمند مدیریت تعارض‌های داخلی است. بازتولید مشروعیت جبهه حق در عرصه‌های داخلی از طریق حفظ فضای عمومی گفتگو و پشتیبانی نهادهای اجتماعی صورت می‌گیرد. در این لحظه، زنان به عنوان مترجمان چیره‌دست زندگی، پیچیدگی‌های اجتماعی را به معنای رقیق زندگی و حیات ساده‌سازی می‌کنند و این نه ابزاری عادی و کم مایه که مکانیزم حل تعارضات و ایجاد انسجام با ایستادن بر سر مشترکات حیات است، آنچه از زیستن، زندگی و خانواده، همه با هر مرامی در جامعه متکثر بر آن اتفاق نظر دارند.

مردان در میانه نبرد منطبق بر منطق قدرت‌محور مردانه بیشتر بر محاسبات جنگ‌افزارانه، برتری سخت و رقابت‌های تن به تن توجه دارند اما بطن جامعه نیازمند منطق مقدورمحور زنانه است که به بازتولید امید، بهره‌برداری از ظرفیت‌های خرد و حفظ انسجام زیست جمعی توجه دارد. در این فرایند، عقلانیت ارتباطی زنان در ایجاد و توسعه نهادها، شبکه‌ها و گروه‌های اجتماعی در کنار منطق مدیریت و تدبیر خانواده، با ایستادن بر سر مقدورات و ظرفیت‌ها، عرصه بی‌نظیری برای راهبری اجتماعی در بحران فراهم می‌آورد. حیات سیاسی موفق بر مبنای استفاده هوشمندانه و واقع‌بینانه از مقدورات و اشتراکات به نفع حل تعارضات شکل می‌گیرد. در این فضا «زن» هم به عنوان اشتراک ذاتی جامعه اخلاقی و ایمانی در ناموس و مام بودن و هم به‌عنوان پیونددهنده تفاوت‌ها به معنای مشترک خانواده و زندگی، این مقدورات و ظرفیت‌ها را مدیریت می‌کند. 

در آخر باید توجه داشت در میانه نبرد و حق و باطل، در فضای حکمرانی، باید میان «قدرت رسمی» و «نفوذ تمدنی» تمایز قائل شد و زنان، حامل نفوذ تمدنی‌اند، آنچه از کنش سحر امامی شاهد آن بودیم مصداق نفوذ تمدنی ایستادگی حق‌مدارانه ایرانی شد.
4تیرماه
..................................................................................................................


 
اشتراک گذاری:
نظرات
اطلاعات تماس

مرکز قم: بلوار غدیر ، کوچه 10 ، پلاک 5
 تلفـن:  58-32603357 (025)
 فکس:  32602879 (025)
دفتر تهران: بلوار کشاورز ، خ نادری ، ک حجت دوست ، پ 56
 تلفـن:  88983944 (021)
 فکس:  88983944 (021)
دسترسی سریع

فروشگاه اینترنتی
سامانه آموزش مجازی
کتابخانه
بانک محتوای علمی
کتابخانه دیجیتال
فصلنامه مطالعات جنسیت‌وخانواده
شبکه های اجتماعی

ایتا بله آپارات